کامران قادری: بعد از ۷ سال و نیم، نمی‌دانم چرا دستگیر شدم

ایران وایر

دولت اتریش روز جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ رسما از آزاد شدن «کامران قادری»، زندانی دو تابعیتی ایرانی‌اتریشی از زندان «اوین» خبر داد. قادری تاجر و کارآفرین ایرانی‌اتریشی بود که دی‌ماه سال ۱۳۹۴ به دلیل آن‌چه «اقدام علیه امنیت ملی» و «همکاری با دولت متخاصم» عنوان شده بود، در فرودگاه بین‌المللی تهران دستگیر شد. دولت‌های اروپایی و فعالان حقوق بشر بازداشت کامران قادری را نمونه‌ای از گروگان‌گیری‌های جمهوری اسلامی دانسته بودند.

قادری پس از بازگشت به اتریش، در مورد آن‌چه طی بیش از هفت سال بازداشت و حبس بر او در ایران گذشته، با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است.

تصویری کنار رییس جمهوری اتریش در ایران، پیش از بازداشت

گفت‌وگو با کامران قادری را با یک عکس آغاز کردیم؛ تصویری که او را در کنار «هاینتس فیشر»، رییس جمهوری سابق اتریش در تهران نشان می‌داد. از او خواستم حسی که از دیدن این تصویر پیدا می‌کند را با ما در میان بگذارد.

کامران قادری به محض دیدن تصویر، خندید و گفت: «یادش بخیر. این عکس به زمانی تعلق دارد که فکر می‌کردم می‌توانم به سهم خودم، ولو کوچک، کم مقدار و حتی به اندازه یک اپسیلون، به بخشی از فرهنگ یا اقتصاد ایران کمک کنم. این عکس متعلق به سال ۱۳۹۴ است که آقای هاینتس فیشر همراه با یک گروه بزرگ اقتصادی به ایران سفر کرد. من هم عضوی از این هیات بودم و فکر می‌کنم این عکس را چند ماه قبل از دستگیری‌ انداختیم. در این سفر موفق شدیم تفاهم‌نامه‌ای با یکی از پژوهشکده‌های ایران امضا کنیم که با همراهی چند دانشکده و پژوهشکده اتریشی، اولین دانشگاه خصوصی ایران و اتریش را راه‌اندازی کنیم.»

کامران قادری گفت دکتر فیشر، رییس جمهوری پیشین اتریش از معدود شخصیت‌های سیاسی کشور اتریش بوده که در دوران حبس شدنش در زندان «اوین»، از او حمایت کرده است: «می‌خواهم روزی حتما از او تشکر بکنم. او دو بار با مقامات ایرانی به صورت مستقیم نامه‌نگاری کرد و با همسرم هم دیداری داشت.»

 

 امیدوارم روزی بفهمم چرا دستگیر شدم

کامران قادری به «ایران‌وایر» در مورد فعالیت‌هایش در ایران و احتمال ارتباط این فعالیت‌ها با دستگیری‌ خود گفت: «می‌دانید که من هفت سال و نیم در زندان بودم. در این مدت نه تنها در مورد پرونده خودم تجربیات و اطلاعاتی به دست آوردم که حتی توانستم درددل‌های دیگران را هم بشنوم. هنوز هم نمی‌دانم که چرا بازداشت شدم. من مدت زیادی برای فکر کردن وقت داشتم و به همه جنبه‌های ممکن فکر کردم؛ این‌ که آیا کُرد بودن من برای حکومت مساله بود یا این‌ که گاهی مخالفت‌های خودم با برخی سیاست‌های ایران را اعلام کردم؟ حتی به این موضوع فکر کردم که آیا کراوات زدن من می‌توانست دلیلی برای دستگیری من باشد؟ ولی بین همه این موضوعات، بارها این موضوع به ذهنم رسید که شاید من خواسته بودم در جایی قدم بگذارم که از نظر برخی نهادها یا افراد در حکومت ایران، اندازه قد و قواره من نبوده است. موضوع فقط پروژه‌های بانکی من در ایران نبود، من تلاش می‌کردم برای نرم‌افزارهای آی‌بی‌ام زمینه‌سازی و تدارکات لازمه را مهیا کنم تا بعد از رفع تحریم‌ها، در ایران به سرعت آن را توسعه دهم. فکر می‌کردم شاید برخی‌ها نمی‌خواهند چنین زمینه‌هایی در ایران فراهم شود یا من را یک خطر جدی برای فعالیت‌های خودشان می‌دانستند.»

از او پرسیدم آیا تصور کرده است که شاید شرکت‌های وابسته به حکومت نقشی در دستگیری او داشته‌اند؟ گفت: «به این موضوع که شما اشاره می‌کنید هم خیلی فکر کرده بودم اما جواب من هنوز همانی است که گفتم؛ هنوز نمی‌دانم چرا دستگیر شدم. در امریکا می‌گویند برخی اسناد و مدارک را بعد از ۳۰ سال فاش می‌کنند. امیدوارم در ایران این اسناد را بعد از ۳۰ سال آتش نزنند و پرونده من هم روزی روشن شود.»

 

در فرودگاه به محض ورود به ایران بازداشت شدم

از او در مورد چگونگی بازداشت شدنش پرسیدم؛ موردی که تاکنون مورد اشاره هم قرار نگرفته است و کمتر کسی از چه‌گونه بازداشت شدن کامران قادری در ایران اطلاع دارد: «من دی‌ماه ۱۳۹۴ به محض ورود به فرودگاه بین‌المللی تهران دستگیر شدم. در حقیقت برای انجام یکی از همین ماموریت‌های کاری می‌رفتم که بازداشتم کردند. به من اتهام اقدام علیه امنیت ملی و همکاری با دولت متخاصم را وارد کردند. احتمالا می‌دانید که در این موارد، اتهام اقدام علیه امنیت ملی همیشه وجود دارد و بعد یک اتهام دیگر در دادخواست قرار می‌گیرد.»

از کامران قادری در مورد این‌ که آیا در دوران بازجویی، تحت شکنجه فیزیکی هم قرار گرفته است یا نه، پرسیدم. گفت: «در این مدت که آزاد شدم، بارها در مورد این موضوع از من سوال شد و من سعی کردم پاسخی پیدا کنم که برای همه، از جمله عوام قابل درک باشد. از دید من، شکنجه فیزیکی در کتک زدن یا شلاق زدن خلاصه نمی‌شود، نگه‌داری شما در سلول‌های کوچک، نور ۲۴ ساعته، کمبود خواب و خوابیدن روی زمین سرد با پتوی سربازی، من را به جایی رساند که مجبور شدم ستون فقراتم را عمل بکنم. من الان بیشتر از ۲۰ دقیقه نمی‌توانم بنشینم و دیگر نمی‌توانم بیشتر از ۲۰ درجه خم شوم. در زبان آلمانی به وضعیت من Behindert (معلول) گفته می‌شود. هفته گذشته من به دکتر متخصص مراجعه کردم، گفت متاسفانه نمی‌توانیم کاری برای شما انجام بدهیم و اگر کمترین اشتباهی بکنی، فلج خواهی شد. جواب من به این سوال این است که بله، من نه تنها شکنجه روحی شدم که شکنجه فیزیکی هم شدم.»

 

همسرم مثل شیرزن به حرف‌هایم گوش داد

کامران قادری در مورد نخستین تماسی که با همسرش داشته است، گفت: «من سه ماه در انفرادی بودم. روز دوم بازداشت به من گفتند با یک شماره فقط در ایران حق داری تماس بگیری اما حق نداری بگویی دستگیر شده‌ای یا بگویی کجا هستی و فقط باید بگویی زنده هستم و نگرانم نباشید! چهار کلمه بیشتر نمی‌توانستم بگویم. بازجو بالای سرم ایستاده بود و دستش هم روی تلفن که بلافاصله تماس را قطع کند. من همین چهار جمله را گفتم و تمام شد. وقتی داشتم برمی‌گشتم، یکی دیگر از آن‌ها به من گفت چرا نگفتی در اوین هستی؟ گفتم خودتان گفتید حق نداری بگویی کجا هستی!»

او در مورد تماس با همسرش افزود: «هیچ‌کس نمی‌دانست که من چه جایی هستم. بعد از سه چهار هفته گفتند پنج دقیقه اجازه داری با تلفن خودت صحبت کنی. من از شب قبل یک وصیت‌نامه آماده کرده بودم که برای همسرم بخوانم. فرصت ما حتی به درددل کردن نکشید. آن‌جا بود که من فهمیدم با یک شیرزن ازدواج کرده‌ام. خوشحالم که به او چنین لقبی دادم و حالا بسیاری هم هاریکا (همسر کامران قادری) را با همین لقب می‌شناسند. هیچ گریه‌ای در کار نبود. غافل‌گیر شد که من تماس گرفتم اما حس کردم که آماده بود صدای من را بشنود. در آن پنج دقیقه فرصت کردم که وصیتم را برای او بخوانم.»

 

در زندان درس می‌دادیم و درس می‌خواندیم

کامران قادری  گفت حدود یک سال و نیم در بند ۲۰۹ بوده است: «من سه ماه انفرادی بودم، بعد برای مدتی به سوییت رفتم. سوییتی که ما بودیم، دو زندان انفرادی بود که بین سه تا پنج نفر را در آن قرار می‌دادند.»

او از تجربیات متفاوتش در زندان با زندانیانی گفت که روزگاری مانند خود او را تجربه می‌کردند؛ از «عماد شرقی» و «سیامک نمازی» تا «شهاب دلیلی». کامران قادری گفت: «در این مدت با افراد بسیاری آشنا شدم. در این مدت نام برخی از شخصیت‌ها را فراموش کردم. هیچ وقت با آقای جمشید شارمهد ملاقات نداشتم. برای همین حتی نمی‌دانم که او را وزارت اطلاعات دستگیر کرده بود یا سپاه پاسداران. شهاب دلیلی یکی از بهترین دوستان من در این هفت سال بود. مدت‌های زیادی با دکتر احمدرضا جلالی بودم که متاسفانه محکوم به اعدام شده است و به کمک نیاز دارد. من از زمانی که به اتریش برگشتم هم در ملاقات‌هایی که با چند شخصیت سیاسی این کشور داشتم، از آن‌ها خواستم لااقل زیر عنوان نه به اعدام، تلاش کنند که مجازات اعدام را در ایران منع کنند.»

کامران قادری گفت چه محکومین به زندان و چه محکومین به اعدامی که در زندان اوین دیده است، تلاش می‌کنند روحیه و امید خود را حفظ کنند: «من همیشه توصیه‌ام به این بچه‌ها این بود که برای خودتان کار درست کنید.»

او در مورد آن‌چه به عنوان کار در زندان برای خودش تعریف کرده بود، به «ایران‌وایر» این‌گونه توضیح می‌دهد: «من برای خودم یک برنامه چند جانبه تنظیم کردم. با خودم تصور کردم که هر روز باید بروم سر کار. من هیچ روزی دیرتر از ساعت شش صبح بیدار نشدم. هیچ وقت راه رفتن را فراموش نکردم. نمی‌توانستم ورزش کنم اما راه رفتن و درس خواندن را جزو برنامه‌های اصلی‌ام قرار دادم. درس خواندن، درس دادن و کتاب نوشتن جزیی از برنامه‌های من بودند.»

کامران قادری گفت در زندان اوین، یک داستان ایرانی را به آلمانی ترجمه کرده و همین‌طور هفت هزار ضرب‌المثل و تکیه‌کلام فارسی را در ۱۵ جلد دفتر جمع‌آوری کرده است: «سعی کردم که در کلاس‌های درس شرکت کنم. منوچهر یکی از دوستان نازنین ما بود که در زندان به ما فرانسوی یاد می‌داد. یکی دیگر از دوستان عزیزم به نام کمال که یکی از کارمندان وزارت خارجه ایران بود، به ما اسپانیولی یاد می‌داد. من خودم به بعضی از بچه‌ها آموزش زبان آلمانی می‌دادم و حتی برخی از بچه‌‌ها توانستند در امتحانات ما سطح خوب A2 را قبول شوند.» سطح A2  زبان آلمانی، سطح متوسط و در حد رفع نیاز و گفت‌وگوی محاوره‌ای در کشورهای آلمانی زبان است.

او گفت در زندان، به شیوه‌ای جدید، جزوه زبان آلمانی را برای تدریس ابداع کرده است؛ روشی برای تدریس این زبان که به دانشجویان زبان، صرفا از جهت گفتاری و مکالمه برای یادگیری کمک می‌کند.

 

انتظارم از دولت اتریش برای حمایت، بیشتر بود

از کامران قادری در مورد اقدامات دولت اتریش برای آزادی او در روزهایی که توسط جمهوری اسلامی گروگان گرفته شده بود، پرسیدم. او گفت: «در مدتی که در زندان بودم، خیلی زیاد به این موضوع فکر می‌کردم. اما وقتی که به وین برگشتم، تا حدودی دیدگاه‌هایم منصفانه‌تر شد. قطعا دولت اتریش آن انتظاری که من داشتم را برآورده نکرد ولی نمی‌توانم بگویم هیچ کاری نکرد. سطح انتظار من شاید به اشتباه و شاید هم به درستی در جایی بود که انتظار داشتم برای من اقدامات بیشتری انجام دهد. توقع من از سفارت اتریش این بود که هر ماه یک بار یک نفر را برای دیدار من به زندان اوین بفرستد.»

قادری گفت می‌دانست به دلیل دو تابعیتی بودنش، دست دولت اتریش برای حمایت از او قطعا بسته بوده است اما معتقد است سفارت اتریش می‌توانست برای ملاقات با او اقدام کند، هرچند که جوابی نمی‌گرفت. 

کامران قادری به مصاحبه سفیر وقت اتریش در جمهوری اسلامی با یکی از روزنامه‌های چاپ تهران اشاره کرد و گفت: «در زندان با مصاحبه سفیر اتریش در تهران مواجه شدم که گفته بود ایران شهری زیبا و امن است. من هم می‌گویم مردم ایران مردمی مهربان و ایران کشوری زیبا است. اگر به آفریقا هم سفر کنم، همین نظر را در مورد مردم آفریقا دارم. ما مردم بد نداریم، حکومت‌های بد داریم. من می‌فهمم که سفیر اتریش می‌خواهد رابطه کشورها و دولت‌ها را با هم حسنه کند. عیبی ندارد. کنار همه تعریف‌هایت، می‌گفتی شما که چنین کشور خوبی دارید، خب کامران ما را هم آزاد کنید.»

 

بعد از سال‌ها، ملاقات با فرزندانم شوک‌آور و باورنکردنی بود

کامران قادری پس از هفت و سال و نیم دوری از اتریش، بار دیگر به این کشور بازگشت. از او پرسیدم تصور می‌کند که چه‌قدر نسبت به کامرانی که وین را در دی‌ماه سال ۱۳۹۴ ترک کرد و به زندان‌های ایران رفت، تغییر کرده است؟ 

گفت: «از نظر من کسی که تغییر نکرده، زندگی نکرده است. احترام بیشتر به خانواده مهم‌ترین دستاورد من بود. مشخصا الان همسرم هاریکا برای من بسیار باارزش‌تر از هر زمان دیگری است. یکی دیگر از دستاوردهای زندان، زندگی کردن در حال و بی‌ارزش شدن بسیاری از آن‌چه تا قبل از زندان در زندگی روزمره برایت مهم بودند. من پیش از این هم شخص حریصی نبودم و همیشه می‌گفتم آدم فقط محتاج کسی نباشد اما الان چه در خانه ۱۰۰ متری باشم، چه در منزلی هزار متری، دیگر برایم هیچ فرقی ندارد.»

کامران قادری دیدار با سه فرزندش پس از هفت سال و نیم را عجیب و باور نکردنی توصیف کرد و گفت: «طول کشید تا بتوانیم از شوک بیرون بیاییم.» 

او افزود هنوز در شوک است و برای باور این‌ که کنار خانواده‌اش حضور دارد، به زمان نیاز دارد.

 

نخبگان یک جامعه با فرهنگ در زندان هستند

از کامران قادری پرسیدم آیا هنوز از زندان، یادگاری در وجود خود دارد؟ 

گفت: «من در زندان با کسانی آشنا شدم که به خاطر آن‌چه انجام داده‌اند، در زندان نیستند. آن‌ها به خاطر عقاید دینی، عقاید مذهبی و باورهای شخصی‌ خود زندانی شده‌اند. من با خانم‌ها متاسفانه دیدار نکردم؛ زنانی که رهبری این جنبش بزرگ را در دست دارند. اما مردانی را دیدم که بسیار باشهامت هستند. از همه مهم‌تر، من مردانی را دیدم که آرمان دارند. آینده ایران با کسانی که من با آن‌ها در زندان آشنا شدم را روشن می‌بینم. بسیار خوشحالم که کنار بعضی از این‌ها زندگی کردم و درس گرفتم. من فهمیدم که مردم ایران باهوش، فهیم و بافرهنگ هستند که نخبگان این جماعت فهیم، هم‌اکنون در زندان‌ها به سر می‌برند.»

کامران قادری در بخش پایانی صحبت‌هایش به «ایران‌وایر» گفت امیدوار است رسانه‌ها و فعالان اجتماعی در داخل و خارج از کشور تلاش خود را متوجه کمک به این قشر از جامعه محبوس شده در زندان‌های ایران کنند: «درخواست می‌کنم نیروی خودتان را صرف افرادی کنید که در داخل کشور در زندان هستند. ما در خارج از ایران باید به سیاستمدارها تفهیم کنیم که چه کسانی در زندان‌های ایران به کمک نیاز دارند؛ از زندانی‌های شریف دانشگاه صنعتی شریف که با خود من در کلاس‌های درسی شرکت می‌کردند تا زندانیان عقیدتی و دراویش. از فعالان صنفی کارگری و معلمان تا زندانیان دو تابعیتی.»

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل