استان بختیاری بایدها و نبایدها

حسن دهقانی، چند دهه است که بحث تاسیس استان بختیاری کمابیش از جانب برخی همتباران روشنفکر دنبال می شود. اگرچه پیگیری قانونی در شرایط فعلی که مملکت با برخی مشکلات در صحنه های سیاسی و اقتصادی مواجهه است چندان ضرورت ندارد. ولی باید به ریشه یابی این مهم پرداخت.

نقشه ای از سال ۱۸۱۴ میلادی از ولایت بختیاری موجود است که توسط هوتم شیند لرنقشه کشی شده است ( اصل این نقشه در آرشیو بنده موجود است که در آینده به ضمیمه این مطلب منتشرخواهد شد ) در این نقشه حدود ولایت بختیاری شامل کل استان بختیاری وچهارمحالش به اضافه شرق استان لرستان ( الیگودرز و ازنا و دورود و همه مناطق بختیاری نشین این سامان ) و شهرهای شمالی استان خوزستان مثل اندیمشک فعلی و دزفول مسجدسلیمان و لالی و ایذه و رامهرمز و شوش و شوشتر و همچنین منطقه لنجانات اصفهان ونواحی فریدن و بخشهایی از خوانسار و گلپایگان و شمال اصفهان شامل میمه می شود. این نقشه موقعیت سرزمینی قوم بختیاری را دردوقرن پیش نشان می دهد و خود بخود گویای نقش و جایگاه عنصر بختیاری در تحولات سیاسیُ و اقتصادی و فرهنگی و خصوصا نظامی دویست سال پیش است. اما چه شد که این گستره جغرافیایی تجزیه و به استانهای همجوار ضمیمه گردید و چه شد که بخش باقی مانده هم از عنوان استان بختیاری محروم باقی ماند؟ این مهم را باید در نوع تعامل جامعه بختیاری با سیستم های حکومتی سلسله های قاجاریه و پهلوی مورد ارزیابی قرار داد.

بختیاری در بهار ۱۲۸۸ شمسی به عنوان نیروی اصلی و تعیین کننده وارد مبارزه نظامی بر علیه استبداد محمد علی شاهی گردید و شجاعت و رشادت عنصر بختیاری مهمترین عامل سقوط استبداد محمدعلی شاهی بود و قوه توانمند بختیاری در نبردهای پس از پیروزی انقلاب مشروطیت با شکست قوای سالارالدوله وارشد الدوله وهمچنین محمد علیمیرزا که گاه عده نیروهای آنان تا سی برابر مجاهدان بختیاری می رسید استعداد نظامی خود را به نمایش گذاشت. فتح تهران و حاکمیت بختیاری که از دوره صفویه به بعد بعنوان نیروی بالقوه ای که مترصد تاسیس سلسله پادشاهی بختیاری در صحنه سیاسی ایران بوده زنگ خطر را برای بازیگران این صحنه بصدا در آورد. آنان از روح دموکراسی خواهی حاج علی قلی خان سرداراسعد که تمایلی برای تحقق این خواسته تاریخی ایرانی ترین قوم ایرانی نشان نمی داد بشدت خرسند بودند و زمانی که شش ماه بعد رهبر بختیاریها در جنبش مشروطه خواهی در اوج قدرت با کمال ناباوری از مسند حاکمیت کناره گیری نمود آن بازیگران ذکرشده نفس راحتی کشیدند.آخر ایران همیشه توسط شاهان غیر ایرانی اداره میشد ودستیابی بختیاری بعنوان بازمانده اصلی قوم پارس وایرانی ترین قوم ایرانی به تاج و تخت ایران زمین زنگ خطر جدی را برای بازیگران سیاسی خارجی وداخلی بصدا در می آورد.

به هر حال بختیاری از هوای آلوده صحنه سیاست و تزویرگریزان بود و نسیم دل انگیز کوهساران زاگرس را بر آن همه هیاهو ترجیح میداد.بختیاری به زادگاهش بازگشته بود وقدرت را با همه دلبستگیهایش وا نهاده واحمدشاه کوچولو را با بازیگران پیرامونش تنها گذاشت .غافل از آنکه در پستوی امارتهای تهران وشاید هم در پشت دیوار سفارتخانه های دوول صاحب نفوذ خوابهای تلخی را برای شجاع مردمان زاگرس دیده اند این جماعت ناسپاس.

مشروطیتی که آنهمه جوان رعنای بختیاری برای اسقرارش جان شیرین فدا کرده بودند اندک اندک به بیراه می رفت وگروهی از رجال جاهل چاره را در حذف نام بختیاری حتی در دستنوشته هایشان می دیدنددستنوشته های خائنانه ای که امروزه مبنای تاریخ وتاریخ نویسی برخی جاهلان این عرصه شده اند تا آنجا که راهزنان و بیسوادان و مستبدین از راه رسیده را مشروطه طلب می خوانند ودر حق رهبران واقعی این بزرگ انقلاب تاریخ ایران زمین سخت بی مهری روا می دارند این جماعت بیسواد تاریخ ناخوانده .

یازده سال و فقط یازده سال زمان لازم بود تاکه از دل نظام دموکراسی مشروطه خواهی شخصیت مستبدی چون رضاخان میرپنج بیرون بیاید. یک دیکتاتور تجدد خواه؟ معلوم نیست چگونه تجدد ودیکتاتوری باهم سازگار می شوند.

اما ماهیت رضاشاه جدید را بازهم بختیاری زودتر از دیگران شناخت. آخر بختیاری صاحب خانه است وهرمهمانی را بهتر از دیگران می شناسد. بختیاری که قلبش برای وطن اهورایی اش می طپد خطر را حس کرده بود. شیر علیمردان خان بختیاری حالا برای رهایی وطن عزم مبارزه می کند وحماسه سفید دشت را در تاریخ بنام قوم شهیر وغیور بختیاری ثبتش می کند ولی افسوس که خیانت برخی خودیها به شکستش می انجامد.

سال۱۳۱۳ شمسی حالا دیکتاتور جای پایی محکم کرده وباید غول بختیاری را از میدان بدرش کند….پیش از این منطقه بختیاری تجزیه شده دهکرد ول ار و کیار و میزدج و گندمان را حاکمی جداگانه منصوب شده واین حاکم کسی نیست جز رضاقلی خان ایلبیگی معروف بختیاری. وایلخانی هم مصدر امور است و نواحی دیگر هم رفته رفته حاکمان نظامی را تجربه میکنند.

و این چنین بود که ولایت بختیاری بتدریج تجزیه شد و استان کوچک چهارمحال بختیاری از آن باقی ماند. محال اربعه که رعیت نشین بختیاری بود بتدریج افزایش جمعیت یافت وبرای خودش هویت من داوردی چهارمحالی تعریف کرد در حالیکه این جماعت بافت ناهمگنی از شهروندان ترک ولر وکرد وروستایی بودند وهیچ سنخیت فرهنگی وتاریخی با هم نداشته وندارند وجالب اینکه چهارمحالی خودش را رقیب بختیاری فرض کرد غافل از آنکه میان هویت قومی وهویت شهروندی فرق است بسیار. قومیت ریشه در دل تاریخ دارد وشهروندی را اصلا اینگونه خصلتی نیست.البته حاکمیت خان و خان سالاری وحکومت شبه استبدادی خوانین مظالم بسیاری را بر این رعیتها تحمیل کرده بودند واین واکنشها در واقع عقده گشایی بوده وهستند.البته معلوم نیست گناه من بختیاری چیست اگر فرضا خانی از رهگذر حاکمیت شبه دیکتاتوری زمان خودش گناهی را در حق رعیتی بیچاره روا داشته باشد که آنهم بنا بر مقتضیات آن حاکمیتهای تاریخی بوده.

وحالا که بختیاری جمعیتش را بیش از ده میلیون نفر تخمین می زنند یک استان اسمی بنام خودش ندارد در استانی که همه داشته های فرهنگی اش تاریخش آیینش وملک وحاکمیتش متعلق به خودش است برخی ها بیگانه اش می خوانند.

آیا در تمام استان چهارمحال بختیاری یک نمایشنامه وتئاتر آیینی غیر بختیاری قابل نگارش است؟

در این استان همه آیینها باورها وهمه داشته های فرهنگی از آن بختیاری بوده وهستندومهمانان صاحب خانه شده گرچه عزیزند وگرامی نباید بیش از این ناسپاس باشند در حق صاحب خانه محجوب.البته که بی مهری چند مسئول تازه بدوران رسیده در حق ایرانی ترین قوم ایرانی هم هیچ تاثیری برمالکیت بختیاری بر استانش ندارد.اما تغییرنام استان چهارمحال بختیاری به استان بختیاری وتغییر نام شهرکرد به یک نام مرتبط با تاریخ وفرهنگ بختیاری نه تنها یک ضرورت بلکه یک مطالبه مشروع وقابل پیگیری است که با همت وتلاش جامعه بختیاری وهمراهی مسئولان نظام قابل حصول است.اما برای حفظ تاریخ وفرهنگ ایرانی ترین قوم ایرانی نه تنها باید واژه نامفهوم چهارمحال وچهارمحل را که اینک دیگر وصله ناجوری می نماید در پیشوند نام بختیاری از نام وعنوان استان بختیاری حذفش نمود بلکه باید تلاش نمود کل سرزمینی را که ولایت بختیاری می نامیده اندش دوباره به این استان ضمیمه نمود مگر نه این بوده که با توطئه خائنانه رضاخان قلدر این منطقه تجزیه شده است تا که گسست فرهنگی وتاریخی در میان قوم بختیاری ایجاد گردد غافل از آنکه هویت عنصر بختیاری ریشه در اعماق ایران زمین دارد ونه تنها در هیچ فرهنگی هضم نمیشود بلکه همه فرهنگها وهویتهای پیرامونی اش را در خودش هضم می نماید.

واگر استان بزرگ بختیاری دوباره احیاء گردد بزرگترین خدمت فرهنگی به تاریخ وفرهنگ ایرانی وپارسی ارائه شده چرا که فرهنگ بختیاری ستون فقرات اصلی تاریخ وفرهنگ ایرانی وپارسی است وحفظ این موزه زنده تاریخی فرهنگی بزرگترین خواست هر ایرانی وطن پرست خواهد بود وبزرگترین خدمت به هویت ملی ومیهنی.
از: بختیاران

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل