سایت ملیون ایران

از کیهان لندن تا کیهان شریعتمداری؟! — این مردم‌اند که میدان را می‌سازند، نه وارثان

نقد مقاله‌ی «این گوی و این میدان» از کیهان لندن

در پیچ‌و‌تاب تاریخ معاصر ایران، بار دیگر بحث آلترناتیو و آینده‌ سیاسی کشور به مسئله‌ای محوری بدل شده است. مقاله‌ای منتشر شده در کیهان لندن مدعی است که «رضا پهلوی» تنها آلترناتیو ممکن برای جمهوری اسلامی است و هرکس مدعی رهبری است، باید قدم پیش بگذارد: «این گوی و این میدان!»

اما اگر میدان سیاست، میدان نظریه، مشروعیت، اخلاق و سازمان‌یابی‌ست، باید پرسید: گوی در دستان کیست؟ و آیا رضا پهلوی واقعاً در میدان است؟ یا در حاشیه‌ی تاریخ ایستاده و تنها با «کارت سلطنت» بازی می‌کند؟

۱. مشروعیت سیاسی نزد ماکس وبر و بشیریه

در نظریه‌ی معروف ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی، مشروعیت سیاسی بر سه پایه استوار است:

در ایران امروز، رضا پهلوی نه به پشتوانه‌ی سنت سلطنتی مشروعیت دارد، زیرا این نظم در سال ۱۳۵۷ سقوط کرد؛ نه از کاریزمایی مؤثر در نسل جوان برخوردار است، زیرا نه در میدان واقعی حضور دارد و نه توانسته اعتماد سیاسی اقشار گوناگون را جلب کند؛ و نه نهادی شفاف، برنامه‌مند و پاسخ‌گو برای کسب مشروعیت عقلانی-قانونی ایجاد کرده است.

از سوی دیگر، دکتر حسین بشیریه نیز در تحلیل‌های خود بر لزوم عبور از رهبران شخص‌محور به‌سوی تشکل‌های مدنی، شبکه‌های سیاسی مشارکتی و رهبری‌های نهادینه‌شده تأکید دارد. از این منظر، اتکا به وراثت سیاسی یا گذشته‌ی تاریخی، مانعی برای شکل‌گیری آلترناتیوهای مدرن است.

۲. از «فراخوان‌های تهی» تا بی‌اعتنایی اجتماعی

مقاله‌ی کیهان لندن رضا پهلوی را تنها آلترناتیو جدی معرفی می‌کند، اما بررسی واقعیت‌های اجتماعی، چیز دیگری نشان می‌دهد:

۳. خشونت‌طلبی برخی هواداران سلطنت‌طلب؛ چهره‌ای استبدادی از اپوزیسیون

در سال‌های اخیر، گروهی از حامیان سلطنت‌طلب، به‌ویژه در فضای مجازی، با استفاده از ادبیات تهدیدگرایانه و انحصارطلب، چهره‌ای غیردموکراتیک از این جریان ارائه داده‌اند:

به تعبیر هانا آرنت، خشونت هواداران یک جریان سیاسی، اگر با سکوت رهبر آن همراه شود، خود گواهی است بر عدم توانایی آن رهبر برای حفاظت از آزادی و دموکراسی در آینده.

۴. قیاس ایران با لیبی: اشتباهی مفهومی

در یادداشت مورد نقد، قیاس وضعیت ایران با لیبی «قیاس مع‌الفارق» خوانده شده، که در ظاهر درست است. اما همان متن، ناخواسته در دام همان قیاس گرفتار می‌شود. لیبی فاقد نهادهای مدنی، طبقه‌ی متوسط سازمان‌یافته و سنت مشارکت سیاسی بود. در مقابل، ایران دارای تاریخی پرفرازونشیب از انقلاب، اصلاحات، نهادهای آموزشی و صنفی و جنبش‌های سیاسی-اجتماعی گسترده است.

اما این تفاوت به معنای بی‌خطر بودن شرایط ایران نیست. اگر ساختارهای انتقال قدرت، نهادهای دموکراتیک و سازمان‌های مدنی قوی شکل نگیرند، ایران نیز ممکن است قربانی هرج‌ومرج یا خشونت شود، نه لزوماً از مدل لیبی، بلکه از تجربه‌هایی چون سوریه یا ونزوئلا.

۵. از خیزش‌های صنفی تا گذار نرم: واقع‌گرایی در برابر رمانتیسم سیاسی

نویسنده به‌درستی به خیزش‌های صنفی اخیر همچون معلمان، کارگران، بازنشستگان و کامیون‌داران اشاره می‌کند. این‌ها نشانه‌های حیات جامعه مدنی‌اند. اما آیا بدون ساختار رهبری سیاسی منسجم، این پویایی به تغییر واقعی می‌انجامد؟

در تجربه‌های موفق گذار دموکراتیک، مانند اروپای شرقی، شیلی یا آفریقای جنوبی، حلقه‌ی واسط میان نارضایتی عمومی و گذار سیاسی، ائتلاف نهادهای مدنی، نیروهای روشنفکری و رهبری‌های مشارکتی بوده است.

۶. عبور از رضا پهلوی؟ یا عبور از انسداد ساختاری؟

نویسنده به‌درستی می‌نویسد که نسل Z از رضا پهلوی عبور کرده است؛ اما نباید این عبور را فقط شخصی دید. آن‌چه واقعاً در حال وقوع است، عبور از مدل‌های سنتی رهبری، عبور از هرگونه اقتدارگرایی موروثی، و نیز عبور از انحصارطلبی در اپوزیسیون است.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» نماد این گذار بود: صدایی چندصدایی، بدون رهبر فرهمند، اما با پیامی روشن.

۷. از کیهان لندن تا کیهان شریعتمداری؛ انحصار، مسأله‌ی مشترک

نویسنده‌ی کیهان لندن، با حذف تمامی بدیل‌های ممکن و معرفی رضا پهلوی به‌عنوان آلترناتیو انحصاری، ناخودآگاه در همان مسیری گام برمی‌دارد که حسین شریعتمداری در کیهان رسمی جمهوری اسلامی سال‌هاست دنبال می‌کند: انکار تنوع، حذف رقبا، و برساختن تنها یک صدا.

اگر قرار است اپوزیسیون بدیلی برای جمهوری اسلامی باشد، نباید خود را بازتولیدگر همان منطق باشد؛ باید به تکثر، مدنیت و اجماع‌سازی پایبند باشد.

⸻—————
جمع‌بندی: مردم، نه وارثان، میدان‌سازند

اگر هدف، گذار به دموکراسی است، نه تکرار دیکتاتوری؛ و اگر آرمان، آزادی و برابری است، نه بازگشت به گذشته، آنگاه باید به مردم، نهادها و جنبش‌ها اتکا کرد، نه به نام‌ها، خاندان‌ها یا پرچم‌های تاریخی.

🟡 «این گوی و این میدان» شعاری است که باید به همه‌ی نیروهای مدنی، فرهنگی و سیاسی ایران خطاب شود؛

🔵 نه برای کرنش در برابر یک خاندان، بلکه برای باز کردن میدان گفت‌وگو، مسئولیت‌پذیری، و رهبری مشارکتی.

در نهایت، ایران آینده را نسلی خواهد ساخت که به گذشته احترام می‌گذارد، اما در آن متوقف نمی‌ماند

پارسا زندی (مشاور حقوقی )

خروج از نسخه موبایل