سایت ملیون ایران

قرآن، نه کلام خدا، نه الهام محمد، نوشته ای تاریخی التقاطی (بخش پنجم)

ijadi

آیا قرآن از ابتدا دارای منشا آسمانی و الهی است یا محصول یک تاریخ متضاد و بسیار طولانی می‌باشد؟ آیا قرآن دارای زبان عربی فصیح و روشن و اعجازی عربی است یا از زبانی گنگ و نارسا برخوردار بوده و نتیجه کارپردازی چند سده تلاش سیاسی و دستوری و آوایی و زبانی، بشمار می‌آید؟ مبلغان روانپریش دینی و رسانه‌های مبلغ اعتقادات دینی خرافه گرا، قرآن را رویاهای پیامبر، الهام محمد یا کلامی که از طریق جبرائیل از الله به پیامبر ارسال شده است، می‌دانند. هر یک از این ادعا‌ها جز افسانه گوئی و اوهام پراکنی و اعتقادات ضدخرد، چیز دیگری نیست.

بخش پیشین این مقاله را از اینجا بخوانید.

در چهار شماره پیشین به نقد قرآن و ازخودبیگانگی نسبت به آن پرداخته و به توضیح قرآن‌های گوناگون و اهمیت کشف هرمنوتیکی ریشه قرآن اقدام نمودم. در این بخش به هرمنوتیک زبانشناسی قرآن پرداخته، بر نظریه نزول قرآن انتقاد نوشته، بر اهمیت نسخه‌های صنعا و ضرورت نقد دین تاکید می‌کنم.

قرآن نازل نشده است

آیا قرآن از ابتدا دارای منشا آسمانی و الهی است یا محصول یک تاریخ متضاد و بسیار طولانی می‌باشد؟ آیا قرآن دارای زبان عربی فصیح و روشن و اعجازی عربی است یا از زبانی گنگ و نارسا برخوردار بوده و نتیجه کارپردازی چند سده تلاش سیاسی و دستوری و آوایی و زبانی، بشمار می‌آید؟ مبلغان روانپریش دینی و رسانه‌های مبلغ اعتقادات دینی خرافه گرا، قرآن را رویاهای پیامبر، الهام محمد یا کلامی که از طریق جبرائیل از الله به پیامبر ارسال شده است، می‌دانند. هر یک از این ادعا‌ها جز افسانه گوئی و اوهام پراکنی و اعتقادات ضدخرد، چیز دیگری نیست. این اعتقادات بیانگر معنویت و آرمانگرایی و ارزش‌های برجسته انسانی نیست، بلکه باورهای ضد علمی، ضد تاریخی و ضد خرد وعقل است. هدف این گونه تبلیغات ایدئولوژیک دینی بازتولید وابستگی روانی به اوهام و احساسات آرکائیک و پاتولوژیک و بازتولید مسخ شدگی و ازخودبیگانگی انسانها می‌باشد. من در تحقیقات کنونی خود برای اولین بار در زبان فارسی در باره قرآن، نظریه علمی و هرمنوتیک و جامعه شناختی و تاریخی جدیدی مطرح می‌کنم و تا کنون نشان داده‌ام که قرآن نه کلام الهی است، نه الهام محمد است، بلکه یک کتاب تاریخی است که طی یک روند ۲۰۰ ساله تنظیم شده است و دارای منشاهای گوناگون دینی و اجتماعی و نوشتاری و زبانی می‌باشد. این گونه بررسی علمی و هرمنوتیکی از سده نوزدهم در غرب شروع گشته ولی تبلیغات و فشارهای سیاسی و اسلامی حکومتی و نخبگان سنتی و نواندیش اسلامی و نیز دین خوئی روشنفکران چپ و ملی و جمهوری خواه مسخ شده، مانع توسعه این روش‌های علمی در دنیای اسلامی شده است. ما روشنفکران ناباور و دانشگاهی با روش علمی و با دقت، کار خود را باید پیگیری کنیم و از فشارها نهراسیم. هدف ما جستجوی حقیقت است، ما تابع روسانتیمان بدوی و انتقام جوئی نیستیم، ما با اتکا به عقل و روش علمی، نادانی‌ها و زخم‌ها و آسیب‌ها و ازخودبیگانگی‌ها و بحرانها را مورد بررسی قرار داده و در برابر هیچ قدرتی تسلیم نمی‌شویم.
در زمینه قرآن شناسی، ما اعلام نمودیم که این کتاب برخلاف آنچه که خود اعلام نموده، به تاریخ تعلق دارد و خود دارای تاریخ است. قرآن آفریده قدرت الهی و آسمانی نیست، قرآن را انسانها در دورانهای گوناگون بوجود آورده‌اند. در باره قرآن، آیات چنین می‌گویند:
سوره النحل می‌آورد:
«وما کاملن اگاهیم که می‌گویند انکس که مطالب این قرآن را به رسول می‌آموزد، بشری است اعجمی غیر فصیح و رسول این قرآن را خود بزبان عربی فصیح درآورده». (۱۰۳)
سوره الشعرا می‌گوید:
«واین قرآن به حقیقت از جانب خدا نازل شده. جبرئیل روح الامین نازل گردانید. و آن برقلب تو فرودآورده، تا خلق را متذکر ساخته و از عقاب خدا بترسانی. به زبان عربی فصیح.» (آیه‌های ۱۹۲ تا ۱۹۵).
در برابر این ادعای قرآنی، بلافاصله بگوئیم که بنابه تحلیل زبانشناسان و اسلام شناسان آکادمیک، بخش مهمی از مطالب این قرآن در ابتدا ناشی از «بشر» غیرعرب خارج از سرزمین حجاز بوده، زبان آغازین قرآن نه عربی بلکه پاره‌های ناشی از آرامی و سیریاک و عبری بوده، ساختار نوشتار قرآنی طی دویست سال تغییر و تنظیم و دستکاری تهیه شده، و قرآن فاقد فصاحت و روشنایی ساختاری و دستوری و محتوایی محکم می‌باشد. این ابهام‌ها و ناروشنی‌ها از تاریخ قرآن جدا ناپذیر می‌باشند. بنابراین به تاریخ واقعی قرآن باید رجوع کرد و با شیوه هرمنوتیک تاریخی و تبارشناسی گسترده به واقعیت آن نزدیک شد. البته همانگونه که در آیه سوره الشعرا مشاهده می‌کنیم اعلام می‌شود که خدا قرآن را نازل کرده است و جبرائیل رابطه برای وحی به محمد بوده است. به این ترتیب «قرآن» از نظر قرآن دارای منشا ازلی و الهی و آسمانی است. ما بمثابه جامعه شناس و متفکر علمی نمی‌توانیم چنین جزمیات غیرعقلانی را بپذیریم. ازل یعنی چه؟ از نظر واژه شناسی ازل یعنی زمان بی ابتدا. حال زمان بی ابتدای قرآن چیست؟ زمان هستی شناسانه فلسفه؟ زمان پیدایش انسان؟ زمان کهکشان‌ها؟ زمان بیگ بانگ؟ زمان ادیان ابراهیمی؟ زمان از نگاه پتاهوتپ در مصر باستان؟ زمان در فلسفه هندی با چرخه‌های پیوسته از آفرینش، نابودی و نوزایی جهان؟ زمان افلاتون و ارسطو؟ زمان آلبرت انیشتن و استفن هاوگینگ؟ زمان کانت و هایدگر؟ پرسش ما اینستکه زمان الله چیست؟ آیا از ازل یا از ابتدای هستی قرآن نوشته شده است؟ اگر چنین است پس چرا تمام فضای موجود در قرآن، جغرافیای آن، جدالهای قبایل، خشونت جنگی محمد، قواعد اجتماعی موجود در قرآن، همه و همه با شرایط معین و ویژه‌ای ارتباط برقرار می‌کنند و در پیوند با زمان مشحص هستند؟ تمام قرآن زمانمند است و بند بند آن با تاریخ ارتباط دارد.
ادعای دین مبنی بر ازلی دانستن و آسمانی دانستن قرآن مورد قبول علم نمی‌تواند باشد زیرا هیچ نوشته‌ای از خلاء زاده نمی‌شود، بلکه محصول یک محیط و تاریخ و زبان انسانهاست. بعلاوه روش ما در بررسی همه ادیان متکی بر معیارهای یگانه علمی است. قرآن مسلمانان به همان شکلی ارزیابی می‌گردد که سایر کتابهای مذهبی مانند تورات و انجیل و اوستا، مورد تحلیل قرارگرفته شده‌اند. قرآن نازل نشده است، قرآن ساخته و تدوین شده است. بینش تاریخی و هرمنوتیک، پشتوانه چنین کشفی است. کتاب دینی را دیدگاه دینی نمی‌تواند تحلیل علمی کند، کتاب دینی با بینش دانشگاهی و پژوهشگری تاریخی قابل ارزیابی درست است. در نوشته‌های پیشین نشان دادیم که قرآن محصول تاریخ است و بطور دقیق، با دلایل فراوان، غیرآسمانی بودن قرآن را شکافتیم. حال در اینجا به کار تبارشناسی تاریخی ادامه می‌دهیم. تمامی قرآن با انسانها، حوادث، جدال‌ها، منافع گروهی و شخصی، خشونت‌های اجتماعی و سیاسی، اساطیر و تابوها، مقررات و سنت‌های دوران خود و دوره پیش از تولد خود درگیر است و بنابراین کلام و روح قرآن سرشار از نشانه و بار تاریخ است. قرآن جهانشمول و انیورسال نیست، قرآن بطور عمده بازتابی از دنیای اقوام سامی می‌باشد.

قرآن با میراث دیگران
دانشمندان بسیاری هستند که قرآن را به بررسی انتقادی سپرده‌اند و رازهای آن را آشکار ساخته‌اند. قرآن خود را ازلی و آسمانی و مقدس معرفی می‌کند، ولی تاریخ این ادعا را نفی کرده و نشان می‌دهد چگونه بند بند قرآن از داده‌ها و پدیده‌ها تاثیر گرفته است. یک کتاب دینی در پی حفظ راز و ابهام است تا قدرت تاثیری گذاری خود را نگهداری کند. حال آنکه بررسی تاریخی به اجزا و امور خرد و کلان پدیده می‌پردازد تا به واقعیت آن پی ببرد و بناگزیر راززدایی می‌کند. مورخان جدی با پرسشگری و جستجوگری رازگشائی نموده و با توجه به نگرش و سلیقه و هدفی که دارند به انتخاب دست می‌زنند و از بستر ذهنی راز و جادو و تقدس بیرون آمده و روشنایی آور هستند. یکی از کلیدهای رازگشایی قرآن مطالعه زبانشناسانه قرآن است و دانشمندان متعددی این جنبه را مورد تحلیل خود قرارداده‌اند.
جلال الدین الاسیوطی حکیم شافعی اشعری و صوفی بسال ۱۴۴۶ میلادی در قاهره متولد گشته، از پدر و مادر ایرانی زاده شده و معروف به «فرزند کتاب» بوده است. او که فردی پرکار و کتاب خوان و تفسیرگر بود، «متهم» به «اجتهاد» شده و توسط روحانیون رسمی و سنتی مورد طرد قرار گرفت. او دارای شخصیتی عرفانی است و ادعا داشت که ۶۲ بار محمد پیامبر را در خواب دیده است. او نگاه موشکافانه‌ای به قرآن دارد و با کار خود به رازگشایی در مورد «قرآن مقدس» دست زده است. از میان کتابهای جلال الدین الاسیوطی باید از «درباره علوم قرآنی» نام برد. جلال الدین الاسیوطی در این کتاب بیان می‌کند که در قرآن ۶۶۱۶ واژه غیر عربی وجود دارد. او می‌گوید این صفت‌ها و قیدها و واژه‌های خارجی در قرآن از زبان فارسی، نباتان، عبری، سیریاک، یونانی، قبطی، هندی وغیره آمده است. این تحقیق نشان می‌دهد که متن قرآن، که «الهی و مقدس» معرفی می‌شود، از زبانهای غیر عربی مردم دیگر بسیار وام گرفته است.
قرآن خود را بیان فصیح عربی و کلام الله می‌داند ولی در واقع دارای زبانی است که محصول محیط و تاریخ است. قرآن مانند همه زبانها متاثر از حوادث است و واژه‌های غیر عربی – که ریشه عربی ندارند ولی شکل عربی به خود گرفته و معرب گردیده – درآن وجود دارد. در این زمینه کتاب «المذهب فیما وقع فی القرآن من المعرب» نوشته جلال الدین سیوطی، می‌گوید: «قول صحیح همین است و ابومیسره تابعی بر این باور بوده که در قرآن از همه زبان‌های مجاور وجود دارد. این مطلب از سعید بن جبیر و وهب بن منبه نیز نقل شده است.». اینک برخی واژه‌های غیر عربی که با دگرگونی معرب شده و در قرآن آمده است:
اباریق، جمع ابریق: معرب: آب ریز.
اکواب، جمع کوب: فنجان، کوزه: «یطوف علیهم ولدان مخلدون. باکواب و اباریق».
ارائک، جمع اربکه: تخت. «هم و أزواجهم فی ظلال علی الأرائک متکئون».
تنور، جوالیقی و ثعالبی گفته‌اند: فارسی معرب است. «و فار التنور».
جناح، معرب گناه. «فمن حج البیت أو اعتمر فلا جناح علیه أن یطوف بهما».
سجیل، اصل آن: سنگ گل کلوخ. «ترمیهم بحجاره من سجیل».
سرداق، معرب: سرادر، در سرا، سرا پرده. «أحاط بهم سرداقها».
سرابیل، جمع سربال: شلوار. «وجعل لکم سرابیل تقیکم الحر».
مسجد، که برخی آن را معرب مزگت دانسته‌اند که به معنای معبد یا عبادت گاه.
بسیاری از پژوهشگران معاصر نیز تحلیل زبانشناسانه نزدیک به نظر الاسیوطی دارند و بعنوان نمونه برآنند که کلمه قرآن واژه عربی نیست بلکه دارای منشا «سیریاک» بوده و این واژه بمعنای «کتاب نیایش» دینی که در کلیسای‌های سوریه رایج بوده می‌باشد و بعلاوه کلیسای شرقی در پیوند تنگاتنگ با مراسم و کتاب یهودیان بوده و قرآن را متاثر ساخته است. همانگونه که «تور ژولیوس افریم آندرا» پژوهشگر اسلام شناس سوئدی می‌گوید می‌توان مطرح کرد یکسری آیات قرانی، در اصطلاحات و سبک بیان خود همان دعاهای یهودیان می‌باشد. بعنوان نمونه در قرآن می‌آید: «ما را به راه راست هدایت کن». حال آنکه در تورات نیز آمده است: «خدایا بمن بیاموز ومرا به راه راستی هدایت کن». این پژوهشگر سوئدی در آثار خود مانند «منشاهای اسلام و مسیحیت» و «محمد، زندگی و دکترین او» که در سال ۱۹۴۵ به نگارش درآمد معتقد است که محمد از منابع عبری و مسیحی و نیز از مبلغان مذهبی کلیسای نستوریان پارس تاثیر گرفته است.
از نظر زبانشناسان واژه هایی مانند: الله، قرآن، آیه، سوره، عربی نیستند و از ریشه عبری و آرامی می‌باشند و علت استفاده این کلمات اینستکه محمد و اعراب بازرگان بطور فعال با مردم مناطق دمشق و مکانهای دیگر سوریه که به زبان آرامی سخن می‌گفته‌اند در ارتباط قرار داشتند و همچنین با اقوام یهود مناسبات تنگاتنگ اجتماعی و زبانی و آئینی داشته‌اند. در اواخر قرن ۱۹ و ابتدای قرن ۲۰ برخی از پژوهشگران مانند «کارلو فون لاندبرگ» سوئدی (۱۸۴۸/۱۹۲۴)، «مارتین هارتمن» آلمانی (۱۸۵۱/۱۹۱۸)، «کارل ولر» آلمانی (۱۸۵۷/۱۹۰۹)، «تئودور نولدکه» آلمانی (۱۸۳۶/۱۹۳۰)، «آلفونس مینگانا» آلمانی (۱۸۷۸/۱۹۳۷) معتقدند که بخش بزرگی از قرآن از آواها و سرود‌ها و ترنم‌های مسیحی منشا گرفته است. در سال ۱۹۷۰ «گونتر لولینگ» اعلام کرد که بخش‌های مهمی از قرآن، از آوازهای مسیحی قبل از تولد محمد بوده است. (رجوع شود به کتاب «مسیح طبق نظر محمد»، از «ژرار مردیلا» و «ژرم پریور»، انتشارات سوی فرانسه ۲۰۱۵ برگ ۱۵۰/۱۵۱).
یکی از پژوهشگرانی که در درک از اسلام و مطالعات قرآنی پرسش‌های اساسی تولید کرد «جان وانسبروق» (۱۹۲۸/۲۰۰۲) می‌باشد. این پژوهشگر آمریکایی در «مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی» لندن درس می‌داد. او تحلیل از قرآن را متکی می‌کند به فهم و درک اسطوره‌ها و تصورات تک خدایانه یهودی مسیحی که در قرآن موجودند. او معتقد که اسلام از جهش و تغییر و استحاله یک فرقه یهودی مسیحی که در پی گسترش خود در سرزمین عرب بود ناشی شده است. به نظر او قرآن نتیجه جمع آوری دویست ساله، نتیجه کار تلفیقی از منابع گوناگون یهودی و مسیحی است. کار مهم او قطع کردن رابطه زمانی میان محمد و متن قرآنی است. او اعلام داشت که قرآن یک پدیده جدی است و باید بطور جدی تاریخ آن مورد مطالعه قرار گیرد.
بدین ترتیب متوجه می‌شویم که مطالعات زبانشناسی بخشی از رازهای قرآن را می‌شکافد و ما را در بطه ویژگی زبان قرآن قرار می‌دهد. زبان قرآن «آسمانی و مقدس» نیست بلکه زبان درحال شدن و تغییر است و بعنوان یک پدیده تاریخی، از دوران خود متاثر است.
تمام نوشته‌ها در تاریخ بشری نتیجه ملاقات عقل و تجربه و افکار و تناقضات و همسویی‌های اندیشه و احساس بشری می‌باشند. فرهنگ‌ها و ادیان و تجربه‌ها درهم تنیده‌اند. اسطوره‌ها و باورهای انسان‌ها مهمترین تاثیر را در هنر و بناسازی و پیدایش دین داشته‌اند. چنانکه در مستندات تاریخی به چشم می‌خورد، در سنگ نبشته‌ها و متون کشف شده مذهبی برای نمونه «الحانی» در وصف مردوخ الهه سومریان، هنر و خلاقیت در جریان بود و بناگزیر با باورها ترکیب یافته بود. از این میان می‌توان به آثاری همچون بناهای بابل که ترکیبی از معماری با شکوه آن دوران و نگاهی اساطیری به جهان هستی است، اشاره کرد. کتابخانه‌ها مجموعه هاى مرجع بزرگ براى نسخه هاى آثار دینی و علمى و تاریخی کلاسیک به عنوان یک نهاد، وجه مشخصه تمدن بابل و آشور در اواخر هزاره دوم و اول پیش از میلاد یعنى اواخر عصر برنز (۱۵۰۰م ـ ۱۰۰۰پیش از میلاد) و عصر آهن (۱۰۰۰پیش از میلاد به بعد) بودند. معابد و کاخ‌ها و برخى شخصیت‌ها، مجموعه هاى متون علمى، دینى و ادبى کلاسیک را در اختیار داشتند. کتابخانه‌ها تشکیل دهنده بخشى از معابد و کاخ‌ها بودند و مورد بهره برداری افراد قرار می‌گرفته‌اند و از یک سینه به سینه دیگر انتقال داده می‌شده‌اند. هر اثر تازه‌ای افکار پیشینیان را در خود جای می‌داد و به این ترتیب تمدن انسانی به جلو آمده است. در تمدن و فرهنگ و فلسفه و ادبیات جهانی کنونی نیز این تاثیرپذیری متقابل ادامه دارد. بعنوان نمونه بازگشایی شیوه جدید در بررسی تاریخ قرآن و اسلام توسط «تئودور نولدکه»، سرآغاز تحقیقات جدیدی شد و به دیگران آموخت چگونه از زیر نفوذ اسلامگرایان خارج شوند و تحقیق مستقل علمی خود را سازماندهی نمایند. امروز در تحلیل علمی قرآن، تولید فکری بی نظیری وجود دارد که منبع آموزش نسل‌های جدید پژوهشگر می‌باشد. این تحلیل زبانشناسانه و هرمنوتیک در خدمت رازگشایی از قرآن بوده تا ذهن بتواند با استقلال بیشتری عمل کند.

رازگشایی از زبان قرآن
«کریستف لوکزنبرگ» نام یک پژوهشگر و فیلولوگ آلمانی است که از تبار لبنانی مسیحی بوده ودر دانشگاه آلمان تدریس میکند. او نویسنده کتاب معروفی زیر عنوان «خوانش سیریاک/آرامی قرآن: مقدمه برای رازگشایی از زبان قرآن» که در سال ۲۰۰۰ بزبان آلمانی منتشر شد. او برآنست که قرآن در اصل متکی بر «لکسیونر» بوده است. «لکسیونر» کتاب یا مجموعه‌ای دربرگیرنده آوازها و سرودهای دینی مسیحی بوده و منبع وامگیری و تاثیر پذیری قرآن است.
البته پیش از «کریستف لوکزنبرگ» دیگر پژوهشگرانی مانند «آلفونس مینگانا»، «تئودور نولدکه»، «آدلف فون هارناک»، به مطالعات زبانشنانه و تاریخ قرآن پرداخته بودند. ولی او این عرصه مطالعه تاریخی را گسترش داد و هرچند همه محققان همیشه با او هم نظر نبوده‌اند، ولی عرصه تحقیقاتی او پرسش‌های جدی برای اسلام شناسان علمی و آکادمیک باز کرد. او نیز معتقد است که خط قرآنی از ابتدای دین محمد موجود نبوده، حتا نشانه‌های روی حروف ناممکن بوده و فقط از سده هشتم زبان عربی شکل میگیرد و به فرمان «احجاج ابن یوسف» حاکم ناحیه عراق که در ۶۹۴ تا ۷۱۴ می‌زیسته است، نشانه گذاری‌های عربی آغاز می‌شود. «کریستف لوکزنبرگ» برآنست که قرآن اغلب گنگ و ناروشن است. یکی از علت‌های برجسته این امر، آنستکه قرآن در اصل از سرودهای دینی به زبان سیریاک و آرامی گرفته شده است. کار تحقیقاتی کریستف لوکزنبرگ، تطبیق واژه‌های قرآن با واژه‌های سیریاک میباشد و او معتقد است که برخی از آیات قرآنی از زبان سیریاک به عربی بد ترجمه شده است. بعنوان نمونه «حوری» معادل باکره با چشمان سیاه نیست بلکه بمعنای انگور سفید است. یا «خاتم النبیین» بعنوان پیامبر «آخرین»، نادرست بوده بلکه بمعنای «شاهد و نشانه» است و «خاتم» بیانگر شهادت او به آمدن پیامبران پیشین می‌باشد. مطلب زبانشناسانه کریستف لوکزنبرگ این واقعیت را یکبار دیگر تاکید می‌کند که ترجمه‌ها و تفسیر‌های دینداران مسلمان قابل اعتماد نیست زیرا از دقت علمی برخوردار نمی‌باشند.
در همسویی با گفته کریستف لوکزنبرگ باید یادآوری نمود که کار علمی از کار دینی جدا است. تفسیر مسلمانان در باره خاتم که در یکی از سوره‌های قرآنی آمده، تفسیری جانبدار است و از معنای ابتدایی آن دور شده است. قرآن در آیه ۴۰ سوره احزاب تعبیر خاتم النبیین را برای محمد چنین به کار برده است: «ما کانَ محمدٌ أبا أَحَدٍ مِنْ رجالِکمْ وَلکن رسولَ اللّهِ و خاتمَ النبیین». از نظر مسلمانان خاتم النبیین به معنای ختم‌کننده پیامبری است و مسلمانان آنرا معادل خاتمیت و ختم کننده می‌دانند. در مسلمانان «خاتم» را بعنوان آخرین گرفته‌اند، حال آنکه «خاتم» بمعنی مُهر است و در لغتنامه دهخدا چنین آمده است: «خاتم، بکسر تاء و بفتح آن انگشتری است (غیاث اللغات). این مؤلف نویسد که مختار فصحای عجم بفتح است و یکی از ثقات در تألیف خود نوشته که خاتم بفتح تاءفوقانی مهر و انگشتری و جز آن که بدان مهر کنند. پس خاتم بمعنی ما یُختم باشد و آن انگشتریست. خاتم بفتح و کسر تاء انگشتری که در دست کنند. مُهر و انگشتری نگین کنده که با آنها کاغذ و غیره را مهر کنند و در این صورت بیشتر با فتح استعمال شود. (فرهنگ نظام). خاتِم مانند صاحب مهر و انگشتری. حافظ می‌گوید: گر چه شیرین دهنان پادشهانند/ ولی آن سلیمان جهان است که خاتم با اوست. خاقانی می‌گوید: خاتم ملک سلیمانی نگر/کاندر آن ماهی نهان کرد آفتاب. ناصرخسرو می‌گوید: بدهر چون صد و هفتاد سال عمر براند/گذشت و رفت و از او ماند خاتم و افسر.».
توضیح لغتنامه دهخدا تائید کننده نکته زبانشناسانه کریستف لوکزنبرگ می‌باشد و خاتمَ النبیین بمعنای آخرین پیامبر نمی‌باشد. ترجمه مسلمانان جانبدار و ایدئولوژیک بوده و با اهداف اجتماعی و سیاسی انجام شده است. کریستف لوکزنبرگ برآنست قرآن متکی به نوشته‌های سرود دینی قبل از پیدایش‌اش بوده و کار ترجمه برای کتاب جدید «قرآن»، نادقیق و گاه گنگ است. به همین خاطر «متخصصان مسلمان» دارای دشواری و مشکلات زیادی در باره درک قرآن‌اند و انواع و اقسام تفسیرهای متفاوت را مطرح میکنند و برآنند که هر آیه دارای حقیقت و راز است زیرا جنبه «آسمانی و الهی» دارد و به اراده الهی، تمام حقیقت خود را آشکار نمی‌کند. البته این گفته یک ادعا بی پایه است زیرا از نظر کریستف لوکزنبرگ، این جنبه گنگ ناشی از انتقال از زبان سیریاک به رسم قرآنی می‌باشد و یا این مفاهیم را پیامبر و نزدیکانش در تماس‌ها و ارتباط‌های خود با عربهای یهودی و عربهای مسیحی و مسیحیان سوری کسب کرده بودند. از نظر این محقق کلماتی وجود دارند که در قرآن گنگ و ناروشن هستند، ولی همین کلمات در زبان آرامی و سیریاک معنای خود را بطور روشن تر انتقال می‌دهند. از نظر او قرآن متکی به مجموعه سرود‌ها و نیایش‌های رایج در کلیسا مسیحیان سوری می‌باشد و کار طولانی و متعدد نسل‌های گوناگونی لازم بود تا این میراث «لیتورژیک» و سرودهای مسیحی به فضای قرآنی منطبق گردد. او می‌گوید بطور سنتی مسلمانان قرآن را نازل از آسمان می‌دانند و یا تدوین را به قرن هفتم متعلق می‌دانند. حال آنکه از نظر این محقق در آن زمان زبان عربی و ادبیات عرب وجود ندارد. ادبیات عرب دو قرن بعد، همزمان با کتاب «السیره النبویه» یا «زندگی پیامبر»، نوشته «ابو محمد عبدالمالک ابن هشام» مصری که در ۸۲۸ درگذشت، آغاز می‌شود. ادبیات پساقرآنی دارای پایه‌ای است که باعتبار فعالیت زبانشناسی دو متخصص «خلیل ابن احمد فراهیدی» و «سیبویه» فراهم میگردد.
از نظر کریستف لوکزنبرگ عربهای اطراف بصره و منطقه «میان رودان» بیشتر مسیحی بودند و زبان نیایشی آنها سیریاک/آرامی بود. این چنین زبانی، تنها زبان کتبی موجود در این منطقه بود. این زبان برای گسترش مسیحیت و زندگی دینی استفاده می‌شده است. علاوه بر این زبان، آنها از گویش‌ها و دیالک‌های دیگری از جمله گویش عربی بیابانی حجازی که شکل اولیه عربی شفاهی بود، استفاده کرده و به این ترتیب یک ترکیب مخلوط از گویش‌های شفاهی بوجود می‌آید. مبلغان مذهبی مسیحی راه دیگری نداشتند جز اینکه زبان فرهنگی و ادبی خود را بکار گیرند و با همین خصوصیت زبانی به مناطق حجاز نزدیک شوند. این وضعیت، همان زمینه‌ای است که بعدها در دل خود، قرآن را بمرور ممکن می‌سازد. برای کریستف لوکزنبرگ قرآن انشعابی از کتاب نیایش سوری/آرامی است که دربرگیرنده سرودها و قسمت هایی از انجیل می‌باشد. این کتاب نیایش یا «لکسیونر» دینی، با هدف تبلیغ در میان جمعیت‌های دیگر، باحتمال قوی به عربی ترجمه شده است. هدف این ترجمه ایجاد دین جدید نبود بلکه گسترش دین پیشین بود. ناگفنه نماند این بخش از نظرات کریستف لوکزنبرگ متکی بر پژوهش متخصص آلمانی، «گونتر لولینگ» است که در رساله دکترای خود در سال ۱۹۷۰نشان داد یکسری سوره‌های قرآنی در اصل همان سرودهای مسیحی می‌باشند. در زمینه تحقیقات در باره قرآن و اسلام روشن است که نظر یگانه‌ای وجود ندارد زیرا پیچیدگی‌های تاریخی و روش‌های متفاوت پژوهشگران نتایج گوناگونی ببار می‌آورد. ولی آنچه اساسی است خروج از توضیح جانبدار دینی می‌باشد.

دستور زبان عربی را دیگران نوشتند
همانگونه که از تحقیقات کریستف لوکزنبرگ می‌توان برداشت نمود مردم حجاز فاقد زبان و دستور زبان و نوشتار بودند. در زمان ادعای پیامبری محمد زبان عربی بمثابه یک زبان مشخص و سامانیافته و کتبی وجود ندارد. گویش‌های شفاهی و ابتدایی و بدوی موجود در این سرزمین از ساختار زبانی معمول کاملن دور می‌باشند و روشن است که قرآنی که ما امروز می‌شناسیم در چنین جامعه‌ای ناممکن بود. آغاز اسلام با هجوم و جنگ آغاز می‌شود زیرا پیام صلح و آشتی و همزیستی ندارد و بیانگر تمایل غریزی بیابانگردان و قبایل رقیب و راهزنان و تاجران و چپاولگرانی است که در پی کسب امتیازات و ثروت و تصاحب مال و املاک دیگران می‌باشند. پس از یک دوره جنگ علیه قبایل و لشگر کشی و تخریب سرزمین‌های دیگر و شکل گیری قدرت خلیفه گری، این احساس تقویت می‌گردد که برای ادامه خلافت متنی بمثابه یک منشور سیاسی و حقوقی لازم است. قرآن نویسی به روند زبان سازی تبدیل می‌گردد. حاکمیت خلافتی و مجموعه‌ای از کارگزاران ولایت طی سدها سال در این روند دین سازی به جمع آوری یادداشتها و پاره نوشته‌ها و استفاده از ادیان و آئین‌های دیگر می‌پردازند.
سرزمین حجاز دارای مناسبات قبیله‌ای و برده دارانه است و فاقد فرهنگ و زبان است. شکل ابتدایی گویش عربی برای اولین بار در اطراف دمشق و بصره کشف شد. مردمان حجاز در مناسبات بسیار پست اجتماعی بوده و نسبت به همسایگان خود حسود و کینه توز بودند. سرزمین محمد فاقد توانایی در ساختاری نمودن زبان و دین بود. سنت شعر شفاهی و نوع فرهنگ بیابانی اجازه نمی‌داد تا ساختار زبانی متولد شود. زبان عربی به اعتبار کار دو متخصص غیر حجازی ساخته می‌شود. یکی از این دو متخصص زبان عربی «خلیل ابن احمد فراهیدی» (درگذشت ۷۸۶ میلادی) است که لغت شناسی عرب بنام «العروض» را پدید آورد. او متولد شهر بصره بوده ولی از بقایای خانواده‌های ایرانی است که به فرمان انوشیروان ساسانی یمن را تصرف کرده و در آنجا ماندگار شدند. «خلیل ابن احمد فراهیدی»، سال‌ها به تنظیم و تدریس عروض عربی مشغول بود و گفته می‌شود که رساله‌ای به نام العروض تدوین می‌کند و در آن به بررسی و طبقه بندی اوزان شعر عرب پرداخت. نوشته دیگر او «العین» است که به نگارش واژگان عرب پرداخته است و همچنین از کتاب دیگر او «النقط و الشکل» باید یادکرد که در باره نظام نوشتاری عربی می‌باشد. او در پیشبرد کار خود در مورد زبان عربی، از تخصص دانشمندان زبانشناس هندی مانند «پانینی» بسیار بهره می‌گیرد.
متخصص دوم «سیبویه» ایرانی (درگذشت ۷۹۶ میلادی) است که دستور زبان عربی را بوجود آورد و با انتشار «الکتاب» پایه منطقی علمی زبان عربی را پایه ریزی و محکم کرد و بهمین لحاظ او را مبتکر «مکتب بصره» قلمداد نموده‌اند. سیبویه شیرازی که در شهر بیضا در شهرستان سپیدان از استان فارس متولد شد و به بصره و سپس به بغداد نزد خالد برمکی رفت و در ۴۰ سالگی در شیراز درگذشت. او مبتکر و دانشمند صرف و نحو زبان عربی بود. از کارهای برجسته او نوشتن «الکتاب» در باره صرف و نحو در زبان عربی است. در باره او «ابن ندیم» می‌نویسد: «نه پیش از وی کسی مانند آن را تالیف نموده و نه بعد از او کسی تالیف خواهد کرد.». کتاب سیبویه به زبان فرانسه در دو جلد در سالهاای ۱۸۸۱ و ۱۸۸۹ ترجمه شده است. اهمیت تاریخی سیبویه بدین خاطر است که او نخستین شخصی بود که برای زبان عربی دستور صرف و نحو نوشت و صداها را در این زبان تعریف نمود؛ بنابراین، نشانه هایی مانند ضمه، فتحه، کسره و تنوین‌ها اختراع و کار سیبویه ایرانی است. او با این اختراع بنام «سیبویه نحوی» مشهور شد. این ابتکار سیبویه در آن زمان یک شاهکار بود. بدون کار سیبویه تنظیم و پیشرفت زبان عربی میسر نبود.
به این ترتیب، این دانشمندان غیر عرب بودند که برای اعراب دستور زبان (صرف و نحو) نوشتند. برخی بر این باورند که اگر سیبویه ایرانی برای زبان عرب صرف و نحو ننوشته بود این زبان در نوشتار همانند لهجه (گویش) نمی‌توانست هماهنگ باشد و دارای منطق گردد. باتوجه به آنچه گفته شد در زمان محمد و خلفا، از نظری دستوری قران فاقد زبان بود و نمی‌توانست موجود باشد و بعلاوه از نظر محتوایی قرآن محصول وامگیری‌های تاریخی و فرهنگی بسیار متعدد بوده است. این تحقیقات بروشنی نشان می‌دهد که قرآن از آسمان نازل نشده است، قرآن بر زبان منظم و منطقی استوار نیست و بطور اساسی آنچه که امروز بعنوان قران است، محصول حداقل دوقرن زبان سازی، وامگیری از فرهنگ و دین دیگران، یک اراده سیاسی و دین سازی است.

نسخه‌های «صنعا» و بن بست تحجر فکری اسلامی
در نوشته‌های پیش نشان دادم که قرآن هیچگاه نسخه واحد و یگانه‌ای نبوده است و در طول یک دوران دراز، توسط کاتبان و قرآن نویسان متفاوت تهیه شده است. تمام تحقیقات و کشف متون قرآنی در نقاط مختلف، رازها را آشکار ساخته و تاریخ قرآن را در برابر ما قرار می‌دهد. تاریخچه «نسخه‌های صنعا» فصل جالب دیگری در این تاریخ نگری بشمار می‌آید. پیدا شدن نسخه‌های «صنعا» رویداد برجسته جدیدی برای همه پژوهشگران بین المللی در زمینه تاریخ قرآن بشمار می‌آید. متخصصان و پژوهشگران آلمانی و فرانسوی نقش درجه یک در این کار تحقیق داشته‌اند و من بعنوان یک پژوهشگر ایرانی معتقدم که تحقیقات بیشماری دیگری لازم است تا بخش‌های تاریک قرآن شناسی و اسلام شناسی روشن گردد، ولی آنچه که محققان آلمانی و فرانسوی انجام داده‌اند اساسی و تاریخساز است. نسخه‌های قرآن صنعا در یمن بنابرتحقیقات کنونی از قدیمی ترین نسخه‌های قرآن محسوب می‌شوند. تحقیقات بر روی این نسخه‌های جالب از ابتدا زیر مسئولیت پژوهشگر بزرگ آلمانی «ژرد رودیگر پوئین» قرار گرفت و کاربزرگ ضبط و نگهداری سامان یافت.
در سال ۱۹۷۲ بدنبال بارش بسیار دیوار قدیمی مسجد بزرگ صنعا فرومی ریزد و کارگرانی که در آنجا بودند بطور اتفاقی حدود هزار نسخه متفاوت یک دستنوشته که روی کاغذ و پارشومن بود را کشف نموده و همه این نسخه‌ها را در بیست گونی سیب زمینی جمع آوری کرده و در پله‌های گلدسته مسجد قرار می‌دهند. بدنبال این رویداد، مسئولان آثار باستانی یمن متوجه اهمیت این نسخه‌ها شدند و خواستار کمک جهانی شده و در سال ۱۹۷۹ یک پژوهشگر آلمان غربی دولت خود را تشویق می‌کند تا برای نجات این نسخه‌ها بودجه لازم را در نظر بگیرد. با توافق مسئولان آلمانی، دو محقق بزرگ «ژرد رویگر پوئین» و «هانس گاسپار گراف فون بوتر» با کربن ۱۴ به بررسی نسخه‌ها پرداختند. پوئین تاریخ گذاری نسخه‌ها را بین سال ۶۵۷ تا ۶۹۰ میلادی دانسته حال آنکه فون بوتر تاریخ نسخه‌ها را سال ۷۱۰ تا ۷۱۵ در زمان خلیفه بنی امیه الوالید ارزیابی می‌کند. جان وانسبروگ متخصص آمریکایی، ایگناس گلدزیهر (اسحاق یهودا) متخصص مجارستانی معتقد‌اند که نسخه‌های صنعا به اوائل قرن هشتم یعنی یک قرن پس از مرگ محمد تعلق دارد. متخصصان دیگری مانند «فرانسوا دروش» فرانسوی و «ون بوتمر» برپایه دستنوشته‌های دوران بنی امیه احتمال می‌دهند که منشا این نسخه‌ها به سالهای ۷۱۰ تا ۷۱۹ میلادی، برمی گردد. باید افزود که براساس گفته فرانسوادروش، در مقاله‌اش «سفر به منابع قرآن مقدس»، نسخه‌های صنعا از ۹۲۶ قرآن مختلف ریشه گرفته است و قدیمی ترین آنها به قرن اول هجری برمیگردد. (۳ ژانویه ۲۰۰۵).
آغاز کار تحقیقی روی نسخه‌ها بسیار سنگین بود زیرا حجم کار و نوین بودن روش تحقیق و محدودیت‌های سیاسی و امنیتی، کار را بسیار دشوار می‌نمود. پس از یک دوره تدارکاتی، دکتر پوئین، استاد دانشگاه «سار» آلمان، متخصص خط‌های کهن و نوشته‌های تاریخی، با دقت علمی نسخه‌ها را سامان دهی نموده و اعلام می‌کند که این نسخه‌ها کاملن مطابق بر سنت نیست و دارای تفاوتهایی در نگارش، رسم، دیکته و تزئینات می‌باشند. از نظر او برخی نسخه‌ها در سبک حجازی است و برخی نسخه‌ها روی نوشتارهای پاک شده تنظیم شده است. بدنبال پیگیری دکتر پوئین از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۶ از مجموعه ۴۰۰۰۰ صفحه کشف شده، تعداد ۱۵۰۰۰ صفحه با حفظ تمام مشخصات اصلی و کهن خود، بازسازی گشت. نشریه معتبر، ماهنامه امریکایی، «اتلانتیک مونتلی»، در گزارشی از کار دکتر پوئین در ژانویه ۱۹۹۹ اعلام داشت: برخی نسخه‌ها به قرن هفتم و هشتم میلادی برمی گردد، ولی برخی نسخه‌ها برخلاف اعتقاد رسمی مسلمانان، کهن تر از پیدایش قرآن هستند. این گزارش مقامات دولتی یمن را حساس نموده و تردید آنها را برای همکاری‌های بعدی افزایش داد. همانگونه که گفتیم علیرغم دشواری‌ها، گروه پژوهشگران آلمانی ۱۵۰۰۰ برگ نسخه‌های صنعا را پاک و آماده بهره برداری نمودند و بعلاوه پرفسور «هانس گاسپار گراف فون بوتر» با اجازه مقامات یمنی ۳۵۰۰۰ تصویر و میکروفیش تهیه کرده و به آلمان انتقال داد. با این وجود مقامات یمنی شرایط کامل همکاری را بوجود نیاورده زیرا نگران نتایح انتشار می‌باشند.

از جمله مشخصات این نسخه‌ها کدامند؟
یکم، در نسخه‌های صنعا، نه تنها رسم نگارش متفاوت است بلکه واژه‌ها همیشه یکی نیستند و جمع و مفرد مختلف است.
دوم، در روی کاغذهای این نسخه‌های قرآن، نوشته قدیمی تر وجود داشته که پاک شده و سپس دوباره روی آن بازنویسی شده است. با پرتونگاری متن قدیمی تر قرآن نمایان می‌گردد. نسخه زیرین با رنگ کمرنگ تری مشخص می‌شود که در واقع نسخه کهن تر قرآن است.
سوم، این نسخه‌ها دارای ساماندهی متفاوت از آیات می‌باشند و آیات از ترتیب قرآن رسمی کنونی برخوردار نیستند.
چهارم، در این نسخه‌ها واژه‌های غیرعربی وجود دارند.
پنجم، در این نسخه‌ها آیات پشت سر هم قطار شده و با عدد از هم تفکیک و جدا نمی‌شوند.
ششم، در این نسخه‌ها واژه‌ها فاقد واکه‌ها (مُصَـوِّت‌ها) می‌باشند.
هفتم، بخش‌های زیادی از آیات این نسخه‌ها، گنگ و غیرقابل فهم می‌باشند.

در واقع کالبد شکافی نوشتاری نسخه‌های صنعا یکبار دیگر، نشان دهنده این واقعیت است که قرآن دارای یک تاریخ است و در طول تاریخ و در جغرافیای گوناگون و متناست با سلیقه‌ها و دانش افراد دستخوش تغییرات گشته است. البته در این تحلیل ما نمی‌توانیم خواست قدرت سیاسی زمانه را نادیده بیانگاریم. قدرت سیاسی نسخه‌ای را رایج می‌سازد تا اتوریته دولتی و قدرت آسمانی بهم نزدیک شده و مصالح کشوری بنفع او رعایت شود. ولی در عمل این «نسخه» دارای منشاهای گوناگون و شخصیت‌های متفاوت بوده و هرگز نمی‌توانست بطرز مطلق یگانه باقی بماند. در حقیقت امر قرآن از همان ابتدا قرآن نبود. آنچه که بعدها قرآن نامیده شد، یادداشتها و تکه پاره‌ها و نوشتارهای گوناگونی است که طی یک روند متضاد تنظیم و نگارش، جمع می‌گردند و این گردآوری بمرور زمان دقیق تر می‌شود. تحلیل تبارگرایانه و تاریخی نسخه‌های صنعا به پایان خط نرسیده است زیرا همه پژوهشگران علمی قرآن می‌دانند که حجم کار بسیار گسترده است و کار تحقیقاتی پایان نیافته است. بخصوص آنکه سیاست و فرهنگ مذهبی در کشورهای مسلمان در تناقض با پژوهش آکادمیک و هرمنوتیک می‌باشد و موانع تحقیق بیشمارند. عربستان سعودی مخالف تحقیقات گسترده در عرصه باستانشناسی و بافت‌های تاریخی اسلام است. بحران‌های دولت یمن و جنگ‌های داخلی و تروریسم موجود در این کشور هر کار سامانیافته‌ای را پریشان می‌کند. تمام دولتمردان سیاسی این کشورها خواهان حفظ دگم‌ها و جزمیات قرآنی هستند و براحتی هر تحقیق و هر نتیجه‌ای را قبول نمی‌کنند. در سالهای اخیر چند محقق عرب که با دانشمندان غربی در مورد نسخه‌های صنعا همکاری می‌کنند مجبور شده‌اند تا در حالت مخفی بمانند یا کشور خود را ترک کنند زیرا امنیت جانی برایشان فراهم نیست.
بطور مسلم لازم است تا در جهان و در جوامع مسلمان کار پژوهشی در باره نسخه‌های صنعا ادامه یابد و دامنه دانش علمی وسیع تر گردد. بعد از ۱۴۰۰ سال دین خوئی و مسخ شدگی و پخش خرافات واستبداد دینی و سکوت، پژوهش علمی در مورد قرآن و اسلام باید ادامه یابد. دنیای اسلام که در بیسوادی و اعتقاد دینی و بی تحرکی فلسفی و سکون فکری غوطه ور است، باید با توسعه خرد علمی و با انتقاد از جزمیات فلج کننده دینی و قرآنی، تکان بخورد. برای ایجاد تحرک فکری و مبارزه علیه ازخودبیگانگی، کار تحقیقی و نقد دینی را باید ادامه داد. دولتها و نخبگان مذهبی و روشنفکران مسخ شده به مانع تراشی‌های خود ادامه خواهند داد. ولی ما دانشگاهیان و پژوهشگران و روشنفکران آزاداندیش با شجاعت کارفکری را باید پیگیری کنیم و از همه دانشمندان و پژوهشگران در این زمینه باید پشتیبانی نماییم. پرفسور پوئین خود اعلام داشت که تنها راه برای شکستن سکوت، اثبات این امر است که قرآن دارای یک تاریخ است و نسخه‌های صنعا در این راه به ما کمک شایانی می‌کند. پرفسور «پوئین» می‌گوید: «بسیاری از مسلمانان بر این باوراند که هر چیزی در مجلد قرآن می‌یابند، کلام تغییر نیافته خداست. آنها می‌گویند تحقیقات نشان می‌دهد که انجیل تاریخ مند است و بطرز مستقیم از آسمان پایین نیافتاده است، اما تا الان این حرف درباره قرآن صادق نیست. تنها راه برای شکستن این ایده متحجرانه این است که ثابت کنیم قرآن هم تاریخی دارد. نسخه صنعا کمک می‌کند که ما این را به مسلمانان نشان دهیم.»

(ادامه دارد)

جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع برای این نوشته:
«تور ژولیوس افریم آندرا»، «منشاهای اسلام و مسیحیت» و «محمد، زندگی و دکترین او».
«ژرار مردیلا»، «ژرم پریور»، کتاب «مسیح طبق نظر محمد» انتشارات سوی فرانسه ۲۰۱۵.
«کریستف لوکزنبرگ»، «خوانش سیریاک/آرامی قرآن: مقدمه برای رازگشایی از زبان قرآن»
«جان وانبروگ»، «مطالعات قرآنی، منشا و روش تفسیر»، آکسفورد، ۱۹۷۷.
جلال ایجادی، «جامعه‌شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران».
http://www.handsmedia.com/books/?book=sociology-of-fractures-and-changes-in-iranian-society
نام پژوهشگرانی که در این نوشته یادآوری شده‌اند:
Tor Julius Efraim Andræ، Christoph Luxenberg، Mehdi Azaiez، Mohamed Arkoun، Mohammad Ali Amir-Moezzi، François Déroche، Hans-Caspar Graf von Bothmer، Gerd Rüdiger Puin، John Edward Wansbrough، Ignác (Isaac Yehouda) Goldziher، Carlo von Landberg، Martin Hartemann، karl Vollers، Theodor Noldeke، Alphone Mingana.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل