سید محمد حسن حسینی
اخیرا مرتبا این سوال به ذهن من خطور می کند که واقعا علت و یا علل عقب ماندگی و فلاکت ما ایرانیان و آشفتگی روز افزون جامعه علیل ما چیست؟ چرا ایران جزو فاسدترین کشورهای دنیا است!؟ چرا ایرانیان جزو افسرده ترین مردم دنیا هستند؟! چرا بیش از ۹۰% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و از جمله آنها نخبه های ایرانی هستند که به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند؟! چرا طبق نظر معاون محترم استاندار تهران بیش از ۹۰% جوانان ایرانی از اسلام روی گردان شده اند؟! چرا با وجود منابع غنی ای که خداوند در اختیار ما قرار داده است فقر و فحشا و تن فروشی و حتی اخیرا خودکشی در سرزمین ما بیداد می کند؟! و ده ها چرای دیگر….
به عنوان یک معلم به این نتبجه رسیده ام که پنج عامل ذیل در فلاکت و بدبختی و عقب ماندگی ما ایرانیان موثر بوده اند:
۱٫ سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران
۲٫ رژیم تعلیم و تربیتی ایران
۳٫ سیستم گزینشی در ایران
۴٫ بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز در ایران
۵٫ خود ایرانیان
سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران
متاسفانه سردمداران ایران غالبا دیکتاتورهای تمامیت خواهی بوده اند که نه بر مبنای آرا و خواست مردم بلکه بر مبنای “جهل و سادگی” و “فقر” و “ترس” مردم بر مسند قدرت نشسته اند. به همین دلیل هم هست که این حاکمان برای ماندگار کردن جهل و فقر و ترس در جوامع تحت سیطره خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند. آنان همواره برای نادان و جاهل بار آوردن مردم به سیستم های آموزشی ای روی آورده اند که همانطور که توضیح داده خواهد شد عملا قدرت تفکر در سطوح بالاتر (از قبیل تفکر انتقادی) مردم را سلب می نمایند. برای فقیر نگه داشتن مردم هم از هیچ اختلاس و دزدی و غارت و خیانت و سیاستی از قبیل موشک پراکنی در شرایط حساس کنونی ابایی ندارند. و برای ایجاد ترس در مردم هم امور مدیریتی و گزینشی را به سپاه سلطه طلب خود می سپارند تا با تکیه بر شلاق و تفنگ و جو ارعاب و خفقان و اختناق حکومت خود را حفظ کنند و بدینوسیله خود رابرای ابد به مردم تحمیل نمایند. شگفت آور اینکه این حاکمان مستبد همواره سعی دارند تا خود را نه تنها به مردم خود و جهان اسلام بلکه بر کل دنیا تحمیل نمایند چرا که
در این توهم هستند که آنان مرکز ثقل کاینات و نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند.
همانطور که اخیرا شاهد بوده ایم هزاران ایرانی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حتی در اثر جنگ تحمیلی در ایران کشته و مجروح و جانباز و یتیم و بیوه شده اند. در نتیجه مستقیم این شرایط انواع بزه کاری و فساد و عقب ماندگی و فلاکت روز به روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که می شد با دیپلماسی هوشمند و فعال از این جنگ ها جلوگیری کرد اما متاسفانه طبیعت و خلق و خوی شاهی حاکمان ما این اجازه را به آنان نداد و نمی دهد. متاسفانه هرگاه افراد فرهیخته ای هم در جامعه ظهور می کنند آنها را در نطفه خفه کرده و مطرود و منزوی و مخفی می کنند و در فقر مطلق نگه می دارند و نهایتا به صورت نامحسوس معدوم می کنند تا که مبادا باعث و بانی بیداری مردم و در نتیجه رهایی آنها از یوغ ستم و استبداد شوند. طبیعی است که نمی توان در چنین شرایطی رابطه ای بین این نوع حاکمان – که واقعا در جوامع خود نقش خداوندی ظالم را ایفا می کنند! – و جوامع سرزنده، پویا، سالم، خلاق،شاد و دموکراتیک و متمدن متصور شد.
رژیم تعلیم و تربیتی ایران
همانطور که اشاره شد سیستم آموزشی فعلی ما نهتنها به رشد وشکوفایی قوای فکری از قبیل تفکر انتقادی و خلاقیت شهروندان نمیانجامد بلکه مانع رشد آنها هم میشود. اینجانب به عنوان یک دکترای آموزش به این نتیجه قطعی رسیده ام که این رژیم آموزشی بهتدریج قدرت تفکر و خلاقیت فراگیران را تقلیل میدهد و در عمل از آنها موجداتی رام و آرام و مطیع میسازد. – موجوداتی که قادر به زندگی کردن به معنای واقعی نیستند و به راحتی استثمار می شوند چراکه قدرت تفکر و تحلیل و پردازشگری و انتخاب ندارند.
از نقاط ضعف بنیادین در رژیم آموزشی ما عدم پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی در محیطهای آکادمیک از قبیل مدرسه و دانشگاه می باشد. علیرغم این باور مسیولان که “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است”!اینجانب تأکیددارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چراکه بر این باور هستم که خطرناکترین نوع بیسوادی، بیسوادی سیاسی است. بیتوجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد میانجامد و روزبهروز بر فساد صاحبان قدرت و بستهتر شدن جوامع تحت سیطره آنها میافزاید. مهمتر اینکه دانشآموزان و دانشجویان ما به ظاهر حق رأی دادن دارند و حاکمانی که آنها و خانواده هایشان انتخاب میکنند نهتنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. بنابراین تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» در کلاس های درس است که ما قادر به توانمند کردن آنها در جهت رهایی شان خواهیم بود.
سیستم گزینشی در ایران
به نظر می رسد که شعار مسیولان گزینش افراد در جمهوری اسلامی ایران این است که “هر کاری بجز نقد حاکمیت بلا مانع است”. مسیولان گزینش فعلی به تنها چیزی که اهمیت می دهند ظاهر سازی و چاپلوسی و ریا کاری است و تنها چیزی که برای آنها اهمیت ندارد تخصص افراد است. من خودم حتی شاهد بوده ام که افراد شراب خوار که البته در نماز جمعه هم شرکت می کردند هیئتعلمی و حتی رییس دانشگاه دخترانه در مرکز استان شدند. و یا احمدینژاد که هستی و نیستی ایرانیان را با همکاری قبیلهاش غارت کرد در حال حاضر عضو “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است! قسمت اعظم دزدی و فساد و اختلاس و ریا و غارت کنونی در کشور هم نتیجه چنین نگرشی در سیستم گزینشی جمهوری اسلامی می باشد.
بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوزدر ایران
امروزه هیچکس نمیتواند نقش بیبدیل تحقیق و پژوهش را در تکامل و سعادت بشر کتمان کند. این واقعیت با نگاهی اجمالی به دنیای پیرامون ما قابل تائید است: رابطه معناداری بین توجه حاکمان و سیاستمداران به مقوله تحقیق و پژوهش و سعادت و یا فلاکت مردمان تحت سیطره آنها وجود دارد. معمولاً جوامعی که از نقش و اهمیت تحقیق و پژوهش غفلت کردهاند سرشار از ظلم، ستم، فساد، بزهکاری، غارت، ریا و استبداد وفلاکت وعقبماندگی هستند درحالیکه جوامعی که به اهمیت تحقیق وپژوهش پی بردهاند و در این زمینه سرمایهگذاری کردهاند سرشار از صلح، صفا، صمیمیت و رشد و بالندگی و توسعه میباشند. بنابراین تمرکز و سرمایهگذاری در مقوله تحقیق وپژوهش وجه تمایزدهنده جوامع متمدن از جوامع غیر متمدن میباشد. حتی اینجانب بر این باور هستم که حکومتهای تمامیتخواه و دیکتاتوری عمدا به تحقیق و پژوهش و علم و علمای واقعی اهمیت نمیدهند چراکه نتیجه تحقیق و پژوهش و علماندوزی مردمانی متمدنتر، خلاقتر، متفکرتر و منتقدتر میباشند. و همه میدانیم که حکومت کردن بر چنین مردمانی توسط حاکمان نالایق بسیار دشوار و چالش آور است.
خود ایرانیان
متاسفانه خود ایرانیان هم نقش بسزایی در فلاکت و بدبختی روز افزون خود دارند چرا که عملا ثابت کرده اند که ساده ترین و ظلم پذیرترین مردم دنیا هستند. سیستم آموزشی که توسط حاکمان برای آنها طراحی شده است بویژه در این قسمت نقش خیلی چشمگیری ایفا کرده است. واقعیت این است که به واسطه همین سیستم های آموزشی به مردم عادی تلقین می شود که تمام فلاکت ها و بدبختی های آنها نتیجه اراده و مشیت الهی است و نه نتیجه سهل انگاری ها و بی کفایتی و چپاولگری مسیولان و حاکمان! بنابراین به مردم توصیه می کنند تا صبر و سکوت پیشه کنند و به توبه و نماز و روزه خود بپردازند و به رضای خداوند رضا دهند که این رمز خوشبختی و سعادت آنان است! و مردم ظلم و ستم و تبعیض و فساد و ریا و غارت و استبداد را می بینند و با تمام وجود حس می کنند اما جرات اعتراض و انتقاد ندارند چرا که در این صورت در مقابل خداوند قد علم کرده و طغیان کرده اند! آنها هم که این جسارت را دارند و در برابر خداوند قد علم می کنند، آمونها (نمایندگان خدا) آنها را به روشهای محسوس و نامحسوس از هستی و نیستی ساقط کرده و نهایتا معدوم می کنند. اخیرا شنیدم که یکی از این آمون های بزرگ گفته بود که کسانی که (از وضعیت کنونی) انتقادمی کنند “مورد عذاب الهی واقع می شوند”! این – همانطور که اشاره شد – یعنی اینکه به این باور رسیده اند که خود خداوند هستند چرا که این خود آنها هستند که منتقدین و ایجنت های بیدار سازی مردم را از هستی و نیستی ساقط و نهایتا معدوم می کنند.
نظر یک اندیشمند اسراییلی راجع به فلاکت مسلمانان
یک اندیشمند اسراییلی در مقاله اش که در یک ژورنال بین المللی چاپ شده است بر این باور است که تمام بدبختی های مسلمانان به واسطه سیستم آموزشی آنان است که برگرفته از تعالیم قرانی است! البته من خودم در مقاله ای جداگانه که در یک ژورنال بین المللی چاپ شد جواب این اسراییلی را داده ام. این مقالات که به زبان انگلیسی هستند در وبلگ من که در منابع آمده است قابل دسترسی می باشد.
نتیجه
متاسفانه در شرایط و دنیای کنونی هم منازعات بین سران تمامیت خواه کشورهای اسلامی ادامه دارد و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات دارند. این قبیل مجادلات تقریبا از زمان ظهور اسلام تاکنون ادامه داشته، و امروز نیز از طریق سخنرانی ها، مقاله ها، جراید، مجلات و رسانه های الکترونیکی، اینترنت و جنگهای نیابتی که باعث و بانی کشته شدن و …. میلیونها انسان بوده است تداوم یافته است.
ختم کلام اینکه جامعه علیل، نارس و بحرانزده ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد کوچک و سبکمغز، غیرمتخصص و بیکفایت، تنگنظر، ریاکار و چاپلوس و بلهقربانگو و شیفته جاه و مقام و ریاست در طول دهه های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبرانشان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طردشده توسط این گروهک تمامیتخواه راه بهجایی نخواهیم برد.