سایت ملیون ایران

جمشید علوی: شصت و سومین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد

جالب است که با گذشت شصت و سه سال از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۹۵۳ و اعلام افتخار انجام آن کودتا توسط بانیان آن یعنی سیا آمریکا و نمایند کان اصلی آن مثل کرمیت روزولت و دونالد ویلبر و سایرین و همچنین اداره اطلاعات انگلیس و نمایندگان اصلی آن مثل لانسلوت پایمان و نورمن داربی شایر و سایرین، کماکان عده ای از شاه پرستان و همپالگی های جدید امروزیشان، سعی دارند که آن کودتای خیانت آمیز را نه تنها کودتا قلمداد ننمایند بلکه جنبشی خود جوش و مردمی جلوه دهند.

ولی کودتای ۲۸ مرداد بر علیه دکتر محمد مصدق، نه تنها به عنوان یک کودتای بیگانه و همراه با خیانت افراد دربار و خود شاه بر سنگ های تاریخ نقش شده بلکه در اذهان مردم ایران نیز نقشی فراموش ناشدنی، بسته است.

اخیرا سریال موفق شهرزاد به نمایش در آمد. اولین صحنه های آن با تدارک کودتا توسط جاهلان به سر کردگی شعبان بی مخ و حمله چماق بد ستان و جاهلان به دفتر انتشارات نشریه باختر امروز شروع شد. این سریال آن روز مهم و تلخ تاریخی را یادآوری و آن واقعه را دوباره زنده نمود. از طرف دیگر نشان داد که چه فجایعی بعد از انجام کودتا در ایران، رواج یافت. این سریال با کارگردانی فرهادی و سرمایه گزاری خصوصی، آزادانه تر موضوع را بار دیگر نشان داد.

نمایش دیگری بنام معمای شاه توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی تهیه و در حال پخش و ناتمام است. این سریال تلویزیونی قصدش آنست که از یک طرف سیاست های مصدق را در زمینه نفت به نفع آیت الله کاشانی تمام نماید تا آنجا که حتی ایده ملی کردن نفت را کاشانی به مصدق پیشنهاد داده است و کاشانی را مهره اصلی ملی کردن صنعت نفت معرفی مینماید. همچنین موفقیت کودتا را نیز مقصرش را مصدق دانسته چرا که مصدق به توصیه های کاشانی توجه ننموده است.

واقعیت های کودتا را با استفاده از کتاب ارزنده یروان آبراهامیان بنام کودتای ۱۳۳۲ سیا، بطور خلاصه برای خوانندگان ذکر خواهیم نمود.

کودتا، عوامل، سیاست ها

دونالد ویلبر در گزارشی که برای سیا تهیه نموده سندی مهم که تحلیل مفصل و عمیقی از طرح عملیات بطور تفصیلی بیان شده و عناصر و اجزاء اصلی کودتا را جمع بندی نموده است. در آخر نیز بحث با کالبد شکافی پس از وقوع این رویداد، به پایان میرسد.

ایلات متحده و انگلستان، برای بر کناری مصدق طی مدت طولانی به طرق و وسایل سیاسی – عمدتا شاه و مجلس- متکی بودند.

اما پس از قیام سی تیر، به این نتیجه رسیدند که برکناری مصدق جز از طریق کودتا امکان پذیر نیست. آین دو کشور بلافاصله بعد از سر کار آمدن مصدق پس از سی تیر ۱۳۳۱ به فکر کودتا افتادند. برای رسیدن به این هدف هر یک از این دو کشور عوامل و امکانات خود را روی میز قرار دادند، گرچه تمام اسرار خود را به همدیگر نمی گفتند.

انگلیس با پنج قلم امکانات وارد صحنه شد.

قدرت اصلی زاهدی در جناح مذهبی بود کسانی مثل کاشانی؛ قنات آبادی، که رهبر مجاهدین اسلام بود و همچنین بقائی، مکی و حائری زاده، سه نماینده پر سر و صدای مجلس. وابسطه نظامی انگلستان گزارش میداد که زاهدی، در جریان تشکیل کابینه سایه اش به کاشانی قول داده است که در دولت آینده “نظر” او هم شرط باشد. روبین زاهنر پس از یکی از جلسات عادی و همیشگی خود با رابط دربار، گزارش می دهد که ” پرون دفاع پر حرارتی از سیاست “زیرکانه” شاه می کرد. او ادعا کرد که شاه در جدا کردن کاشانی، مکی و بقائی از مصدق موفق شده است و به همت شاه جبهه ملی دیگر عملا وجود ندارد. من با او مخالفت و بحث نکردم اما برای این که واقعیت نا گفته نماند و ثبت شود می گویم که جدا کردن کاشانی و مکی اساسا کار عوامل دیگری بود که به وسیله برادران رشیدیان ایجاد و هدایت شد.” او در گزارش دیگری اضافه میکند که ” این دو پسر رذل کاشانی – مصطفی و ابوالمعالی – دفتری را باز کرده بودند که فعالیت ظاهری آن تسهیل معاملات تجاری بود اما زیر این پوشش، کار واقعی آن قاچاق کالاهای غیر قانونی بود. او تخمین می زند که معاملات غیر قانونی آنان ظرف دو سه هفته بیش از دو میلیون ریال سود خالص عاید آنها می کند. و ادامه میدهد که کاشانی به طور خصوصی دور و بر خود در جستجوی پول بیشتر است.”

دو هفته پس از قیام سی تیر، سم فال گزارش میدهد که ” من دیروز زاهدی را دیدم او به شکل تعجب آوری خوش روحیه و سر حال بود و به نظر میرسید به شانس خود در آینده امیدوار است. اعضای جدا شده از جبهه ملی یعنی مکی، حائری زاده و بقائی و همچنین فرستادگان مستقیمی از طرف کاشانی آمده بودند محرمانه او را ببینند. به نظر میرسید این ملاقات کنندگان عمدتا به این دلیل با دکتر مصدق از در مخالفت در آمده اند که در دولت جایگاه مورد نظر خود را ندارند. من فکر می کنم زاهدی تماس هائی هم با آمریکائی ها دارد.” سفارت انگلیس بعدا اضافه میکرد که ” “سرلشکر زاهدی که هواداران او عناصر گوناگونی از قبیل حائری زاده، بقائی و اپوزیسیون دست راستی قدیم را در برمی گیرد، خود را به عنوان تنها گزینه موجود برای نخست وزیری به جای مصدق، جا انداخته است. امکان موفقیت او بسیار به پیشرفتی بستگی دارد که او بتواند در زمینه وسوسه و جلب حمایت کاشانی حاصل کند.”

آمریکا و امکانانش

بنابر این روشن است که کاشانی در حمایت از کودتا و در طرفداری از نخست وزیری زاهدی و سرنگونی دکتر مصدق، با دشمنان استقلال ایران فعالانه شرکت داشته است. همان او بود که چراغ سبز را به جاهلان شعبان بی مخ و طیب، نشان داد تا خانه مصدق را محاصره و ویران کنند.

فشارهای اقتصادی

در همان حال که سیا و ام آی سیکس زمینه یک کودتا را می چیدند، دولت های آنها در پشت صحنه برای تشدید فشارهای اقتصادی به ایران، با یکدیکر همکاری مینمودند.

در همان زمان که جریان کودتا را به مراحل نهائی میرساندند برای صلب توجه مصدق و تبلیغات به نفع خودشان دولت های آمریکا و انگلیس توسط بانک بین المللی یک پیشنهاد نهائی “سازش” به ایران ارائه کردند که خودشان هم می دانستند غیر قابل قبول است. بر طبق این پیشنهاد “سازش” آمریکا یک وام ۱۰ ملیون دلاری به ایران میداد و انگلستان هم ملی شدن نفت را “می پذیرفت” و تحریم های اقتصادی را لغو می کرد. در مقابل ایران بایستی موافقت میکرد که یک هیات کارشناسی بین المللی میزان “غرامت عادلانه” ای را باید به شرکت نفت انگلیس و ایران پرداخت شود را تعیین کند. مصدق اصرار داشت که “غرامت عادلانه” بر اساس ارزش جاری تاسیسات نفتی محاسبه و تعیین شود. مصدق نگران آن بود که غرامت به چنان میزان هنگفتی تعیین شود که ایران “برای ۲۵ سال بعدی در اسارت” قرار گیرد و این امر کل جریان ملی شدن نفت را نقض غرض می کرد.

درکی که شرکت نفت انگلیس و ایران از “غرامت عادلانه” داشت مبتنی بر ارزش جاری نبود، بلکه بر سودهای قابل پیش بینی مبتنی بود که تا روز پایان قرارداد امتیاز یعنی تا سال ۱۹۹۳ یعنی چهل سال بعد را نیز در بر میگرفت. شرکت بیشتر به دریافت یکصد میلیون پوند به اضافه عواید قابل پیش بینی سالانه ۵/۴۶ ملیون پوند برای چهل و دو سال و نیم باقیمانده تا اتمام قرار امتیاز اولیه، فکر میکرد. حتی دین آچسون هم به این رقم اعتقادی نداشت و آنها را ارقام نجومی میخواند. مصدق در دیدار با هندرسون ذکر میکند قصدشان از این پیشنهاد “وقت گزرانی می کنند تا فرصت سرنگونی او را پیدا کنند”. جرج مید لتون، کاردار سفارت انگلیس که در مذاکرات بانک بین المللی شرکت داشت، سال ها بعد اذعان کرد که یک هم پیمانی انگلیسی – آمریکائی وجود داشت که نباید تحت هیچ شرایطی اجازه داد این ملی شدن موفق شود.

این آخرین پیشنهاد به این منظور طراحی شده بود که افکار عمومی را گمراه و به جهتی هدایت کند که در اذهان عمومی این فکر بوجود آید که مانع اصلی بر سر راه توافق بر سر این برنامه “سازش”، تهران است نه لندن. وقتی افکار عمومی را از طریق طبل های تبلیغاتی جهانی به آن سو سوق داده شد، آنگاه سیاستمدارانی که منتظر و آماده تخریب مصدق بودند، به راحتی این نتیجه گیری را پذیرفتند. تا به جائیکه در مقالات متعدد اخیرا نظریاتی در زمینه خود رائی مصدق به لحاظ عدم پذیرش این پیشنهاد، نوشته شده است. حتی برخی هواداران مصدق هم این ادعا را پذیرفتند. یک چهره بر جسته دانشگاهی هوادار مصدق، هما کاتوزیان در کتاب خاطرات مصدق، ادعا میکند که “تصمیم او به رد میانجی گری بانک، اگر نگوئییم بزرگترین اشتباه او در دوران نخست وزیریش بود.” این گونه نا آگاهی ها و کج فهمی ها تا همین امروز هم ادامه دارد.

اگر بتوان نقدی بر مصدق وارد آورد از آن نظر است که در پی سیاست های دکتر فاطمی قدمی بر نداشت. اگر در زمانی که هندرسون به ملاقات مصدق رفته بود و مصدق با کنایه در مورد کودتا با اوسخن گفت در جواب به درخواست هندرسون در تامین امنیت سفارت و دیپلومات هایشان بجای تلفن به سرلشکر ریاحی برای جلوگیری از حضور مردم در خیابان ها، او را به حفاظت از مردم در برابر اوباشان هدایت کرده بود. با حضور وسیع طرفداران مصدق در صحنه، کودتا امکان ناپذیر میشد. با این فرمان دست کودتا گران برای انجام کار باز شد. از پاد گانهای نظامی نیز تانک های سنگین که ظاهرا برای جلوگیری از تظاهرات مردم بیرون آمده بودند بسوی خانه مصدق که فقط با دو سه تانک سبک محافظت میشد و سایر نکات عازم نمیشدند.

پرزیدنت آیزنهاور، در یک سخنرانی تحت عنوان “صلح با عدالت” ذ کر نمود که “من دادن هر نوع کمکی را تا زمانی که مساله نفت حل نشده باشد، رد کردم. در ماه اوت هنگامیکه مصدق ظرف سه روز با حمایت حزب کمونیست به صورت دیکتاتور مقاومت ناپذیر ایران ظاهر شد، قضایا به نقطه اوج خود رسید… اما خوشبختانه وفاداری ارتش و ترس از کمونیسم مانع یک شکست حتمی شد.”

سر انجام کودتا موفق و زاهدی نخست وزیر شد و دوران استبداد شاهنشامی برای ۲۶ سال دیگر دوام یافت.

مصدق پس از تسلیم خود به فرمانداری نظامی تهران از بالای پلکان باشگاه افسران خطاب به زاهدی از قول قائم مقام فراهانی گفت:

روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد – چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

خروج از نسخه موبایل