در حالی که قانونا احمدی نژاد اجازه ورود در این دوره انتخابات ریاست جمهوری را داشت، از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. این یعنی اینکه به تشخیص شورای نگهبان، احمدی نژاد صلاحیت ورود در حوزه اجرایی و اداره کشور را ندارد. چنین رد صلاحیتی پس از آن است که وی ۸ سال سکاندار قوه مجریه بود. اگر رد صلاحیت او در سال ۸۴ رخ می داد، محل اعتنای هیچ کس نبود. در آن سال کمتر کسی حتی نام محمود احمدی نژاد را می شناخت.
در سال ۸۴ شورای نگهبان به این پرسش پاسخ نداد که چگونه احمدی نژاد را واجد صفت “رجل سیاسی” تشخیص داده بود. اینک در سال ۹۲ باز شورای نگهبان پاسخگوی این پرسش نیست که رییس جمهور دو دوره که مورد قدردانی از سوی رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفته و با حکم او اینک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، چرا از گردونه انتخابات حذف شده است؟
آیا احمد جنتی دبیر شورای نگهبان از یاد برده که در ستایش از نامه احمدی نژاد به جرج بوش سخنان احمد ی نژاد را “الهام از سوی خدا” توصیف کرده بود؟ آیا شورای نگهبان از یاد برده که مصباح یزدی گفته بود “اطاعت از احمدی نژاد اطاعت از خداست”؟ آیا جنتی از خاطر برده که خامنه ای احمدی نژاد را “رییس جمهور دانشمند” توصیف کرده و گفته بود که که “نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است”؟
شورای نگهبان اینک کسی را رد صلاحیت کرده که رهبر جمهور اسلامی در روز تودیع او را به پاس «تحمل کار شبانهروزی»، شایسته «خدا قوت» گفتن دانسته و گفته بود: «آنچه که من امروز باید به دوستان عرض کنم، در درجه اول «خداقوّتى» است؛ انشاءالله که خسته نباشید. هشت سال کار کردید، تلاش کردید، کارهاى خوبى انجام گرفت، تحمل زحمات کار شبانهروزى را شماها نشان دادید، یعنى دیده شد، احساس شد».
مگر احمدی نژاد را “معجزه هزاره سوم” و “رجایی زمان” ندانسته بودند؟ مگر غلامحسین الهام عضو حقوقدان شورای نگهبان در کمپین انتخاباتی احمدی نژاد شخصا از احمدی نژاد حمایت نکرد؟ آیا این همه سرمایه گذاری بر احمدی نژاد برای آن بود که او نیز امروز از کشتی انقلاب پیاده شود؟
مهدی کروبی در طعنه ای آشکار به خامنه ای پیشتر گفته بود که آنچه از انقلاب باقی مانده نه کشتی بلکه قایقی کوچک است که جز اندکی سرنشین بیشتر در آن جا ندارند. اینک صدق مدعا کروبی بر همه روشن تر از گذشته شده که صرف نظر از بازرگان، بنی صدر، موسوی، هاشمی و خاتمی حتی احمدی نژاد نیز اینک در قایق انقلاب جایی برای ماندن ندارد. از رهبران تراز اول نظام جمهوری اسلامی یکی رجایی محترم است که جز چند ماهی بیشتر بر قدرت نبود و یکی خامنه ی که اینک بر مسند رهبری تکیه زده است. از این دو که بگذریم تمام مسئولین تراز اول انقلاب مردود هستند. در واقع، رد صلاحیت احمدینژاد بار دیگر رد صلاحیت تمام ادوار عمر جمهوری است که بازرگان را پیر خرفت، بنی صدر را خائن، موسوی را فتنهگر، رفسنجانی را بیبصیرت، خاتمی را سرکرده فتنه و اینک احمدینژاد را فرقه انحرافی نامیده و مردودشان شمرده است. با این فرض، مثل معروف به یاد میآید که «علی میماند و حوضش».
رد صلاحیت احمدی نژاد چرا؟
گو اینکه شورای نگهبان پاسخگوی حجم گسترده اعتراضات و شکایات به رفتار سلیقه اش (نظارت استصوابی) نیست، اما، یافتن پاسخ به این پرسش ضروری است که رد صلاحیت احمدی نژاد بر اساس کدام مصلحت اندیشی صورت گرفته است؟ می دانیم قانونا احمدی نژاد ممانعتی برای نامزدی دوباره نداشت. پس رد صلاحیت او تنها بر اساس نوعی مصلحت اندیشی صورت گرفته است. این مصلحت اندیشی چه می تواند باشد؟
انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۸۴ در حالی فرا رسید که خامنه در مسند رهبری ۱۶ سال “رهبر در سایه” بود. در ۸ سال ریاست رفسنجانی خامنه ای در حاشیه بود. نوبت به خاتمی که رسید او حتی در عرصه بین الملل با طرح نظریه “گفتگوی تمدن ها” خوش درخشید. سال ۸۴ که فرا رسید خامنه ای دیگر تحمل ۸ سال به قدرت رسیدن دوباره رفسنجانی را که بار دیگر نامزد ریاست جمهوری شده بود، نداشت.
تخریب وسیع هاشمی با کمک سپاه و بسیج کلید خورد. نامزدی جسور و متهور لازم بود که به رفسنجانی حمله ور شود. چنین شد که از میان نامزدهای آن دوره احمدی نژاد را برکشاندند تا پروژه تخریب هاشمی را چه در زمان انتخابات و چه بعد از آن کلید بزنند. نتیجه آن شد که در پی انتخابات خونین ۸۸ خامنه ای در نماز جمعه حاضر شد و پس از خواندن خطبه خون گفت که نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است.
رفسنجانی از امامت جمعه کناره گیری کرد. او را از ریاست خبرگان به کنار گذاشتند. دخترش را به فحش بستند. فرزندش را روانه زندان کردند تا در در مرگی مشکوک جان ببازد.
این همه، خدمتی بود که احمدی نژاد به خامنه ای کرد. او خود را مدیون رهبر نمی دید که هیچ؛ منت بر سر رهبر هم می گذاشت. اما، با پایان ریاست جمهوری اش، سهم او سفره نظام چیزی بیش از یک صندلی در تشخیص مصلحت نظام نشد. محمدرضا رحیمی معاون اولش را به جرم فساد به زندان انداختند. از راه اندازی دانشگاه ایرانیان ممانعت به عمل آوردند و سر انجام هنگامی که عزم دوباره بازگشت به قدرت را داشت با مخالفت اشکار خامنه ای رو به رو شد که او را از مشارکت در انتخابات بازداشت.
این آن چیزی نبود که احمدی نژاد دستمزد خوش خدمتی خود بداند. از اینرو، سرکشی را به اعلا درجه رساند و به رغم مخالفت خامنه ای در انتخابات ۹۲ نامزد شد.
اینک شورای نگهبان در میانه دو راه قرار گرفته بود. یا با تایید صلاحیت احمدی نژاد می بایست راه را بر دوره ای جدید از تنش در کشور بگشاد و یا با رد صلاحیت او، صلاحیت شورای نگهبان و رهبری را که تمام قد پشت سر احمدی نژاد ایستاده بودند، بر باد دهد.
راه دوم اگرچه سخت ولی مصلحت جویانه بود. پرتاب کردن احمدی نژاد از قایق انقلاب که سکانش را احمدی نژاد از دست رفسنجانی گرفت و به خامنه ای داد، بهترین گزینه بود. ایستگاه ۹۶ ایستگاه بیرون پرتاپ کردن احمدی نژاد از قایق انقلاب بود که این چنین نیز شد.
از: نگام