حسین علیزاده: بازخوانی اشغال سفارت آمریکا؛ روایت یک «توطئه»

دوشنبه, 15ام آبان, 1396
اندازه قلم متن

سی و هشت سال پیش سفارت آمریکا در تهران در روز ۱۳ آبان ۵۸ به دست جمعی از دانشجویان به اشغال درآمد. در تقدیس این اقدام خلاف عرف و حقوق بین‌الملل، عوامل آن رویداد را «دانشجویان پیرو خط امام» نام نهادند تا در فضای انقلابی آن زمان، زبان هر منتقدی بسته شود چرا که «کدام کس را یارای مقابله با پیروان امام بود؟». هم او که در تایید این اقدام در روز ۱۴ آبان، آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و در روز۱۶ آبان در سخنرانی دیگر گفت «شما می‌بینید که الان مرکز فساد آمریکا را جوان‌ها رفته‌اند گرفته‌اند… و آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، و جوان‌ها هم مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».

با این موضعگیری، ابعاد «تقدیس» اشغال سفارت چنان بالا گرفت که با آغاز ماه سوگواری محرم آن سال (حدود یک ماه بعد از اشغال) دسته‌های عزاداری گروه گروه به میعادگاه «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» روانه می‌شدند.

ورود شاه به آمریکا برای درمان، نه تنها بهانه‌ای شد برای اشغال سفارت آمریکا، بلکه موجب به گروگان گرفتن ۵۲ دیپلمات آمریکایی برای ۴۴۴ روز شد؛ اقدامی که در تاریخ دیپلماسی جهان منحصر به فرد است.

این گروگان ‌ها در نهایت پس از توافق الجزایر آزاد شدند. اما، هواپیمای حامل آنان تنها لحظاتی پس از ورود ریگان به کاخ سفید اجازه پرواز پیدا کرد. چنین شد که اقدامی که دستگاه رهبری جمهوری اسلامی آن را اقدامی «انقلابی» و «ضد آمریکایی» توصیف می‌کرد، عملا به مسئله‌ای حزبی در آمریکا -و در این نمونه به اقدامی برای تنبیه یک حزب (دمکرات) و به سود دیگر حزب آمریکا (جمهوری خواه)- تبدیل شد.

روایت یک توطئه

روایت رسمی جمهوری اسلامی از «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» از آن هنگام تاکنون به کرات برای همگان بازگو شده است. اما، غیر از این روایت، روایت دیگری است که آن را ابراهیم یزدی، وزیر خارجه در دولت موقت مهدی بازرگان، تعریف کرده است. تفصیل آن را می‌توان در نامه سرگشاده او که در سال ۹۱ منتشر کرد، خواند. در آن نامه، یزدی نخستین جمله خود را با این سخن آغاز کرد که: «اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری، در گفتمان سیاسی نمونه بارز یک « توطئه» محسوب می‌شود.»

او در ادامه یادآور نکته مهمی می‌شود و آن اینکه «در واقع این «گروه» با اشغال سفارت آمریکا رهبری، شورای انقلاب و دولت و مملکت را در برابر عمل انجام شده‌ای قرار دادند و هزینه بسیار سنگینی به ملت و مملکت تحمیل کردند.»

در نتیجه این اقدام، دولت موقت بازرگان (تنها صدای معارض آن زمان) استعفا کرد، جنگ هشت ساله کلید خورد و در نظام دو قطبی آن دوران به تدریج ایران از مدار یک قطب (آمریکا) به مدار دیگر قطب (شوروی) پرتاب شد. در مرور زمان، منافع اقتصادی ایران قربانی و معادلات منطقه و جهانی به شدت علیه منافع ایران دگرگون شد تا آنجا که نتیجه آن را امروز در اقتصاد ویران ایران مشاهده می‌کنیم. اما، دستآورد این رویداد برای همان انقلاب که آیت الله خمینی بنیاد نهاد، اینک چیست؟

«آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»؟

اینک از آن رویداد ۳۸ سال گذشته است. بزرگداشت اشغال سفارت آمریکا هر سال کم رنگ تر از گذشته برگزار می‌شود. هیچ یک از دانشجویان پیرو خط امام دیگر به بزرگداشت این مراسم دعوت نمی‌شوند. اما، در عوض یک یک آنان در مناسبت‌های مختلف، آشکار و پنهان، مورد بازخواست نسل پرسشگر امروز از آن اقدام خلاف قانون قرار می‌گیرند.

تقبیح نشدن آن عمل خلاف حقوق بین الملل موجب شد تا جمهوری اسلامی رکوردار یورش به سفارت خانه‌های خارجی (دانمارک، بریتانیا، عربستان و…) باشد. چنین رسوایی در هیچ جای دنیا برای هیچ نظام سیاسی وجود ندارد.

به دنبال هر یک از این یورش ‌ها (که هرگز هیچ یک از عوامل آن ‌ها محکومیت قضایی نگرفته) منافع اقتصادی ایران بیشتر و بیشتر قربانی شده است. هرگز دیده نشد که حتی یک کشور (حتی کشورهای دوست) یورش به سفارتخانه‌ای در ایران را تأیید کند. (برای مثال در اوج فشار عربستان بر دولت اسد، دولت سوریه هرگز یورش به سفارت عربستان در تهران را تأیید نکرد.)

عجب طرفه حکایتی است که اینک پس از ۳۸ سال، اما، آنچه بیش از همه رنگ باخته است این سخن آیت الله خمینی است که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند». اگر این شعار هنوز، باور رهبر کنونی جمهوری اسلامی بود چرا با چراغ سبز او (نرمش قهرمانانه)، جمهوری اسلامی وارد مذاکره هسته ای با آمریکا شد؟ آیا غیر از این است که چراغ سبز او برای جواز مذاکره با آمریکا، به خاک سپردن آن سخن معروف آیت الله خمینی است؟

مگر خامنه‌ای نگفته بود: « کسانی که دم از مذاکره با آمریکا می‌زنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمی‌دانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند.» مگر او نگفته بود: مذاکره ایران و آمریکا، قطعا انقلاب اسلامی را وارد فضای تازه‌ای می‌کند؛ فضایی که استکبار جهانی نه به عنوان یک دشمن که باید از آن بر حذر بود و در مقابل آن ایستاد بلکه به عنوان یک «روند قابل قبول» قلمداد می‌شود. در این فضای تازه جایی برای مقاومت و مقابله وجود ندارد بلکه باید «وضع موجود» را پذیرفت و با عوامل بوجود آورنده آن همکاری کرد.

از این رو به استناد سخن شخص رهبر جمهوری اسلامی، نخستین «تالی فاسدِ تن دادن» خامنه ای به مذاکره با آمریکا، بدرود گفتن با آرمان ‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی است که آرزوی افراشتن «پرچم لااله الا الله» را در کاخ سفید داشت. پس می‌توان گفت که خود خامنه‌ای با ورود در مذاکره با آمریکا عملا «وضع موجود» (به تعبیر خودش: نظام سلطه) را گردن نهاده است؟

دومین «تالی فاسد» مذاکره با آمریکا برای آیت الله خامنه‌ای آن است که دیگر جمهوری اسلامی نخواهد توانست پرچم آن‌چه مبارزه با آمریکا می‌نامد را بر دوش بگیرد هر چند همه ساله برای ۱۳ آبان مراسم بزرگداشت برپا کنند. «مبارزه با آمریکا»، دکان پر سودی بود که برای بیش از سه دهه جمهوری اسلامی با پرچمداری آن، جمعی از کشورهای جهان و بخشی از جهان عرب و جهان اسلام را هم راه خود ساخته بود.

این همه آرمان جمهوری اسلامی اینک همه بر باد رفته است و در عوض سالانه مراسم بی‌رونقی در بزرگداشت اشغال سفارت آمریکا برپا می‌شود.

اما، از همه مهم‌تر، پرونده اشغال یک سفارت خانه است که بنا به حقوق بین‌الملل واجد مصونیت سیاسی است. این پرونده قطعا مفتوح خواهند ماند، اما، نه فقط برای آمریکا که از این رویداد ناخرسند است، بلکه برای نسل پرسشگر امروز که جزء جزء آن رویداد را دیگر نه به نگاه تقدیس بلکه به نگاه تقبیح می‌نگرد؛ تقبیح یک «توطئه».

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.