برادرم آزاده و جانباز است اما جنازه پسرش را به شرط دفن شبانه تحویل دادند

پنجشنبه, 7ام آذر, 1398
اندازه قلم متن

 

جنازه برادرزاده ۲۱ ساله‌ام را شبانه به خاک سپردیم

تصویر آگهی ترحیم آرشام ابراهیمی ۲۱ ساله؛ تیر از پشت کمر به آرشام خورده بود و علیرغم تلاش پزشک، خونریزی امان نداد.

آرشام ابراهیمی بیست و یک ساله یکی از کشته‌شدگان اعتراضات اخیر در شهر اصفهان است. او روز ۲۵ ابان ماه بر اثر شلیک مستقیم گلوله مجروح و در بیمارستان جان باخته است. بهزاد ابراهیمی، عموی آرشام در گفت‌و گو با ایران وایر  خانواده ابراهیمی را اینطور معرفی می‌‌کند: «برادرم آزاده و جانباز است، هشت سال در عراق در اسارت بوده و شکنجه شده، من خودم جانبازشیمیایی هستم و پدرم یکی از رزمنده‌های عملیات خرمشهر بود.»

در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی بازماندگان جنگ ایران و عراق، ایثارگران خوانده می‌شوند. ایثارگران در سخنرانی مسوولان به طور مدام مورد تحسین و تکریم قرار می‌گیرند و از سوی حاکمیت افرادی خودی که حامی سایت‌های نظام جمهوری اسلامی هستند، معرفی می‌شوند.

تبلیغات رسانه‌ای در عالم واقعیت چندان کارآیی ندارند و خانواده ابراهیمی با این که آشناهای زیادی در شهر دارند، چند روز دنبال آرشام می‌گردند تا ردی از او بیایند: «بعد از چهار روز پیگیری ساعت یک و نیم بعد از نصف شب فرماندار اصفهان با من تماس گرفت و گفت: «تسلیت می‌گویم، ایشان فوت شده است.»

به گفته او جنازه ارشام را تحویل نمی‌دادند و بعد از کلی دوندگی جنازه را به این شرط تحویل می‌گیرند که شبانه او را دفن کنند: «گفتند شورای تامین گفته باید شبانه دفن شود. هر چه گفتیم باران می‌اید، برف می‌آید قبول نکردند ۴ مامور نیروی انتظامی را همراهمان فرستادند که جنازه را جایی نبریم و  خاکسپاری را انجام دهیم.»

به گفته آقای ابراهیمی، ارشام اصلا در اعتراضات هم شرکت نداشته  است فقط موقع برگشتن از سر کار به خانه در ترافیک اعتراضات خیابانی اخیر گیر می‌کند: «بچه ما کاری به درگیری نداشته است. آرشام در یک شرکت شارژ کپسول آتش‌نشانی کار می‌کرد و آن شب داشته از سرکار می‌رفته خانه که پشت ترافیک گیر می‌افتد.» پدرش نگران می‌شود و  با او تماس می‌گیرد: «به داداشم گفته بود این‌جا لاستیک آتش زده‌اند و در ترافیک مانده‌ام.» پدرش به او توصیه می‌کند که ماشین را همانجا رها کند و خودش را به خانه برساند. اما ارشام دیر می‌کند: «خواهرش تماس می‌گیرد و می‌گوید دارم می‌آیم. اما یکدفعه برادرم صدای تیر می‌شنود. با دوچرخه می‌رود بیرون. همان نزدیک خانه بوده. شاید ۷۰۰، ۸۰۰ متر با  خانه فاصله داشته. داداشم می‌بیند، ماشین هست و کسی نیست. چند روز دنبالش می گشتیم و این طرف و آن طرف پیگیری می‌کردیم تا فرماندار به من  زنگ زد.»

او جزئیات  چهار روز پیگیری‌شان را شرح می‌دهد: «با  یک روحانی به نام  آقای اقامحمدی رفتیم استانداری، شورای تامین تشکیل شده بود،درخواست نوشتیم. بعد استاندار نامه داد به رییس سپاه صاحب زمان ولی رفتیم انجا کسی ما را راه نداد. اقای سیستانی فرماندار تنها کسی بود که به من جواب داد. آن هم برای این که مرا می‌شناخت. من قبلا در استانداری با آقای فرماندار همکار بودم.»

فکر می‌کنید مردمی که روابط شما را نداشته باشند اگر در این اعتراضات کسی را از دست داشته باشند، می‌توانند پیگیری کنند؟  او بدون مکث  پاسخ این سوال را می‌دهد: « نه، بعید می‌دانم چون مثل اینکه دستور شورای تامین بوده که همه این‌ها را یک ساعته در جایی که انها تعیین می‌کنند، خاک کنند. آرشام ابراهیمی هم جزو آن‌هایی بود که می‌گفتند یک جا باید در باغ رضوان اصفهان به خاک بسپارندشان .ما هم جنازه را ازباغ رضوان اوردیم و در محله خودمان به خاک سپردیم در بابوکان.»

خانواده ابراهیمی توانسته با چند شاهد عینی صحبت کنند. عمویش می‌گوید: «شاهدان عینی ماجرا گفته بودند. آرشام از ماشین پیاده شده بوده و  داشته می‌دویده که به خانه برسد که یک‌باره زمین می‌خورد و بی حال می‌شود. انداختند داخل ماشین او را به بیمارستان بردند.»

آن‌ها برحسب تصادف پزشکی که آرشام را در بیمارستان معاینه کرده بود، ملاقات می‌کنند: «مادرش در مراسم غش کرد و بردنش دکتر، برادرم و زن برادرم دختر عمو، پسر عمو هستند بنابراین فامیلی مادر آرشام هم ابراهیمی است. دکتر می‌پرسد چه شده؟ می‌گویند پسرش این طور شده. دکتر شناخته چون از ارشام اسم و فامیلش را پرسیده بوده »

دکتر گفته بود: «تیر از پشت کمر به آرشام  خورده بود به طحال یا کبدش. گفته بود یک قسمتی از آئورتش را هم گرفته بودم اما خونریزی امان نداد. دکتر پرسیده بوده آنجا چه کار می‌کردی گفته بود: از سر کار بر می‌گشتم. این بچه اصلا در تظاهرات هم نقشی نداشت.»

عموی آرشام  می‌رود سراغ ویژگی‌های برادرزاده جوانش که چند شب پیش او را به خاک سپرده‌اند. موقع تعریف بغض‌اش می‌شکند و  چند ثانیه‌ای با صدای بلند می‌گرید: «قد داشت یک و نود و پنج . اگر سه روز اینجا می‌نشست صدا از او نمی‌شنیدی.  این بود مزد ما. مزد این بچه که به هیچ کس تو نگفته بود این بود که شبانه خاک شود. مگر چه کار کرده بود ؟»

علی خامنه‌ای معترضان را اشرار نامید و اعلام کرد که آن‌ها از خاندان پهلوی و منافقان خط می‌گیرند. عموی آرشام اما می‌گوید: معترضان مردمان فقیر و بیچاره بودند که نگذاشتند حرفشان را بزنند.

کسی به شما درباره این که چرا از پشت سر به آرشام شلیک شده، پاسخی نداد؟  بهزاد ابراهیمی بدون معطلی در پاسخ به این سوال می‌گوید: «نه اصلا، طلبکار هم بودند. ما باید طلبکار نظام باشیم. بچه یک آزاده را کشته‌اند تازه به ما می‌گویند جنازه را باید شب ببرید. چرا شب ببریم؟ چرا روز نبریم؟ گفت ممکن است یک عده بیایند و شعار بدهند. حتی من گفتم: من حاضرم ضمانت بدهم که هیچ‌کس کار خاصی نکند. خیلی معمولی ببریم اما قبول نکردند.»

در روزهای اخیر گزارش‌هایی مبنی بر دریافت پول برای تحویل جنازه کشته شدگان اعتراضات منتشر شده است. برادر یکی از کشته‌شدگان کرج نیز در گفت‌و گو با ایران وایر گفته که موقع تحویل جنازه از او پرسیده‌اند چقدر می‌توانی بپردازی؟  اما به گفته عموی ارشام از خانواده ابراهیمی درخواست پول نکرده‌اند: «کسی از ما درخواست پول نکرد، شاید به این دلیل که پدرش آزاده است و من جانبازم.» او در روزهای پیگیری موضوع آرشام با خانواده‌های زیادی رو به رو شده که دنبال عزیزانشان می‌گشتند: «خیلی زیاد بودند . در محله رهنان اصفهان هم بچه‌ای ۱۶ ساله به نام عابدی کشته شده بود. دایی اش در سازمان تبلیغات اسلامی کار می‌کرد که بخاطر رعایت حال او، جنازه آن بچه را هم تحویل دادند. تک پسر بود مثل آرشام ما.» مکث کوتاهی می‌کند و می‌گوید: «داداشم دو تا دختر دارد و همین یک پسر را داشت.»

به آن‌ها توصیه کرده‌اند با رسانه‌های خارج از ایران صحبت نکنند.  بهزاد ابراهیمی می‌گوید:«روز اول به ما گفتند با رسانه‌های خارجی صحبت نکنید تا مشخص شود این قصه چطور بوده. اما هنوز جوابی نداده‌اند. حالا ما فعلا یک جوان ۲۱ ساله از دست‌مان رفته و  تمام خانواده مان درب و داغان شده است.»

او تاکید می‌کند که آن‌ها هنوز به روشنی نمی‌دانند چه بر سر جوان رعنایشان آمده است: «ما هنوز دنبال حقیقت هستیم و بطور دقیق نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است.من به اقای حیدر قاسمی معاون استاندار و اقای سیستانی گفتم که قاتل این بچه باید مشخص شود.» نماینده وزارت اطلاعات به عموی آرشام گفته در حال تکمیل اطلاعات هستند و بعد پرونده را برای دادستان می‌فرستند: «به من گفتند بعد از تکمیل اطلاعات تماس می‌گیرند اما هنوز زنگ نزده‌اند.»

در چند روز گذشته عده زیادی به دیدن خانواده آرشام ابراهیمی رفته‌اند.  دیشب هم عده‌ای ازجانبازان و آزادگان برای عرض تسلیت به خانه آن‌ها رفته بودند: «با آقایان جانباز و آزاده‌ای که امدند خانه ماصحبت کردیم،ضمن احترام به حق مردم، ما آن‌هایی را هم که بانک اتش می‌زنند و اموال عمومی را تخریب می‌کنند، قبول نداریم اما کارهای این‌ها را هم قبول نداریم ما نه می‌توانیم گذشته خودمان را زیر سوال ببریم و نه کارهای  این‌ها را تائید کنیم. می‌گذاشتیم مردم هم حرفشان را بزنند.اگر دستور تیری هم بدهند باید پایین تنه رابزنند، توی پا بزنند همه این‌ها را زده بودند توی سر و صورت.» بعد حرفش را نصفه رها می‌کند و می‌گوید: «البته چون اطلاعات درستی از بقیه ندارم نمی‌توانم حرفی هم بزنم.»

گفتگوی کامل شاهد علوی با عموی آرشام رضایی؛ جوان ۲۱ ساله ای که با شلیک از پشت کشته شد.

جنازه برادرزاده ۲۱ ساله‌ام را شبانه به خاک سپردیم

از: ایران وایر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.