چهره ایکه از رضا شاه بین سالهای (۱۳۲۰-۱۳۰۵) بوسیله دستگاه های تبلیقاتی انتلیجنت سرویس انگلستان و سپس خاندان پهلوی و تا زمان حاضر ساخته و پرداخته شده است نشان دهنده سرباز دلاور و وطنپرستی است که بخاطر نجات وطنش از چنگال اغتشاش و بی نظمی پا به عرصه میدان نهاد و با بوجود آوردن یک ارتش نوین، قبایل یاغی را سرکوب و آرامش و امنیت را بر قرار کرد. جاده ها، راه آهن و دانشگاه تهران ساخته شد زنان از قید حجاب آزاد، آخوند ها تضعیف ومملکت بطرف ترقی و مدرنیزاسیون پیشرفت نمود. ناگهان در شهریور۱۳۲۰ (ژوئیه)۱۹۴۱ انگلستان و شوروی بطور ناگهانی و مزورانه از جنوب و شمال به ایران حمله نموده و پس از اشغال کشور پادشاه لایق و وطنپرست ایران را از سلطنت خلع و از ایران تبعید کردند.
بررسی وقایع واتفاقات این دوره از تاریخ ایران بخوبی نمایانگر این واقعیت است که چهره واقعی رضاشاه تفاوت بسیار بزرگ و فاحشی با چهره ساخته و پرداخته بالا دارد. حتی طرفداران پروپا قرص رضاشاه نمیتوانند این واقعیت را که رضاخان با کودتای ۱۹۲۰، طراحی و کارگردانی شده وسیله انگلستان، بقدرت رسید و باکودتای دیگری درسال ۱۹۲۵، قزاق بیسوادی که تا چند سال پیش به مهتری ستوران در اصطبل نیروهای قزاق و نگهبانی در جلو درسفارتخانه های خارجی اشتغال داشت، بوسیله انگلستان به تخت طاوس جلوس کرد.
پایه گزاری و نگهداری یک دیکتاتوری نظامی و غارت ثروت ملی ایران بوسیله انگلستان و رضا خان احتیاج به حذف فیزیکی وطنپرستان، آزادی خواهان و مخالفان سیاست های استعماری انگلستان داشت و رضا خان انتخاب انگلستان برای برقراری یک دیکتاتوری نظامی وایجاد یک فضای رعب و وحشت وترور در ایران بود.
او پس از رسیدن به قدرت باکودتای ۱۲۹۹/۱۹۲۰،بصورت سیستماتیک اقدام به حذف روشنفکران، آزادیخواهان، وطن پرستان مخالف سیاست های استعماری انگلستان ومخالفان سیاسی خود، حتی کسانی که در آینده احتمال مخلفت انها با خود او و محمد رضا ولیعهد او وجود داشت کرد. دیکتاتوری ترور و وحشت رضاخان که در سال ۱۹۲۱/ ۱۳۰۰ اغاز شد، پس از ۸ سال در سال ۱۹۲۸/۱۳۰۷ کاملا نهادینه شده و آماده بهره بردای! بود. لیست کسانی که بوسیله شکنجه وخوراندن مواد سمی در زندان ها و تبعیدگاه های رضا شاه جان خود را از دست دادند طولانی است. در بین انها میتوان از افراد سرشناس زیر نام برد:
عبدالحسین تیمورتاش، سردار اعظم خراسانی، وزیر دربار که ازافراد تحصیل کرده نزدیک رضا شاه بود. در روسیه تحصیل کرده بود و زبانهای روسی فرانسه و انگلیسی را بخوبی میدانست. او وزیر دربار پر قدرت رضا شاه بود ودومین شخص کشور پس از رضاشاه محسوب میشد، انگلیسها که از مدتها قبل در پی لغو قرارداد دارسی وتمدید قرارداد نفت بمدت سی سال بودند او را سدِ راه خود میدانستند و با توطئه اسباب سقوط او را فراهم کردند. (انگلستان در اینکار ید طولائی دارد، سرنوشت دولتمردانی مانند قائم مقام، امیرکبیر و محمد مصدق گواه برآن است) رضاخان که از هر آدم تحصیل کرده و با عرضه ای وحشت داشت بسهولت تن بخواست انگلستان داد. تیمورتاش درسال ۱۳۱۱ بجرم جاسوسی دستگیر و زندانی شد. مدت کوتاهی قبل از کشتن او رضاشاه شخصا به سلول او در زندان قصر رفت واو را که از ترس مسمومیت که یکی از راه های معمولی کشتن زندانیان سیاسی در زندان بود و از خوردن غذای زندان اجتناب میکرد وحشیانه و با دست خود مورد ضرب و شتم قرار داد. والاس اس موری رئیس بخش خاور نزدیک وزارت خارجه امریکا در گزارش مفصلی در مورد کتک زدن تیمورتاش مینویسد. « درست بر عکس تیمورتاش، شاه شخصی است کاملا بیسواد، خشن، بیرحم و کاملا بی اطلاع ازمقررات، رفتار و سیاستهای مورد قبول جامعه جهانی بشری است. چند هفته پیش، وقتیکه شاه با اتومبیل ازشمیران بطرف شهر میامد متوجه شد که شخصی با یک سینی غذا بطرف زندان قصر میرود، شاه اتوموبیل سلطنتی را متوقف کرد و از کسیکه غذا را حمل میکرد پرسید که برای چه کسی غذا میبرند و وقتیکه دریافت برای تیمور تاش است مستقیما به زندان و سلول تیمورتاش رفت و او را وحشیانه مورد ضرب و شتم قرارداد بطوریکه تیمورتاش بیهوش روی کف سیمانی سلول افتاد» تیمورتاش پس از مدت کوتاهی در ۹ مهرماه ۱۳۱۲ بدستور رضا شاه بدست پزشک احمدی، جلاد رضاشاه بطرز وحشیانه ای با تزریق امپول هوا با تحمل شکنجه کشته شد.
صولت الدوله قشقائی، سردار عشایر، « چالرز کالمر هارت سفیرامریکا در تهران، در گزارش خود به وزات خارجه امریکا مورخ سوم اکتبر ۱۹۳۳ از صولت الدوله و عشایر وطن پرست جنوب چنین یاد میکند:
« هنگامیکه نهایتا تاریخ دقیق مقاومت دلاورانه عشایر جنوب ایران در برابر نیروهای اشغالگر انگلیس نگاشته میشود، نام اسماَعیل خان قشقائی، صولت الدوله بصور حتم با احترام زیاد یاد خواهد شد»
قبل از این، او در یک سفر به شیراز، دستگیری صولت الدوله را گزارش کرده بود:
« در شیراز چند هفته قبل، شنیدم که صولت الدوله قشقائی رئیس عشایر قشقائی، بخاطر توطئه علیه دولت دستگیر و روانه زندان در تهران شد. باور قطعی مردم بر اینستکه دلیل دستگیری و زندانی کردن او باز گذاشتن دست شاه برای بالا کشیدن اموال و املاک او است که از با ارزشترین املاک باقیمانده درجنوب ایران است. اطلاعات بیشتری در مورد دستگیری و غارت اموال صولت الدوله و قوام الملک شیرازی در گزارش مارس ۱۹۳۳ اطلاع رسانی شده است.»
در ۲۰ اکتبر ۱۹۳۳ مجلس قانون زیر را به تصویب رساند: «موقعیکه ضرورت منافع حیاتی کشور ایجاب میکند دولت میتواند زمین و آب متعلق به افراد و روسای ایلات و هرکس دیگر به نفع کشورخریداری و یا تعویض کند. دولت بمدت دو سال از تاریخ تصویب این قانون حق دارد که اموال ان افراد را بخاطر ضرورت حیاتی به تصرف درآورد.»
تصویب این قانون دو دلیل اساسی دارد اول انکه به رضا شاه اجازه میدهد که زمینهای بایر متعلق به دولت را با زمینهای دارای آب و بسیار با ارزش کشاورزی تعویض کند و سپس آن زمین های با ارزش را رضاشاه از دولت خریداری کند و دوم انکه نفوذ و قدرت فرماندهان ایلات را که میتوانند در مقابل قدرت مطلقه رضاشاه عرض اندام کنند را از بین ببرند. ولی هنوز وجود صولت الدوله مایه نگرانی رضا شاه است. صولت و پسرش ناصر خان قشقائی هر دو بخاطر نمایندگی مجلس، دارای مصونیت پارلمانی هستند و نمیتوان دستگیرشان کرد.به گزارش وزیر کشور به مجلس توجه کنید:
دولت دلائل قاطعی ازشرکت این دو دنماینده مجلس در تحریک و توطئه برای خنثی کردن زحمات دولت برای ثبات و نظم جنوب کشور دردست دارد. خشکسالی اخیر نیز موقعیت حساسی در فارس ایجاد کرده که زمینه را برای ایجاد خرابکاری و بی نظمی بوسیله این دو نفر در این نقاط بیشتر فراهم کرده است. البته کاملا واضح است که بدلیل حساسیت موضوع جزئیات این خربکاری و تحریکات باید مسکوت بماند.»
در واقع دولت نمیتواند دلائلی ادعائی خود را به مجلس ارائه دهد و مجلس باید ادعاهای دولت را بدون بررسی شواهد قبول کند!! مجلس در تاریخ اوت ۱۹۳۳ مصونیت پارلمانی صولت الدوله وپسرش ناصر خان قشقائی را لغو کرد. و به دولت اجازه داد که انها را بخاطر جرائمی که مرتکب شده اند محاکمه کند. شایعه قوی اینستکه صولت بر خلاف قوام بسهولت حاضر به تبعیت از تمایل شاهانه برای تعویض املاک خود در فارس نداشت. خبر بعدی در مورد صولت الدوله موقعی بود که جنازه او در دست مرده شویان قبرستان تهران ظاهرشد. اگرچه خبر مرگ او رسما اعلام نشد ولی بوسیله چارلز سی. هارت تائید شد: «گفته میشود میرزا اسماعیل خان قشقائی (معروف به سردار عشایر و صولت الدوله ) رئیس ضد انگلیسی عشایر قشقائی که سال گذشته با اجازه مجلس زندانی شده بود هفته گذشته در زندان درگذشت. خبر مرگ او در هیچ روزنامه ای درج نشده است»
نزدیکی تاریخ دستگیری و قتل صولت الدوله سردار عشایر ررئیس عشایر ضد انگلیسی که که دلیرانه در مقابل نیروهای اشغالگر انگلیسی جنگیدند با تاریخ امضا قرارداد ۱۹۳۳/۱۹۱۲ سئوال برانگیز است!!
جعفرقلی خان بختیاری، سردار اسعد، فرمانده ایل بختیاری جزء مبارزانی بودند که پس از توطعه مشترک انگلستان و روسیه، بمباران مجلس شورای ملی و مستقر کردن محمدعلیشاه واستقرار مجدد دیکتاتوری قاجار درسال ۱۲۸۸ا، با دیگر مبارزان از چهار جهت به تهران حمله کردند و محمدعلیشاه را خلع وتبعید نموده و مشروطیت را به ایران بازگردانیدند . جعفرقلی خان بختیاری به فرمان رضا شاه به اتهام واهی توطعه دستگیر، زندانی و پس از چهارماه و نیم بدون محاکمه در نهم فروردین ۱۳۱۳ در زندان بطرز فجیعی بقتل رسید.
علی اکبر داور، دارای درجه دکترای حقوق از سوئیس، وزیر و دولتمرد وطنپرست، کارامد، کاردان و با قدرت در زمان رضاشاه که عامل اصلاحات بزرگی در وزارتخانه های فرهنگ، دارائی و دادگستری بود. ولی کیست که نداند که او از رفتار خشن دیکتاتور در روزهای پایانی عمر خود دریافت که ستاره درخشان او در ظلمت دیکتاتوری رضاشاه کورسو میزند و دیر یا زود به سرنوشت دوست وهمکار خود غلامحسین تیمورتاش دچار خواهد شد. و از واهمه پیامد وحشتناک، طولانی ودردناک ان برای خود خصوصا خانواده و فرزندان خود، در ۲۰ بهمن ۱۳۱۵ در خانه خود اگرچه با مصرف دولول تریاک دست به انتحار زد. گوردون پی میریام کاردارسفارت امریکا در برداشت مفصلی ازواقعه خودکشی داور مینویسد:
«ترس شاه از داور احتمالا نه برای خود بلکه برای ولیعهد خود بود. نشانه هائی از تمایل ارتش به وزیر دارائی به عنوان یک مرکز جدید قدرت و مسئولیت به چشم میخورد هرگاه این مرد که اکنون قدرت اقتصادی کشور را در دست دارد بعد از مرگ او قدرت نظامی نیز در اختیارخود بگیرد، سلطنت ولیعهد در مخاطره بزرگی میافتد، در نتیجه شاه تصمیم گرفت که که هرچه زود تر به قدرت داور خاتمه دهد. داور بخوبی اینده خود را پیش بینی کرد و ترجیح داد که بزندگی خود در اوج قدرت خود خاتمه دهد نه انکه صبر کند تا شاه سابقه او را لجن مال کند و سپس به قتل برساند. واقعه ایکه درک داور را از سرنوشت او تائید میکند، دستگیری وزندانی کردن فروهرسفیر ایران در پاریس و یکی از دوستان نزدیک داور که اخیرا از محل خدمت خود باز خوانده شده بود است که درست در صبح روز بعد از خودکشی داور اتفاق افتاد که البته داور زنده نبود که انرا ببیند ولی پیش بینی ان برای او آسان بود.»
حسن مدرس، روحانی ونماینده مجلس، رضا شاه در شانزدهم مهرماه ۱۳۰۷، پس از پایان دوره مجلس و انقضای مسونیت پارلمانی او، دستور دستگیری او را صادر و به دامغان و مشهد و سپس خواف تبعید نمود. هفت سال در این شهر زیر نظر مامورین بود تا در تا در بیست و دوم مهرماه ۱۳۱۶ به کاشمر منتقل شد و در شب اذر ماه ۱۳۱۶ بدستور رضاشاه بقتل رسید.
دکتر تقی ارانی، دارای درجه دکترا در شیمی از دانشگاه برلین، بجرم فعالیت های سیاسی و تمایلات چپی دستگیر و به زندان دراز مدت محکوم شد بین روز های دهم تا چهاردهم بهمن ماه ۱۳۱۸، در زندان پس از شکنجه های طولانی قرون وسطائی بوسیله سم در زندان به هلاکت رسید. چهره دکتر ارانی در غسالخانه بخاطرتحمل شکنجه های قرون وسطائی که بر او اعمال شده بود حتی بوسیله مادرش قابل شناسائی نبود. احمد شاملو در سروده «انسان بهمن ماه» حماسه مرگ اورا جاودانه کرده:
تونمیدانی که غریویک عظمت وقتیکه در شکنجه یک شکست نمینالد، چه کوهی است
تو نمیدانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینان وقتیکه در چشم حاکم یک هراس خیره میشود، چه دریایی است
تو نمیدانی مردن وقتیکه انسان مرگ را شکست داده است، چه زندگی ایست
تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست، ارانی کیست
میر زاده عشقی و روبرت ایمبری، قتل این دونفر دردوازدهم و هفدهم تیرماه ۱۳۰۳ نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران محسوب میشود. درست قبل از این تاریخ در تهران دوازده روزنامه مخالف دولت با سردبران ازادیخواه و وطن پرست وجود داشت که با انتشار مقاله و افشاگری دزدی ها و خیانت های دست اندکاراند دولت رضاخان مردم را آگاه میکردند و این اگاهی ها برای انگلستان و دولت دستاورد انها غیر قابل تحمل بود.بنا به گزارش ژوزف کورنفلد دیپلمات ارشد امریکا در تهران به وزارت خارجه امریکا، در چهارم جولای ، ۱۹۲۴در مراسم بخاک سپاری جسد میر زاده عشقی سی هزار نفر از مردم تهران شرکت کردند جمعیت سی هزار نفری شرکت کننده در این مراسم، با در نظر کرفتن کل جمعیت تهران، ۱۵۵۰۰۰نفر دران تاریخ، تقریبا مساوی تمام جمعیت مردان بالغ تهران بود واین نشاندهنده باورمردم بود به اینکه این جنایت بدست دولت و برای خفه کردن صدا های مخالف انجام گرفته است. در همان روز سر دبیران دوازده روزنامه مخالف بخاطر واهمه از سوء قصد از طرف دولت رضا خان به مجلس شورای ملی پناهنده ودر انجا بست نشستند. قابل توجه است که درست قبل از ترور عشقی او چندین مقاله در ضدیت با دولت رضا خان و سیاست های مزورانه و استعماری انگلستان در روزنامه خودش، روزنامه قرن بیستم، درج کرده بود. همچنین قتل وحشیانه روبرت ایمبری معاون سرکنسول امریکا در تهران، پنج روز بعد از ترور عشقی در هژدهم جولای درست بعد از گزارش مفصل ایمبری به وزارت خارجه امریکا در باره تظاهرات بزرگ ۳۰۰۰۰ نفری ضد حکومتی مردم تهران بوقع پیوست که نشانه واضحی از دست داشتن انگستان در این جنایات دارد، چه اینکه رضاخان جرات اینکه خودسرانه دست به ترور دیپلمات امریکا در تهران بزند نداشت. بنا به گزارش ماژور شرمن مایلز افسر ارتش امریکا که برای تحقیق در مورد قتل ایمبری به تهران فرستاده شده بود، کوچکترین شکی در شرکت داشتن مستقیم رضا خان در قتل ایمبری که توسط اوباش و با شرکت تعدادی قزاق صورت گرفت ندارد و اگرچه نشانه ای از دخالت مستقیم انگلیس در این جنایات نیست معهذا با توجه به چرخش سیاست انگلستان در ایران، و وقوع کودتا برای استقرار یک حکومت دیکتاتوری نظامی دست نشانده در ایران، پس از ناکامی در به تصویب رساندن قرارداد ۱۹۱۹، بطور واضح نشان داده میشود که نقشه ترور و قتل عشقی، سرکوب تظاهرات صلح امیز مردم، وایجاد اشوب با فرستادن اوباشان و قزاق ها به خیابان ها و کشتن معاون کنسول امریکا و استقرار حکومت نظامی به بهانه اشوب و نا امنی که خود حکومت رضاخان تنها عامل ان بوده، دستگیری مخالفین، تعطیل جرائد و ایجاد جو ترس و اختناق و وحشت تماما در جهت جلوگیری از هر گونه مخالفت وسیله مردم و مطبوعات در مورد تمام تصمیمات رضا خان برای اجرای خواسته های انگلستان بوده است.
قتل عام در مشهد
این جنایت، که در داخل و بیرون حرم امام رضا در مشهد در روزهای ۱۲تا ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۵/۱۳۱۴ بوقوع پیوست، یکی از خونین ترین و وحشیانه ترین از نوع خود در ایران بود. بنا برگزارش ویلیام اچ هورنی بروکس سفیر امریکا نظامیان با شلیک مسلسل بطرف زائرین حرم امامرضا عده بیشماری از مردم را به کشتن دادند. تنها واقعه قابل مقایسه با فاصله زیاد با کشتار مشهد، کشتار ۳۸۰ نفر در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲/۱۹۶۳ بود. اهمیت دیگر قتل عام مشهد در این بود که این واقعه در حرم امام رضا اتفاق افتاد و این از نظر شیعیان هتک حرمت امام بود و گناه بزرگی به حساب میامد. شیعیان پیشبینی میکردند که بخاطر این گناه، پایان کار رضا شاه نزدیک است. پایان کار او شش سال بعد پیش امد و چیزی که مردم پیشبینی نکرده بودند این بود که اربابان انگلیسی او، نه بخاطراو بلکه بخاطر خودشان با عجله او را از صحنه خارج میکنند. چه در صورت دستگیری و محاکمه او بخاطر خیانتها و جنایاتی که او مرتکب شده است پای اربابان انگلیسی او نیز بمیان میامد و چهره کثیف و جنایتکار امپراتوری استعمار گر بریتانیا بیش از پیش اشکار میشد.
عقیده و بردشت روزنامه هاو دیپلمات های خارجی از شخصیت رضا شاه
در زمان سلطنت رضا شاه روزنامه های خارجی مطالبی راجع به گذشته فقیرانه رضا شاه منتشر میکردند که بهیچ وجه مقبول طبع ملوکانه! نبود. درطی سالهای۱۹۳۷ /۱۹۳۶ – ۱۳۱۵/۱۳۱۶ روزنامه های نیویورک تایمز و نیویورک میرور در چند نوبت شروع خدمت رضا خان در دیویژن قزاق را، استخدام در اصطبل نیروی قزاق و سپس نگهبانی در جلو سفارت خانه ها و کنسولگریهای خارجی ذکر کردند. وزیر خارجه ایران از سفیر امریکا درخواست کرد که روزنامه های فوق الذکر تنبیه شوند! و از انتشار چنین اخباری در آینده جلوگیری شود. هنگامیکه به باقر کاظمی وزیر خارجه ایران تذکر داده شد که در امریکا روزنامه ها ازادند و قانون اساسی امریکا از این حق پشتیبانی میکند، وزیر خارجه بسردی درحالیکه سفیر امریکا نا باورانه به او نگاه میکرد جواب داد برای رضایت خاطر اعلیحظرت رضا شاه پهلوی قانون اساسی امریکا باید عوض شود!! شاه، سفیر ایران در امریکا و وزیر خارجه وقت را بلا فاصله بخاطر اینکه به موقع نتوانسته بودند از انتشار مطالب توهین امیزدر مورد سوابق او جلوگیری کنند از خدمت اخراج کرد. موضوع درخواست وزیر خارجه ایران برای تغییر قانون اساسی امریکا مدتها نقل محافل ومورد تمسخر دیپلماتهای کشور های دیگرقرار گرفت. در سال ۱۹۳۸ پس از ۳ سال سردی روابط، وزارت خارجه امریکا از سفارت ایران که مجددا در واشنگتن فعال شده بود درخواست کرد که بیوگرافی رسمی رضا شاه را برای انها بفرستند. بیوگرافی سراپا دروغ اعلیحضرت که وسیله دولت ایران تهیه شده بود به وزارت خارجه امریکا ارسال شد.
گزارشهای محرمانه دیپلماتهای امریکا و روزنامه نگاران خارجی در مورد رضاشاه که همزمان با او در ایران ماموریت داشتند مانند آرتور چستر میلسپو رئیس کمیسیون بررسی و حل مشکلات اقتصادی ایران نیز با بیوگرافی رسمی داده شده به وزارت خارجه آمریکا بکلی در تضاد است. برابر گزارشهای ارتورچسترمیلسپو:
«رضا پسریک زارع مازندرانی است که غریزه های بدوی او در اثر نداشتن هیچگونه تحصیلات ابتداعی، تربیت خانودگی و تجربه کافی، بصورت وحشی ودائمی در شخصیت او ماندگار شده اند. او در حال حاظر در محاصره تعدادی کارگزاران چاپلوس است که از ترس او جرات گفتن هیچ سخنی که درتضاد با خواسته های ملوکانه! باشد را ندارند. حرص مال و وحشیگری که از مشخصات بارز شخصیت او است ، برتمام رفتار او کاملا تسلط دارد. با گذشت زمان تمام اطرافیان کم وبیش فهمیده و باتجربه از اطراف او پراکنده شده و او در حلقه مشتی بله قربان گوی کم اطلاع و بی تجربه باقی مانده است. او دروغ را پاداش و حقیقت را مجازات میکند و این طرز رفتار او که بوسیله بقیه کارگزاران کشور در رفتار با زیردستانشان تقلید میشود باعث ایجاد فساد گسترده در کشور است »
درسال ۱۹۳۹/ ۱۳۱۸ جان گونتر در کتابی زیر عنوان «در داخل آسیا» در یک بخش از کتاب خود که به رضا شاه تخصیص داده است، در مورد زندانیان سیاسی ایران چنین مینویسد:
« اثری ونشانه ای از محاکمه و حکم دادگاه در کار نیست دشمنان شاه باید نابود شوند و اگر نابودی دائمی آنها مورد نظر باشد، این کار بوسیله قطع سر با تبر و یا تیربارن با جوخه اتش انجام نمیشود، بلکه با مسموم کردن آنها در زندان صورت میگیرد، این روش به عنوان واکسیناسیون پهلوی مشهور است که در آن، زندانی با یک فنجان چای یا قهوه آغشته به سم بقتل رسیده و روز بعد طی اعلامیه ای مرگ فرد مورد نظر تحت عنوان سکته قلبی اعلام میگردد.
گونتر مینویسد حتی یک سگ را نمیتوان آنقدر بیرحمانه و وحشیانه کشت که اعلیحضرت پهلوی انسانهارا. البته حتی سگها نیز از خشم اعلیحضرت در امان نیستند، گونتر مینویسد.
«موقعیکه شاه مسافرت میکند (و او بطور مداوم مسافرت میکند) تمام سگهای دهکده در هر دهی که اعلیحضرت شب اطراق میکند کشته میشوند بخاطر انکه خواب اعلیحضرت بسیار سبک است» گونتر همچنین مینویسد:
«باور همه بر اینستکه رضا شاه، احتمالا بجز امپراطور ژاپن، به تنهائی بزرگترین مالک زمین در اسیا است. او مالک تعداد بیشماری دهکده و زمین در سراسر ایران است که انهارا بزور از اموال دیگران مصادره کرده است. اعلیحضرت همایونی با کمال تعجب تنها پادشاهی است در دنیا که در کار هتل داری است شاه تقریبا صاحب تمام هتل هاست خصوصا آنها که در سواحل دریای خزر هستند»
در مورد برداشت دیپلومات های کشورهای خارجی از شخصیت شاه، گزارش محرمانه چارلز سی هارت سفیر امریکا در ایران در مورد اولین ملاقات او با رضاشاه در فوریه ۱۹۳۰/۱۳۰۹ قابل توجه است.:
«من ممکنست که در آینده عقیده ام عوض شود ولی من از این دیدار بیرون آمدم با این عقیده که مردی را ملاقات کردم که فقط چند قدم با توحش و بربریت فاصله دارد»
در گزارش محرمانه دیگری هارت در باره رضا شاه چنین میگوید:
« شخصی بیسواد وفاقد مبانی اولیه فرهنگی که پنج سال حکمرانی از فراز تخت طاوس شهنشاهان پارسی هیچ تغییر در اخلاق و رفتار بدوی او نداده است»
گزراشهای مربوط به وحشی گری های شخصی رضاخان وخشونت به خدمتکاران، باغبانان، سردبیران سالمند روزنامه ها، افسران عالیرتبه نظامی و وزرای کابینه در سراسر گزاشهای دیپلمات های آمریکائی بچشم میخورد. کارگران راه آهن و حتی کارگران ساختمانی وبناهائی که در کاخ خود شاه بکار مشغولند بخاطر کم کاری باکتک بوسیله شخس شاه تنبیه میشدند. در یک گزارش با تیتر «شخصیت رضا خان» وابسته نظامی امریکا، فرانک سی جدلیکا مینویسد.:
«رضا خان نخست وزیر جدید ایران، با اینکه به بالاترین مرتبه سیاسی در کشورارتقاع پیدا کرده است هنوز نتوانسته حتا یکی از عادات بدوی خود را در زمانیکه فقط یک سرباز قزاق بود ترک کند. او هنوز نتوانسته عطش حیوانی خود را از تنبیه و مجازات کسانی را که بر خلاف میل او رفتار میکنند، شخصا و با دست خود، کنترل کند. در سمت وزیر جنگ درحالت عصبانیت با سیلی و مشت به نخست وزیر، رئیس پلیس، سردبیر روزنامه وهرکس دیگر حمله میکند. در دو هفته گذشته در چندین مورد خشم او طغیان کرد و کسانی را که باعث انفجار خشم او شده بودند با دست خود مضروب کرد. عدم داشتن قدرت کنترل غرایز بدوی، خشم و توحش در مورد رضا خان بسیار تاسف اور است. یک روزنامه چاپ تهران که شهامت انتقاد از این طرز رفتار رضا خان را داشت بلافاصله تعطیل شد. برای درک این عادات وحشی و غیر متمدن در رضا خان لازمست به شرائط اولیه و ساختار فیزیکی و روانی او مراجعه کرد»
وابسته نظامی آمریکا در گزارش خود مینویسد در زمانیکه راجع به حملات فیزیکی رضاخان به سردبیران روزنامه ها گزارش میداده، شاهد کم شدن تدریجی روزنامه های تهران بوده است. او همچنان مینویسد که از زمان ارتقاء رضاخان به نخست وزیری تعداد بیشتری از روزنامه های بزرگ تهران مرعوب شده و از صحنه خارج شده اند.
در یک گزارش محرمانه در سال ۱۳۰۲/۱۹۲۲ کنسول آمریکا برنارد گوتلیپ در مورد وحشیگری رضا خان در زمان نخست وزیری مینویسد.:
«نخست وزیر کنونی یک فرد عامی بیسوادی است با وحشیگری های ناگهانی و غیرقابل کنترول. او شخصا به نخست وزیر سابق، قوامالسلطنه در حضوراحمد شاه حمله کرد و یک روزنامه نگار مخالف را با دستان خود بشدت کتک زد.» یک امریکاای مقیم تهران که در این ماجرا حضور داشت گفت که این دردناکترین و تحقیرامیزترین عمل وحشیانه ای بود که او شاهد آن بوده است. از زمان ارتقاع به مقام نخست وزیری چند بار بطور علنی به وزرای کابینه خود و مقامات دیگر حمله کرده است. در یگ گرد همائی به یک شیخ کهنسال که بعلت ضعف بینائی، متوجه ورود رضا خان به محل گرد همایی نشده و از جای خود بر نخواسته بود حمله کرد و او را کتک زد.»
حتی قبل از رسیدن رضا خان به نخست وزیری، سردبیران روزنامه هائی که جرات میکردند از کارهای او انتقاد کنند از آسیب قهر او در امان نبودند و مورد حملات وحشیانه و بیرحمانه او قرار میگرفتند. در گزارشی جوزف س کورنفلد سفیر امریکا در تهران در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۴، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ چنین بیان میکند:
«در باره نشانه های وحشیگری رضا خان من به دو مورد اخیر استناد میکنم، دو روز پیش یکی از روزنامه نگاران که جرات کرده بود در مقاله ای بنویسد که وزیرجنگ باید بودجه وزارت جنگ را مانند وزارتخانه های دیگر به مجلس تقدیم کند بدستور رضاخان فورا دستگیر و بدفتر او آورده شد و و رضا خان شخصا او را بشدت کتک زد ومضروب کرد بطوریکه تعدادی از دندانهای او شکسته شد و سپس اورا به زندان فرستاد. صحنه این عمل وحشیانه بوسیله یک آمریکایی که شخصا شاهد ماجرا بود به من گزارش شده است. اتفاق دوم که شخصیت رضا خان را بیشتر روشن میکند و بوسیله سفیربلژیک به اطلاع من رسید حکایت دارد از اینکه رضا خان یک افسر قزاق را بوزارت دارایی و دفتر مشاوران بلژیکی آن وزارتخانه فرستاد و درخواست ۳۰۰۰ تومان پول کرد که بوزارت جنگ فرستاده شود. دفتر مشاوران بلژیک بخاطر غیر قانونی بودن روش درخواست از پرداخت آن خودداری کرد و گفت که درخواست باید از طریق وزیر دارایی صورت گیرد. افسر قزاق بلافاصله به مشاور بلژیکی حمله کرد و او را در اطاق خود زندانی نمود تا هنگایکه پول به او پرداخت شد»
حتی پس از دوازده سال کمترین تغئیری از وحشیگری رضا شاه در مورد افرادی که نمیتوانستند از خودشان دفاع کنند بچشم نمیخورد. درمارس ۱۹۳۵ ویلیام اچ هورنی برووک سفیر امریکادر یک گزارش در باره کتک زدن سردبیر یک روزنامه فرهنگی مینویسد:
«فقط یکی دو ماه پیش، سیف ازاد سردبیر روزنامه ایران باستان از طرف رضاشاه به حظور ملوکانه احظار شد و مورد مرحمت فیزیکی ملوکانه! قرار گرفت. گفته میشود که در اخر سوال و جواب روزنامه نگار بوسیله شخص رضا خان بدفعات زیاد مورد ضرب و شتم شدید قرارگرفت»
خشونت علیه زیردستان حتی دراوقات خوشحالی شاه نیز قطع نمیشد. در ماه مه ۱۹۳۶ رضاشاه که برای استقبال از پسرش محمد رضا که پس پنج سال اقامت بمنظور تحصیل در سویس به ایران باز میگشت به بندرپهلوی (انزلی) میرفت، در چالوس توقف کرد.
«شاه در چالوس برای صرف نهار توقف کرد کارگران و باغبانان در تمام اوقات صبح مشغول نظافت و آبیاری درختان و گلها بودند که همه تازه و سبز بنظر بیایند. صحنه زیر مربوط به مشاهدات سرگرد پیبوس اتاشه نظامی بریتانیا از پنجره اطاق او در هتل چالوس است :
«بلافاصله بعد از پیاده شدن از اتومبیل اولین کاری که شاه کرد، حمله به یکی از باغبانان بود. او با گردش کامل دست خود، مشت محکمی به صورت ان شخص وارد کرد وبهمین نحو دو باغبان دیگر قبل از اینکه شاه چالوس را ترک کند بخاطر کم کاری مورد حمله قرار گرفتند همچنین دسنور داد که دو درخت را که از انها خوشش نمیامد از ریشه درآورند. موقعیکه او هتل را ترک کرد بطور واضحی آرامش و آسایش به کارکنان هتل بازگشت و همه نفس راحتی کشیدند»
ارتور چستر میلسپو، مدیر کل هیئت مشاوران مالی امریکا در ایران و رضاحان
ایرانیان، بعد از اولین تجربه بسیار مثبتی که از ماموریت مورگان شوستر در سرپرستی اقتصاد در هم ریخته ایران در سال ۱۹۱۱/۱۲۹۰ داشتند، دریافتند که استخدام مشاور امریکائی برای سرپرستی اقتصاد ایران حائز اهمیت فراوان است و نقش کلیدی در حیات اقتصادی و سیاسی ایران دارد. شوستر در طول اقامت کوتاه خود در ایران با اقدامات مثبت و صادقانه خود توانسته بود که اعتماد کامل و دوستی ایرانیان را بخود جلب کند. علاوه بران امریکا از نظر ایرانیان وزنه سنگینی برعلیه نفوذ مخرب و ددمنشانه انگلستان و روسیه محسوب میشد. با انتساب قوامالسلطنه به نخست وزیری دراردیبهشت ۱۳۰۰/۱۹۲۱ و افتتاح مجلس چهارم، استخدام سرپرست و مشاور امریکائی برای اقتصاد ایران ، مجددا وبطور جدی دنبال شد. قوام با وجود تمایل قبلی به انگلستان و داشتن نسبت برادری با وثوق الدوله جاسوس و عامل سرسپرده استعمار انگلستان، مردی وطنپرست بود که تلاش میکرد با در گیر کردن امریکا در سیاست و اقتصاد ایران، ایران را از گرفتاری در چنگال مخوف استعمار انگلیس و دیکتاتوری رضاخان نجات دهد. با اوردن مشاوران اقتصادی امریکا و سپردن اقتصاد ایران بدست انها، مجلس و قوام سعی داشتند که نتائج کودتای انگلستانرا در سوم اسفند ۱۲۹۹ برای استقرار یک دیکتاتور دستنشانده در ایران خنثی کنند.
این سیاست طبیعتا با دشمنی انگلستان روبرو بود. ولی با تمام کارشکنی های انگلستان، مجلس استخدام مشاوران اقتصادی امریکا بسرپرستی دکتر ارتور چستر میلسپو در ایران را تصویب و هیئت امریکائی در در ابان ۱۳۰۱/۱۹۲۲ وارد ایران شد.
واضح است که از ابتدای ورود به ایران، میلسپو بادسیسیه های انگلستان و دشمنی های عامل دستنشانده انها، رضاخان روبروشد. بزرگترین هدف انگلستان از استقرار یک دیکتاتوری نظامی بسرکردگی رضاخان، غارت بدون دردسربزرگترین ثروت طبیعی ایران، یعنی منابع وسیع نفت بود. و در این رابطه دست رضا خان را نیز در غارت اموال دولتی، ایلغار وغارت اموال ، جواهرات وزمینهای زراعتی عشایر ایران و سایر ثروتمندان و صاحبان زمین های زراعتی و دهات باز گذاشت. طبیعتا وجود هیئت اقتصادی امریکا که موظف به سرپرستی وتنظیم منابع درآمد ملی وکنترل و حسابرسی مخارج کشور بود، سد بزرگی بر سر راه انها محسوب میشد. توماس آر اونز
کنسول امریکا در بغداد عکس العمل دیپلماتهای انگلیسی را نسبت به هیئت اقتصادی امریکا در ایران چنین گزارش میدهد:
« انگلیسها در بغداد ظاهرا ابراز امیدواری میکنند که ماموریت هیئت اقتصادی امریکا موفقیت آمیز باشد ولی این اظهار نظر های مثبت در مورد هیئت امریکائی کاملا توخالی، دروغ و غیر واقعی است. تمام نشانه ها دال بر اینستکه انها ارزو دارند که ماموریت هیئت با شکست روبرو شود و موذیانه دست بهر کاری برای رسیدن به این منظور میزدند»
بهر حال پشتیبانی بدون قید و شرط انگلستان از رضاخان باعث جسارت هر چه بیشتر رضا خان در دزدی و اموال دولتی ومردم شد. در حدود سال ۱۳۰۳/۱۹۲۴ یعنی فقط ۳ سال پس از تصدی وزارت جنگ، رضاخان معادل دویست هزار دلار به حساب خود در بانکهای اروپا پس انداز کرده بود. در نامه ای به الن دالس رئیس اداره خاور نزدیک وزارت خارجه امریکا، میلسپو ضمن تشریح مشکلات ماموریت هیئت اقتصادی در ایران، قتل ترسناک یکی از حسابداران وزارت جنگ را که جرات کرده بود اطلاعات مربوط به برداشت بدون رویه پول را از حسابهای وزارت جنگ به مجلس و دکتر میلسپو گزارش دهد، شرح میدهد:
« تمام مشکلات فعلی هیست مشاوران مالی امریکا، عملا ناشی ازنخست وزیر فعلی (رضاخان) است. نخست وزیر فعلی در زمان ورود هیئت به ایران وزیر جنگ بود. در شروع ما سعی کردیم که روابط دوستانه ای با رضاخان داشته باشیم که بتوانیم از کمک او برای جمعاوری مالیات استفاده کنیم. همچنین ما میخواستیم که بودجه کافی در اختیار وزارت جنگ بگذاریم که بتواند امنیت و ارامش را در کشور برقرارکند. ولی ما دریافتیم که بودجه تعیین شده برای وزارت جنگ بسیار زیاد و معادل پنجاه درصد کل بودجه کشور است. بنظر میرسید که مقداری هزینه های بیحساب و کتاب و برداشتهای بیرویه در وزارت جنگ وجود داشته است که نادیده گرفته شده است. این واضح است که هیئت برای پایه گذاری محکم یک اقتصاد خودکفا و معتبرنمیتواند از برداشت های بیرویه و به هدردادن بودجه کشورجلوگیری نکند. اگر بودجه نامتناسب و بسیار زیاد وزارت جنگ (معادل نصف کل بودجه کشور) دلیل کافی برای برداشتهای بدون دلیل (دزدی) از بودجه وزارت جنگ نیست ثروت انباشته شده نخست وزیر کنونی که چند سال قبل یک قزاق ساده و نگهبان جلو در سفارت انگلیس درتهران بود و حالا دارای مقدارزیادی پول، دو خانه در تهران، چندین ابادی در مازندران و یک کاروان اتوموبیل و برطبق منابع قابل اعتماد درحدود دویست هزار دلار در بانکهای اروپا است، شاید دلیل کافی برای حیف و میل اموال دولتی بوسیله رضاخان باشد. قابل توجه است چندروز بعد از انکه مدرس رهبر نمایندگان اقلیت مجلس در بیانیه ای با جمع فهرست هزینه های واقعی وزارت جنگ نشان داد که بودجه وزارت جنگ باید به شش میلیون تومان در سال تقلیل داده شود، جنازه بدون سر حسابدار وزارت جنگ که مبلغ بودجه لازم واقعی را به مدرس و کمیسیون امریکائی سرپرستی اقتصادی گزارش داده بود، در جلو دروازه مجلس پیدا شد.البنه دیگر نمیتوان انتظار داشت که مردم و نمایندگان مجلس بشدت مرعوب و وحشتزده نشوند. با بکار گرفتن چنین روشهائی غیر ممکن است که بودجه دو برابر شده وزارت جنگ در مجلس تصویب نشود.
والاس اس موری عضو هیئت کارشناسان اقتصادی امریکا در ایران چگونگی تصویب بودجه متورم وزارت جنگ در مجلس را توضیح میدهد
« با احترام به اطلاع میرساند که مجلس در یک جلسه فوقالعاده در دوم دسامبر بودجه وزارت جنگ را برای سال جاری، ۲۱ مارس ۱۹۲۵/۱۳۰۴ به مبلغ ۹٫۲۰۰٫۰۰۰ تومان(سه میلیون تومان بیشتر از میزان لازم) را با اکثریت زیادی تصویب کرد» با وجود صحنه پیکر بدون سر حسابدار وزارت جنگ در مقابل دروازه مجلس بعضی از نمایندگان با شجاعت با ان مخالفت کردند: در یک جلسه فوقلعاده در بعد از ظهر دوم دسامبر، مجلس با ۷۷ رای موافق بودجه وزارت جنگ را تصویب کرد. سه نفر از تمایندگان، از جمله زعیم، حائری زاده و مدرس با ان مخلفت کردند و استدلال کردند که بودجه ۹٫۲۰۰٫۰۰۰ تومانی بسیار زیادتر از مقدار لازم برای وزارت جنگ است و باید به ۶٫۰۰۰٫۰۰۰۰ تومان تقلیل داده شود چون تعداد پرسنل ارتش فقط ۲۰٫۰۰۰ نفر و مطابق حساب مدرس ۱۸٫۰۰۰ نفر میباشد. ولی وزیر کار ادعا میکرد که تعدادنفرات ارتش ۴۲٫۰۰۰ نفر میباشد و حتی یکی از انها هم زیادی نیست.
تعداد واقعی پرسنل ارتش بر حسب اطلاعاتی که حسابدار مقتول وزارت جنگ به مجلس داده بود کمتر از نصف تعدادی بود که رضاخان برای برای احتساب بودجه وزارت جنگ ذکر کرده بود.
حرص مال زائدالوصف و زمینخواری رضاشاه
در طول ۲۱ سال دیکتاتوری رضاشاه قست بزرگی از کشور ایران شامل ۷۰۰۰ پارچه ابادی، دهات کوچکوبزرگ و مراتع و ثروت عشایر ایران با زور به تصرف رضا شاه درامد.از نقشه ایکه بوسیله سفارت امریکا در سال ۱۹۵۴ تهیه شده و نشاندهنده تقسیم و فروش املاک پهلوی در سال ۱۹۵۲ است، چنین بر میاید که قسمت بزرگی از شمال و غرب ایران بخصوص تقریبا تمام لرستان و قسمت بزرگی از شمال خوزستان در تصرف رضا شاه و متعقبا در تصرف پسر او درامده بود . جابجائی اقوام لرو عرب، همانهائی که زمین ها، دهات، مزارع و مراتعشان بوسیله شاه مصادره شده بود با ذکر تمام جزئیات توسط هارت گزارش شده است. هارت مینویسد:
« در سال ۱۹۳۲ رضا شاه بزرگترین مالک زمین در دنیا بود. رضا شاه میتوانست که صدها کیلومتر در کشور ایران مسافرت کند و بگوید تا چشم کار میکند تمام این زمین ها متعلق به او است و نقشه تهیه شده از املاک مصادره شده وسیله رضاشاه نشاندهنده این واقعیت است. رضا شاه بزرگترین صاحب زمین نه تنها در طول تاریخ ایران بلکه به احتمال زیاد در تاریخ نوع بشر تا عصر حاضر است. روشی هائی که رضا شاه برای تصرف بزور تمام این املاک از صاحبان اصلی ان بکار گرفته است، شامل اعدام، قتل در زندان بازهر و امپول هوا، شکنجه و ضرب و شتم میباشد، نیاز به فصول زیادی از یک کتاب دارد.»
بر طبق مدارک ازادشده وزارت خارجه امریکا میدانیم که رضا خان بلافاصله پس از انکه بوسیله انگلستان بکارگماشته شد اقدام به جمعاوری ثروت کرد. روشهای انتخابی او برای اینکار شامل باج گرفتن از اشخاص ثروتمند با تهدید به زندان و مرگ، سوء استفاده از بودجه های وزرتخانه ها، دزدی از جواهرات سلطنتی، دزدی بیش از بیست میلیون پاوند، معادل هشتاد میلیون دلار از حق امتیاز سالیانه نفت، که در طول ۱۴ سال تمام ان به حساب ذخیره ارزی واریز میشد و این حساب بطور مطلق و بدون هیچ حسابرسی در اختیار اوبود، همچنین از گزارشات انگرت میدانیم که احمد شاه جزء اولین کسانی بود که رضاخان اقدام به اخاذی از او کرد:
« شاه بطور رسمی اعلام کرد که بمدت شش ماه ایران را برای مسافرت به اروپا ترک خواهد کرد و دلیل ان در صورت ظاهر برای معالجه ذکرشده است. ولی اطلاعات رسیده بسفارت از منابع قابل اعتماد دلیل بر اینستکه علت اصلی، فشار مداوم وزیر جنگ برای اخذ پول از شاه وامتناع شاه از دادن پول به ا بوده است»
دزدی جواهرات سلطنتی
بهترین معیار برای سنجش نفرت و بی اعتمادی مردم ایران به رضا شاه در سال ۱۳۲۰ ترس انها از سرقت قسمتی از جواهرات سلطنتی هنگام فرار از ایران بوسیله کشتی باری انگلستان بود. دریفوس سفیر امریکا درتهران طغیان خشم عموم مردم را از احتمال سرقت وتعویض سنگهای نادر ، تاریخی و گرانقیمت انها و بطورکلی ترس از اصالت و تمامیت جواهرات سلطنتی ایران باز گو میکند:
«موضوع جواهرات سلطنتی توجه تمام مردم را بخود جلب کرده بود. این عکس العمل مردم بود به ترس از اینکه جواهرات سلطنتی از تهران خارج شده است. وزیر دارائی، عباسقلی گلشائیان در ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۱ به مجلس اطلاع داد که تمام جواهراتی که پشتوانه ریال است در بانک ملی ایران سپرده شده است که میتواند بوسیله نمایندگان مجلس مورد بازدید قرار گیرد. جواهرات سلطنتی بجز جواهراتی که بوسیله خانواده سلطنتی در مراسم رسمی مورد استفاده قرار میگیرد، از چهار سال پیش به بانک ملی سپرده شده است و جواهرات مورد استفاده خانواده سلطنتی از موزه کاخ گلستان بدلیل گردو خاک مربوط به عملیات ساختمانی مجاور ان در اوت ۲۶ به بانک ملی منتقل شده است. هیچ کسی اعتماد زیادی به گفته های گلشاعیان ندارد و باور عمومی برانستکه جواهرات از تهران خارج شده بود فقط موقعی برگشت داده شد که سئوالاتی در مورد تمامیت و اصالت انها بوسیله مردم در رادیوهای لتدن و دهلی ابراز شد. هم چنین مردم عموما بر این عقیده اند که وزیر دارائی فقط برای این وادار به دادن این اطمینان به مجلس شده است که فقط چند ساعت قبل از ان از سرپرستی موقت وزارت دارائی به سمت وزیردارائی ارتقاع مقام پیدا کرده است و وزارت در واقع پاداش اوست برای نطق او در مورد جواهرات در مجلس. یک کمیسیون از طرف مجلس بریاست نصرت اله اخوی رئیس دادگاه فرجام وعلی هدایت رئیس دادگاه تجدید نظر و حسین علا و ابراهیم حکیمی و دوازده نماینده مجلس مامور رسیدگی به وظعیت جواهارات سلطنتی در بانک ملی شدند که به مجلس راجع به تمامیت و اصالت انها گزارش دهند.»
در ۲۸ اکتبر ۱۹۳۷ یک لایحه بصورت کاملا غیر منتظره ای از طرف دولت برای تصویب به مجلس فرستاده شد که بر اساس ان به دولت اجازه داده شود که قسمت بزرگی از جواهرات سلطنتی را به فروش برساند و بجای ان شمش طلا خریداری شود. کمیسیونی شامل نخست وزیر، دووزیر کابینه و دو نماینده مجلس مامور بررسی و دسته بندی کردن جواهرت بر حسب ارزش و سابقه تاریخی انها شدند.کلکسیون انتخابی به بانک ملی فرستاده شد تا معین کنند کامیک از انها باید بفروش برسد. سپس ان قسمت که برای فروش انتخاب شد، توسط کمسیون دیگری ارزیابی و قیمت گذاری گردد تا روش فروش انها را مشخص کند. مهمترین ماده این قانون این بود که پول بدست امده از فروش ان جواهرات مطلقا باید برای خرید طلا مصرف شود. من بخاطر میاورم دفعه قبل که من در سالهای ۱۹۲۰-۱۹۲۲ در ایران ماموریت داشتم، صحبتهائی از قراردادن جواهرات سلطنتی به عنوان وثیقه و ضمانت برای استقراض پول در میان بود. کسی بطور قطع نمیدانست که ارزش واقعی انها چقدر است و شایعات قوی وجود داشت که قسمتی از انها فروخته و یا مفقود شده است و یا سنگهای قیمتی و اصیل انها با شیشه های بی ارزش تعویض شده است. حقیقت ماجرا هر چه باشد، این جواهرات در اخرین قیمت گذاری در سال ۱۹۱۰/۱۲۸۹ به ارزش سی میلیون دلار (۳۰٫۰۰۰،۰۰۰) براورد شده بود. در این رابطه توجه وزارت خارجه را به اعلامیه ای جلب میکنم که در ۲۷ اکتبر، درست یکروز قبل از تقدیم لایحه به مجلس، در بیشتر روزنامه ها منتشر شده است که اعلیحضرت تصمیم گرفتند که طلا های متعلق به ذات ملوکانه را به بانک ملی ایران مجانا هدیه کنند!!. سخنان وزیر دارائی در انروز در مجلس شامل نکات زیر است:
« بدستور و اجازه اعلاحضرت همایونی اینجانب طرحی را در مورد فروش تعدادی از جواهرات سلطنتی به مجلس پیشنهاد میکنم. همانطور که نمایندگان میدانند تعدادی از این جواهرات باید برای حراست جواهرات سلطنتی نگهداری شوند ولی بقیه در حقیقت سرمایه راکد میباشند که بدرد هیچ کاری نمیخورند. ایندسته از جواهرات مشخصا همانطور که نظر دولت است باید به مصرف اضافه کردن سرمایه بانک ملی برسد.»
قسمت اول این لایحه در ۱۱ نوامبر مورد بحث قرار گرفت و فقط در مدت ۵ روز با اکثریت ۹۹ رای موافق در مقابل ۱۱ رای مخالف به تصویب رسید. در همان موقع شایعاتی شروع به انتشار کرد که ارزش واقعی جواهرات بسیار کمتر از انستکه انتظار میرفت! و تعدادی از یاقوت ها با سنگهای تقلبی تعویض شدهاند و جمعا بیش از ۶ میلیون دلار نمیارزند. برای مردم ایران کاملا واضح بود که تمام این صحنه سازی ها نمایشی برای سرقت قطعات نادر و بسیار گرانقیمت جواهرات سلطنتی و میراث تاریخی وگرانقدر مردم و سرزمین ایران بوده است.
در طول ۱۲ سال گذشته بروشنی نشانداده شده است که هر گاه قسمتی از اموال گرانقیمت دولت برای فروش گذارده شده است فقط یک خریدار وجود داشته : رضاشاه.
- حتی زمینه سازی برای دزدی جواهرات سلطنتی بوسیله رضا شاه، قبل از طرح لایحه فروش جواهرات، در مجلس شروع شده بود. روزنامه ها با درج مقالاتی سخاوت بیمانند اعلیحضرت همایونی برای هدیه کردن موجودی طلای متعلق به ذات شاهانه به بانک ملی ، بجهت تقویت پشتوانه ریال، ستوده و با تشویق تمام مردم، درپیروی از منویات وطنپرستانه ذات ملوکانه!، با فروش طلا هایی خود به بانک ملی ایران سبب تقویت هر چه بیشتر پشتوانه اسکناس کشور شدند. البته هیچکس حق ندارد که سئوال کند که اگر خریداری طلا برای پشتوانه اسکناس اینقد حیاتی و ضروری است به چه دلیل کلیه درامد نفت ایران که در حساب ذخیره ارزی و در اختیار رضا شاه است همانطور که اقای اعتبار ارزو میکرد به مصرف خریذ طلا برای پشتوانه اسکناس نرسید و مبغ ۲۰ تا ۲۵ میلیون پوند ان (۱۰۰ تا ۱۲۵ میلیون دلار) از ان حساب، معادل ۸۰٪ کل درامد ۱۴ سال درامد نفت ایران بوسیله رضا شاه بسرقت رفت و به ارث به حساب محمد رضاشاه منتقل شد
درامد حاصله از نفت و حسابهای بانکی رضاشاه در خارج کشور
درسی ام سپتامبر ۱۹۴۱/۱۳۲۰ بفاصله دو روز بعد از اخراج رضا شاه از ایران بوسیله انگلستان، مجلس شورای ملی قانون تک ماده ای را تصویب کرد که تمام درامد نفت از این تاریخ به حساب بودجه دولت واریز شود. گزارش لوایس دریفوس سفیرامریکا در ایران در ناریخ اول اکتبر ۱۹۴۱ تایید میکند که تمام درامد و حق امتیاز نفت در فاصله سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۲۰ به حساب ذخیره ارزی در لندن نگهداری شده وجزو بودجه سالیانه کشور به حساب نمیامده و دولت هیچ کنترولی روی ان نداشته است. برای مدت ۱۴سال ایران دارای یک اقتصاد بدون نفت بود. پول نفت بطور دربست به حساب ذخیره ارزی و در کنترول رضاشاه واریز میشده ومردم ایران هیچ اطلاعی نداشتند که بر سر باارزشترین دارایی انهادراینمدت چه امده است. مطابق گزارش اقای اعتبار به کمیسیون بودجه مجلس در سال ۱۳۲۰، از ۳۱ میلیون پوند درامد نفت در ۱۴ سال گذشته ۳ ملیون پوند بمصرف خرید طلا رسیده وبااحتساب ۱٫۳ ملیون پوند موجودی حساب سپرده ارزی در سال ۱۳۲۰، در حدود ۲۷ میلیون پوند در زیر پوشش خرید اسلحه به حسابهای شخصی رضاشاه در اروپا و امریکا واریز شده وکسی نمیداند که چگونه به مصرف رسیده است است. اقای اعتبار آرزو میکرد که کاش که تمام ۲۷ میلیون پوند گمشده به مصرف خرید طلا برای کشور میرسید. در یک اظهار نظر در مورد این قانون تک ماده مصوب سپتامبرر۱۹۴۱/۱۳۲۰ دریفوس مینویسد:
« مجلس با قانون مصوب ۳۰ سپتامبر کنترول درامد حق امتیاز سالیانه نفت و حساب ذخیره ارزی را که قبلا اسباب بازی رضاشاه و خارج از بودجه کشور بود به دست دولت سپرد»
جزییات چگونگی مصرف در حدود ۳۱ میلیون پوند و لیست هواپیما های جنگی، تانک و سایر مهمات خریداری شده وسیله رضا شاه که در فصل دهم کتاب ارزشمند اقای دکتر محمد قلی مجد؛ بریتانیای کبیر و رضا شاه به تفصیل امده است نشان میدهد که پول مصرف شده برای خرید هواپیما، تانک و اسلحه و مهمات حد اکثر هفت میلیون پوند بوده است. پس از مرگ رضاشاه در۲۶ ژوییه ۱۹۴۴/ ۱۳۲۳ تمام پولهای موجود در حسابهای بانکی رضا شاه، به محمد رضا پهلوی،به ارث رسیده است. بررسی مدارک وزارت خارجه امریکا نشان میدهد که موجودی حساب بانکی محمد رضا پهلوی در لندن در سال ۱۹۵۰/۱۳۲۹ بالغ بر بیش از ۲۰ میلیون پوند بوده است. باتوجه به اینکه محمد رضا پهلوی هیچ نوع در امد ارزی در فاصله سالهای بین ۱۳۲۰-۱۳۲۹ نداشته، این روشن میکند که حد اقل ۲۰ میلیون از ۲۷ میلین پوند پول گمشده در حساب ذخیره ارزی وسیله رضا شاه به سرقت رفته است.
اسناد وزارت خارجه امریکا مدارک زیادی از حسابهای بانکی رضا شاه در سال ۱۹۴۱ موقع اخراج او از ایران بوسیله انگلستان در اختیار میگذارد. بر پایه این مدارک روشن میشود که حساب سپرده رضاشاه در لندن بیش از ۲۰ میلیون پوند ( ۱۰۰ میلیون دلار) بوده همچنین امارگیری سالیانه امریکا از سپرده های خارجی در امریکا نشان میدهد که حساب سپرده رضا شاه در امریکا ۱۸.۵ میلیون دلار بوده است. همچنین بنا بر گزارشهای دیپلماتهای امریکائی در سویس، سپرده های رضاشاه در سویس مبالغ قابل توجهی است. اضافه بر ان، موجودی حساب بانکی رضا شاه در بانکهای ایرا ن بالغ بر۵۰ میلیون دلار بوده و با احتساب تمام این حسابهای بانکی، کل دارائی نقدی رضا شاه در سال ۱۹۴۱ بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار، در بانکهای لندن، نیویورک، سوئیس، تهران و تورنتو بوده است. ارزش این مقدار پول در سال ۱۹۴۱ به قیمت روز بیش از ۳٫۵ میلیارد دلار براورد میشود که شامل ارزش سهام و اوراق قرضه در امریکا و اروپا و همچنین مقدار وسیعی املاک ، زمینهای کشاورزی، کارخانه جات و مقداری از جواهرات سلطنتی میشود. بدون تردید این یکی از بزرگتری سرقت های تاریخ بوسیله یک فرد است. این سرقت همچنین نشان میدهد که چه اسان میتوان کشوری را غارت کرد، و اموال غارت شده را نگاهداشت و انها را برای فرزندان خود به ارث، باقی گذاشت
ارتش شاهنشاهی و نقش ان در سرکوب و دزدی باج گیری از مردم
با ارتقاع رضاخان به پادشاهی در دسامبر ۱۹۲۵ و تاجگذاری او در اوریل ۱۹۲۶ موضوع قدیمی باج گیری و دزدی ارتش شاهنشاهی! از مردم به اوج خود رسید.کاری که ارتش رضا خان با مردم مشهد کرد در زیر بوسیله هوفمان فلیپ سفیر امریکا در ایران شرح داده شده است.
«گزرارشهای رسیده از استان های مختلف حکایت از این دارد که قلدری و زورگوئی فرماندهان نظامی به شهروندان کشور، به خشم وعدم رضایت مردم ایالت به ارتش و دیکتاتوری شاه دامن زده است. فرماندهان نظامی بدفعات اقدام به باجگیری مبالغ هنگفتی پول از کشاورزان، پیشه وران و صاحبان سرمایه کرده اند ودرعین حال از اخذ مالیات توسط کارگزاران وزارت دارائی جلوگیری میکنندد امار دقیقی از مقدار باجگیری فرماندهان نظامی از مردم در دست نیست ولی گفته میشود که مبالغ زیادی است. از منبع قابل اطمینانی بمن کزارش شده است که برای مثال یک فرمانده نظامی در مشهد سیصد و پنجاه هزار تومان از ساکنین مشهد قبل از رفتن به تهران در ماه اوریل، برای شرکت در جشن تاجگذاری شاه باجگیری کرده است.تعجب اور است که باوجود مقادیر زیادی پول که از بودجه کشور به ارتش تعلق میگیرد و درامد ارتش ازمنابع مختلف دیگر، حقوق سربازان ارتش ماه ها به عقب افتاده است. گزارش رسیده حاکی از اینستکه حقوق ماهیانه سربازان در خارج تهران بین چهار تا هشت ماه است که پرداخت نشده است. در عین حال مبلغ هنگفتی بطور بیرویه در ارتش به مصارف غیر ضروری رسیده است. دلائل و مشهودات زیادی نشان میدهد که شاه از تمام کارهای غیر قانونی فرماندهان خود ازقبل باخبر بوده است. در واقع خود او عامل مستقیم این اخاذی شریک اصلی پولهای بدست امده ناشی از ان بوده است.
چند ماه پیش دکتر میلسپو(رئیس و مشاور امریکائی امور مالی ایران) بمن اطلاع داد که اقدامات مشکوک و غیر عادی در وزارت دارائی در جریان است و ان اینکه بودجه وزارت جنگ بدون هیچ دلیلی کاملا مستقل از بودجه دولت است و در عین حال وزیر جنگ، رضا خان اجازه به هیچ حسابرسی از طرف دولت را نمیدهد. همچنین وزارت دارائی اطلاع دارد که ارتش از منابع دیگری که ارقام ان از نظر دولت پوشیده است نیز مبالغ زیادی پول دریافت میکند. بعبارت دیگر وزارت دارائی هر سال بودجه ای که بیش از نصف کل بودجه دولت است را در اختیار وزارت جنگ میگذارد. درگفتگو با سفیر انگلستان در ایران که در شرف بازنشستگی است اظهار میداشت که دولت انگلستان هم از این بابت نگران است و دولت انگلستان انتظار دارد که ایران دارای یک ارتش قوی در سرحدات خود با شوروی داشته باشد ولی من نشانه ای ازصداقت در اظهارات سفیرانگلیس نمیبینم.»
در گزارش دیگری هوفمان فلیپ مینویسد:
« شکی نیست که باج گیری فرماندهان نظامی از مردم منحصر به خراسان نیست و بلکه در تمام استانها کشور وضع بهمین منوال است. من اخیرا شنیدم که در شیراز از یکطرف حقوق سربازان پرداخت نمیشود و از سوی دیگر اخاذی از مردم عادی بوسیله فرماندهان نظامی کماکان در جریان است. »
تمام این گزارشات نشان میدهد که حقوق سربازان ماه هاست که پرداخت نشده در حالیکه نصف بودجه کشور در اختیار وزارت جنگ است. همچنین گفته میشود که اندازه واقعی ارتش ایران شامل کلیه نفرات و ملزومات نصف نصف اندازه ایست که رسما کزارش شده است. پس سوال اینجاست،ٰٔ در حالیکه اندازه نفرات و .لزومات ارتش نصف اندازه گزارش شده وسیله وزارت جنگ است و عدم پرداخت حقوق سربازان، چه بر سر نصف بودجه کشور که سالیانه بعنوان بودجه وزارت جنگ در اختیار ان وزارتخانه قرار میگیرد میاید. جواب در گزارش ۶۳ صفحه ای دکتر میلسپو راجع به ارتش و بودجه سالیانه انست که نشان دهنده دزدی های گسترده وسیله فرماندهان ارتش است و هیچ شکی باقی نمیکذارد که این دزدی ها تمام با اطلاع و شرکت شخص رضاخان در انها صورت میگیرد. بررسی گزارش ۶۳ صفحهای میلسپو از حوصله این مقال خارج است.
Great Britain & Reza Shah
The Plunder of Iran |
برای اگاهی از جزئیات ان با به کتاب گرانقدر دکتر محمد قلی مجد:
مراجعه کنید.
رضا شاه پهلوی و مصطفی کمال اتاتورک
درست یک قرن از کودتای دولت انگلیس در ایران در سوم اسفند ۱۲۹۹/۱۹۲۰ میگذرد. بیاد بیاوریم که تا قبل از این تاریخ ایران کشوری دموکراتیک با قانون اساسی مشروطه بود که قدرت سیاسی و نظامی را در سال ۱۲۸۵/۱۹۰۶ بطور دربست از پادشاه سلب وبدست مردم ایران سپرد. دموکراسی نوپای ایران با کودتای سوم اسفند برای باردوم بوسیله انگلستان برچیده و به فراموشی سپرده شد
در همین فاصله، دنیا در سال ۱۹۱۴ در گیر جنگ جهانی اول شد و پس از پیروزی متفقین و شکست کشورهای محور، امپراطوری عثمانی بوسیله متفقین تجزیه و کشورهای غیر ترک از یوق استعمار عثمانی ازاد شدند. کشورهای انگستان، فرانسه، ایتالیا و یونان با بهره گیری از این موقعیت در صدد تجزیه و تظعیف هرجه بیشتر ترکیه برامدند.
تقریبا در تمام سالهای بین ۱۹۱۸ و ۱۹۳۸ بمدت ۲۰ سال ، مصطفی کمال شخص اول ترکیه و نهایتا با حمایت کامل مردم ترکیه، اولین رئیس جمهور ترکیه گردید. تقریبا در همین فاصله، سالهای بین ۱۹۲۰ و۱۹۴۰ بمدت ۲۰ سال در ایران رضاخان با دو کودتای انگلستان به پادشاهی رسید و شخص اول ایران بحساب میامد. شاید بررسی زندگی این دو نفر، از فاصله تولد تا مرگ، بتواند روشن کند.
چگونه ایران، کشوری که مردم ان در سال ۱۹۰۶ برای مشروطیت و حاکمیت مردم انقلاب کردند و انرا بدست اوردند، در حالیکه حتی بیش از نصف کشور های اروپائی شامل اپراطوریهای المان، اطریش و عثمانی که در کنترول حاکمان خود رای بودند، اکنون بسرنوشتی دردناک و ناهنجار دچار است. در حالیکه کشور ترکیه که پس از شکست و فروپاشی امپراطوری عثمانی، در خاتمه جنگ اول جهانی بر تمام مشکلات و ناهنجاریهای ناشی از شکست در جنگ غالب شد و تبدیل به یک کشور ثروتمند، دموکراتیک و سکولار و مطرح در جامعه جهانی شد.
.
مصطفی کمال اتاتورک در یکی ازشهرهای بندری ترکیه در سال ۱۸۸۱/۱۲۶۰ بدنیا امد. پدرش افسر ارتش امپراتوری عثمانی بود. تحصیلات ابتدائ خود را در یک مدرسه مدرن غیر مذهبی به پایان رساند که دانش اموزان را برای کارهای دولتی اماده میکرد. پس از ان او به خاطر علاقه به تعلیمات نظامی که از پدرش به یادگار داشت در مسابقه ورودی مدرسه متوسطه نظامی شرکت کرد و پس از قبولی به تحصیلات خود دران مدرسه ادامه داد و همانجا بود که اندیشه سکورالیسم و مدرنیزاسیون درذهن او بنیان گرفت و هم در این مدرسه بود که مدیر مدرسه بخاطر تبحر او در ریاضیات به او لقب کمال ، (بدون نقص و خطا ) داد و از ان پس او بنام مصطفی کمال معروف شد در سال ۱۸۹۵، برای ادامه تحصیل در مدرسه نظامی موناستیر انتخاب شد بعد از خاتمه تحصیلاتش در مناستیر در سال ۱۸۹۹ وارد دانشگاه جنگ در استانبول شد. در انجا او بمقدار زیاد در معرض افکار ازادیخواهانه و ضد حکومت فردی سلطان عبدلحمید دوم امپراطور عثمانی قرارگرفت و در سال سوم کالج اوبا انتشار روزنامه مخفی ضد دیکتاتوری برعلیه حکومت شرکت کرد. در سال ۱۹۰۲/۱۲۸۱ با درجه ستوان دومی، جزء ۱۰ نفر اول بین ۴۵۰ نفر دانشجو، از دانشگاه نظامی فارغالتحصیل شد.سپس تحصیلات نظامی خود را با ورود به کالج ستاد مشترک ادامه داد و در سال ۱۹۰۵، پس از طی ۱۸ سال اموزش ابتدائی تا عالی و کسب تجربه های سیاسی و نظامی، در سن ۲۴ سالگی با درجه کاپیتان، جزء ۵ نفر اول بین ۵۷ شرکت کننده از کلج ستاد مشترک فارغ التحصیل و تبدیل به یکی از جوانترین رهبران ارتش امپراتوری شد.
رضا خان میرپنج د ر۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در خانواده یک پدر و مادر بیسواد متولد شد . و بدلیل نداشتن هیچ نوع سواد کلاسیک و تربیت اجتماعی داری اخلاق و رفتاری وحشی و بدوی بود و تا پایاان عمر پایبند انها بود. در ۱۴ سالگی بعنوان سرباز ساده به نیروی قزاق پیوست. کار خود را از مهتری استران در اصطبل قزاقخانه شروع کرد و سپس به نگهبانی در جلو در سفارتخانه های خارجی گمارده شد. رضا خان مدارج ترقی در نیروی قزاق را با نشان دادن شجاعت در جنگهای محلی طی کرد و پس از رسیدن به درجات افسری در نیروی قزاق، ازطرف ژنرال ایرونساید فرمانده نیرو های انگلیسی برای اجرای نقشه کودتای اسفند ۱۲۹۹به منظور سرنگون کردن حکومت مشروطه و حاکمیت ملی در ایران در راستای منافع دولت استعماری انگلیس، انتخاب شد
مصطفی کمال که مخالف حکومت دیکتاتوری عثمانی بود، برای استقرار دمکراسی در ترکیه ، به گروه های مخالف رژیم پیوست و به عظویت کمیته اتحاد و ترقی، وابسته به جنبش جوانان ترک برای رفرم و ترقی درامد. در سال ۱۹۱۲ در اولین جنگ بالکان و سپس در تمام طول جنگ جهانی اول در پستهای مختلف فرماندهی در ارتش عثمانی خدمت کرد. پس از شکست عثمانی در سال ۱۹۱۸، اشغال استانبول توسط نیروهای انگلیس، فرانسوی و ایتالیایی خاطره دردناکی در ذهن مصطفی کمال ایجاد و او را مصمم به اخراج نیروهای خارجی و جمع اوری باقیمانده امپراطوری عثمانی کرد
رضا خان که بخاطر بیسوادی و نداشتن تربیت سیاسی و اجتماعی، با حاکمیت ملی وافکار ازادیخواهانه کاملا بیگانه بود با تبعیت از خواسته انگلستان به کودتا چیان پیوست و پس از ارتقاع به فرماندهی نیروی قزاق از طرف ایرونساید، نیروی قزاق را با مهمات، تجهیزات حتی پوتین های انگلیسی بطرف تهران حرکت داد و چهار روز بعد در ۵ کیلومتری تهران اطراق کرد. در انجا یک افسر فرمانده انگلیسی باتفاق سید ضیاء از تهران به محل اطراق قزاق ها امدند و پس از پرداخت نفری ۵ تومان پول به هریک از قزاق ها که در قزوین به انها وعده داده شده بود ودادن اموزش های لازم به تهران بر گشتند. نیروی قزاق به فرماندهی رضا خان درنیمه شب سوم اسفند ۱۲۹۹ به تهران وارد شد و پس از مختصر مقاومتی از طرف پلیس و ژاندارمری پایتخت را تصرف کرد.
مصطفی کمال پس از شکست و فروپاشی امپراتوری عثمانی توانست با جمع اوری وتمرکز باقی مانده نیروهای ارتش عثمانی ، و با متحد ویکپارچه کردن مردم ترکیه، نیروهای اشغالگر یونان را ازاستانبول بیرون کند و دسیسه های کشور های اروپایی فاتح جنگ جهانی اول، نظیرانگلستان،ُ فرانسه، و ایتالیا را که با استفاده از شکست امپراتوری عثمانی در پایان جنگ در صدد تقسیم ترکیه بودند را خنثی کند. او با استفاده از دانش وسیع سیاسی و نظامی خود و تکیه به حمایت تمام عیارمردم ترکیه، نیروهای متفقین را که پس از یک جنگ طولانی فرسوده شده بودند و از اقدام به جنگ جدیدی با نیروی یکپارچه ملت ترک برهبری مصفی کمال واهمه داشتند را وادار کرد که مرزهای جدید ترکیه را برسمیت شناخته و از ترکیه خارج شوند. او مدارس و دادگاه های مذهبی را تعطیل و مدارنیزاسیون ودمکراسی به شیوه کشور های دموکراتک اروپائی را ترغیب و توصیه کرد. او چادر وروسری را از سر زنان بزور برنداشت وزنان و مردان ترک را در انتخاب لباس، مذهب و طرز زندگی خود ازاد کذاشت. در نتیجه امروز در ترکیه، زنان مردان ترک ازادانه با لباس شنا درسواحل دریا دیده میشوند وزنان بی حجاب و باحجاب را کنار یکدیگر به ارامی زندگی میکنند. او در سال ۱۹۲۴/۱۳۰۳ حکومت دیکتاتوری عثمانی را غیر قانونی ومنحل اعلام نمود و جمهوری دموکراتیک و سکولار ترک را بنیان گذاری کرد که هنوز پس از گذشت یک قرن با موفقیت ادامه دارد. او بدون تردید لایق لقب اتاتورک ( پدر ملت ترک) است و یکی از بزرگترین شخصیت سیاسی و دولتمردان قرن بیستم بشمار میرود.
رضا خان در استخدام دولت استعمار گر انگلستان، عاملی برای اجرا و به ثمر رساندن یک کودتای نظامی طراحی شده و استقرار یک دیکتاتوری وحشت وترور،بمنظور پایمال کردن حاکمیت ملی ایران بود. بستن روزنامه ها و مطبوعات مستقل، شکنجه و کشتار ازادخواهان وخفه کردن تمام صدا های مخالف ازاقدامات ظروری برای غارت ثروت ملی ایران بوسیله انگلستان بود که رضا خان بخوبی از عهده انها برامد. بازگذاشتن دست رضا خان بوسیله انگلستان برای انباشتن ثروت از تصرف بزور املاک، مزارع و دهکده های مردم، باجگیری ازپیشه وران، ملاکین و زارعین بوسیله فرماندهان ارتش شاهنشاهی و دزدی از درامد نفت از طریق واریز ان به حسابهای شخصی در داخل و خارج کشور، پاداش خدمات رضاخان از طرف امپراطوری انگلستان بود.
مصطفی کمال با اتکا به پشتیبانی ملت ترک، حکومت دیکتاتوری سلطان عبدلحمید دوم را سرنگون و حکومت سکولار دموکراتیک را در ترکیه پایه گذاری کرد که تا کنون در ترکیه ادادمه دارد.
رضا خان باکودتای طراحی شده انگلستان حکومت دموکراسی در ایران را سرنگون و یک حکومت دیکتاتوری خائن و جنایتکار و غارتگر را جایگزین ان کرد که پس از یک قرن هنوز ادامه دارد.
مصطفی کمال اتاتورک در دهم نوامبر ۱۹۳۸ فوت کرد بزرگداشت او یکی از تایخیترین وقایع ترکیه است. جمعیت بسیا بزرگی از مرم ترکیه صرفنظر از هرگروه و گرایش های مذهبی و سیاسی خیابانهای استانبول را برای بزرگداست او اشغال کردند. عکس او درهمه خانه های مردم ترکیه و تمام مراکز دولتی و عمومی دیده میشود ویاد او برای همیشه در خاطر مردم ترک حک شده است. ساختمان موزه و ارامگاه بزرگ او در انکارا نشانی از قدرشناسی مردم ترک به رهبری بلامنازع او در حساسترین لحظات حیات ملت ترک است.
رضا شاه انچنان در کشور خود اماج نفرت مردم کشور خود بود واز افتادن بدست انها هراسان بود که به خواسته اربابان انگلیسی خود گردن نهاد و با عجله از تهران تحت حمایت انگلستان به بندر عباس و از انجا با یک کشتی باری انگلسی، ابتدا به بطرف بمبئی در هند برده شد، فرماندار انگلیسی بمبئی از پذیرش او خودداری کرد و پس از ۵ روز انتظار، با کشتی دیگری به جزیره بد اب و هوای موریس در اقینوس هند گسیل داده شد و پس از ۵ ماه اقامت در موریس، انگلستان با فرستادن او به ژهانسبورگ در افریقای جنوبی موافقت کرد و او پس از چندین ماه دربدری عاقبت در ژهانسبوگ ساکن شد. سه سال بعد در مرداد ماه سال ۱۳۲۳/۱۹۴۴ در اسارت و درحالیکه از ثروت بیکرانی که با دزدیها و جنایتهای خود انباشته بود ومراتع املاکی بوسعت یک کشور که با زور از مردم غصب کرده بود، در اسارت فوت کرد. جنازه او پس از چند بارگور بگور شدن، هنوز بدنبال چند وجب خاک برای ارامش ابدی است.
سیروس شادمان
برای خواندن تمام مقاله ایران در یکصد سال گذشته لینک زیر را کلیک کنید
https://drive.google.com/file/d/1z9B2VewaFxHSjIIWdXqRcAgG_Yeu7aFj/view?usp=sharing
سیروس شادمان