پهلوی طلبی نوین

پنجشنبه, 4ام شهریور, 1400
اندازه قلم متن

raminkamran

طرفداری از سلطنت پهلوی برای آنهایی که عمرشان قد می دهد و اگر نه دوران شاه، لااقل دوران بلافاصله بعد از سقوط پهلوی را دیده اند، پدیدۀ آشنایی است. طرفداران شاه که بعد از انقلاب چندان رو نشان نمی دادند و به مرور فعال شدند، بیشتر میانسالان یا سالخوردگانی هستند که که محل تمرکزشان غرب آمریکاست و فعالیتشان از حد اعلامیۀ گاه و بیگاه و بی محتوا و در صورت امکان گردهمایی  های پراکنده در حول و حوش چلوکبابی های محل فراتر نمی رود. طرفداریشان از رژیم آریامهری ریشه در گذشته دارد که به یاد دارند و طی آن زندگانی مطبوعی داشته اند و احیاناً فایده ای که از نظام قبلی برده اند. از روز اول جزو منظرۀ ثابت اپوزیسیون بودند و هنوز هم هستند. از آن جا که معمولاً امکانات مالی دارند و دستشان هم به خرج کردن می رود، فعالیتشان به چشم می آید. فعالیتی که حالتی آیینی گرفته است و مهمترین خاصیتش واقع شدن است، نه راه بردن به جایی و اجرای برنامه ای.

 

ولی چند سالی است که نسل جدیدی از پهلوی طلبان به میدان آمده است. نسلی که جوان است و هیچ تجربه ای از دوران پهلوی ندارد ولی پر شر و شور است و بسیار فعال ـ البته در  حوزۀ مجازی. نوع گرایش این ها به نظام اتوریتر پهلوی به کلی با گروه قبلی متفاوت است. تجربۀ مستقیمی در کار نیست، اطلاع تاریخی نیز به همچنین. آن چه جای این دو را گرفته است، رشته ایست از تصاویری از آن دوران. برخی ممکن است از طریق خانواده و آشنایان به آنها منتقل شده باشد، مثل حکایت هایی که سالمندان از دوران جوانی خویش برای جوانان تعریف می کنند. ولی قسمت اصلیش برگرفته است از تبلیغات تصویری که توسط چند کانال تلویزیونی معلوم الحال همه جا پخش می شود و آنهایی که در رسانه های اجتماعی به عموم عرضه می گردد.

طرفداری اینها از پهلوی ها تصویری است و عاطفی نه تاریخی و ایدئولوژیک. اطلاعات تاریخی شان بسیار کم است و از بابت ایدئولوژیک هم که می دانیم دست حکومت پهلوی، مثل همۀ حکومت های اتوریتر، خالی بوده است و چیزی نداشته که برای علاقمندان به ارث بگذارد. مانده تصاویر پرشماری که دائم تکثیر می شود.

این وضعیت باعث شده تا بخشی از فعالان سیاسی ایران، عملاً بر مبنایی رفتار بکنند که با دیگر گروه ها فرق اساسی دارد. البته وجه عاطفی در همه جا هست، ولی غالب شدنش بر وجه گفتاری و عقلانی، وضعیتی یگانه ایجاد کرده است. البته سودازدگی می تواند از ایدئولوژی هم برخیزد، موارد مثال کم نیست و یکی از آنها همین مملکت خودمان. اما سودازدگی عاطفی و مبتنی بر تصاویر که مورد نظر من است، به کلی به آن متفاوت است و مهمترین تفاوتش، مقاومت بیشتر آن در برابر گفتار عقلانی است.

وقتی وجه استتیک کار این اندازه بر ذهن مسلط می گردد، جلب توجه سودازدگان به ابعاد تاریخی و منطقی کار، بسیار مشکل می شود، چون معادل تغییر عقیده نیست، مستلزم تغییر بنیادی بینش است. تغییری که در حکم بلوغ فکری و عقیدتی است و پا فرا نهادن از نوعی نگرش اسطوره ای به نگرش عقلانی. می دانیم که شرایط فعلی و محاصرۀ تبلیغاتی که همۀ ما در میانش قرار داریم، مطلقاً تسهیل کنندۀ چنین تحولی نیست. مضافاً به اینکه در مقایسه با گفتار عقلانی ـ حال چه محکم و چه سست ـ افسانه بسیار در برابر تغییر مقاوم تر است.

به هر صورت، پهلوی طلبان غیر از همین افسانه ها چیزی در چنته ندارند و احتمالاً از استحکام پیوندی که بدین ترتیب بین هواداران این گزینه ایجاد میکند، خرسندند. ولی این استحکام بهایی هم دارد که نباید از یاد برد. بهای بریدن از واقعیت، انعطاف ناپذیری در برابر آن است و پیامد این یکی ناکامی در رسیدن به هدف. اما ناکامی فقط پیامد سودازدگی نیست، علاجش هم هست. وقوعش بیماری را رفع خواهد کرد. باید تا آن موقع صبر کرد.

۱۷ اوت ۲۰۲۱، ۲۶ مرداد ۱۴۰۰

از: ایران لیبرال


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. جناب آقای کامران
    من مقالات شما را میخوانم و چندی ست که می خواستم چند نکته را در باره آنها بنویسم. مثلا این نوشته شما نشان میدهد که چیزی را که به آن پرداخته اید اهمیت چندانی ندارد:
    (بهای بریدن از واقعیت، انعطاف ناپذیری در برابر آن است و پیامد این یکی ناکامی در رسیدن به هدف. اما ناکامی فقط پیامد سودازدگی نیست، علاجش هم هست)
    خوب وقتی این برداشتتان است دیگر دغدغه شما چیست؟
    شما هیچ وقت نشده که چیزی مثبت را در دوره دیکتاتورهای پهلوی ذکر کنید بیشتر از رو در رویی با حکومت اسلامی بر ضد پهلوی ها که خطرشان را هم کم میدانید می نویسید. همان طوری که در اکثر نوشته های تان نقد سیاست آمریکا و اسرائیل در باره ایران برجسته است در حالی که نفوذ چین و شوروی در اقتصاد و سیاست ایران فاجعه آمیز است. از آن طرف هم انگار آن راد مردان مصدق و بختیار عاری از خطا بوده و مقدس اند و هر نقدی در باره عملکرد و نظر اشتباهشان کفر است. سایر نوشته هایتان هم که نقد به اپوزیسیون هست و تمجید از خط خودتان. در نقد سازمان ها و افراد دیگر آدم دستش نمی آید که منظورتان ارواح سیاسی اند یا افراد و سازمان های سیاسی. چون اسمی از آنها نمبرید و طبعا جوابی هم نمی آید و غباری هم دامن انتقادتان را نمیگیرد و در جدل های سیاسی با آن ارواح پاکیزه میمانید. البته برای پهلوی ها استثنا قائل میشوید و رک هستید. ضد تحریم هستید ولی پنهان میکنید که وقتی تحریم ها در زمان اوباما برداشته شد چه چیزی نصیب مردم شد. آیا جز این هست که تمام نعمتهای اقتصادی صرف گروهای نیابتی رژیم در لبنان و فلسطین و سوریه و عراق شد و بودجه سپاه و حوزه ها و تبلیغات اسلامی چند برابر و هم چنین تامین مالی صدها گروه پنهان و آشکار سازمان یافته رژیم برای سرکوبی مردم به جان آمده. ادبیات شما تا حدودی رنگ و بوی حزب توده ای دارد. کاش در بر خورد به تاریخ از آقای علی شاکی زند یاد میگرفتید که انصاف را رعایت و مسئولانه قضاوت میکند. موفق باشید
    د. خسروی