زیتون-محمدرضا سرداری: «ناراحتید از ایران بروید» این جمله کوتاه همواره میتواند به راز سقوط حکومتهایی تبدیل شود که خود را در اوج قدرت دیده اند. حدود نیم قرن پیش وقتی که حزب رستاخیز تاسیس شد؛ محمدرضا شاه به مخالفان خود گفت در صورت نپیوستن به حزب رستاخیز دو راه بیشتر ندارند. یا به زندان بروند یا گذرنامه خویش را گرفته و هر کجا که دوست دارند بروند زندگی کنند. اما چهار سال نگذشت که خودش مجبور شد قدرتش را واگذار کند و برای همیشه از ایران برود. اما شاه هیچگاه تصور نمی کرد همانهایی را که به رفتن ترغیب می کرد، یک بال انقلابی خواهند شد که سلسله اش را برخواهند چید.
در دوره جمهوری اسلامی نیز همین رویه به تدریج حاکم شد. در هر مقطع عدهای را یا روانه زندان کردند یا به نحوی از کشور راندند. در بازجوییها به صراحت فعالان سیاسی و مدنی را تشویق به خروج از کشور می کردند و بالاخره یکی از مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی به صراحت گفت که هر از وضع موجود ناراحت است از ایران برود.
حال جمع زیادی از ایرانیان که هرکدام با یک داستانی جدا و زمانی متفاوت در مناطق مختلف جهان همچنان قطراتی پراکنده شده اند، به توصیف حامد اسماعیلیون، سخنران اصلی این مراسم، در رودهایی جاری شده و به هم پیوستند. آن چه که ۲۲ اکتبر در برلین، واشنگتن، لوس آنجلس و اتاوا شاهد بودیم، نه تنها جمهوری اسلامی که جهان را نیز غافلگیر کرده است. اما این حمایتها چه تاثیری بر اعتراضات داخلی در کشور دارد؟
حماسه برلین، آغازی برای یک پایان؟
با فراخوان حامد اسماعیلیون،سخنگوی انجمن خانوادهٔ قربانیان پرواز پیاس ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین، حدود صد هزار ایرانی مقیم اروپا راهی برلین شدند تا یکپارچه حمایت خویش را از اعتراضات در داخل کشور اعلام کنند. گردهمایی بی نظیری که به باور رسانههای آلمان نظیرش در سالیان اخیر تنها برای اوکراین برگزار شد. گردهمایی در حالی برگزار میشد که اعتراضات در داخل کشور نسبتا فروکش کرده بود. اما از داخل همه نگاه ها به سمت خارج و فراخوانهایی بود که از سوی سخنگوی خانوادههای قربانیان هواپیمای اوکراینی برای گردهمایی مجدد در جهان اعلام می شد. کمتر کسی بود که با وجود محدودیتهای اینترنت و سانسور رسانههای داخلی نداند که ایرانیان سراسر جهان بار دیگر میخواهند به خیابان بیایند.
با آغاز مراسم و پخش تصاویر آن، پیامهایی حاوی شوق و اشک از ایران دریافت میشد. پیامهایی که حکایت از روحیه گرفتن معترضان برای ادامه حرکات اعتراضی داشت. گویا برای نخستین بار پیوندی میان داخل و خارج از ایران برقرار شده است و شعارهایی چون از «برلین تا تهران، جانم فدای ایران» در عمل تحقق یافته است.
گردهمایی برلین نمادی از یک مبارزه سیاسی بدون رنگ سیاسی بود و انعکاس گستردهای در رسانههای آلمان داشت. هر چند در این مراسم همه گروهها و سلایق سیاسی با نشانها و پرچمهای خویش حضور داشتند. با این وجود تجمعکنندگان نشان دادند که حاضرند همه سلایق را کنار هم تحمل کنند.
طلسمی که عاقبت شکست
پیش از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» انسجام، ائتلاف و همکاری میان ایرانیان خارج از کشور نقطه مغفولی بود که بسیاری آن را علت ماندگاری جمهوری اسلامی میدانستند. این دیدگاه وجود داشت که ایرانیان خارج از کشور تنها حرف از براندازی میزنند اما در عمل خواستار براندازی نیستند، چون پس از سالها زندگی در خارج ایران درگیر کار و زندگی و خانه و وام شده اند و منفعت چندانی در براندازی جمهوری اسلامی ندارند. اما جنبش اخیر نشان داد که این دیدگاه اشتباه بوده است. اکنون بسیاری از ایرانیان با هزینههای شخصی خویش برنامههای اعتراضی و همدردی با مردم معترض در داخل کشور را سازماندهی می کنند یا در مراسمها شرکت کنند. حتی صندوقهای مالی برای کمک به خانوادههای بازداشتشدگان و کارگران اعتصاب کرده در جریان تاسیس است.
کاربرد دیپلماسی شهروندی برای انزوای بیشتر جمهوری اسلامی
جنبش «زن زندگی آزادی» همچنین نشان داد که مبارزه با جمهوری اسلامی تنها معطوف به داخل کشور نیست بلکه بخش مهمی از آن به قطع روابط چند لایه اهرمهای حکومت در خارج از کشور وابسته است. جمهوری اسلامی با پیشبرد برنامه هستهای خویش سالها است که غرب را به دنبال خویش کشیده و تلاش کرده تا با ترفندهای دیپلماتیک غرب را به یک توافق هستهای موقت امیدوار کند تا بلکه با سست کردن تحریمها شریانهای اقتصادی خود را ترمیم سازد. از سوی دیگر نفوذ جمهوری اسلامی تنها به کشورهای زیر نفوذ خود چون عراق، لبنان، سوریه و ونزوئلا خلاصه نمیشود. روابط مالی، اقتصادی و فرهنگی چند لایه وابستگان به نظام که با تاسیس شرکت های متعدد در کانادا و اروپا منافذی را برای تنفس نظام ایجاد کرده است که برای ادامه حیات خویش و پولشویی ضروری است.
پویش ایرانیان خارج از کشور، بخشی از فعالیت خود را به محدود یا قطع ساختن این منفذها اختصاص دادهاست؛ تلاش برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی و ممانعت از سفر وابستگان آنان به این کشورها بهویژه سپاه نمونه ای از تلاشهای بخشی از ایرانیان خارج کشور و فعالانی است که در جنبش اخیر شدت و شتاب یافته . اما این نوع فعالیت، شیوه اجرا و حد و حدود آن با ابهامات و اما و اگرهایی همراه است. بسیاری از فعالان سیاسی داخل و خارج ایران، اگرچه اپوزیسیون جدی نظام جمهوری اسلامی اند، اما معتقدند که تحریمها، هرچند هوشمند هم باشند، در نهایت جامعه ایران را ضعیف میکنند و ضرر اصلی آنها متوجه رشد و توسعه جامعه و شکلگیری کانونهای فساد و اقتصاد زیرزمینی است. مخالفان تحریم، بر این باورند که تحریمها زمینه را برای نفوذ و دخالت خارجی فراهم میکند و سرنوشت کشورهایی مانند عراق و لیبی را برای ایران به ارمغان میآورند.
فراتر از این موضوعات، شکلگیری نوعی دیپلماسی شهروندی برای انجام مذاکرات متعدد با شهروندان و مقامات کشورهای غربی نشان میدهد که ایرانیان خارج از کشور میتوانند رفتهرفته ابتکار عمل در عرصه دیپلماتیک را نیز در دست گیرند و جمهوری اسلامی را در عرصه دیپلماتیک تحت فشار قرار دهند. حضور بیشمار شهروندان غیر ایرانی در گردهماییها و انتشار مطالب متعدد در نشریات غرب به خوبی گواه موفقیت ایرانیان خارج از کشور در استفاده از دیپلماسی شهروندی است.
دو قطبیسازی، نشانه اثرگذاری
یکی از نشانه های مهم توفیق پویش ایرانیان خارج از کشور موج گسترده تخریبی است از ابتدای جنبش علیه سازمان دهندگان این اعتراضات در جریان است. به طور مشخص تلاش برای تخریب حامد اسماعیلیون که نقش برجستهای در شکل دادن به این پویش بینالمللی و اتحاد ایرانیان خارج کشور داشته است. چندی پس از برگزاری گردهمایی های سراسری در اول اکتبر، اتاق عملیات روانی جمهوری اسلامی پروژه جدید را کلید زد. فعالیت این اتاق در آستانه برگزاری گردهمایی بی سابقه ایرانیان در برلین البته پررنگتر شد.
پروژه از روزی کلید خورد که کانادا سپاه پاسداران و جمعی از رجال سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی را از جمله حسن روحانی، علی لاریجانی و محمدجواد ظریف را تحریم کرد. همزمان دادگاه انقلاب نیز مصطفی تاجزاده را به هشت سال حبس محکوم کرد. این دو اتفاق برای برخی در داخل کشور خبر تلخی بود. آنان انتظار نداشتند که دست کم جواد ظریف که بنا بود نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ باشد و هنوز هم به تمانی از او دست نشستهاند ؛ در فهرست تحریم کانادا قرار گیرد در حالی برخی از چهرههای دولت ابراهیم رئیسی در فهرست تحریم کانادا قرار ندارند. از این رو بسیاری از دنبالهروهای اصلاحطلبان این اقدام دولت کانادا را از چشم حامد اسماعیلیون دیدند. این اشخاص پیشتر نیز در پی لغو شدن اردوی تیم ملی فوتبال ایران در کانادا انتقادات مشابهی را به اسماعیلیون داشتند.
در این بزنگاه بود که تیم عملیات روانی جمهوری اسلامی وارد کارزار شد. متنی را که متعلق به سال گذشته و مرتبط با دوران انتخابات ۱۴۰۰ بود و حامد اسماعیلیون در واکنش به فیلم تبلیغاتی تاجزاده نوشته بود؛ از سوی برخی در توئیتر بازنشر شد. عده ای نیز با خبر و بی خبر از ماجرا به طرفداری از تاجزاده و اسماعیلیون توییتهایی در این زمینه منتشر کردند. در این کارزار بخشی از طیف اصلاحطلبان سرشناس نیز به یاری رقیب آمدند و در میان سکوت بسیاری از همفکران، تهمانده سرمایه اصلاحطلبی را خرج تخفیف معترضان و تقویت جمهوری اسلامی کردند. بهزاد نبوی، رئیس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، در گفتوگو با روزنامه هممیهن معترضان را تخفیف داد و تلویحا آنها را با گروههای تروریستی مانند داعش و القاعده مقایسه کرد. نبوی، با اشاره به روایت حکومت از کشتار آبان ۹۸ ، گفت در اعتراضات اخیر «خوشبختانه تعداد کشتهشدگان خیلی کمتر است» و البته افزود «قطعا نمیتوانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه میدهند، همسو شویم. بحث محافظهکاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم» و حمیدرضا جلاییپور، عوض شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، نیز در گفتوگو با ایلنا، حامد اسماعیلیون و مسیح علینژاد را به سازمان مجاهدین خلق «وابسته» دانست. اتهامی که جلائیپور برای آن سندی ارائه نکرد و سبب شد از سوی برخی منتقدان با اتهامات حسین شریعتمداری علیه میرحسین موسوی در اعتراضات ۸۸ مقایسه شود.
این سخنان البته از سوی طیفی دیگر از اپوزیسیون مورد نقد قرار گرفت. علیرضا رجایی، چهره سرشناس ملیمذهبی، در سخنانی در کلابهاوس، فراتر از بحثهای سیاسی، بخشی از سخنان بهزاد نبوی را از «منظر اخلاقی» مستلزم نقد دانست و فرج سرکوهی از هواداران اصلاحات خواست که بابت این مواضع رهبران اصلاحات از جمله آقای خاتمی را به پرسش بکشند.
از مفهوم تا سازماندهی
علیرغم تلاشهای گستردهای که پروپاگاندای جمهوری اسلامی برای تخفیف و تحقیر گردهمایی برلین و سایر شهرهای بزرگ جهان به خرج داده است؛ گردهمایی های ایرانیان خارج از کشور از یک پیچ تاریخی مهم عبور کرده است. حاتم قادری استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگویی با بیبیسی فارسی ضمن اشاره به اهمیت گردهمایی برلین بر این نکته اشاره کرد که تجمعات اعتراضی در طی یک ماه گذشته بر مدار مفهوم شعار «زن، زندگی، آزادی» شکل گرفته و هنوز به مرحله سازماندهی و تشکیلات نرسیده است. این در حالی است که اپوزیسیون خارج از کشور پس از سال ها فترت و پراکندگی در حال انسجام و سازماندهی خویش است. در هر یک از کشورها، گروه های مختلف چه سیاسی و چه مدنی کانون های متعددی را برای برنامه ریزی اعتراضات و شکل دادن کمپین های مختلف شکل داده اند.
از سوی دیگر مفهوم «زن زندگی آزادی» شانس اپوزیسیون جمهوری اسلامی را برای شکل دادن یک جبهه مشترک برای گذار از جمهوری اسلامی افزایش داده است. جبهه ای موقت که می تواند بر پایه به رسمیت شناختن حقوق همه گروهها و احزاب و اقوام استوار شود، بر سر محورهای مشترک توافق عمومی حاصل کند، اصول و مفاهیم دموکراتیک را مورد توجه قرار دهد، میان خشونتورزی و دفاع مشروع مرز روشنی تعریف کند و اصل را بر دادخواهی و نه انتقام بگذارد.
آن چه که در این میان حائز اهمیت است و کمتر مورد توجه قرار گرفته حضور دهه هفتاد و هشتادی هایی است که بیشتر آنان خاطره ای از ایران ندارند و تنها از پدر و مادران خویش درباره سرزمین آبا و اجدادی خویش شنیده اند. نسلی که در غرب تربیت شده و با آموزه های توسعه، آزادی، دموکراسی و تنوع پذیری در این جوامع آشنا است. حضور این نسل در جنبش زن، زندگی، آزادی یکی از دلایل سرعت گرفتن روندی است که هر چند انقلابی به نظر می رسد اما امیدها را برای یک دستاورد توسعهمحور و عاری از خشونت را نوید میدهد.