عاقبت یک حکومت ایران ستیز

یکشنبه, 8ام آبان, 1401
اندازه قلم متن

چند سال پیش در نوشتاری ذکر کردم بزرگترین اشتباه حاکمیت فعلی ضدیت با تمدن و فرهنگ ایران، سرکوب ملی گرایی و تاراج منابع ملی ایران در فرامرزها است و هشدار دادم که در کلان تاریخ نظام های سیاسی(به مثابه جز) در برابر عمر جاودان ایران(به مثابه کل) تنها خرده سیستم هایی گذرا هستند که می توانند در یک برگ از تاریخ نام نیک یا بدی به یادگار داشته باشند و هیچ سلسله ای نتوانسته و نخواهد توانست ایران را فدای اهداف و ایدئولوژی خود کند.
از اواسط دهه نود در حالیکه ایران وارد مرحله فروپاشی اقتصادی و اجتماعی شده بود (به مرور سونامی خودکشی، سونامی طلاق، نابودی زیست بوم ایران، ابر تورم هزار درصدی و موج مهاجرت جوانان ایران را درمی نوردید) حاکمیت در اوج غرور مشغول کشورگشایی و تاراج ثروت ملی ایران در چند پایتخت منطقه بود و نتیجه آن تاراج و بی توجهی به دردهای عمیق ایران که حتی یکبار به زبان رهبران هم نیامد امروز تنفر عمیقی است که از خیابانهای پایتخت تا دورترین شهرستانها در چهارگوشه کشور به شکل بی سابقه ترین شعارها و فحش ها نثار صدر تا ذیل سیستم می شود. بالاترین مطالبه و خواست عمومی ایرانیان در همه ی جنبش های ماقبل اخیر مخالفت با تاراج منافع ملی ایران در برنامه های ضدملی و دشمن تراشی برای ایران بود اما نشنیدن آن صدا کاری کرد تا امروز طنین بلند مخالفت با کلیت سیستم در ایران و دیگر نقاط جهان شنیده می شود.

دهه هشتادی ها فریاد همه نسل ها

شاید جدی ترین پرسشی که این روزها ذهن سران نظام و حلقه آهنین الیگارشی( و مرفوک امنیت) را به خود مشغول کرده این باشد که چرا دهه هشتادی ها قیام کردند؟
آنها با خود می گویند: ما که هرگز به اندازه نسل های قبلی این نسل جدید(هشتاد و هم مسلک ها) را آزار ندادیم پس چرا اینها با چنین تنفری علیه ما قیام کرده اند.
سران سیستم مساله را نمی فهمند. مثل همه مسایلی که در تمام این سالها فهم نکردند. اما فهم پاسخ در فلسفه تاریخ ایران است.

روح ملت مثل روح تاریخ می ماند. در مسیرتکامل خویش پیش می رود، انحرافات و اشتباهات تاریخی را در خود کشف می کند و در هر دوره ای به گونه ای خاص از خودشناسی دست می یابد. و دیر یا زود بالاخره انتقام خود را در شمایل جدید از عوامل انحراف پس می گیرد
دهه هشتاد نماد روح ملتی است که طی چند نسل آزار دید، ستم کشید و فروخورد و امروز بعد از یک خودشناسی تاریخی می خواهد عامل و ایدئولوژی انحراف را فریاد کند.
.دهه هشتادی همان نسل چهارم انقلاب شکست خورده ی ۵۷، فرزند همان نسل امیدوار اما سوخته ده شصت، همان نوزاد ۸۴،  همان کودک ۸۸ و همان نوجوان آبان است. دهه هشتاد فرزند همان خانواده، همان جامعه، همان اقتصاد و همان روان جمعی ویران شده ایست است که امروز کامل فروریخت. دهه هشتادی لحظه به لحظه همه مصایب را شنید و در ناخودآگاهش با آنها بزرگ شده است. حال تمام مطالبات بصورت حال شده و در شکل نفی یکباره شر بروز کرده است.
این نسل فریاد مشترک همه آنهاییست که سیستم را از خود بیگانه می پندارند.

چرا بیگانه پنداری؟

ایرانیان درهرحالی که باشند سیادت بیگانه را در کلان تاریخ تاب نمی آوردند(ریشه آن در چندین تاراج بزرگ تاریخی است). نه تنها بیگانگانی چون اسکندر و اعراب مسلمان و مغول را تاب نیاوردند بلکه حکامی که در چشم آنها در حد خادم بیگانه تنزل یابند را هم برنمی تابد. آن روزی که چشم در چشم ملت و و در اوج مخالفت آنها با روسیه دشمن تاریخی یا چین نواستعماری و عامل مرگ صدهاهزار ایرانی در فاجعه کرونا قراردادهای طویل می بستید و به روح تاریخی ملت ایران چنگ می زدید تنزل یافتید.
روزی که کشاورز اصفهانی در نماز جمعه و بعدها کارگران و دیگر قشرها عمیق ترین شعار دوران را دادند که “دشمن ما همینجاست” تنزل درجه یافتید.
روزی که شعار ملی”نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” طنین انداز شد شما باختید.

اگر مدعی هستید پاسخ دهید

کدام دشمن دختران و کودکان معترض ایران را در خیابانهای شهر به کام مرگ می کشاند و بعد چنین دروغ هایی در وصف مرگ آنان می گوید؟ کدام دشمن در یک اعتراض کوتاه هزار ایرانی را با گلوله جنگی می کشد و حتی جنازه آنها را پس نمی دهد.
کدام دشمن چنین وحشت زده از نام کوروش بزرگ هر ساله در بزرگداشتش دور تا دور پاسارگاد خندق می کند و بیشتر جشن ها و آیین های ملی را از تاریخ رسمی حذف می کند.
کدام دشمن در طول تاریخ گنجینه ژنتیک ایرانیان را به زوال کشاند. موج فرار نخبگان و ژن های مفید، نسل به نسل ایران را با ضعف و زوال نیروی انسانی مواجه کرده و می کند. و این در حالیست که آقایان هر لحظه نگران نسل ها و آینده لبنان و سوریه اند.
کدام دشمن می توانست در طول فقط یک دهه آمار طلاق و فرزندان طلاق را تا چندین برابر افزایش دهد. هر فروپاشی واحد خانواده یک گام بسوی فروپاشی اجتماعی بود که اکنون رخ داده است.
چه کسی می توانست فوج فوج جوان و نوجوان ایرانی را به سمت خودکشی بکشاند. نمونه مبتذل اعتراف به سونامی خودکشی را در سناریوهای ساختگی برای کشتگان جنبش اخیر مشاهده می کنید.
مقابل چشم چه کسانی سالانه هزاران تن مواد مخدر به سادگی آب خوردن در تمام شهرها و روستاهای ایران پخش می شور تا چند میلیون ایرانی سرزنده و مطالبه گر، خموده و خمار به سوی نیستی رهسپار شوند.
چه کسی می توانست در ۴ سال ارزش پول ملی را عینا با خاک یکسان کند و باچند ابر تورم( در حدود هزاردرصد) کمر فرودست و طبقه متوسط را چنین بشکند. آیا از قیمت طنزآمیز خانه در ایران خبر دارید. از آلونک هایی که طی ۴ سال چند میلیارد شده اند خبر دارید. در کدام جنگ جهانی اقتصاد ایران و معیشت ایرانیان چنین به نابودی کشیده شد. از فسادهای بی نظیر تاریخی و دهها هزار مسئول و مدیر میانی با تابعیت دوگانه و آماده فرار اطلاعی دارید.
کدام حکومتی را سراغ دارید که در شرایط اضطرار و کسری بودجه کمرشکن مردمش را مزورانه به بورس دعوت کند تا چندصد همت سرمایه خویش را به دولت بدهند و بعد در یک دزدی آشکار چند میلیون نفر را به خاک سیاه بنشاند و حتی مسئولیت این نابودی را نپذیرد.
از داغ دل خانواده چهارصد هزار درگذشته کرونا که بخاطر بی مسئولیتی محض و توهمات ائدیولوژیک شما راهی دیار مرگ شدند چه می دانید. از قراردادها و تخفیفاتی که به پاس این خدمت به چین داده می شود چه می دانید.
از دشت ها و دریاچه ها و رودهایی که پس از قرنها خشک شدند و نابودی طبقه شرافتمند دهقان چه می دانید. از تن فروشی های گسترده در شهرهای بزرگ که در طول تاریخ پرمهر ایران بی سابقه است هیچ نگوییم که دل ایران از آن خون است. از هر خط قرمزی عبور کردید و دیگر پیوندی با ملت ندارید.
شما عامل به بن بست رسیدن ایران هستید.

بن بست چه معنایی دارد

ایران در بن بست است. دو نیرو در مقابل هم در این بن بست قرار دارند. از یکسو “حکومت ایدئولوژیک با یک بدنه تقریبا نظامی و امنیتی” که هیچ برنامه سیاسی حتی برای یک تغییر تاکتیکی هم ندارد و از سویی ” جامعه ای تقریبا مطلع با بدنه جوان معترض” که به لحاظ استانداردهای زندگی حتی سطح زندگی دهه قبل ایران هم برایش به آرزو می ماند، به لحاظ فرهنگی و سیاسی از حکومت عبور کرده و می داند آینده از این هم تیره تر است.
در چند آوردگاه قبلی این دو نیرو به مصاف هم رفتند. نتیجه کلی منازعات قبلی این بوده که نظام حاکم با رأی یا با جنبش های مدنی یا حتی مرور زمان اصلاح نمی‌شود و از طرفی با اتکاء به توان امنیتی، قدرت نیروهای سرکوبش و فربهی یقه سفیدهای دولتی به راحتی فرونمی‌پاشد.

جامعه شناسی چه می گوید

هم جامعه و هم حکومت یک موجود زنده هستند چونکه همانند هر ارگانیسم زنده از اجزای زنده تشکیل شده اند.
آنچه در افق دیده می شود تشدید بحران ها و منازعات است. هر چه وضعیت اقتصادی، روانی و فرهنگی کشور بدتر شود مسلما به طیف معترض و عاصی جامعه افزوده می شود و به همین نسبت این کاهش منابع حامی و فرسایش از توان بدنه امنیتی و فربهی دولت می کاهد. شرایط بن بست فعلی دیر یا زود(بخصوص در اولین خلا قدرت) به نفع جامعه تغییر خواهد کرد و می توان انتظار یک فرود سیاسی را در میان مدت داشت.
اما هر تلاشی از جانب حکومت برای سرکوب نهایی جامعه عاصی می تواند روند حرکت را تسریع کند. نکته مهم اینکه اگر در کوتاه مدت سطح خشونت و میزان سرکوب بالاتر رود با توجه به جوان بودن این جنبش احتمال بروز خشونت از سوی جامعه را بالا خواهد برد.
چند خط بالاتر به ارگانیسم زنده جامعه و قرارگیری در بن بست اشاره کردم. وقتی موجودی مثل یک انسان در یک زندان سخت و در شرایط نومیدی کامل از تغییر مثبت قرار می گیرد در نهایت به دو چیز می اندیشد. خودکشی و دیگرکشی. بررسی های جامعه شناسی نشان می دهد سونامی خودکشی و یاس نسبت به آینده از اوایل دهه قبل در ایران شروع شد و اتفاقا تبعات خطرناک آن بیش از همه زندگی بچه های دهه هشتاد را درنوردید. موج و نوع خودکشی ها نشان می داد که ارگانیسم جامعه در مرحله آسیب به خود است. نگاه علمی به صحنه های تقابلی که در وقایع اخیر دیده می شود و روانکاوی آنچه درباره تغییر فرهنگ مبارزات از سوی برخی در فضای مجازی دیده می شود نشان از احتمال ورود به مرحله بعد دارد.
بنظر می رسد تصمیمات نظام جامعه را به سمت یکی از دو مسیر موج نیرومند سیاسی یا موج خشن اجتماعی هل خواهد داد.
استحاله یا دریای خون؟ پاسخ نزد ناخداست.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.