حمید آصفی
۱. گسست روایت؛ زمانی که قهرمانی بازتعریف میشود
نمادهای گذار از “قهرمانی نظامساز” به “قهرمانی جامعهساز”، کسانی هستند که پیشتر در میدانهای نبرد تقدیس میشدند، اما اکنون در برابر سرکوب و نقض حقوق شهروندی ایستادهاند. این تحول، گسستی در روایت رسمی ایجاد میکند که نظام را با پارادوکسی شکننده مواجه میسازد: چگونه کسانی که دیروز به عنوان “سربازان امام زمان” تقدیس میشدند، امروز به “خائنان” تبدیل میشوند؟ پاسخ در تغییر ماهیت مقاومت نهفته است؛ مقاومتی که از دفاع از مرزهای جغرافیایی به دفاع از مرزهای حقوق شهروندی انتقال یافته است.
این روند، همراه با حمایتهای گستردهای از سوی رزمندگان جنگ، خانوادههای شهدا و زندانیان سیاسی، به یک جنبش مدنی وسیع تبدیل شده است. حمایت از فراخوانهای این قهرمانان، بهویژه از سوی هزاران نفر از رزمندگان جنگ و خانوادههای شهدا، همچنین زندانیان سیاسی، نشاندهنده یک اتحاد گسترده است که صدای مقاومت را به گوش جهانیان میرساند.
۲. سکوت به مثابهٔ سلاح: مقاومتی که مشروعیت نظام را میسوزاند
تجمع سکوت در مقابل دانشگاه، نه یک کنش منفعل، که انقلابی نمادین بود. این سکوت، سه لایهٔ استراتژیک دارد:
لایهٔ نخست: تقابل با روایت امنیتیسازی اعتراضات. سکوت، فریادی است که نمیتوان آن را به “اخلالگری” یا “توطئهٔ خارجی” نسبت داد.
لایهٔ دوم: افشای تناقض ذاتی نظام. وقتی قهرمانان جنگ، محصورانِ امروزند، ادعای “مردمسالاری دینی” به شوخی تلخی میماند.
لایهٔ سوم: بازتعریف مفهوم “ایثار”. ایثار دیگر نه در مرگ که در زندگی معنا مییابد؛ زندگیای که آزادی را پیششرط حیات میداند.
این سکوت، آینهای است که شکاف بین گفتمان رسمی و واقعیت اجتماعی را عریان میکند. نظامی که مشروعیت خود را از “حمایت مردمی” میگیرد، چگونه با سرکوب همان مردم، پایههای اقتدارش را ویران میکند؟
۳. حصر به مثابهٔ استعاره: از زندان فیزیکی تا زندان ساختاری
حصر ۱۵ساله، تنها محدودیت فیزیکی نیست؛ نماد “حصر ساختاری” است که کل جامعه را در بر گرفته است:
حصر حقوقی: نقض سیستماتیک اصول ۲۷ (آزادی تجمع) و ۳۷ (اصل برائت) قانون اساسی.
حصر سیاسی: انسداد فضای مشارکت و تبدیل شهروندان به رعایایی بیحق.
حصر تاریخی: حذف خاطرهٔ جمعی از مبارزات پیشین، مانند جنبش سبز، که امروز به موتور محرکهٔ اعتراضات جدید تبدیل شده است.
این حصر، تنها به زندانیان سیاسی محدود نمیشود؛ جامعهٔ ایران در حصارِ استبدادی است که توسعهٔ اقتصادی، زیستمحیطی، و فرهنگی را قربانی بقای خود کرده است.
۴. آینده در گروی گذار از “مقاومت فردی” به “جنبش شبکهای”
جنبشهای اخیر ایران، از خیزش ۱۴۰۱ تا اعتراضات ضدحصر، نشان میدهند که:
امتناع از کلیشههای گذشته: این جنبشها نه حول یک رهبر، که حول “ایدۀ فراگیر” (حق شهروندی) شکل میگیرند.
اتصال اعتراضات خرد به کلان: اعتراض به حصر رهبران سبز، آلودگی هوا در اراک، یا فقر در دهدشت، همگی به “شجرهٔ خبیثهٔ استبداد” پیوند میخورند.
نقش فناوری در بازتعریف مقاومت: اگرچه منابع موجود مستقیماً به این موضوع نپرداختهاند، اما گسترش استفاده از فضای مجازی برای هماهنگی اعتراضات، نشاندهندهٔ تحولی است که نظام را در جنگ رسانهای به چالش میکشد.
این جنبشهای شبکهای، از حمایتهای گستردهای از سوی رزمندگان جنگ، خانوادههای شهدا، و زندانیان سیاسی بهره میبرند و تبدیل به جنبشهایی جهانی شدهاند که هدفشان شکستن حصارهای سیاسی و اجتماعی است.
۵. نتیجهگیری: وقتی قهرمانان، آیینهٔ وجدان جمعی میشوند
بازداشت قهرمانان، نه یک پایان، که آغاز فصل جدیدی از مقاومت است. این کنشها سه پیام کلیدی دارند:
۱. تضاد ذاتی نظام: تقدیس گذشتهٔ قهرمانان و سرکوب امروزیشان، نشاندهندهٔ بحران مشروعیتی است که درمان ندارد.
۲. گذار از نماد به ساختار: جنبشهای مدنی امروز، نه خواهان تغییر افراد، که خواهان بازسازی ساختارهای مبتنی بر حقوق شهروندیاند.
۳. امید در دل سرکوب: هر بازداشت، نه ترس که جرئتی نو میآفریند؛ همانگونه که سکوت قهرمانان، بلندتر از فریادهای نظام طنینانداز شد.
آینده از آنِ جامعهای است که قهرمانانش نه در میدان جنگ، که در میدان مبارزه برای حقوق انسانی ماندگار میشوند.
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo