بحران رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور: از جنگ قدرت تا حذف مخالفان

جمعه, 24ام اسفند, 1403
اندازه قلم متن

 

نوشته‌ای از دلِ آتش اختلافات

در تاریخ رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، هیچ‌گاه شرایط به این اندازه متشنج و پرتنش نبوده است. پس از انقلاب ۵۷، ایرانیان یکی پس از دیگری مجبور به ترک وطن شدند و در این میان، رسانه‌های مهاجرتی شکل گرفتند تا صدای مخالفان باشند، صدایی که در ایران سانسور می‌شد. اما اکنون، این رسانه‌ها خود گرفتار همان معضلاتی شده‌اند که زمانی از آن می‌گریختند: سانسور، حذف و جنگ قدرت!

جنگ داخلی در صفوف اپوزیسیون

برای مدتی طولانی، اختلافات میان طیف‌های مختلف اپوزیسیون در حد حملات کلامی باقی مانده بود، اما این‌بار ماجرا فراتر از آن رفته است.
افراطیون از هر طرف که خود را تنها ناجیان مردم ایران می‌‌پندارند، شمشیر را از رو بسته‌اند و هرکس که اندکی از مسیر آنان فاصله بگیرد، هدف ترور شخصیت قرار می‌گیرد.

در روزهای اخیر، موج گسترده‌ای از حملات علیه فؤاد پاشایی، محسن سازگارا، علیرضا نوری‌زاده و ایرج مصداقی از سوی سلطنت‌طلبان افراطی صورت گرفته است. این افراد که تاکنون به‌عنوان حامیان شاهزاده رضا پهلوی شناخته می‌شدند، اکنون به فهرست بلندبالای شخصیت‌های سیاسی‌ای پیوسته‌اند که در دو سال گذشته هدف توهین، افترا و شانتاژ سیاسی این گروه‌های افراطی قرار گرفته‌اند.

این افراد اکنون با برچسب‌هایی همچون “خائن”، “دشمن ملت” و “پنجاه‌وهفتی” مورد حمله قرار می‌گیرند. این اتهامات از سوی گروه‌هایی مطرح می‌شود که در محافل حزب ایران نوین و مجله فریدون آموزش حضور دارند و خود را به نوعی نزدیک به مشاوران شاهزاده رضا پهلوی قلمداد می‌کنند.
آنان تنها قرائت موردنظر خود از مشروطه‌خواهی را به رسمیت می‌شناسند و دیگران را خارج از این چارچوب تلقی می‌کنند.

این جماعت، چونان مأموران تفتیش عقاید در ظلمات قرون وسطی، خود را یگانه نگهبانان حقیقتی بی‌بدیل می‌پندارند و با غروری کور، هر ندایی جز آواز خویش را به آتش تعصب می‌سپارند.

فاجعه در رسانه‌های برون‌مرزی؛ سقوط اخلاق و حرفه‌ای‌گری

در شرایطی که روزنامه‌نگاران متبحر و نویسندگان کارآزموده در گوشه و کنار جهان، دور از وطن، با بیکاری و مشکلات معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، شاهد آن هستیم که در برخی رسانه‌های فارسی‌زبان، افرادی در جایگاه خبرنگار و مجری نشسته‌اند که نه الفبای این حرفه را می‌دانند و نه تجربه‌ای در آن دارند. این افراد صرفاً به واسطه روابط خاص و همفکری‌های سیاسی، فرصت‌هایی را غصب کرده‌اند که می‌توانست نصیب شایستگان شود.

نتیجه این وضعیت، رسانه‌هایی است که رسالت خود را فراموش کرده‌اند و به جای روشنگری و اطلاع‌رسانی، در مسیر نفرت‌پراکنی و تحریف حقیقت گام برمی‌دارند. این حملات تنها محدود به شخصیت‌های سیاسی نیست، بلکه عامه مردم را نیز در بر می‌گیرد.

منوتو؛ رسانه‌ای در خدمت یک جناح خاص

تلویزیون “منوتو”، که زمانی محبوب‌ترین شبکه در میان ایرانیان خارج از کشور بود، پس از بسته شدن به دلایل مالی، بار دیگر به دنیای رسانه بازگشته است. اما این بار، محدودتر از گذشته و در خدمت بازتاب تفکر سیاسی یک قشر خاص از مردم ایران.

کمبود خبرنگاران حرفه‌ای در این شبکه و استفاده از هواداران سیاسی یک جریان خاص، موجب بی‌اخلاقی‌های فراوانی در آن شده است. نمونه اخیر این سقوط اخلاقی را در یکی از برنامه‌های این شبکه دیدیم؛ جایی که یک به‌اصطلاح مجری و خبرنگار، نه تنها از اصول حرفه‌ای خود عدول کرد، بلکه با سخنانی شرم‌آور، خواستار کشتار میلیونی هموطنان خود شد!

در جای دیگر، به‌جای همراهی با موج دادخواهی، که یکی از اهداف جنبش دموکراسی‌خواهی مردم ایران است، از یکی از رؤسای سازمان امنیتی رژیم گذشته دفاع کرد؛ فردی که از سوی دادخواهان متهم به شکنجه در بازجویی‌هاست. این مجری، مخالفان رژیم را تهدید کرد که در آینده‌ای نزدیک، نهاد و سازمان امنیتی با نام “ساواک” بازخواهد گشت و برای آن پست و کمپین گذاشت!

آیا این است اخلاق خبرنگاری و مجری‌گری تلویزیونی؟ آیا این رسانه‌ها، که داعیه‌دار آینده‌ای روشن برای ایران هستند و طرفداران‌شان از آن به عنوان “رسانه ملی” یاد می‌کنند، می‌توانند نماینده صدای مردم باشند؟ مردمی که سال‌ها برای آزادی، عدالت و حقیقت جنگیده‌اند؟ اگر آینده رسانه‌ای ایران این است، وای بر روزی که این آینده از راه برسد!

ایران اینترنشنال؛ صدای همه یا بلندگوی یک جریان؟

یکی از پرحاشیه‌ترین رسانه‌های سال‌های اخیر، شبکه “ایران اینترنشنال” است. این شبکه بیشترین تعداد خبرنگاران و مجریان را در دنیای رسانه در خود جای داده و در میان ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج از کشور، مخاطبان بسیاری دارد.

در این شبکه، از چپ‌گرایان خیالاتی گرفته تا خبرنگارانی که شیفته نتانیاهو و بمباران ایران و هموطنان خویش هستند، همگی حضور دارند و با تمامی وقاحت نقطه نظرات افراطی خود را بیان می‌کنند.
ولی اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، این شبکه در برنامه‌های خود میزبان مهمانانی از طیف‌های مختلف سیاسی است، حتی شخصیت‌هایی که به نحوی نماینده نقطه نظرات رژیم اسلامی محسوب می‌شوند.

اما بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که به دلیل عدم شفافیت در منابع مالی، ایران اینترنشنال تنها در جهت منافع یک کشور خاص فعالیت می‌کند. آیا این تلویزیون حقیقتاً یک تریبون آزاد است، یا صرفاً ابزاری برای پیشبرد پروژه‌های سیاسی منطقه‌ای؟

مرگ رسانه‌های مستقل و غلبه تک‌صدایی

وضعیت رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور بحرانی‌تر از همیشه شده است. بی‌بی‌سی فارسی، صدای آمریکا و رادیو فردا، که با بودجه دولت‌های انگلیس و آمریکا اداره می‌شوند، وضعیت متفاوتی دارند.

بی‌بی‌سی فارسی، با استفاده از خبرنگاران حرفه‌ای، تا حدی برنامه‌های متنوعی ارائه می‌دهد، اما وابستگی آن به وزارت خارجه انگلستان، و نوعی حمایت از اصلاح طلبان داخلی باعث ایجاد بدگمانی در میان مخاطبان آن شده است. بسیاری، نقش این رسانه را در انقلاب ۵۷ به یاد دارند و هنوز هم آن را به‌عنوان ابزاری سیاسی تلقی می‌کنند.

صدای آمریکا و رادیو فردا، به‌رغم انتقادات، تلاش کرده‌اند تا حدی صدای گروه‌های مختلف سیاسی ایرانیان در خارج از کشور باشند. با این حال، روی کار آمدن دولت ترامپ و تغییر سیاست‌های کاخ سفید، آینده این رسانه‌ها را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

کیهان لندن؛ از پلورالیسم فکری تا ارگان سلطنت‌طلبان افراطی

نمونه‌ای دیگر از این بحران را می‌توان در روزنامه “کیهان لندن” مشاهده کرد. این نشریه، که زمانی نماد تکثرگرایی فکری در خارج از کشور بود و محلی برای انتشار مقالات نویسندگان مطرح ایران محسوب می‌شد، اینک تا حدی به بلندگوی حزب ایران نوین و طرفدارانش تبدیل شده است.

در چند ماه اخیر بتدریج از حجم مقالات متنوع سیاسی و نقطه نظرات پلورالیستی کم شده و جای خود را به مداحان و مقاله نویسان سلطنت‌طلب داده‌اند. و مقالات و نقطه نظرات مخالف این جریان سیاسی به شدت سانسور شده و از انتشار آن جلوگیری می‌شود، آیا این همان آزادی بیان و عدم سانسوری است که سال‌ها برای آن مبارزه شد؟

بایکوت؟ هرگز!

برخی پیشنهاد می‌دهند که باید این رسانه‌ها را بایکوت کرد. اما آیا بایکوت راه‌حل است؟ تاریخ نشان داده که ایرانیان در برابر بایکوت‌ها واکنش معکوس نشان می‌دهند. بنابراین، راه‌حل نه در بایکوت، بلکه در مطالبه‌گری و فشار برای گسترش آزادی بیان است.

آینده رسانه‌های فارسی‌زبان چه خواهد شد؟

شرایط کنونی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور چیزی نیست جز یک جنگ داخلی میان اپوزیسیون. زمانی که همه علیه جمهوری اسلامی متحد بودند، این رسانه‌ها رونق داشتند. اما اکنون که اپوزیسیون به چندین شاخه متخاصم تقسیم شده است، رسانه‌ها نیز به ابزار حذف رقبای سیاسی تبدیل شده‌اند.

آیا وقت آن نرسیده که رسانه‌های در تبعید، به‌جای تبدیل شدن به ابزار قدرت‌طلبی یک گروه خاص، به رسالت اصلی خود، بازتاب صدای همه ایرانیان، بازگردند؟ آینده رسانه‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور، نه در گرو حذف و سانسور، بلکه در گرو بازگشت به اصول دموکراسی و آزادی بیان است.

بهرام فرخی

 

از: گویا 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.