میراث دکتر محمد مصدق؛ درس هائی برای امروز «بخش دوم و پایانی»

دوشنبه, 3ام فروردین, 1394
اندازه قلم متن

khademi

به من گناهان زیادی نسبت دادند؛ ولی من خودم میدانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آنها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم و در تمام مدت زمامداری در سیاست خود یک هدف داشتم و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شوند. ” دکتر محمد مصدق بعد از دادگاه نظامی شاه »

محمود خادمی

در بخش نخست مقاله در باره تاریخچه فعالیت های سیاسی دکتر محمد مصدق و مبارزات وی برای ملی کردن صنعت نفت در ایران و همچنین تاریخچه استخراج و سلطه دولت انگلیس بر استخراج و درآمدهای نفت نوشتم. همچنین در قسمتهای دیگر این بخش در مورد سیاستهای دولت ملی دکتر مصدق که بر دو پایه دفاع از استقلال کشور و تلاش برای نهادینه کردن دمکراسی در ایران پی ریزی شده بود؛ توضیحاتی ارائه دادم و در آخر به توطئه ها علیه دولت ملی و دمکرات دکتر مصدق و همچنین کودتای ننگین ۲۸ مرداد توسط امریکا و انگلیس اشاره کردم……… ادامه مقاله

د ـ اعتراف و عذر خواهی امریکا و انگلیس بخاطر کودتا علیه مصدق:

تا همین چند سال پیش؛ هم عمال شاه و حکومت پهلوی و هم کشورهای مداخله گر در امر کودتا؛ منکر نقش خود در کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق بودند و از این کودتای خائنانه بعنوان یک ” رستاخیز ملی ” و یا ” قیام خودجوش مردم ” و….. یاد میکردند.

اکنون و پس از حدود نیم قرن از وقوع آن کودتای استعماری؛ در سالهای اخیر برخی اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا که از طبقه بندی خارج و منتشر گردیده است؛ بروشنی به دخالت بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد اشاره میکنند. بعد از آن هم خانم ” مادلین آلبرایت ” وزیر امور خارجه امریکا در دولت ” کلینتون ” مسئولیت این دخالت ویرانگر را پذیرفت و از اینکه ” دولت امریکا فرصت طلائی دستیابی به دمکراسی “ را از مردم ایران سلب کرده است از مردم ایران عذر خواهی نمود.

در دوره ریاست جمهوری کنونی امریکا؛ آقای باراک اوباما در سخنرانی خود در قاهره ــ مصر ــ در ۱۵ خرداد ۱۳۸۸ به صراحت به نقش امریکا در کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق اعتراف میکند و میگوید ” ایالت متحده در دوران جنگ سرد؛ در سرنگونی دولتی نقش داشته است که بطور دمکراتیک انتخاب شده بود “ و کمیته مجلس عوام بریتانیا هم از لندن خواسته است تا ” به منظور بهبود روابط دوجانبه خود با ایران به دخالت در سقوط دولت محمد مصدق اعتراف کند “.

ه ــ نقش خائنانه آیت الله ها در کودتا:

امریکا و انگلیس سرانجام به نقش خود در کودتا علیه دولت ملی و قانونی دکتر مصدق اعتراف نمودند؛ اما آیت الله های همدست و همراه امریکا و انگلیس در کودتا نه تنها تاکنون به ننگ خیانت به مردم ایران اعتراف نکرده اند و از مردم بخاطر سلب فرصتی تاریخی برای استقرار دمکراسی در ایران پوزش نخواسته اند؛ بلکه آیت الله های جانشین و ادامه دهندگان راه آن آیت الله ها و در رأس آنها آیت الله خمینی بنیان گذار این نظام منحوس؛ ضمن ابراز رضایت از کودتا؛ از آن بعنوان ” سیلی اسلام “ به مصدق یاد میکند.

در ۱۸ دی ۱۳۳۱ که مصدق لایحه تمدید یکساله دولت خود را به مجلس فرستاد؛ آخوند کاشانی و تعداد دیگری از نمایندگان وابسته به دربار و استعمار با آن بشدت مخالفت کردند و کاشانی که ریاست مجلس را بعهده داشت به نمایندگان گفت ” تا موقعی که من رئیس مجلس هستم اجازه طرح لایحه اختیارات و نظایر آن را نخواهم داد “.

البته مردم در تظاهراتی گسترده در حمایت از محمد مصدق جواب دندان شکنی به آیت الله کاشانی داده و مجلس وابسته به دربار را مجبور کردند که لایحه درخواستی مصدق را تصویب کند؛ بعلاوه مردم در اعتراصات خود خواستار عزل آخوند کاشانی از ریاست مجلسی شدند که به مرکز توطئه گران علیه دکتر مصدق تبدیل شده بود.

ثریا اسفندیاری همسر شاه در زمان کودتا؛ گفته است ” در فوریه ۱۹۵۳ شبی که فردای آن قرار بود حرکت کنیم؛ با تعجب مشاهده کردم که فرستاده آیت الله کاشانی بزرگترین مقام مذهبی ایران بدیدارم آمده است؛ وی گفت بطوری که به ما اطلاع داده اند؛ شاه به توصیه شما قصد دارد کشورش را ترک کند. آیت الله از شما تقاضا دارد با همه نفوذتان سعی کنید شاه از این تصمیم منصرف شوند ( کتاب جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران نوشته غلامرضا نجاتی ص ۲۵۵ ) “.

بعد از کودتای ضد ملی علیه دکتر مصدق؛ کاشانی با صدور اطلاعیه ای که از رادیو ایران هم پخش شد؛ پشتیبانی خود را از دولت نظامی سر لشگر زاهدی اعلام کرد و گفت ” جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بود؛ تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ملت ایران دفاع نموده و در راه اصلاح ملت حداکثر فداکاری را بنمایند “.

آیت الله سید محمد بهبهانی هم که از آیت الله بروجردی فتوا گرفته بود تا خطرات و بلای ناشی از حاکمیت کمونیسم توسط مصدق را به مؤمنین گوشزد کند نیز تا توانست در کار پیشرفت دولت ملی مصدق کارشکنی نمود و بعد از پیروزی کودتای استعماری هم؛ تلگراف تبریکی به شاه فراری فرستاد و به خاطر ” نجات کشور از شر بی دینان “ به او تبریک گفت.

و بدین ترتیب ارتجاع مذهبی در کنار استبداد و استعمار؛ چهره کریه خود را علیه آزادی؛ دمکراسی و حاکمیت ملی نشان دادند. چند روز بعد از کودتا؛ آخوند کاشانی در پاسخ به سئوال خبرنگار مصری که پرسیده بود؛ آیا مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد ؟ با مخالفت با نظام سیاسی بر اساس جمهوریت؛ گفته بود ” آری او برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد “. و در مصاحبه دیگری با خبرنگار ” اخبار الیوم ” در ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ با اشاره به مصدق؛ بالصراحه حکم به اعدام وی میدهد و میگوید ” طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند؛ مرگ است “.

با پیروزی انقلاب در ایران و قدرت گیری آخوندها؛ خمینی ملعون همچون اسلاف مرتجع خود بهبهانی و کاشانی؛ از ” سیلی خوردن “ مصدق بدست کودتا گران خوشحال بود و در سال ۱۳۵۸ در واکنش به ادای احترام بیش از یک میلیون ایرانی به مصدق بر سر مزارش در احمد آباد ــ پس از سرنگونی رژیم سلطنتی ــ گفته بود ” اینها میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان. آن مقاصدی که بر خلاف مسیر ماست؛ با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست؛ ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است؛ ما اسلام را میخواهیم؛ اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود؛ مقصد ما اسلام است؛ مقصد ما نفت نیست که اگر یک نفر نفت را ملی کرده است و اسلام را کنار بگذارد؛ برای او سینه بزنند. برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن؛ بدنبال آن با اسلام مخالفت کردن؛ قابل تحمل نیست “.

پیر کفتار جماران خمینی جنایتکار در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰؛ کودتای استعماری امریکا و انگلیس علیه پیشوای آزادی مردم ایران را ” سیلی اسلام ” به مصدق خواند و گفت ” مصدق اگر میماند به اسلام سیلی میزد؛ در کودتای ۲۸ مرداد از اسلام سیلی خورد “.

و ــ حزب خائن و وطن فروش توده و کودتا:

در کنار آخوندهای خمینی صفت که خود از گردانندگان و عاملان کودتا بودند؛ حزب توده بزرگترین تشکل سیاسی آن زمان نیز با شعارهای چپ نمایانه از هیچ کوششی برای تضعیف دولت مصدق فرو گذار نکرد. این حزب که در میان اقشار متوسط شهری و با سواد جامعه و همچنین در میان نظامیان نفوذ گسترده ای داشت؛ نه تنها به حمایت از دکتر مصدق اقدامی نکرد بلکه با ایجاد هرج و مرج و ناامنی؛ در زمینه سازی کودتا و سرنگونی دولت ملی مصدق نقش بسزائی داشت. فدائی شهید بیژن جزنی در کتاب ” تاریخ سی ساله ” خود می نویسد:

” مهمترین ضعف رهبری حزب توده؛ هراس از عمل و بکار نبردن نیروهای خود در مقابله با دشمن بود؛ این حزب از امکانات موجود خود در رو به رو شدن با کودتا استفاده نکرد و از شناخت اهمیت کودتا و اثر مرگباری که بر جنبش ملی و کارگری میگذاشت عاجز ماند…… اپورتونیسم بیکرانی که بر رهبری و صفوف حزب توده حاکم شده بود؛ اجازه چنین حرکتی را نداد “.

یعنی با اینکه تشتت و سردرگمی بیشتر جریانات و نیروهای سیاسی در آنروزگار از عوامل مؤثرِ تنها ماندن مصدق و شکست نهضت ملی مردم در مقابل کودتا بود؛ ولی حزب خائن توده در این میان جایگاه ویژه ای دارد. حزب خائن و دست نشانده توده نفتی نه تنها با جنبش ملی به رهبری مصدق همدلی و همراهی چندانی نشان نداد؛ بلکه با اغتشاش و ناامنی در ایجاد بستر مناسب برای کودتا هم کمک شایان نمود.

ی ــ میراث مصدق و تجربه هائی برای امروز:

یکم ــ تجارب:

۱ ) مبارزات چندین ساله مصدقِ کبیر با استبداد سلطنتی و استعمار به ما می آموزد حکومتهای استبدادی؛ بستر مناسبی برای فراهم شدن نقض استقلال و حاکمیت ملی توسط کشورهای قدرتمند و سلطه گر میباشند؛ امری که امروزه در سایه استبداد دینی و حاکمیت بلامنازع ولی فقیه بر کشورمان شاهد آن هستیم.

از آنجا که در حکومت های استبدادی و خود کامه؛ پشیبانی و حمایت مردمی از حاکمان وجود ندارد؛ آنها مجبورند برای تثبیت قدرت و استمرار حکومت خود به قدرتهای خارجی وابسته شوند. بنابراین هر نوع مبارزه استقلال طلبانه؛ در کشورهای استبدادی؛ در قدم اول از مبارزه برای سرنگونی استبداد حاکم بر کشور میگذرد.

۲ ) میتوان با روند حاکم بر سیاستهای جهانی مخالف بود و اعتراض داشت و آن را زورگویانه؛ ناعادلانه و استثماری دانست؛ اما در چارچوب ضوابط و قوانین همین سیستم و نظم ناعادلانه حاکم بر جهان هم؛ می توان به دفاع از حقوق و منافع ملی تلاش و مبارزه نمود و اهداف استقلال طلبانه خود را محقق کرد.

مصدق هم در چارچوب قوانین و قواعد استعماری حاکم بر جهان در آن دوره توانست؛ در مذاکرات و در مجامع جهانی؛ اصل ملی شدن صنعت نفت ایران را بدولت انگلیس بقبولاند و بسیاری از مشکلات بین المللی که در برابر ایران در محیط های بین المللی بوجود آمده بود را بر طرف نماید. یعنی علیرغم اینکه مصدق میدانست پا به عرصه نبردی گذاشته است که صاحبان قدرت جهانی قوانین ظالمانه آن را تعیین میکنند؛ اما نه تنها در کادر همان قوانین از حقوق مردم ایران دفاع نمود؛ بلکه توانست دولت انگلیس را وادار به تمکین و زانو زدن در برابر اراده مردم ایران نماید.

۳ ) مصدق حرمت قانون را در رعایت حقوق و منافع مردم می دید و استفاده و توسل به ابزار قانونی برای پیشبرد مبارزه را به حقوق مردم مشروط میکرد؛ مصدق میگفت ” هر جا که مردم هستند؛ مجلس قانونگذاری هم همان جا هست “؛ وی مصوبات مجلسی را که؛ علیه حقوق و منافع مردم توطئه میکند نه تنها نادیده میگیرد بلکه برای انحلال چنین مجلسی فراخوان صادر میکند.

در حالیکه بر عکس گفتمان ملی و مصدقی؛ گفتمان امروزه اصلاح طلبی در ایران؛ قانون را به تفسیر و منافع ولی فقیه مشروط کرده است و قانونی را مشروع میداند که آخوندهای دزد و فاسد حاکم بر کشور آن را تفسیر و تصویب کرده و میکنند. بهمین دلیل در گفتمان و مبارزه به اصطلاح اصلاح طلبی راهکار ” نا فرمانی مدنی ” که به نقض و زیر پا گذاشتن قوانین ظالمانه و ارتجاعی فراخوان میدهد؛ نه تنها جائی ندارد بلکه همانگونه که در اعتراضات ۸۸ شاهد بودیم؛ اصلاح طلبان به دلایل واهی مردم و جوانان را از اتخاذ چنین تاکتیک هایی برحذر میداشتند.

آخر کسانی که خود به همین قوانین ظالمانه معتقدند چگونه میتوانند؛ اجازه زیر پا گذاشتن و نقض آنان را صادر کنند. آنها میخواهند در کادر همین قوانین نا عادلانه با ولی فقیه ای که بالاتر از هر قانونی است و هیچ قانونی را برسمیت نمی شناسد؛ مبارزه کنند.

دوم ــ عوامل مؤثر در شکست:

۱ ) مبارزه ضد استعماری مردم ایران برهبری دکتر مصدق در آن شرایط تاریخی از نظر آگاهی سیاسی؛ تعمیق مرزبندیها با دشمنان رنگارنگ؛ سازمان یافتگی و استراتژی مبارزاتی به چنان درجه ای از رشد نرسیده بود که بتواند تلاش و مبارزه مستمر و فداکارانه مردم به رهبری دکتر مصدق را در مقابله با توطئه های رنگارنگ داخلی و خارجی آسیب ناپذیر بکند و آن را در جهت حفظ دستاوردها و گسترش آنان محفوظ بدارد.

بدلیل نبود سیاست مؤثر حزبی در آن شرایط؛ مصدق فاقد تشکیلات و چارچوب سازمانی مؤثر برای پیشبرد اهداف استقلال طلبانه خود بود. در نتیجه بدون دارا بودن حزب قدرتمند سیاسی و تشکیلات گسترده در مقابل خیانتهای خودی و غیر خودی؛ توطئه های دربار و نظامیان؛ اغتشاش ها و اعتصابات و هوچی گریهایِ چپ روانه حزب توده و زد و بندهای قدرتهای استعماری و….. ؛ مصدق تنها ماند و نتوانست در مقابله با کودتا به پیروزی برسد.

۲ ) پیروزی بر دشمنان قهار خارجی و ایادی و مزدوران داخلی آن؛ که در آن روزها در برابر مصدق صف کشیده بودند تنها با بسیج گسترده تر مردم و حضورشان در صحنه امکان پذیر بود و این در حالی بود که رهبران جنبش ملی استراتژی و برنامه مشخصی برای کشاندن مردم به خیابانها برای مقابله با توطئه چینان و دفاع از آرمانهای ملی و دمکراتیکِ مصدق؛ نداشتند. لذا مردمی که در ابتدای نهضت و یا در مقطع ۳۰ تیر با شور و شوق و علاقه وافر به دور احزاب ملی جمع شده بودند و جنبش را کمک میکردند؛ بلا تکلیف و سرگردان پراکنده شده و بدنبال کار خود رفتند.

در روز کودتا هم از مردمی که سازماندهی نشده و بی ارتباط با ارگانهای نهضت مقاومت ملی و بی خبر از توطئه های رنگارنگ دشمن رها شده بودند؛ طبیعی است که نمی توان و نباید انتظار واکنش مؤثری را داشته باشیم. حاصل کار این شد که دکتر محمد مصدق در محاصره توطئه گران داخلی و خارجی تنها ماند و تیغ کودتا گران بر شانه های نستوه این رهبر بزرگ؛ مؤثر افتاد و یگانه دولت ملی و مردمی دوران معاصر ساقط گردید و مردم ایران برای سالیان دراز از حاکمیتی ملی و مردمی محروم ماندند و مانده اند.

کمبودی که بعدا” مصدق در نامه ای در سال ۱۳۴۱ به آن اشاره میکند و فقدان سازماندهی اجتماعی ـ سیاسی را یکی از عوامل عقب ماندگی ایران بر میشمرد و امیدوار بود که با رفع آن در آینده؛ مبارزات ملی مردم ایران به پیروزی برسد.

بهر حال؛ مصدق اولین شخصیت سیاسی در خاورمیانه بود که تسلط بی چون و چرای انگلستان بر امور کشور را به چالش گرفت. مبارزات ملی و استقلال طلبانه دکتر مصدق؛ امید به رهائی از قید استعمار را در کشورهای آسیائی و افریقایی زنده کرد و بر مبارزات استقلال طلبانه کشورهای منطقه تأثیر زیادی گذاشت. ایده اولیه ” جنبش عدم تعهد ” از طرف دکتر محمد مصدق به رهبر اولیه این جنبش ــ جواهر لعل نهرو ــ داده شد. این جنبش در جهان دو قطبی آن دوران تا مدتها؛ با درس آموزی از سیاست ” موازنه منفی ” مصدق؛ مبارزات خود را دنبال میکرد.

مصدق از رهبران سیاسی نادری بود که هیچگاه به مردم دروغ نگفت؛ بر سر منافع ایران و مصالح توده های مردم و زحمت کشان با بیگانگان و مزدوران وابسته شان سازش نکرد؛ خدمتگزاری به مردم را بالاترین افتخار خود میدانست و هر گز در راه فریب آنها قدمی بر نداشت و نه تنها از شور و اشتیاق مردم نسبت بخود سوء استفاده نکرد بلکه در پیامی بمردم؛ آنها را از افراط در تجلیل از خود منع نمود؛ مصدق خطاب به مردم گفت:

“…. با صدای رسا که تا پایان حیات و بلکه بعد از مرگ من نیز اثر خود را در ضمیر وطن پرستان باقی بگذارد؛ اعلام میکنم که به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود؛ هر کس بخواهد در حیات و مماتم بنام من بتی بسازد و مجسمه ای بریزد؛ زیرا هنوز رضایت وجدان برای من حاصل نشده و آنروز هم که بخواست خداوند این مقصود حاصل شود؛ تازه نشانه انجام وظیفه است که هر کس بدان مکلف میباشد و حقا” سزاوار خوشباش پاداش نیست “.

مصدق و یارانش یک روز بعد از انجام کودتا؛ خود را به شهربانی نطام کودتا معرفی کردند؛ بعد از دستگیری مصدق وی را در دادگاه نظامی شاه محاکمه و به ۳ سال زندان و باقی عمر تبعید به دهکده احمد آباد محکوم نمودند.

مرحوم مصدق بعد از محاکمه؛ گفت ” به من گناهان زیادی نسبت دادند؛ ولی من خودم میدانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آنها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم و در تمام مدت زمامداری در سیاست خود یک هدف داشتم و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شوند “.

مصدق تا پایان زندگی خود وفادار به آرمان حاکمیت ملی؛ استوار و سازش ناپذیر باقی ماند و سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در حالی چشم بر جهان فرو بست که اجازه ندادند حتی پیکر پاک این راد مرد بزرگ همانگونه که خود وصیت کرده بود در کنار مزار شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به خاک سپرده شود.

۲۳.۰۳.۲۰۱۵

۳ فروردین ۱۳۹۴

arezo1953@yahoo.de

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.