آیا ‘متحدان منطقه‌ای نظام’ ایران را با آمریکا درگیر می‌کنند؟

چهارشنبه, 9ام بهمن, 1398
اندازه قلم متن
ایران و آمریکا
برخی از متحدان منطقه ای تهران، به دلایل گوناگون وجود درگیری میان ایران و آمریکا را به وجود نداشتن آن ترجیح می دهند. بیش از همه، به این دلیل که درگیری ایران و آمریکا، آن متحدان در معرض دریافت امکانات به کلی متفاوتی از تهران قرار می‌دهد

حمله راکتی یکشنبه گذشته به سفارتخانه آمریکا در بغداد، که به مجروح شدن دست‌کم سه نیروی آمریکایی منجر شد، یک بار دیگر اهمیت تحولات عراق در آینده تنش های ایران و آمریکا را در کانون توجه تحلیلگران قرار داد.

خبر این حمله، روز دوشنبه تحت‌الشعاع خبر سقوط یک هواپیمای آمریکایی در افغانستان قرار گرفت که گروه طالبان مسئولیت آن را به عهده گرفت. ولی امروز سه‌شنبه ۸ بهمن، وزیر امور خارجه آمریکا “ادامه” حملات به سفارت آمریکا در بغداد را کار متحدان ایران دانست، که به تحولات بی سابقه نیمه اول دی ماه اشاره داشت. مقطعی که طی آن، پس از حمله به کنسولگری ایران در نجف، حمله به سفارت آمریکا در بغداد و کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی در نزدیکی کرکوک، آمریکایی‌ها قاسم سلیمانی را به قتل رساندند و سپاه به دو پایگاه آمریکا در عراق موشک زد.

به عبارت دیگر، در حالی که بسیاری از ناظران تصور می‌کردند “سطح” درگیری تهران و واشنگتن تحت کنترل است، به ناگهان دو طرف در آستانه درگیری نظامی قرار گرفتند.

در ماجرای جدید حمله به سفارت ایالات متحده نیز، کماکان به نظر می رسد مقام هایی در تهران معتقدند که اوضاع، تحت کنترل قرار دارد. در حالی که اگر یکی از سه آمریکایی زخمی شده در جریان این حمله، کشته شده بود، مجددا ممکن بود اوضاع مانند نیمه اول دی، از کنترل خارج شود.

پس زمینه تاریخی

جریانات اخیر عراق، یادآور پرسشی است که از حدود چهار دهه پیش، در خصوص روابط حکومت ایران و متحدان منطقه ای آن مطرح بوده: آیا این متحدان تحت کنترل کامل تهران هستند یا اینکه ممکن است در مواردی حامیان ایرانی خود را به درگیری های پیش‌بینی نشده بکشانند؟

عده ای معتقدند که برخی متحدان منطقه ای جمهوری اسلامی، حتی از پیش از مقطع جنگ ایران و عراق در درگیری های منطقه ای تهران و دشمنانش نقش داشته اند. جنگی که بنا به گزارش رسمی دبیرکل سازمان ملل (در سال ۱۳۷۰) با تجاوز ارتش صدام حسین آغاز شد، ولی پیش از جنگ، حزب الدعوه عراق، در افزایش خصومت دو کشور نقش تعیین کننده داشت. مثلا در فروردین ۱۳۵۹، سوء‌قصد ناکام یکی از مننتسبان حزب الدعوه به طارق عزیز معاون وقت نخست وزیر عراق به موجی بی سابقه از انتقام گیری علیه شیعیان معارض منجر شد. دستگیری و اعدام محمدباقرصدر از مراجع تقلید شیعه و از رهبران حزب الدعوه در عراق، و واکنش های شدید حکومت ایران به این اعدام، از جمله تحولاتی بودند که در ماه های منتهی به جنگ، تنش میان تهران و بغداد را وارد ابعاد بی سابقه ای کردند.

در طول جنگ ایران و عراق هم شواهدی وجود داشت که نشان می داد برخی متحدان منطقه ای تهران بر بحران های منطقه ای جمهوری اسلامی تاثیرگذار بوده‌اند؛ و حتی در مقاطعی برای کشاندن ایران به ورطه رویارویی نظامی با آمریکا تلاش کرده اند.

مثلا در سال ۱۳۶۶، به دنبال درخواست کویت از واشنگتن برای قرار دادن نفت کش های کویتی زیر پرچم آمریکا و پاسخ مثبت دولت ریگان، حزب الله لبنان پی گیر واکنش نظامی سپاه شد. به روایت محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه: “وقتی تبلیغات آمریکا برای ورود به خلیج فارس بلند شده بود، حزب الله لبنان با ما تماس گرفته بودند که اگر با آمریکا برخوردی نشود در لبنان این ها پررو می شوند، جرات پیدا می کنند و ما را قتل عام می کنند.” هرچند در مورد میزان تاثیر چنین درخواستی بر رویه سپاه پاسداران نمی توان مطمئن بود، اما در جلسات تصمیم گیری مسئولان حکومتی، سپاه حامی اصلی واکنش نظامی به آمریکا در خلیج فارس بود که درنهایت به سیاست رسمی نظام تبدیل شد.

به نظر می رسد حتی در برخی مقاطع که جمهوری اسلامی ایران قصد نوعی مصالحه با آمریکا را داشته، طیفی از متحدان منطقه ای تهران مخالف چنین مصالحه ای بوده اند. نمونه‌ای از این مخالفت، پس از جنگ و در شرایطی رخ داد که بار وی کار آمدن جورج بوش (پدر) در آمریکا، میانجی‌گری هایی محرمانه میان تهران و واشنگتن به جریان افتاد. هدف میانجیگری ها این بود که با آزادی چند گروگان آمریکایی در لبنان، مقدمه تنش‌زدایی میان دو کشور فراهم شود؛ که البته نهایتا به نتیجه نرسید.

محسن رضایی، فرمانده کل سپاه در دوران جنگ، در مصاحبه ای روایت کرده: “آقای هاشمی به من گفت … می شود [برای آزادی گروگان ها] کاری بکنیم یا نه… من یکی از فرماندهان سپاه را فرستادم لبنان… رفتند با بچه های حزب الله صحبت کردند. آنها به شدت مخالفت کردند… وقتی بچه های حزب الله دیدند ایشان خیلی اصرار می کند، عده‌ای از آدم‌های تندشان شبانه به ساختمان این برادر ما حمله کرده بودند. چند تا آر پی جی زده بودند توی اتاقش تا ایشان فرار کند بیاید ایران. ولی ایشان مانده بود و با مسئولان حزب الله بالاخره کار را تمام کرد”.

البته گذشته از مثال های تاریخی فوق، در بسیاری از موارد درخصوص میزان دخالت متحدان منطقه ای تهران در بحران های خاص ابهام وجود داشته. ابهاماتی که دامنه آنها، به برخی وقایع ماه های اخیر نیز کشیده شده است.

به عنوان نمونه، مسئولیت حمله پهپادی ۲۴ اردیبهشت گذشته به خط لوله عربستان سعودی و سپس حملات پهپادی ۲۳ شهریور به تاسیسات نفتی عربستان را حوثی ها بر عهده گرفتند، ولی در هر دو مورد آمریکایی ها ایران را عامل حملات دانستند. در مورد خرابکاری ۲۲ اردیبهشت در دو نفت‌کش عربستان و دو کشتی تجاری دیگر در نزدیکی سواحل امارات و حمله ۲۳ خرداد علیه دو نفتکش حامل نفت صادراتی ژاپن نیز (همزمان با سفر نخست وزیر ژاپن به تهران برای انتقال نامه رئیس جمهور آمریکا به آیت الله خامنه ای)، اساسا کسی مسئولیت به عهده نگرفت و بحث های تحلیلگران در مورد عاملان واقعی حملات، کماکان ادامه دارد.

در تمامی این موارد، وزارت امور خارجه رسما هر گونه دخالت ایران در حملات را رد کرده. ولی با توجه به تجربیاتی از قبیل بی‌اطلاعی محمدجواد ظریف از سفر ۷ اسفند رئیس جمهور سوریه به ایران -در معیت سرلشکر سلیمانی- چنین تکذیب هایی همواره با تردید در مورد میزان اطلاع دستگاه دیپلماسی ایران از اقدامات نیروی قدس مواجه شده است. به ویژه آنکه در مواردی مشخص از قبیل حملات ۲۳ شهریور به تاسیسات نفتی عربستان، سطح و پیچیدگی عملیات در حدی بوده که حتی در صورت اجرایش از سوی حوثی ها، تصور انجام مستقل آن از تهران منتفی به نظر رسیده است.

بازی خطرناک متحدان تهران

جمهوری اسلامی ایران در فضای پس از ۱۱ سپتامبر، متحدان منطقه ای را بخشی تعیین کننده از “استراتژی بازدارندگی” خود دانسته است. این متحدان، به علاوه از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی، برای انجام عملیاتی در سطح منطقه یا فراتر از آن که تهران مایل به قبول رسمی مسئولیت آنها نبوده مورد استفاده قرار گرفته اند.

حتی در مواردی که نشانه ای از ارتباط برخی عملیات مشخص با تهران به دست نیامده، طیفی از رسانه ها و فعالان حکومتی به گونه ای از این اقدامات حمایت کرده اند که گویی قرار است به معنی ارتباط عملیات با سپاه باشد.

به عنوان نمونه در روزهای اخیر، مجموعه ای از حامیان سپاه نه تنها حمله راکتی به سفارت آمریکا، که سقوط هوپیمای آمریکایی در افغانستان را هم -با وجود آنکه طالبان معمولا جزو گروه های وابسته به ایران محسوب نمی‌شده- به عنوان بخشی از انتقام قتل قاسم سلیمانی تلقی کرده اند.

همه اینها در حالی است که از سوی دیگر، سوابق برخی از متحدان بالفعل یا بالقوه تهران نشان می دهد که احتمالا وجود درگیری میان ایران و آمریکا را به وجود نداشتن آن ترجیح می دهند. ازجمله به این علت که درگیری ایران و آمریکا، آن متحدان در معرض دریافت امکانات به‌کلی متفاوتی از تهران قرار می‌دهد که در شرایط عادی موضوعیت نخواهند داشت.

در چنین شرایطی، البته این بحث که عملیات متحدان سپاه در منطقه علیه آمریکا یا متحدانش تا چه حد تحت تاثیر تهران هستند، و اینکه اگر هستند در چه رده ای از حکومت ایران در مورد آنها تصمیم گیری می شود، همواره ادامه داشته و قاعدتا تا اطلاع ثانوی نیز ادامه خواهد داشت.

ولی فارغ از همه این بحث های تحلیلی، اقدامات متحدان سپاه درعمل از این پتانسیل برخوردارند که ایران را -به ویژه در دوران دونالد ترامپ- به میدان درگیری هایی ماهیتا متفاوت با آمریکا بکشند.

درگیری هایی که جنس آنها، ممکن است به اندازه حمله به قاسم سلیمانی در جریان سفری رسمی به عراق، غیر قابل پیش بینی باشد.

از: بی بی سی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.