شیرین؛ دختر زباله جمع کن

یکشنبه, 5ام مرداد, 1393
اندازه قلم متن

shirin

شیرین ؛ دختری با لباس های پسرانه

دختر با غیرت قصه پر غصه ما، می گفت که دوست دارد معلم یا دکتر شود و در میان زباله ها، دنبال کتاب هایی هم بود که به دردش بخورد؛ ولی باز می گفت که هیچگاه نخواهد توانست:‌” آخه من یه دختر زباله جمع کن هستم.”

عصرایران – ماه گذشته ، ایرانی های زیادی کارهای خوب زیادی کردند و شایسته بود نامشان در فهرست “خوبان ماه”‌ درج شود اما هر چه کردیم ، نتوانستیم نام هیچ کس را در کنار نام دختر ۱۱ ساله ای بگذاریم که برای درمان پدر و مادرش ، شب ها زباله جمع می کند.

راستش را بخواهید این دختر خوب را شبکه ۵ صدا و سیما پیدا کرد ، در یکی از همان شب های تاریکی که در میان سطل های زباله به دنبال کاغذ و پلاستیک بود.

نامش شیرین بود اما لباس پسرانه بر تن کرده بود ” تا مردم فکر کنند که پسر است”. می گفت که کلاس پنجم را تمام کرده و قرار است ششم بخواند، پدرش بیماری کلیوی دارد و مادرش هم که قبلاً کار می کرد، مریض شده و او هم نمی تواند کار کند. به همین خاطر دختر با غیرت داستان غم انگیز ما ، لباس پسرانه پوشید تا با جمع آوری کاغذ و پلاستیک از درون سطل های زباله ، خرج درمان پدر و مادرش را تأمین کند.

شیرین ،‌که بسیار هم شیرین زبان است ، با ادبیاتی فراتر از سن خود حرف می زد ؛ گو این که دست نامهربان روزگار کودکی اش را از وی ربوده بود ؛ می گفت که همیشه برای مردم آرزوهای خوب دارد و برای خودش چیزی نمی خواهد جز عاقبت بخیری ، شفای پدر و مادر و یک سفر به مشهد.

دختر با غیرت قصه پر غصه ما ، می گفت که دوست دارد معلم یا دکتر شود و در میان زباله ها ، دنبال کتاب هایی هم بود که به دردش بخورد؛ ولی باز می گفت که هیچگاه نخواهد توانست:‌” آخه من یه دختر زباله جمع کن هستم.”

شیرین ، خوب خوبان ماه است و چه تلخ است حکایت شیرین و شیرین هایی که کودکی هایشان را گم می کنند در سرزمینی که اگر بزرگ ترها مسؤول باشند، برآوردن آرزوهای کودکانش ، کاری است نه چندان سخت.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. از آنجا که دستگاه تبلیغاتی این رژیم فریبکار ، محض رضای خدا موش نمی گیرد، من تردید دارم که این فیلم واقعا مستند باشد. اگر با دقت به دیالوگ ها توجه کنید و بخصوص قسمتی که آن کتابهای سطح بالا را از میان زباله ها بیرون می کشند و روی آنها حسابی مانور می دهند، در نظر بگیرید، این تردید در شما هم افزایش میابد. به هر حال چه فیلم مستند باشد و چه سناریوئی، به دو واقعیت اشاره دارد: واقعیت اول این که فقر و فاقه در جامعه ی آخوند زده آن قدر عمیق شده است که یک دختر نوجوان باید شبانه لباس پسرانه بپوشد و خرج زندگی خانواده اش را از زباله جمع کنی تامین کند. و نظایر این دختر بسیار بسیارند.واقعیت دوم این که اوضاع رقت انگیز و فلاکت بار معیشتی در زیر سایه سیاه رژیم جمهوری اسلامی به حدی رسیده است که دیگر با تبلیغات و شعارهای دروغ نمی شود پنهانش کرد و حاکمیت از روی ناچاری راه فرار به جلو را در این مورد بر گزیده است. آن هم به شیوه ای که بجای پرداختن ریشه ای به مساله و نشان دادن علل اصلی این اوضاع در حاکمیت بی کفایت و نالایق، سعی دارد ذهن جامعه را باز هم بیشتر به انحراف بکشاند!