تقی رحمانی: حماسه هدی (صابر)

جمعه, 19ام خرداد, 1396
اندازه قلم متن

جان بر کف. پاشنه کشیده. سر قرار می آید. رفیق باب گشا است. بله می شود هزاران نقطه چین که اما خط نمی شد در واژه های مخصوص در ادبیات هدی دید.که طوفان واژگان با گیومه در نوشته هایش بر پا می کرد یا در سخنانش.

ادبیاتی که با رفتار و شخصیتش و هم وجودش بیان می شد به آن باور داشت اگر خلافی می گفت دچار عذاب وجدان می شد گاه سر خودش و دیگران داد می کشید چرا که می خواست یک دست باشد اما سخت و سفت و هم رونده همراه با رفتاری پهلوانانه خطای دیگران را ببخشد ولی فراموش نکند.

هدی با هزاران اصطلاح که هیجانی وحرکتی و انگیزه ای هم با معنا بود سخن می گفت فن سناریو نویسی را می دانست از کلمات کیمیائی و هم علی حاتمی الگو داشت اما ولی کلام مخصوص به خود داشت.

گذشته برایش طلائی و حال غیر قابل قبول و آینده باید تابناک باشد .

برای پروراندن این باور الگوهایش را پیرایش می کرد به تعبیر شریعتی تیپ ایده ال می ساخت که از چهره واقعی آن الگو فراتر می رفت به تعبیری او صادقانه به تغییر روایتی از گذشته هم برای ساختن اینده تابناک باور داشت با روحی که حماسی بود .

می شود گفت هدی پیام آور سرزمینی بود که در آن انسان کمی مانده بود .

حال چنین روحی و جان سخت روانی را اگر بداند که یکی از معبودهایش را رفیق تیمار دار(خدا) برده است چه خواهد کرد .هدی سه معبود داشت حنیف، مصدق و سحابی .

این سومی همان معبودی بود که هدی را از آرمان های دور و دراز به زمین آورده بود همان معبودی که که اگر نبود شاید هدی هم مانند مجید تفرشی ها با جریانی که رفتارش قابل قبول نیست سال ها پیش رفته بود.

هدی صابر

بلی این معبود که عزت ایران شد خود آرمان گرائی بلند پرواز در آرمان بود امابه تجربه در یافته بود تا در آرمان گرائی به ذهنیت کامل نلغزد.
همان معبوی که با آرمان انسانی نظریه توسعه متوازن را برای ایران به ارمغان آورده بود و امثال هدی ها را چیزی نمی توانست جلو دار باشد درر رفتار و کنش پرهیزدار و هشیار کرده بود یا کمک به هشیاریش در رفتار سیاسی کرده بود.

هدی آن معبود را عصاره موجود خانواده ملی -مذهبی و ملی و چپ مسلمان ایران می دانست حال این معبود رفته ،اما او از مهندس دور است وی دوست داشت کسی را هم عاشقش هم بود و این عشق گاه به جدل می کشید اما باز به سویش عاشقانه تر می آمد آن سان عاشقش بود که می خواست او را مراقبت ویژه کند اما این معبود از مراقبت ویژه چه فکری و هم عملی گریزان بود.اما برای هدی این گریزان بودند مهم نبود وی مهندس را می یافت معبود هم باز گاه با داد و گاه خود با تماس هدی را می خواست. اگر چه همین عاشق در نقد معبود بس گستاخ هم می شد اما این عاشقی را چاره نبود .

حال او رفته و عاشق در صحنه نیست تا معبودش را تا نزد رفیق تیمار دار بدرقه بدون کم کاست کند و پر پی پیمانه مراسم برگزار کند و چیزی را کم نگذارد.

هدی دوست داشت مسول بدرقه معبودش باشد بدون ذره ای عیب و نقص رفیق تیماردار(خدا) را که در گشوده بود را برای بدرقه مهندس به دیگر سومدیریت کند. سحابی را با تمام آداب لازم تا دروازه دگر سوهمراهی کند تا معبودش را به رفیق تیمار دار بسپارد.

می دانم او چه کشید وقتی خبر مرگ مهندس را شنید زمانی که مهندس به کما رفت در حیاط زندان بعد از دو روز گفت مهندس دیگر برنمی گرد این سخن از زبان او برایم عجیب بود من تا لحظه اخر امید داشتم که مهندس برگردد مرگ او برایم فاجعه بود و هست من به ۵ سال حضور او می اندیشیدم.

هدی انگار خودش را آماده می کرد. اما هدی چه کشید وقتی که خبر مرگ هاله را شنید نمی دانم از جزئیات از دفن مهندس چقدر آگاه شد در بلبشوی و نامردی حمله و هتاکی مغول وار که با جنازه مهندس می کردند یک لحظه با خود گفتم خوب است هدی نیست او با این قاحت و بی شرمی چه می کرد.

که در جریان بدرقه معبودش جنازه بدزدند ،دختر بکشند،مردم را بزنند،آمدن دوستان را از دهانه ورودی شهر ببندد ،صلوات برای مسخره جسد بفرستند،در جریان دفن کردند به برخی افراد حمله کنند و کتک بزنند تا دیگران مرعوب شوند.آنچه وقاحت بود را انجام دهند. هدی با این وقاحت اصولگرایان چه می کرد. هدی با مرعوب شدن دوستان چه می کرد؟

آنان که هدی بعد از مرگ هاله را روایت می کنند ترسیم از شوریده گی و معقول بودن است. پای برهنه بر زمین اسفالت داغ بند ۳۵۰ نماز ظهر گذاشتن خود را تنبیه کردن است و هم برای آرام شدن است.

سوختن جان هدی از نامردی مدعی مردانگی ز پیمان شکنان که رسمشان پیمان شکنی است. هدی چگونه باید خود را باید ارام می کرد؟
او دنیای از ایده خلاق بود و برنامه جدیدی در فعالیت مدنی داشت .

از طرفی می شود، ایا می شد به این حد از وقاحت اعتراض نکرد آنان که با مهندس بر سر خاک رفته بودند و هاله هم دفن کردند در کوران جهنمی از رفتار مدعیان اصول گرایان بودند که عمق وقاحت را که دیده بودند حس نمی کرند چون در معرض حادثه بودند اما هدی که معبودش این چنین فجیع مورد هجوم قرار گرفته و هاله قربانی این ظلم شده بود باید کاری می کرد اعتصاب غذا بدون در خواست .

اعتراض ،بله اعتراض بدون درخواست با رعایت اصول معین برای اعتصابی غذای تر.

اعلام این که می خواهد بگوید که به نامردی و بی عهدی معترض است.

از سال ۱۳۸۴ به بعد هدی که می رفت در پیوند با تجربه مدنی میدان جدیدی از فداکاری را تجربه کند و تجربه ای از فعالیت مدنی و هم کار نظری را به جای بگذارد او دنیایی از ایده و انگیزه برای آینده داشت.

با این وصف او تصمیم به کاری عقلانی اما اعتراضی گرفت چرا که با معبود او ناروا بد اخلاقی کرده بودند آن هم هنگام بدرقه مهندس به دیگر سو.

اما انگار تقدیر و روح حماسی می خواست مهری بر فاجعه مرگ مهندس و تراژدی هاله بزند که از تدبیر همه دیگران جلو تر افتاد باز دوست و دشمن دست به کاری شدند تا خواسته وناخواسته حماسی را رقم زنند.

او که عاشق خرداد حادثه بود این ماه برای او ماه ایران و ماه م.م ها بود که جان دادند و خون دادند و هزینه دادند برای ایران و مردم.

حال خودش هم باید در این ماه حماسه می شد . نامه م.م ها به او نرسید تا اعتصاب بشکند. زندانبان به رسم بد قولی بدعهدی به تیمار او توجه نکرد . پس حماسه هدی خلق شد تا سه پرده خرداد را در سال ۱۳۹۰ کامل کند. فاجعه مرگ مهندس ،تراژدی مر گ هاله و حماسه هدی این سه پرده را کامل کرده و جلوی روی ما گذاشته است این سه پرده موج ها خواهد داشت .

این سه پرده از خود فراتر رفته و ثبت شده اند رفتار غیر انسانی حکومت هم این سه پرده را مظلوم و تاثیر گذار کرده است.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.