با نگاهی به تاریخ معاصر ایران اندک انسانهایی را می بینیم که باوجوداینکه حکومتشان کوتاه بوده ولی در تاریخ معاصر، تک ستاره هایی هستند که هنوز درخشانند و درخشنده تر هم خواهند بود. از امیرکبیر شروع کنم که برای دربار و از جمله شخص شاه حقوقی از خزانه برقرار کرد و این را در تمام سرزمین ایران گسترش داد و چون خودش اهل رشوه نبود، رشوه دهنده ها و بخصوص رشوه گیرنده ها را که از درون حکومت بودند به شدت مجازات میکرد. در نتیجه و به سرعت، دولتِ «نجس دست» به دولتِ «پاک دست» تبدیل شد.
با وارد کردن صنعت و ایجاد حکومتی سالم در عصری که حتی هنوز تلگراف وارد ایران نشده بود با اقداماتش در دوران صدر اعظمی سه سالهٔ خود در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه شانزده ساله، الگویی برای آیندگان ساخت که جمهوری اسلامی ایران بعد از دو انقلاب و آن هم درعصرپیشرفت سریع ارتباطات و در قرن بیست ویکم نخواهد توانست به آن نزدیک هم شود که هیچ بلکه ما را به دوران شاه سلطان حسین صفوی با آن دربار عظیم و بزرگ و ریخت و پاشها و… برده است.
از مصدق بگویم که نه تنها یک ریال حقوق از دولت نگرفت بلکه هزینه ی سفرِ همراهانش به سازمان ملل در نیویورک و دادگاه بین المللی لاهه را نیز از جیب خود پرداخت و تنها دوره ای است که با وجود تحریم، صادرات بر واردات فزونی گرفت و از جمله از صادرکنندگان گندم شدیم و تمام این ها که در اینجا اشاره ای به آن شد تنها بخاطر رعایت یک چیز بود: رعایت دموکراسی یعنی احترام به آزادیهای مردم و نقد کردن همه ازجمله شاه و نخست وزیر توسط نشریات آزاد.(نقل است که دوران ۲سالهٔ نخست وزیری او آزادترین دوره برای مطبوعات درتاریخ ایران بوده است) همان دو سال و اندی که مصدق نخست وزیر بودرا مقایسه کنید با مدیریتِ سران حکومت اسلامی ایران از جمله محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین که آقا به او نزدیکتر بودند. همین احمدی نژاد زمانیکه به سازمان ملل رفت تمام بستگان درجه یک و دویش را باخود با هواپیمای اختصاصی برد و گرانترین هتل را گرفت و تنها بخاطر توقف هواپیما در پارکینگ فرودگاه،دلارهای زیادی رابعنوان جریمه از جیب ملت فلک زده ی ایران پرداخت کرد و حقوق های نجومی کابینه اش هم که زبانزد خاص و عام است جای خود دارد و هزاران اختلاس وجنایت که در حق ملت مظلوم روا داشت که در این مقاله نمیگنجد.
تمام این جنایات و اختلاس ها در سایهٔ استبداد و در نبود دمکراسی و آزادی بیان صورت گرفت . یعنی مقام معظم رهبری که مقدس هستند و اصلا اشتباه نمیکنند و نشریات اصلا اجازه ورود به حوزهٔ ایشان که شامل همهٔ حوزه ها میشود! را ندارند و رئیس جمهور هم تا زمانیکه در خط رهبریست باز مقدس و نشریات حق نزدیک شدن و نقد کردن مقدسات را ندارند!!!
مهندس بازرگان اولین نخست وزیر بعد از انقلاب ایران که هیچگونه حق الزحمه وحقوقی از دولت نگرفت و گفت همان حقوق بازنشستگی دانشگاهیش کفایت میکند و روز آخر پولِ تمام غذاهایی که در نخست وزیری خورده بود به خزانه بر گرداند. بقول”طاهراحمدزاده” اولین استاندار خراسان بزرگ بعد از انقلاب که با دو چرخه به استانداری میرفت زمانیکه هیئت دولت به خراسان بزرگ به مرکزیت مشهد آمد تمام هزینه های هیئت دولت دویست تومان شد که اگر قیمت ها از سال ۵۸، هزار برابر شده باشد امروز دویست هزار تومان باید بشود. مقایسه کنیدباهیئت دولت و بخصوص رئیس جمهور احمدی نژادِمکتبی و اصولگرا و همینطور سفرهای مقام معظم رهبری از جمله در سال ۹۰ به بجنورد یعنی خراسان شمالی رفته که در مشهد اتوبوس و مینی بوس پیدا نمیشد که همه اتوبوس ها و مینی بوس ها را از استانهای مجاور خراسان شمالی پر کرده و به بجنورد فرستاده که به ملت ایران و جهان بگویند نگاه کنید ملت ایران چقدر پشتیبان نظام و ولایت مطلقهٔ فقیه و مقام معظم رهبری هستند.تازه از زندان با وثیقه آزاد شده بودم و با دیدن این صحنه ها از تلویزیون از خودم خجالت میکشیدم و آرزوی برگشت به زندان را داشتم.
در زندان،همبندیم که از او سن وسالی گذشته بود (اکنون نزدیک هفتاد سال دارد) و بعد از انقلاب خانوادگی طرفدار مجاهدین خلق بوده اند تعریف میکرد؛ به باز جویم گفتم ( سال ۸۷)که شما باگرفتن منِ پیرمردِ طرفدارمجاهدین(که دیگر جریانی تمام وفراموش شده بودند)دوباره سازمان را زنده میکنید.همبندیم میگفت بازجو شانه ام را محکم گرفته و تکان دادکه حاجی … تو هم میدانی و من هم میدانم که شما از قبل خیلی قویتر شده اید.ما هنوز به کشورهای اروپایی و آمریکایی نرفته شما در آن جا ها حاضرید.و باز از یکی از همبندی هایم با همین سن وسال پرسیدم که منابع مالی سازمان مجاهدین خلق از کجاست؟گفت یک نمونه، در بیمارستانی متعلق به سازمان در واشنگتن امریکا پزشکِ جراح و مستخدمِ جلو درب هردو به یک اندازه حقوق(۲۵۰۰ دلار)میگیرند.
در همین تشکلهای صنفی فرهنگیان هر زمان دور هم جمع میشدیم، تشکلهای دولتی ماموریت و پول هواپیمایشان را میگرفتند در حالیکه ما با هزینهٔ شخصی وبا اتوبوس رفته و نهارمان هم نان و خربزه بود. در کتاب «تکامل مبارزهٔ ملی» نوشتهٔ “جلال الدین فارسی” (کاندیدای حذف شدهٔ اولین دورهٔ ریاست جمهوری از طرف حزب جمهوری اسلامی و حوزه های علمیه و ایدئولوگِ فعلی جریان اصول گرا) آمده است که در قبل از انقلاب فرانسه، مردم بر سردرِ کافه ها نوشته بودند: ورود سگ و ارتشی به داخل کافه ممنوع است.(ارتشی ها سرکوبگران ملت فرانسه در سایهٔ لویی شانزدهم بودند وآن نوشته های سردرکافه ها،حکایت از تنفرمردم از ارتش داشت)اکنون بیش از ۱۰ سال است که ظاهرشدن پاسداران با لباس نظامیِ فرم در بین مردم یعنی در کوچه و خیابان ممنوع است.سئوال اینجا است که عکس با لباس زندانی و دستبند و پابند و بسته به تخت بیمارستان از من گرفته شده که در همه جا نه یک بار که هزاران بار منتشر شده است. مگر عکس با لباس زندانی،دستبند و پابند درکجای دنیا افتخار دارد که همفکرانم دائما و مکررا این عکس ها رانشر میدهند؟مگر غیر از این است که آن زنجیرها نشانهٔ استبداد است که با مقاومتِ زندانی و زندانیان نه تنها روزی از پای خودش که از پای ملت هم پاره،گسسته و دور ریخته خواهد شد و یک ملت آزادگشته و به آزادی و دمکراسی خواهد رسید؟چرا من به آن زنجیرها افتخار میکنم و شما به آن لباس افتخار نمیکنید؟
باید سئوال کرد که اندیشه های امثال من در بین ملت، ریشه های عمیق داردیا وجود شما که حفظ نظام وحکومتی را به عهده دارید که به گفتهٔ آقای خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی (دارای گرانترین قبرجهان)”حفظ نظام از اوجب واجبات است”؟در ایران قرار بود مستضعفین وارث زمین شوند ، چطور شد که بعد از ۳۹ سال بر همه روشن شده که مستکبرین، وارثهای زمین شدند و مردم در زیر لگدهایشان له شده اند؟تنها مشهد مقدس امام رضا قبل از انقلاب ۷۰ هزار حاشیه نشین داشته و اکنون به رقم یک میلیون و پانصدهزاررسیده. بفرمایید مگر حاشیه نشینان مستضعف نیستند ؟ چه کسانی آنها را به استضعاف کشانده اند؟ به غیر از مدیران و سران جمهوری اسلامی؟به فکر ملت نیستید،به فکر خانواده و فرزندان خود هم نیستید؟
در سال ۸۸ با فردی در زندان وکیل آباد مشهد بودم که میگفت پدرش در رژیم شاه ساواکی و اکنون خودش در پارک ملت مشهد ساقی شده بود.به مونتاژکردن موشک های ساخت کرهٔ شمالی و روسیه که بر روی آن با زبان عبری مینویسید: “اسرائیل باید از بین برود” دلتان را خوش نکنید.داستان آن شیرِ پیر که غرش میکرد و همراه غرشش از او پرت پرت باد خارج میشد را حتما شنیده اید؟ شما حداقل ۱۰۰ سال از شوروی سابق از نظر تکنولوژی عقب مانده تر هستید. شوروی سابق هم میخواست نمایندهٔ طبقهٔ کارگر باشد ، دیدید که با له کردن همان طبقهٔ کارگر چطور فرو پاشید؟شما هم قرار بود مستضفین را وارث زمین کنید، اما مستکبرین را وارث زمین کردید!!! به کجا رفته و چه سرنوشتی را انتظار دارید داشته باشید ؟ عبدالفتاح سلطانی و نرگس محمدی چرا زندانند؟ میگویند حقوق بشر را رعایت کنید. دروغ میگویند؟ اسماعیل عبدی از تهران و محسن عمرانی از بوشهر ،هردو معلم و زندانی هستند. میگویندحقوق معلمان بیشتر از این باید باشد دروغ میگویند؟جای معلم زندان است؟صدها زندانی سیاسی دیگر در زندانهای جمهوری اسلامی وجود دارد که حتی یک نمونه از این زندانیان سیاسی در کشورهای دمکراتیک وجود ندارد. چرا؟هم «استبداد» و هم «آزادی»چه ها که نمیکنند!!!
یکی ویران میکند، میکشد ، آتش میزند، شخم میزند ،قبرستانها را آباد میکند ، شهرها و روستاها و کارخانه ها و از همه مهمتر انسانیت را نابود میکند و دیگری شهرها و روستاها و کارخانه ها را آباد و از همه مهمتر به انسانها کرامت میدهد..!!
سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران
از: نه به زندان نه به اعدام