فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بینالملل
دموکراتها و جمهوریخواهان کنگره، به یک همسویی در تصمیمگیریهای خارجی رسیدهاند. طرح جدید تحریمهای ایران، روسیه و کرهشمالی، یکی از نشانههای آن است. فکر میکنم سیاستمردان آمریکا از کارهای غیرعادی و از رفتار متفرعنانه و درعینحال عامیانه ترامپ خسته شدهاند. زبان انگلیسی کودکانه او در مقایسه با سخنوری عالمانه و بلاغت ادبی اوباما، برایشان مایه سرشکستگی است. رفتارهای کاسبکارانه، اهمیتندادن به اصول اخلاقی در سیاست و دروغگویی بیپروا و طفرهرفتنها و انکارهای سخنان پیشین خودش، برای سران هر دو حزب بزرگ آمریکا حیرتانگیز است. قرارگرفتن چنین شخصیتی در این مقام خطیر، تاکنون بیسابقه بوده است. نظایر آن را شاید در چند فیلم کمدی آمریکایی درباره شخصیتی نامناسب دیده باشید که با شناخت نادرست، رئیسجمهور میشود. پس چرا ضمن اینکه او و نزدیکانش را درباره تماسهایش با روسها زیر فشار گذاشتهاند، تحملش میکنند؟ درواقع آنچه رئیسجمهور و ارتش و دو حزب و کنگره را در نقطه مشترکی گرد میآورد، اثربخشبودن لابی بیسابقهای با هزینه گزاف و حتی خرید شخصیتها در رسانههای دیداری و شنیداری و حتی در سرزمینهای دیگر و در میان مدعیان ظاهری برای توسعه و تعمیق ایرانهراسی است.
به موجب اسناد ویکیلیکس که بعدا به تأیید مقامهای سیاسی آمریکا نیز رسید، عربستان سعودی و متحدانش از سالها پیش به آمریکا فشار میآورند و اصرار دارند که آمریکا ایران را بمباران کند و «سر مار را به سنگ بکوبد». اکنون رئیسجمهور، ارتشیان و کنگره آمریکا نیز دراینباره به توافق و تفاهمی رسیدهاند که تصویب تحریکآمیز تشدید تحریمها علیه ایران، درواقع نوعی کمینکردن برای آزمودن واکنش ایران است تا شاید بهانهای برای شلیک دست دهد؛ شلیک فاجعهآمیزی که اسرائیل و حامی بزرگ آن را به شادمانی وا میدارد. تقریبا در نیمقرن، هر دو سوی خلیجفارس همه ثروت نفتی خود را در سواحل همین دریا به صورت شهرسازی مدرن، صنایع نفت و پتروشیمی و آلومینیوم و سیمان متمرکز کرده و در تیررس توپ یکدیگر قرار دادهاند. هر دو طرف از درگیری آسیب خواهند دید. عربستان توانسته است با راهاندازی جنگ بزرگ مذهبی که زمینه تبلیغاتی، آموزشی و انتحاریپروری را فراهم کرده، ایران را در محاصره نسبی گروههای سلفی و وهابی قرار دهد. حلقه مفقوده عراق بود که عربستان تا سال گذشته حتی حاضر به شناسایی دولت اکثریتی آن نشده بود و کوشید با حمله نظامی بعثی- داعشی آن را سرنگون کند و فقط پس از قطعیشدن شکست داعش با اکراه به شناسایی دولت عراق تن داد. پاکستان را که به پرورشگاه ویژه تروریسم و طالبانسالاری و جذب نیروهای نظامی از ژنرال تا خلبان و از سرباز تا گروهبان تبدیل کرده و درون خاک آن کشور شیعیان و بیرون مرزبانان ایرانی را به قتل میرسانند. در افغانستان نیز با وجود سیوچند سال پناهدادن به میلیونها آواره افغانستانی، شعار علیه ایران را خریدارند. در ترکمنستان که در بدترین روزهای زمستان گاز را روی ایران میبندند و باج میستانند. در جمهوری آذربایجان که به خیال خود چشم طمع بر خاک مادر دوخته و چون بهانه شیعه و سنی در آن کشور مطرح نیست، اسیر پانترکیسم قلابی شدهاند. ترکیه با شیوه کجدارومریز میکوشد با استفاده ابزاری از موقعیت و منافعی که در قطر دارد، جایگاهی در کویت و عربستان و امارات برای بسط نفوذ خود دستوپا کند و کویت از ترس عربستان سطح روابط سیاسی خود را با تعطیلکردن بخشهای نظامی و فرهنگی و کنسولی سفارت ایران تنزل داده تا حقشناسی خود را درباره پذیرش آوارگان کویتی پس از جنگ صدام و کمک ایران به خاموشکردن چاههای نفت و مسکوتگذاشتن غرامتخواهی به خاطر سهم کویت در کمک به تجاوز صدامی جبران کند. قطر، دوست یا دشمن عربستان، عجالتا بخشی از کمبودهای غذایی خود را از ایران تأمین میکند و نه جرئت بیش از این دارد و نه تمایلش را. امارات که خود لقمه آماده بلعیدن عربستان و نایبالسلطنه جوانش است، میکوشد با راهآمدن با عربستان بهانه به دست آن کشور ندهد و سلطنت عمان که به نوبه خود نگران مطامع عربستان است، با حفظ تعادلی میان ایران و عربستان دوری و دوستی را به نزدیکی و جنگ ترجیح میدهد. یمن که در جنگ علنی عربستان میسوزد و حتی اگر تسلیم شود، عربستان خریدارش نیست، زیرا هزینه التیام زخمهایش برای عربستان زیاد است. عربستان و متحدانش که زورشان به ایران نمیرسد، حمایت آمریکا را خریدارند؛ ایران نیز دخالت آمریکا در کودتای ٢٨ مرداد در ۶۵ سال پیش و دفاع آمریکا از اسرائیل را موجب خصومت ۴٠ساله و التیامناپذیر میداند و آمریکا با سابقه این خصومتهای ۴٠ساله، با برافروختن کینه اشغال سفارت و تهدیدهای مکرر، حمایت از حزبالله لبنان و ساخت موشک و بهانههای حقوقبشری را ابزار تبلیغات جنگطلبانه خود کرده است. این بهانههای جنگ مسخره است، اما هست. پس تکلیف برجام در فضای پساترامپ و تحریمهای کنگره و تأییدیههای سنا چه میشود؟ ایران با برجام تحریمهای بینالمللی را پایان داده است؛ اما آمریکاییها ضمن ابراز ندامت از عبور از حق وتوی خود، میگویند برجام قرارداد صلح ایران و آمریکا نیست. یعنی هر بهانه خصمانهای را موجب پاسخی خصمانه میدانند. چرا؟ چرا دیپلماسی کارساز نیست؟ آمریکاییها چنان که در سوریه نشان دادند، مانند شوروی با کشاندن رقیب به ورطه جنگهای داخلی و خارجی فرسایشی به دنبال تخریب و فقری هستند که به قول خودشان «فلجکننده باشد». برای ایران در شرایطی که در عراق و سوریه که در واقع حیطه نگرانی و دفاعی مشترک هستند، اکنون دست بالا را دارد، فرصتی است که با کسب بیشترین امتیازات طرفین را به آرامش و صلحی سیاسی وادارد و کمافیالسابق با حمایت از حقوق فلسطینیها بهانه و دلیل اصلی خصومت عربها را تسکین دهد. در این صورت آمریکاییها نیز خواهند کوشید این بازار نویدبخش را به رقبای چینی و روسی و حتی اروپایی یا خاور دور واگذار نکنند و دست از تلاش برای سهیمشدن در این بازار که نیازهای ترمیمی بسیار دارد، برندارند. آیا در جهان کسی به احتراز از جنگ میاندیشد؟
از: شرق