علیرضا رجایی یکی از نمونه های فضائل اخلاقی ( نجیب، شریف، صادق، استوار، پاک، مبارز،آرمان گرای واقع گرا، …) است. اگرچه درس خوانده و صاحب نظر در رشته تحصیلی اش است، اما استاد متخصصی نشد که جامعه را فدای تخصص اش سازد. “روشنفکر برج عاج نشین” هم نشد که فقط و فقط به مباحث نظری و انتزاعی بپردازد. او “روشنفکر قلمرو عمومی” است. هدفش تقرب به حقیقت و کاهش درد و رنج مردم بود و هست.
راه روشنفکر قلمرو عمومی را در دوران جمهوری اسلامی، آرام و استوار طی کرد و می کند. برای حقیقت طلبی و کاهش درد و رنج مردم، هزینه بسیار سنگینی پرداخت کرده است. برای سلطانی که مطابق میل خودسرانه ، به نام خدا و اسلام و امام زمان حکمرانی می کند، جان مخالفان و منتقدان و رقبا فاقد ارزش است. هدف اخلاقاً ناموجه “حفظ نظام اوجب واجبات است”، وسیله ( سرکوب و جنایت) را نه تنها مباح، که واجب کرده است. سال ها زندان برای این انسان شریف کافی نبود. شرایطی برای زندانی سیاسی و عقیدتی خلق می کنند که پس از رهایی، تا پایان عمر، علاوه بر آثار ماندگار روحی و روانی، صدمات جسمانی شدیدی را تحمل کند. علیرضا رجایی یک مصداق مهم این مدعا است.
۲۸ مهر ۱۳۹۶ ، ۵۵ سالگی را پشت سر نهاده و ۵۶ سالگی را آغاز می کند. ۴ سال حبس و ۵ سال محرومیت از تمامی حقوق اجتماعی و حق عضویت در تشکلهای سیاسی و نهادهای مدنی، کافی نبود. سلطان ستمگر استبداد دینی به تجربه دریافته است که زندانیان سیاسی و عقیدتی، نزد مردم عزیز و صاحب پایگاه اجتماعی می شوند. مردم به آنان اعتماد می کنند، برای این که برای آرمان هایشان- که کاهش درد و رنج مردم بخش اصلی آن است- عملاً هزینه داده اند.
بخش نظامی سلطان به گونه ای سرکوب می کند که این انسان های شریف در آینده هم خطر بالقوه ای برای “نظام سیاسی فقیه سالار” به شمار نروند. بدین ترتیب، فقط و فقط روح و روان زندانی سیاسی و عقیدتی هدف نیست، جسم او هم هدف به شمار می رود. یکی از بازجویان بند “دو الف” سپاه به گونه خاصی بر بدن یکی از زندانیان سیاسی ضربه وارد می آورد و خطاب به او می گفت: به گونه ای ضربه می زنم که هیچ اثری از آن باقی نماند تا به کسی نشان دهی. اما تا آخر عمر گرفتار دردهای خطرناک خواهی بود.
در مورد علیرضا رجایی، همه چیز آشکار است. صورت او، نماد صورت هایی است که بخش نظامی سلطان – سازمان اطلاعات سپاه- می سازد. صورت او، نماد صورتی است که از یک حرکت اجتماعی دموکراسی خواهانه ساخته اند. صورت علیرضا رجایی عزیز، دو بعد را همزمان آشکار می سازد:
الف- مظلومیت و قربانی شدن.
ب- ستمگری کینه توزانه سلطان استبداد دینی.
سلطان و مخالفانش در حال کاشت بذر در جامعه ایرانند:
خامنه ای بذرهای کینه، نفرت، خشم و خشونت می کارد. او چه محصولی درو خواهد کرد؟
مخالفانی چون علیرضا رجایی که مبارزه غیر خشونت آمیز را دنبال می کنند، بذرهای رواداری، عشق به دیگری (متفاوت ها)، فداکاری، استقامت، آرمان خواهی می کارند. محصول این گروه موجه و ماندگار است.
علیرضا رجایی مخالف وضع موجود بود و هست. آرمانی داشت و دارد. منتهی برای عبور از وضع بد موجود به وضعیت ایده آل قابل دسترس، هیچ گاه متوسل به خشونت نشد و نمی شود. او نماد انرژی جنبش دموکراسی خواهی است. انرژی او، انرژی واقعی است. در پس آن صورت محجوب، آرام، متین، پاک و معصوم، یک دنیا آرمان و انرژی نهفته است. آن انرژی ، به همه انرژی می دهد.
هر حرکت و جنبش اجتماعی ای به نمادهایی نیازمند است. علیرضا رجایی قطعاً یکی از چهره های شاخص جنبش آزادی خواهی ایرانیان است. او می ماند. او به همه کمک می کند. او به همه کمک خواهد کرد. او امیدبخش است. او تجسم امید و رهایی است. با ایده ها و آرمان هایش به همه کمک خواهد کرد. او پایدار می ماند و به همه انرژی می دهد.
یک روز با او پیروزی را جشن خواهیم گرفت. آن روز، روز گذار از تبعیض و ستم به برابری و عدالت خواهد بود. این حق مردم ایران زمین است. فقیهان درباری فقط به مردم ایران و خودشان صدمه نزدند، آن ها ادعا داشتند و دارند که مدافع اسلامند. اما فقیهان بیش از همه دشمنان اسلام، اسلام را بدنام کردند. کل مواد خام “صنعت اسلام هراسی” توسط فقیهان و مریدانشان تولید می شود.
فقط ما نیستیم که رهبران “جنبش انتخاباتی سبز”، زندانیان سیاسی، کلیه قربانیان و علیرضا رجایی را به یاد داریم. یاد آنان، چهره آنان ، همیشه در برابر شماست. روحانیت فاقد یک مادر ترزا یا گاندی است. اما مخالفانش، صدها انسان شریف چون علیرضا رجایی دارند. او انرژی بخش است، اگرچه پس از عمل جراحی طولانی، با صورتی پانسمانی، آرام بر تخت بیمارستان دراز کشیده است. دست های رجایی تمیز و پاک اند. اما دست های شما آلوده به هزاران فساد و خون جوانان ایران زمین است. آن صورتی که اینک می بینید، صورت یک حرکت اجتماعی است.
اکبر گنجی – خبرنامه گویا