حامد آئینه وند
بی هیچ تردیدی، ناخوشایندترین شعار جنبش اعتراضی دی ماه ۹۶، که گوش های اصلاح طلبان (بخوانید استمرار طلبان) را آزار داده است. شعاری است که به قول جواد خیابانی به سادگی هر چه تمامتر ماهیت منفعت طلب آنان را در برابر آفتاب قرار داد. اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا تنها کلماتی آهنگین نیست که شعاری شده است، پر معنا ترین شعاری است که بلوغ سیاسی جنبش اجتماعی اخیر ایران در آن تجلی یافته است. خاتمی لیدر جریان اصلاح طلب در بیانیه حزب متبوع خود که امضایش را پای آن گذارد در جریان رو زهای تظاهرات خیابانی ابتدا مردم را آشوبگر و اغتشاش گر خواند و اندکی بعد که فضا موقتا آرام شد در صدد دلجویی بر آمد و گفت معترضان اعتراضات به حقی دارند و برانداز نیستند. مردم که دیگر دیکته های اصلاح طلبان را حفظ شده اند و گام بعدی اصلاح طلبان را خوانده اند با هشتگ # براندازم به مقابله با خاتمی پرداختند. فارغ از اینکه موافق یا مخالف براندازی باشیم نکته روشن ماجرا آن است که فضای حیاتی اصلاح طلبان برای ماندگاری در عرصه سیاست به روال گذشته که با شلوغ کاری، جنگهای زرگری و هیاهو های تصنعی راهنما به چپ می زند و به راست می پیچیدند تمام شده است. طی دو دهه گذشته اساس روند اصلاح طلبی، در مانیفست اصلاح طلبان برگزاری انتخابات آزاد بوده است اما هر چه به جلوتر آمدیم بیشتر از این انتخابات آزاد و دیگر لوازم آن که مطبوعات آزاد، آزادی فرهنگی، آزادی احزاب و.. بوده است دورتر شده ایم. تمکین اصلاح طلبان به ساختار قدرت و تن دادن به نظارت استصوابی و تهی کردن انتخابات از معنای اصیل آن باعث شده است که در هر دوره انتخابات از کیفت خروجی دستگاه های انتخاباتی کاسته شود واین امری نیست که هیچ اصلاح طلبی بتواند آن را زیر سوال ببرد. سر دادن شعار انتخابات آزاد با مشروعیت بخشی به این همه انتخابات غیر آزاد بعد از جنبش اعتراضی، تراژدی نیست کمدی است. اصلاحاتی که سعید حجاریان مرگ آن را اعلام کرد استمرار طلبان با چوب زدن بر پیکر بی جان آن، تلاش کردند نشان دهند زنده است اما آنچه به اسم اصلاحات ادامه حیات سیاسی پیدا کرد میراث ایستادگی رهبران جنبش سبز بود و ربط مستقیمی به جریان اصلاح طلبی که رهبر آن محمد خاتمی بود نداشت. هر چند معدود اصلاح طلبانی بودند که با عقیده به مسیر موسوی یا از سر فشار اجتماعی با قاقله جنبش سبز همراهی کردند و البته متحمل هزینه شدند. اما پرداخت این هزینه ها، آنان را به جلو نبرد بلکه عقب گرد کردند. کاسبان رفع حصر عملا اقدامی برای رفع حصر نکردند و لیست امید هم نه تنها بر امیدها نیفزودکه اساسا آن را نابود کرد.
در دی ماه ۹۶ جمهوری اسلامی بعد از سپری کردن سه گغتمان، سازندگی، اصلاحات، عدالت، و اعتدال، کشوری در همه ابعاد ور شکسته پیش چشمان جوانان بیکار نا امید از آینده قرار داده است که بخش بزرگی از آنان تحصیلات عالیه دارند. طبیعی است مردمی که همه گفتمانها را در بوته عمل آزموده اند و شکست را لمس کرده اند راهی دیگر بجویند. جنش اعتراضی اخیر با عبور از همه گفتمانها، از اساس سیستم سیاسی عبور کرده است. این عبور اصلاح طلبان و اصول گرایان را باهم متحد کرده است. آنها به درستی می فهمند که دریک کشتی نشسته اند. چه آنها که معترضان را آشغال خواندند چه آنها که از لفظ موجهای بی ریشه استفاده کردند و چه آنهایی که رندانه بیم می دهند سوئیسی در کار نیست، سوریه می شویم از ادامه وضعیت موجود منتفع می شوند. استمرار طلبان که همه مفاهیم شریف سیاسی را از معنا تهی کردند احساس شکست بیشتری می کنند چون هیچ شعاری در جریان جنبش اعتراضی اخیر فراگیر در ایران نیست که خودشان را به آن سنجاق کنند. وقتی خاتمی تلاش کرد سخنگویی جنبش اخیر اعتراضی را عهده دار شود و آن را منحرف کند فعالان سیاسی با هشتگ# براندازیم در مقابل او موضع گیری کردند. اساسا در عالم سیاست پیش بینی قطعی نمی شود انجام داد اما روند تحولات سیاسی در ایران نشان دهنده همگرایی سیاسی هردو جناح در برابر جنبش اعتراضی فراگیر در ایران است. اما مهمترین خروجی نامه اخیر کروبی دور کردن استمرار طلبان از #سفره انقلاب است آنها نمی توانند کروبی در حصر را تمجید کنند اما از پرسش های بنیادی او از آیت ا.. خامنه ای چشم بپوشند. حداقل دستاورد نامه این است که اصلاح طلبها را پس از سکوتشان در برابر انتشارفیلم جلسه خبر گان رهبری بیشتر الک می کند. آنهایی که امروز با مردم همراهی می کنند در آینده نیز فراموش نمی شوند. استمرار بر ماندن بر #سفره انقلاب جرم نابخشودنی است نه سابقه نشستن بر #سفره انقلاب
https://t. me/hamedaynehvand