کاربرد حجاب اجباری در جمهوری اسلامی

دوشنبه, 16ام بهمن, 1396
اندازه قلم متن

حامد آئینه وند

در اینکه حجاب از مسلمات اسلام است در میان فقها و مراجع تقلید اختلافی وجود ندارد و زنان مسلمان گریزی از حجاب ندارند و بر اساس شواهد و قرائن متقن هیچ فقیهی تا کنون اصل حجاب را رد نکرده است. هر چند در خصوص شکل پوشش و نحوه حضور خیابانی زنان در معابر و مجالس عمومی بین فقها اختلاف نظراتی وجود دارد اما مخرج مشترک نظرات همه آنها لزوم پوشاندن مو و دستها تا آرنج است. براساس دستورات دینی رعایت حجاب واجب است اما چون حجاب جزئی از اصول دین نیست، زن بی حجاب خارج از دایره مسلمانی قرار ندارد. بنابراین سنجش مسلمان بودن یا نبودن افراد با حجاب نه تنها درست نیست بلکه دقیق هم نیست. عدم رعایت حجاب ناقض مسلمانی نیست هر چند زن محجبه دست کم در فرم می تواند مدعی باشد که دستورات اسلامی را بیشتر از زن بی حجاب رعایت کرده است و چنانچه در خوانش درون دینی رعایت احکام اسلامی را فضیلتی اخلاقی قلمداد کنیم که انسانها به اختیار و در آزادی کامل انجام می دهند حجاب برای زن مسلمان می تواند فضیلتی اخلاقی به حساب بیاید اما در ایران امروز حجاب فضیلتی اخلاقی حتی برای باور مندان واقعی به اسلام محسوب نمی شود چون اراده آنها برای رعایت حجاب با اراده حکومت در اجبار حجاب گره خورده است و این همبستگی ایدئو لوژیک عملا فضیلت اخلاقی حجاب را بی اعتبار کرده است. اما چرا جمهوری اسلامی با شدت از حجاب اجباری دفاع می کند و “گشت معروف ارشاد” که نماد زور عریان برای رعایت حجاب اجباری است را با قدرت پیگیری می کند؟

سه معنای متفاوت برای فهم وجود دارد. این سه معنا عبارتند از: فهم به عنوان معرفت نظری؛ فهم به عنوان معرفت عملی و فهم به عنوان توافق. عامل پیوند‌دهنده این سه، معنای دیگری از فهم است که گادامر از آن به فهم “به مثابه کاربرد” تعبیر می‌کند. جمهوری اسلامی و نهاد رو حانیت بعد از تثبیت خود و حذف رقبا و مخالفان از عرصه سیاست، به شدت نیازمند “غیر سیاسی کردن “جامعه بود و یکی از ابزارهای مهم دراین مسیر، توسل جویی به “امر حجاب” بود. ارتباط مساله حجاب با مساله جنسی و اختلاط زن و مرد سبب می شد که انرژی مخالفت جامعه با حکومت به “فرا سکس” نرسد و در همین محدوده باقی بماند. به همین دلیل هم بود که قاطبه کارگزاران حکومت به فهمی مشترک از اجبار حجاب که در مسیر غیر سیاسی کردن جامعه کاربردی باشد رسیدند. بی جهت نبود که هم خاتمی، هم احمدی نژاد هردو برای کسب رای در جامعه غیر سیاسی بر”آزادی های اجتماعی “تاکید می کردند. جمهوری اسلامی دست کم تا سال ۸۸ این وضعیت را با موفقیت حفظ کرد. اما با برجسته شدن “سیاست به مثابه سیاست” با ورود میر حسین موسوی به عرصه انتخابات و عاملیت یافتن نحوه اداره کشور در دو حوزه اقتصاد و سیاست، وقوع اختلاسهای سنگین و رشد آگاهی عمومی به دنبال شکسته شدن انحصار رسانه ای و گستردگی فضای مجازی جامعه به “فراسکس” رسید و دریافت که تاکید بر “حجاب اجباری” نه از سر دغدغه دینی که سر پوشی برای غارت است.

مهمترین مصداق را شاید باید محمود خاوری دانست. رئیس ظاهرا متشرع و بسیجی بانک ملی که با اختلاس سه هزار میلیاردی به کانادا گریخت، مدیری که به کارکنان تشر می زده است که بعد از نماز جماعت دعای فرج نخوانده نمازخانه بانک را ترک نکنند. مورد متاخر اما تبرئه قاری متهم به اعمال منافی عفت نزدیک به بیت رهبری است. تضاد میان حجاب اجباری و سهل گیری نسبت به اختلاس مدیران و اعمال منافی عفت را تنها با مفهوم حائل می شود توضیح داد. حجاب اجباری نقش حائل ساختاری را در برابر فساد ساختاری بازی می کند. دختران خیابان انقلاب هوش سیاسی خود را با حرکتی مدنی نشان دادند. نشانه گرفتن حجاب اجباری، حمله به سنگری است که غارتگران بیت المال پشت آن ایستاده اند. آزادی حجاب که مهمترین نماد آزادی اجتماعی و به رسمیت شناختن تکثر فرهنگی است ده سال پیش می توانست نسخه ای نجات بخش برای جمهوری اسلامی باشد اما امروز که جامعه به کارکرد حجاب اجباری پی برده است سقف خواسته اش دیگر آزادی حجاب نیست. بی دلیل نیست که جنبش اعتراضی دی ماه ۹۶، با حرکت ویدا موحد در اعتراض به حجاب اجباری کلید خورد اما در تظاهرات سراسری، با شعارهایی سیاسی که در برگیرنده حمله به کلیت نظام بود فراگیر شد. کارکرد حجاب اجباری به دلیل فهم جامعه ازمنطق درونی آن از بین رفته است. دوره ای که حجاب اجباری، حجابی بر سر غارت بیت المال، سوء مدیریت و جای گذاری ژنهای خوب بر #سفره انقلاب بود گذشت.

https://t. me/hamedaynehvand


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.