دانشگاه به دلیل ذات وجودى اش -که آوانگارد و تاثیرگذار است-، همیشه مورد طمع بوده است؛ حال چه از طرف حاکمیت و چه از طرف اپوزوسیون. حاکمیت تلاش می کند که کنترلش کند و به خدمت خود درآورد. ذات سرکش و نقاد اما، در مقابلش مى ایستد و همواره هزینه می دهد بى چشم داشتى. شور جوانى و باور درونى دانشجو را در خدمت بسط جامعه مدنى قرار می دهد نه هم پیمانى با قدرت.
از اول انقلاب تاکنون، چه حوادث و طوفان هایى که بر او نرفت. از انقلاب فرهنگى بگیر، تا حوادث کوى دانشگاه و اعتراضات ۸۸ و غیره، فعالیتش همواره مورد هجمه قرار گرفته و هم چنان مى گیرند. با تمام این احوال، دانشگاه همیشه همراه مدنیت بوده است. بارها و بارها تنها ماند اما از آن چه که می دانست درست است، تمام قد دفاع کرد، ایستاد، وانداد و خودش به یارى خودش شتافت. شاید راز ایستادگى اش چیزى جز این نباشد.
در دولت هاى مختلف پس از انقلاب، روش هاى مختلفى با کیفیت و کمیت بالا و پایین جهت کنترلش انجام شد. بازوهاى تنبیهى تعبیه و در زمان هاى مقتضى از استفاده گردید.
واژه “ستاره دار” در دولت نهم رنگ و بوى دیگرى گرفت. این که آیا دولت اصلاحات در تدوین آن نقش داشته و آیا از این ابزار سرکوب استفاده می شده، در این جا موضوع بحث ما نیست. مسئله آشکار این است که تا قبل از دولت نهم، کمیته هاى انضباطى با تعلیق و اخراج از دانشگاه یا خوابگاه اقدام به تنبیه فعالین دانشجویى می کردند، اما دولت نهم یک گام جلوتر نهاد و با وارد کردن نیروهاى امنیتى به دانشگاه بحث ستاره دار کردن را به روز کرد. یعنى با بررسى وضعیت دانشجو در مقطع قبلى، با استعلام از نهادهاى امنیتى مانع از ادامه تحصیل در مقطع بالاتر می شد. صد البته به این موضوع بسنده نکرد و تشدید سرکوب هاى انضباطى در همان مقطع را هم رقم زد. یعنى با نظر امنیتى ها دست به تعلیق و اخراج می زد. به طوری که در یک ترم تنها در یک دانشگاه با آمار ۳۰ نفره محرویت از تحصیل روبه رو می شویم.
طى کارزار انتخاباتى ۸۸ دانشجویان آسیب دیده طى تشکیل مجموعه اى به نام “شوراى دفاع از حق تحصیل”، دست به مخالفت با ادامه این روند زدند. مهدى کروبى در آن ایام ضمن حمایت از شورا، عنوان نمود که نه تنها این دانشجویان باید به دانشگاه بازگردند بلکه به دلیل تضییع حق شان باید به ایشان غرامت نیز پرداخت گردد. تلاش هاى مسلم دولت نهم براى تبدیل حق به امتیاز تحصیل، طى این موضع گیرى ها و طى پرسش قرار دادن چرایى این روند در دولت در جریان مناظرات پنبه شد و به عنوان حقى غیرقابل انکار به جامعه معرفى گردید.
حال صرف فعالین دانشجویى که به دلیل فعالیت هایشان ستاره دار می شدند، بسیارى به دلیل گرایش مذهبى محروم و اخراج و ستاره دار گردیدند. متاسفانه آمار دقیقى از تعداد این محرومیت ها در دست نیست اما این روند بوده و هم چنان هم وجود دارد.
با این پیشینه اجمالى چند نکته قابل ذکر خواهد بود:
۱- بر اساس قانون، تحصیل یک حق است و هیچ کس نمی تواند افراد را از آن محروم کند. حتی یک زندانى محکوم به اعدام هم می تواند طى شرایطى ادامه تحصیل دهد. این که به هر دلیل مانع تحصیل افراد شوند، نقض صریح قانون است. تبدیل حق به امتیاز (تلاشى که ذکر آن رفت)، این امکان را به حاکمیت می دهد که هر زمان به هر شکل ممکن این امتیاز را سلب کند و هر روز با گسترش دامنه اش تعداد بیش ترى را از تحصیل باز دارد.
به طور کلى هر فرد با هر تفکر سیاسى و یا باور مذهبى می تواند بدون مانع تحصیل کند و ایجاد محدودیت در آن قانون گریزى تلقى می گردد.
۲- هنگامی که این امکان فراهم شود که نهادهاى امنیتى وارد دانشگاه شوند، نظر بدهند و نظر خود را اعمال کنند به طور مشخص ساحت دانشگاه مورد تعرض واقع شده است. نهادهاى امنیتى اعم از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، حق هیچ گونه دخالتى در دانشگاه را ندارند اما اکنون می بینیم جهت ورود، ادامه تحصیل و غیره از ایشان استعلام گرفته می شود. وقتى صحبت از امنیتى کردن دانشگاه می زنیم منظورمان همین است: دخالت بى حد و حصر امنیتى ها.
در دی ماه ۹۶ دیدیم که پرونده سازى هاى متعددى علیه فعالین دانشجویى صورت پذیرفت و وزارت اطلاعات دستگیرى آنان را اقدام پیشگیرانه خواند. پیشگیرى از چه، مشخص نشد؛ اما این دخالت مسلم و این پرونده سازى متعدد باعث شد که بسیارى از دانشجویان در دادگاه به حبس هاى طولانى مدت محکوم شوند. و این روند هم چنان ادامه دارد…
۳- کاش حکومت ها بفهمند زمانى ضربه می خورند که صدا را خفه کنند؛ آن موقع که دریچه نقد را بسته و راه اصلاح را سد نمایند. زمانی که با انواع ابزار محدودیت زا مانع از تحصیل افراد می شوید، درویش را به نوعى، بهاییان را به شکلى، فعالین صنفى را به هر دلیلى و فعالین سیاسى را به هر بهانه اى و با امنیتى کردن فضا -بالاخص فضاى دانشگاه-، مانع از گفتگو و حتی جدل می شوید و با تبدیل کردن هر حقى به امتیاز به زعم خود فضا را کنترل می کنید؛ این خفقان روزى سر بر خواهد آورد و دیگر زبانى براى گفتن و گوشى براى شنیدن نخواهد بود.
از: ماهنامه خط صلح