وضع و حالت کشور و ملت ایران از آن روز تابستان ۱۳۵۸ که خمینی فریاد زد: «بشکنید این قلمها را؛ و ما اشتباه کردیم که کم کُشتیم…» همیشه قمر درعقرب بوده است. مقلب القلوب و الابصار و مدبر اللیل و النهار نیز حال و احوال ایران و ایرانی را نه تنها احسن الاحوال نکرده، بل روز به روز احقرالاحوال بوده و سران نیز در اکمل الاضلال با مردم برخورد کرده اند. اما این بار اوضاع جوی درحکومت؛ و حرکت کواکب و سیر زمین و ماه در بروج مختلف، وخامت حال و ذلالت احوال حکومت فقیهان ایران را فزونی بخشیده است. دیدگاه کشورهای بزرگ نسبت به کارکرد و رفتار بیرون از نزاکت سران حکومت ولایت که با کشف توطئه ی ترور سفیر عربستان در ایالات متحده به مرحله ای حاد و داغ رسیده بود، با پخش بیانیّه ی رئیس آژانس بین المللی اتمی در مورد اعلام جنبه نظامی تلاشهای هسته ای ایران، به مرحله ی وخیم پانهاده و بسیار بحرانی شده و از خط قرمز گذشته است. به سخنی دیگر پرده از روی خدعه و فریب حکومت اربابان محاسن و عمامه برداشته شده است؛ و دیگر هیچ قسم و آیه و هیچ قول و قراری پذیرا نیست؛ و لاجرم هر نوع معامله جدید و ابراز هر گونه تساهل و تسامح با این ریاکاران تنها سبب کشتن وقت و تأمین زمان و یا کسب فرصتهای لازم برای اتمام کار خواهد بود.
روش موذیانه ی حاکمیّت؛ و دروغگوئی های سی و چند ساله ی تمام سران حکومت از هر قماش – اصلاحطلب و اصولگرا – که پیوسته اتهامات را تکذیب کرده و به جهانیان اعلام می کردند که دانش هسته ای را تنها برای تولید برق و امور صلح آمیز می خواهند، سرانجام به جائی نرسید و مشت دروغگویان و دغلبازان گشوده شده است. معلوم گشت که دیدگاه کسانی مانند صاحب این قلم که از همان ابتدا در چند مقاله نوشتم که «منظور حضرات بُمب اتمی است؛ وگرنه کعبه و بتخانه بهانه…» بیشتر به واقعیّت نزدیک بود تا آن هموطنانی که دسترسی به فنآوری هسته ای را برای کشور به عنوان شاخه ای از دانشها، الزامی ارزیابی می کردند و آن را سبب سرفرازی می دانستند. روشن شد حاکمان دینی هدفی و مقصودی جز دسترسی به نیروی تخریبی هسته ای نداشته اند.
این حکومت که ازهمان روز نخست پایه اش با حضور و دستور آخوندها و صلاحدید فقیهان؛ و با شور وغور اربابان عمامه؛ و در درون مساجد و در پای محراب و رواقِ حسینیّه ها و تکیه ها پی ریزی شد، تاکنون جز خدعه و نیرنگ، طریقی نپیموده؛ و اعمال و رفتار و اطوارش ملقمه ای بوده است از دروغگوئی و خدعه بازی و فریبکاری. به شهادت هرآنچه در این سی و سه سال برکشور ایران و اوضاع سیاسی و اقتصادی آن گذشته است، حاکمان مسلمان شیعه اعم از مولوی و مکلا، بر اساس شریعت مذهب تشیّع و بر منوال دستور بزرگان مذهب شیعه در طی قرنها، «تقیّه» را که دروغگوئی مطلق است لحظه ای فراموش نکرده و در تمام ارکان حکومت آن را رواج داده بودند. تقیّه معنا و مفهومی جز دغلبازی و دروغگوئی و فریبکاری ندارد. تقیه یعنی دروغ گفتن برای تأمین جان و حیثیّت. حدیثی را آخوندها از یکی از امامان شیعه نقل می کنند و بسیار حدیث مشهوری است به این مضمون: «اُستُر ذَهَبَکَ و ذهابَک و مذهبک» معنای تحت الفظی اش: مخفی نگهدار طلاهایت و رفتنت(مسافرت) و مذهبت را. به عبارت ساده تر دارائی، مسافرت و مذهبت را از مردم پنهان نگه دار.
و بدیهی است که این هرسه مورد از ارکان مهم زندگی است که امام شیعه دستور داده است تا پیروانش در باره آن با کسی سخن نگویند و دیگران پی به این سه مورد زندگی شان نبرند.
چنین دستوری در زمان پیش از صفویّه که شیعیان در اقلیّت محض بودند و از معرفی خویش هراس داشتند، بی شک سبب تأمین جان و مال فرد شیعی می شد و او را از دست ستم حاکمان سنی خلاص می کرد. اما با اقتدار شاه اسماعیل در ایران، و قدرت قزلباشان و سنی کشی آنها، موضوع برعکس شد و از آن زمان این سنی ها بودند که باید مذهب خویش را کتمان می کردند.
اما درحکومت اسلامی ایران، فرمانروایان هستند که در سیاست و دولت تقیه می کنند و خواسته ها و تصمیمهای خود را از ملت نیز مخفی نگه می دارند. این حقه بازی و دروغگوئی در تمام این ۳۳ سال از سوی سران معمم و غیر معمم سکه ی رایج بوده و هر آن چه کرده اند در شمار بیشینه، از دید ملت پنهان بوده و پنهان مانده است. در این ۳۳ سال سران حکومت به نوبت به دزدی و اختلاس مشغول بوده اند و هرچه توانسته اند ثروت ملی را در خفا و علن چاپیده اند. تنها زمانی که حق و سهم دیگران را نادیده گرفته و از شرکت دوستان در معامله و مسابقه طفره رفته اند، دزدی و غارت برملا شده و خبرش به جراید رسیده است. تازه آن هنگام نیز هر بار حضرت رهبر معظم که خود بزرگترین سارق این بنگاه است، پا به میدان گذاشته و دستور فرموده است که فتیله را پائین بکشید و کوتاه بیائید؛ و درواقع روی سرقت بیت المال و غارت ثروت ملی سر پوش بگذارید!
فزون بر این فسادها، دروغ و دغل در زمینه های دیگر نیز جاری و ساری است و آخوندها نه از دروغ شنیدن ناخوشنودند و نه از دروغ گفتن ابائی دارند.
مسئله اتمی نیز بر همین منوال بناشد که سالها در خفا مقدمات کار فراهم و ادامه آن پیگیری شد و از چشمها پوشیده ماند و موضوع آفتابی نشد. اما ماهواره ها و ماهواره داران چون به نصایح امامان شیعی گوش فرا نمی دهند و حدیث و آیه به سمعشان نرسیده و وقعی به این خزعبلات نمی گذارند، پی به حقیقت بردند ودروغ برملاشد.
برهمین منوال کار آقای محمود احمدی نژاد مقام ریاست جمهوری به هنگام حضور در تاجیکستان و اظهار فضل حضرتشان در مورد فردوسی، در همان مقوله تقیه و دروغ قرار می گیرد.
آقای محمود احمدی نژاد رئیس دولت اسلامی ایران در نوروز امسال به دعوت رئیس حکومت تاجیکستان به آن کشور مسافرت کرده و در جشنی که با حضور سران کشورهائی که جشن نوروزی دارند برگزارشد، شرکت کرد و طبق رسم رایج مجبور شد سخنرانی کند. آقای احمدی نژاد با دیدن شاهنامه فردوسی بر روی سفره هفت سین به جای مجلد قرآن، مجبور به بیان جمله ای شد که طبق عرف و معمول، رهبر معظم حکومت را باید عصبانی کرده و از او در این زمینه بازخواست کرده باشد. احمدی نژاد گفت:«فردوسی مکتب پیامبر اسلام را نجات داد…»
نان به نرخ روز خوردن یعنی همین؛ احمدی نژاد هنگامی که متوجه می شود آنچه مردم تاجیکستان برگزار می کنند به درستی جشن نوروزی است و نه عید عربی؛ و به جای مصحف قرآن که ایرانیان شیعی بر سفره هفت سین می نهند، دیوان شاهنامه و کتاب اشعار رودکی قرار گرفته است، باز هم تقیه می کند و در حضور مردمی متمدن و فرهنگ دوست، مجبور می شود از «خلاف آمد عادت» استفاده کند و چرند ببافد و بگوید فردوسی اسلام را نجات داد.
فردوسی زبان پارسی را نجات داد و فرهنگ ایرانی را از اضمحلال رهانید و هیچ گاه به صورت مثبت کاری به اسلام و دین اعراب نداشت. اگر درمقدمه دیوانش چند بیتی در وصف محمد و خلفای راشدین و علی درج شده است، باید گفت نخست آنکه بسیار اندک و سرسری است و دوم اینکه به اقرار بسیاری از فردوسی شناسان بیشتر آن ابیات از حکیم توس نیست و ملحقاتی است که به دیوان شاهنامه افزوده شده اند.
اما رئیس دولت حکومت فقیهان، جای گویش پارسی و فرهنگ ایرانی را با مکتب پیامبر اسلام عوض می کند و چنین بلاهتی را مرتکب می شود که فردوسی را نجات دهنده مکتب اسلام معرفی کند!.
اگر احمدی نژاد این سخن را در دهنکجی به آیات عظام و علمای اعلام مذهب شیعه گفته باشد و غرض حقیر شمردن بزرگان دین و مذهب بوده است، باید گفت دستمریزاد؛ و بالاخره کسی پیداشد که این اعاظم و اکابر را کمی از سکه بیندازد! ولی اگر فکر می کند که در جایگاه محققان نشسته و از متن شاهنامه چنین برداشتی را بیرون کشیده است، پرت و پلا بافته و سخت در اشتباه است و سخنش به کل بی ارزش است.
یکی از ویژگیهای حکیم توس در شاهنامه، درست بی اعتبار ساختن دین اسلام و استعمارگران عربی بوده است. استعمارگرانی که با آوردن کتابی بی محتوا و وصل کردن آن به الله خدای اعراب برای خویش اقتدار و هیمنه و ارزش ساختند. فردوسی در سی سال تلاش بی وقفه، هم ارزش آن کتاب را کاست و هم زبان پارسی و مردم ایران پارسی گوی را از دست فرهنگ اعراب نجات داد و ایران و ایرانی را از عرب شدن و اعرابی بودن دور ساخت.
در این مورد آیت الله مکارم شیرازی سخت عصبی شده و به شدت به احمدی نژاد تاخته است که چرا بیراه و پرت حرف می زند؛ و فردوسی خودش چنین ادعائی نداشته است و…
البته آیت الله مکارم شیرازی درست می گوید و چنان که اشاره کردم، فردوسی نه چنین کاری کرده است و نه چنین ادعائی داشته است. فردوسی به فرموده خودش «عجم را زنده کرده است به دین پارسی» و درواقع، عجم را از عجم بودن نجات داده و گویش پارسی را جان و روان دوباره بخشیده و چنان در اوج نهاده که بعد از او هیچ کس، دیگر کتاب به لسان عربی ننوشت و عجم از گنگی رهید و به گونه ای سخن گفت که اعراب حاکم مجبور شدند خود را با آن وفق بدهند و پارسی یاد بگیرند. اما چون حروف«پ،چ، ژ، و گ» را نداشتند، به جایش«ب یا ف، ش، ز، و ج» را گذاشتند. پارسی ، فارسی شد؛ و اسپ، به اسب تبدیل گشت و اسپهان، اصفهان شد؛ روژ را روز گفتند و گندی شاپور به جندی شاپور تغییر نام یافت.
اما دراین زمینه، آیت الله مکارم و سایر آخوندهای ایرانی فراموش نکنند و به یاد داشته باشند که چند سال پیش محمود احمدی نژاد و دوستانش در سالن سازمان ملل متحد در نیویورک، بر گرد سر او هاله ای از نور قدیسین دیده اند که هیچ یک از آیات عظام و بزرگ آخوندهای شیعه از کلینی و طبرسی و… تا ملاباقر مجلسی و خمینی و دیگران، هیچگاه چنین هاله ای نداشته اند و به چنین جایگاه رفیعی که احمدی نژاد رسیده بود، نرسیده اند. در ضمن آن زمان هیچ یک از این اعاظم بر دروغگوئی مقام ریاست جمهوری ایرادی نگرفتند و ساده و ساکت از روی آن گذشتند. پس باید بپذیرند که احمدی نژاد از نظر سماوات و لاهوت، از آنان پیشی گرفته و با آن هاله نور در مقامی بالاتر است؛ و لذا فتوایش بر فتاوی آنان رجحان دارد؛ و اگر چنین فتوائی در مورد فردوسی صادر می کند، هرچند مورد تمسخر و استهزای ما قرارگیرد، دستکم ارباب عمائم و باورمندان دین و مذهب باید پذیرای آن باشند.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۲۸/۳/۲۰۱۲