اگر قرار بود مراسم ختم مادر یک سرهنگ یا تیمسار یا سردار جمهوری اسلامی پر شکوه جلوه کند چند اتوبوس از سربازان وظیفه را به مراسم انتقال می دهند. “صفهای پرشکوه” نماز جمعه و دیگر مراسم دولتی با سربازان وظیفه پر می شود…
حضور در نماز اجباری در پادگانها بنا به دستور نظامی انجام می شود و کسانی که از این امر سرباز زنند تنبیه می شوند. حتی آنها که مسلمان نباشند یا نخواهند نماز بخوانند باید در نمازخانه در انتهای سالن بنشینند و در نهایت سیاهی لشگر سخنرانی روحانیون عقیدتی- سیاسی باشند.
مدیر مرکز قرآن و عترت دانشگاه علوم و معارف قرآن از اجرای طرح سرباز مسجد در استان قم خبر داده است. بنا به این طرح در حال اجرا “حافظان و قاریان مدت سربازی خود را به عنوان مدیر فرهنگی در مساجد تحت نظر مراجع ذی صلاح می توانند بگذرانند.” وی آثار و نتایج اجرای این طرح را باز شدن مساجد و رفع مشکل تعطیلی مساجد، ساماندهی قرآنی مساجد، و نقش مؤثر در گسترش فرهنگ انس با قرآن دانست. (مهر ۲۰ اسفند ۱۳۹۱)
فراتر از این که این سربازان چگونه انتخاب می شوند (قاری چه کسی است؟ آیا هر کس بتواند قران بخواند قاری نیست؟) و چه روالهایی برای معاف کردن سربازان از خدمت در مناطق دشوار و دور از شهر و دیار وجود دارد، این گونه طرحها حکایت از چه نوع نگاهی به سرباز، سربازی، مسجد و دیگر مجامع در ایران تحت حکومت دینی دارند؟
“صفهای پرشکوه”
در ۳۴ سال گذشته همانند سالهای قبل از آن در دوران پهلوی از سربازان وظیفه همیشه برای سیاهی لشگر در مجامع دولتی و مجامع مربوط به مقامات دولتی سوء استفاده می شده است. گرچه پدیدهی زشت گماشتگی (خدمتکاری سربازان برای امرای ارتش در خانههای آنها) بعد از انقلاب رسما ملغی شد اما این امر با سنت پاسداری روحانیون (بالاخص در شهرهای کوچک) تا حدودی بازگشت. البته روحانیون در مقایسه با امرای ارتش شاهنشاهی بسیار بیشتر به پاسداران خود توجه و آنها را به منابع قدرت و ثروت متصل می کردند. در میان مدیران جمهوری اسلامی در ۳۴ سال گذشته کم نیستند کسانی که کار خود را در جمهوری اسلامی با پاسداری روحانیون آغاز کردهاند. اما سنت زشت سوء استفاده از بدن سربازان در همهی نیروهای نظامی و انتظامی برای پر کردن مجالس (این بار ایدئولوژیک، به علاوهی خانوادگی و حکومتی) ادامه یافت.
اگر قرار بود مراسم ختم مادر یک سرهنگ یا تیمسار یا سردار جمهوری اسلامی پر شکوه جلوه کند چند اتوبوس از سربازان وظیفه را به مراسم انتقال می دهند. “صفهای پرشکوه” نماز جمعه و دیگر مراسم دولتی (۲۲ بهمن، ۱۳ آبان، ۱۴ خرداد، دیدار مقامات عالی رتبه از استانها، سخنرانیها و گردهماییهای دولتی) با سرهای (بدون حقوق و بدون هویت) سربازان وظیفه پر می شود. حکومت تازه تاسیس می خواست وانمود کند که محبوبیتش کاهش نیافته و سربازان وظیفه باید هزینهی آن را پرداخت می کردند.
حضور در نماز اجباری در پادگانها بنا به دستور نظامی انجام می شود و کسانی که از این امر سرباز زنند تنبیه می شوند. حتی آنها که مسلمان نباشند یا نخواهند نماز بخوانند باید در نمازخانه در انتهای سالن بنشینند و در نهایت سیاهی لشگر سخنرانی روحانیون عقیدتی- سیاسی باشند.
سرهای دائمی
طرح سرباز مسجد نیز در پی آن است که مساجد خالی را با سربازانی که دائما در آنجا به عنوان خدمت سربازی اطراق می کنند پر کند. مقامات سیاسی و مذهبی مدام از خالی بودن مساجد شکایت می کنند (محسن قرائتی رئیس ستاد اقامهی نماز، ۲۶ شهریور ۱۳۹۱) و طرحهایی با اتکا بر برنامههای دولتی (مثل تزریق بودجهی بیشتر به مراکز فرهنگی مساجد) برای پر کردن آن می دهند. این طرح نه تنها گام دیگری برای دولتی کردن مساجد و اخذ حضور خود انگیختهی دینداران محلی در مساجد است بلکه سربازان را که وظیفهی آمادگی برای دفاع از کشور و دفاع در شرایط جنگ را بر عهده دارند مورد سوء استفادهی عقیدتی قرار می دهد.
در دورههای انتخابات بالاخص در پادگانهای سپاه از سربازان سوء استفادهی سیاسی می شود. در روز انتخابات شناسنامههای سربازان در پادگانها جمع آوری شده و به آنها خط داده می شود که به چه کسی رای دهند (نویسنده در دوران سربازی شاهد این ماجرا بوده است). در هر دو صورت به سربازان وظیفه به صورت سرهایی که باید به عدد تبدیل شوند و فضاهایی را پر کنند نگاه می شود.
خدمت به کشور یا مقامات
بعد از افول ایدئولوژی انقلابی، مجامع دولتی همیشه با سربازان ارتش و نیروی انتظامی پر می شد. چندی بعد که سپاه هم احساس کرد دیگر داوطلب کافی برای پر کردن پادگانهایش ندارد به گرفتن سرباز وظیفه اقدام کرد و مراسم سپاهیان ارشد و سرداران نیز همانند امرای ارتش با سربازان وظیفهی سپاهی و بسیجیان پر می شده است. سوء استفاده از سرباز با اتکا به تحت امر نظامی بودن آنها انجام می شده است. سربازی که انتظار داشته باشد فرماندهان وی در چارچوب حقوق قانونیاش عمل کنند مورد انواع تنبیهات و محرومیتها قرار می گیرد. استفادهی شخصی، محفلی، ایدئولوژیک و غیر حرفهای از سربازان یک قاعده در نیروهای مسلح کشور است و نه یک استثنا.
حتی حرفهای کردن خدمت نظام نمی تواند به این سوء استفادهها پایان دهد چون فرماندهان می توانند آنها را تحت امر به هرکجا که بخواهند ببرند. بسیاری از سربازان نیز به از این تمور استقبال می کنند چون گشایشی است در زندگی عاطل و باطل در پادگانها. البته تفاوتی که حرفهای شدن نظامیگری ایجاد خواهد کرد هزینهی بیشتر این سوء استفاده برای مردم خواهد بود چون بسیاری از این مراسم در ساعات اداری برگزار نمی شوند و حکومت مجبور خواهد بود برای ساعات غیر اداری اضافه کار بپردازد. همچنین از تعداد کسانی که از آنها سوء استفاده می شود کاسته خواهد شد چون حکومت مجبور خواهد بود به کادر نیروهای نظامی حقوقی در حد گذران زندگی بپردازد در حالی که سربازان حتی جیرههای معمول خود را دریافت نمی کنند.
طبقهی حاکمه سربازی نمی کند
تحقیرها و اتلاف وقتها و دشواریهای بی حاصل و غیر آموزشی در دوران سربازی آن قدر زیاد است که همهی خانوادهها تلاش می کنند راهی برای گریز فرزندان خود از آن پیدا کنند. دورهای که می شد سربازی را با چند میلیون تومان خرید خانوادههایی که امکانش را داشتند این مبلغ را می پرداختند. اما اکنون که راه گریزی وجود ندارد طبقهی حاکمه راههایی برای گریز از آن پیدا کرده است. روحانیون که اصولا مادام العمر معاف هستند و این خدمت را انجام نمی دهند. اکثر فرزندان آنها یا با پادر میانی والدین یا پارتی بازی اقوام به جایی نزدیک به خانه اعزام می شوند. از بسیجیان نیز دورهی بسیجی گری (که غیر از آموزش نظامی صرف مزاحمت افراد در خیابانها و سرکوب مخالفان می شود) حداقل به عنوان بخشی خدمت وظیفه (تا شش ماه) پذیرفته می شود. آموزش نظامی بسیجیان حدکثر چند هفته بیشتر طول نمی کشد.
گذراندن خدمت سربازی در سپاه که فشار انضباط و حضور در مراکز نظامی دور افتاده در آن کمتر است معمولا نصیب خانوادههای نزدیک به سپاهیان و بسیجیان می شود. آنها که ارتباطات مستحکم تری با مقامات دارند دوران سربازی را به دوران حضور در یک ادارهی دولتی در شهر محل زندگی بعد از گذراندن دورهی آموشی تبدیل می کنند. بسیاری از آقازادهها یا از معافیت طلبگی یا از معافیت تحصیل در خارج برخوردار می شوند و پس از بازگشت نیز از سهمیهها برای خدمت سربازی در ادارات دولتی یا مراکز نظامی نزدیک به خانه استفاده می کنند. سوء استفاده از قدرت در میان طبقهی حاکم یک قاعده است اما حتما استثناهایی وجود دارد. اعزام به مناطق دشوار کوهستانی و بیابانها و مرزها عمدتا نیز نصیب کسانی می شود که “در آسمان ستارهای ندارند”.
کشور به عنوان پادگانی بزرگ
این که با سربازان عادی به عنوان “سر” بدون حقوق رفتار می شود ( خانوادههاو افراد به همین دلیل از سرابزی رفتن رضایت ندارند) ناشی از نگاه رمه وار به شهروندان ایرانی است. رفتار مقامات با سربازان عادی و عدم لحاظ هیچ گونه حقی برای آنها مورد بسیار جالبی برای این نگرش آنها به همهی شهروندان کشور است. آنها می خواهند که همه سرباز عادی (نه خودی) ولایت فقیه باشند. این عبارت در شعارهای ۳۴ سالهی رسمی همیشه به چشم خورده است که “ما همه سرباز تو ایم ….”
مقامات جمهوری اسلامی همهی شهروندان غیر خودی را به صورت سرباز وظیفهی خود می خواهند، چه در زمان انتخابات، چه در تظاهرات رسمی و چه در زندگی عادی، سربازانی که مدام به دستورات مافوق خود عمل می کنند و نقشی غیر از سیاهی لشگر برای نشان دادن عظمت نظام ندارند. ولی فقیه که صدور همهی دستورات و اعمال همهی ردهها از تیمسارسر لشگر تا سرباز ارشد خوابگاه را بر عهده دارد می خواهد همه به صورت سرباز برای وی انجام وظیفه کنند و اگر نکنند همهی تنبیهات پادگانی بر آنها مباح می شود. ولی فقیه کل کشور را به صورت پادگان می خواهد و اداره می کند.
از: گویا