مشکلات اقتصادی، فرسایش اجتماعی و انسداد سیاسی کشور بعد از سقوط صدام، قذافی، مبارک و بن علی و شرایط بحرانی بشار اسد می توانند زنگ خطری برای بیدار شدن حکومت خامنهای از خواب عمیق استبداد و یکه سالاری و نقض هر روزهی حقوق شهروندان ایرانی باشد. اما چرا هیچ نشانهای از بیداری به چشم نمی خورد؟ چرا به جای بیداری خود به فکر “بیداری اسلامی” دیگرانند؟
علی خامنهای یکی از متوهم ترین و خیالباف ترین رهبران سیاسی در دو دههی اخیر بوده است. توطئه اندیشی افراطی و خود- علی- پنداری وی دست به دست هم داده و رهبر و حکومتی بریده از واقعیت خلق کردهاند. در دولتهای امروزین گزارش واقعیتها به رهبران سیاسی داده می شود اما دیکتاتورها آنها را به سطل زباله می اندازند.
حکومت خامنهای در ۲۳ سال گذشته در شش توهم همزمان فرو رفته و کسی هم نتوانسته آن را از این توهمات برهاند. حکومت سازوکارهایی را به جریان انداخته تا اصولا کسی نتواند توهم زدایی کند. مقامات حکومتی نیز اکثرا ترجیح می دهند رهبر آنان در توهم باشد تا به تاراجشان برسند. کسانی هم که تلاش می کنند حکومت را از توهمات دراز مدتش بیدار کنند به خشم و غضب آن گرفتار می شوند.
توهمات خامنهای برای وی زنده، انضمامی و ملموساند و به همین جهت وی نمی تواند مرز میان آنها و واقعیت را تشخیص دهد. وفاداران حکومت نیز در همین مرزهای میان واقعیت و توهم گم هستند: واقعیت را می بینند چون مشغول انباشت منابع برای روز مبادا هستند و به توهم تظاهر می کنند چون می خواهند در حلقهی وفاداران باشند. خامنهای و دیگر حاکمان جمهوری اسلامی به دلیل دسترسی به منابع قدرت می توانند اختلالات گفتاری و رفتاری خود را که ناشی از این توهمات است بپوشانند یا کسانی را که این اختلالات را آشکار می کنند سرکوب کنند.
توهمات حاکمان جمهوری اسلامی نه از جنس هیپنوتیزم و رویاپردازی و نه از جنس تخیلاند و به مرز اختلالات عصبی نیز نمی رسند چون با خشونت بیرون ریخته شده و عوارض آنها بر هم انباشته نمی شود. اکثر رفتارهای مخرب حکومت ناشی از فرو رفتن در این توهمهای ششگانه است.
انشاء الله گربه است
خامنهای و وفادارانش در برابر اعمال مفسده آمیز وفاداران به حکومت و مداحیها در وضعیت ذهنی “انشاء الله گربه است” به سر می برند. او تصور می کند کسانی که برایش مداحی می کنند یا مجیزش را می گویند عاشق وی هستند و همیشه این کار را خواهند کرد. اما همهی آنها تا دست خامنهای از منابع نفتی و قدرت کوتاه شود وی را تحویل حکومت بعدی یا مخالفانش می دهند تا جایزه دریافت کنند (بلایی که بر سر قذافی آمد). خامنهای حتی یک نفر وفادار همیشگی ندارد. آدمهای دور و بر وی همه اطلاعاتی- امنیتی هستند که بر حسب اقتضائات شغلی خود به هیچ طرفی وفاداری پیدا نمی کنند و تنها به طرفی که قدرت قاهره را در دست دارد وفادارند.
خامنهای همچنین چنین می نمایاند که دستی در جنایات اطرافیان خود در خیابانها، زندانها و خانهها ندارد و مردم کوچه و خیابان نیز از آن خبر ندارند. اما اخبار قتلها، شکنجهها، ترورها، اعدامها و سنگسارها در جامعه به گوش مردم می رسد: حال برخی به این اخبار عادت کردهاند و برخی کاری از دستشان بر نمی آید. پارازیت و فیلترینگ برای تداوم “انشاء الله گربه است” در بخش اطلاع رسانی است.
خامنهای همچنین در برابر فساد گسترده و شایع در حکومت خود را به خوش بینی کاذب زده است. وقتی او پس از رسانهای شدن اختلاس سه هزار میلیاردی گفت “کشش ندهید” در واقع از رسانهها می خواست مزاحم وی در این تصور بی پایه نشوند.
چنان که می گویند نیست
هنگامی که حکومت خامنهای در برابر جامعهی جهانی قرار می گیرد به توهم “چنانکه می گویند نیست” گرفتار می شود. هل من مبارز طلبیهای حکومت ناشی از همین توهم است. کشوری که نمی تواند حداقلهای زندگی روزمرهی مردم را تامین کند (از داروی بیهوشی تا سوزن و نخ و از گندم تا شکر و روغن) هر چه سریع تر در حال غنی سازی اورانیم و نصب دستگاههای پیشرفته تربرای این کار است.
خامنهای به تنها نقاطی از دنیا سفر کرده که وضعیتی بدتر از یا مشابه ایران از حیث سیاسی داشتهاند (کرهی شمالی، سوریه، لیبی، پاکستان، هند، چین، الجزایر، موزامبیک، انگولا، تانزانیا، زیمبابوه، یوگسلاوی، رومانی و کره شمالی). خامنهای تصوری از زندگی امن و حیات عقلانی و آزاد تحت یک نظام دمکراتیک ندارد تا ببیند چگونه افراد از میوههای نظامهای دمکراتیک بهره می برند. سیاست خامنهای بیان مشکلات غرب و سرپوش گذاری بر مشکلات داخلی است. او از چیزهایی متنفر است که آنها را نمی شناسد.
همه چیز آرومه
حکومت در برابر منتقدان و مخالفان که مشکلات جامعه را بیان کرده و هشدار می دهند به توهم “همه چیز آرومه” دچار شده است. سالهاست بسیاری از مقامات ایرانی و غیر ایرانی دارند تلاش می کنند او را در کرسی توهم زای “ولایت مطلقه” تکان داده و به وی بگویند مشکلاتش را با اتحادیه اروپا و ایالات متحده حل کند و تنشها را به حداقل برساند اما وی در توهمی خوش خیالی آور فرو رفته و نمی خواهد طوفانها و سیلهایی را که به سمت خود وی، حکومتاش و کشور می آیند ببیند. در نقاطی از تاریخ نیز مشخص است که وی خود را به توهم زده است، مثل داستان تحریمها که درآمد نفتی کشور را به حدود نصف در سال ۲۰۱۲ رساند و وی چند ماهی می گفت “همه چیز آرومه” یا اروپاییها و امریکاییها در حال زوال و فروپاشیاند. تنها بعد از یک سال از شروع تحریمهای نفتی که درآمد نفتی کشور به حدود ۵۰ درصد سال قبل رسید او از مشکلات تحریم ها سخن گفت.
پنبه در گوش
علی خامنهای در برابر دیدگاههای مخالفان جدی حکومت به “مود” سفید و سیاه دیدن عالم فرو می رود. او آنها را خیلی جدی نمی گیرد و هر از چندگاهی به آنها دشنام می دهد گویی که آنها هیچ سخن حقی ندارند و شر مطلقاند. کسانی نیز که نتوانند دنیا را سفید و سیاه ببینند به تدریج از جمع وفاداران وی پراکنده یا حذف می شوند. خامنهای با فیلترینگ، سانسور و پارازیت به جنگ مخالفان رفته است، درست مانند کسی که در گوش خود پنبه کرده و با چماق به جان کسانی افتاده که نظراتشان را می گویند. البته توجیه وی برای نشنیدن آن است که خودش خیر مطلق و مخالفانش شر مطلقاند، دیدگاهی که کمتر کسی آن را می خرد.
همه چیز خودش خوب می شه
علی خامنهای در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه به توهم “همه چیز خودش خوب می شه” دچار است بدون آن که دغدغهای داشته باشد یا نگران باشد که شاید همه چیز خودش خوب نشود. او تورم (رتبهی ششم در جهان، مرکز پژوهشهای مجلس، ۳۰ بهمن ۱۳۹۱) و بیکاری بهمن وار (با منفی شدن رشد اقتصادی کشور) و فساد همه گیر را در جامعه که اساس هر حکومتی را ویران می کند نادیده می گیرد. برخی دستورات منفک از واقعیتها برای تغییر این وضعیت هستند، دستوراتی که هیچگاه به نتیجهی مورد نظر نمی رسند. این دنیای توهمی خوش بینی دستوری البته با مصرف قرصهایی مثل درآمدهای نفتی چند ده میلیارد دلاری سالانه، درآمدهای بنیادها و آستانهها و باجهایی که از سرمایه داران بزرگ کشور تحت عنوان خمس (البته با تمسک به وزارت اطلاعات) می گیرند تداوم می یابد.
نمک گیر شدهاند
خامنهای وقتی به روحانیون و فرماندهان سپاه فکر می کند که دارند منابع کشور را تحت حکومت وی دریافت می کنند و به وی در شرایط فروپاشی و اعتراضات همگانی وفاداری ندارند آشفته و شوریده می شود. “خواص بی بصیرت” همین افرادی هستند که از سفرهای که دستگاه ولایت پهن کرده روزی می خورند و وقتی سفره در شرایط تهدید قرار می گیرد سکوت می کنند. اما خامنهای به این خواص بی بصیرت نیاز دارد تا در منبرها و تریبونها به جانش دعا کنند و وانمود کنند که کشور به دست فردی مدیر و مدبر و اسلام شناس اداره می شود.
خامنهای چهار سال است که فریادهای “مرگ بر دیکتاتور” یا “مرگ بر اصل ولایت فقیه” را پس از بروز جنبش سبز در کابوسهایش می شنود و هر شب خواب فتنه می بیند چون تعداد نمک گیر شدهها برای تضمین عدم وقوع “فتنه”ای دیگر کافی نیست. او صبح که بر می خیزد خواب فتنهاش با “انحراف” تعبیر می شود. وقتی احمدی نژاد در نامهای کوتاه پس از دریافت برچسبهایی مثل خائن، بد اخلاق و ضد شرع و اخلاق و قانون از خامنهای تنها به تعارفات معمول می پردازد طبیعی است که خامنهای تا ۱۲ مرداد ۹۲ باید همچنان خواب آشفته ببیند. خواب فتنه دیدن وی ناشی از توهم “انشاء الله گربه است” (در ندیدن تغییر جامعه) و فرو کردن پنبه در گوش برای نشنیدن حرفهایی غیر از حرفهای خود است.
***
گهگاه توهمات خامنهای روی هم می افتند. به عنوان نمونه وقتی “انشاء الله گربه است” روی “چنان که می گویند نیست” می افتد او هوس امپراطوری جهانی و ساختن امپریالیسم اسلامی پیدا می کند و ناوهایش را به دریای مدیترانه و دریای سرخ می فرستند یا رجز می خواند که کشتیها و زیر دریاییهاش را به سواحل ایالات متحده می فرستد یا ادعا می کند که تل آویو و حیفا را با خاک یکی خواهد کرد. با همین هوس امپراطوری است که وی زوال تمدن غرب را اعلام می کند: “امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است… این روحیه و تفکر آمریکا و غرب که خود را تافته جدا بافته از دیگران می دانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست.” (تابناک ۲۸ فروردین ۱۳۹۲) او در مقابل جمهوری اسلامی را تمدنی در حال ظهور نامید: “این اندیشه های منطقی [جمهوری اسلامی]، پایههای یک تمدن عمیق و ماندگار است.” (همانجا)
همهی اینها بدین معنی است که خامنهای در ۲۴ سال گذشته در توهمات سنگین، طولانی و عمیق فرو رفته و دنیا را چنان می بیند که می خواهد. بسیار بودهاند کسانی که می خواستهاند وی را بیدار کنند و موفق نشدهاند. بهترین نمونههای این تلاش نامههایی است که افراد مستقیما خطاب به وی نوشتهاند. یکی از این افراد دوست قدیمی و موثرترین فرد در رهبری وی یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی است. اما نامههای وی با خشم و غضب و فشار پاسخ داده شده است. دیگرانی نیز که به وی نامه نوشتهاند به زندان، محاکمه و شکنجه گرفتار شدهاند.
افراد نزدیک و وفادار به خامنهای نمی خواهند او را از توهماتش برهانند چون از وضعیت موجود وی منفعت می برند. آنها نیز که می خواهند وی را بیدار کنند نمی توانند. نتیجه، نظامی است اصلاح ناپذیر و جاه طلب که دارد چاهی عمیق برای خود و جامعهی ایران حفر می کند.
مجید محمدی (جامعه شناس)
از: گویا