آنچه که توسط منتقدین بیانیه چهار سازمان ابهام نامیده میشود اتفاقا صراحت نهفته در آن است. ساده انگاری سیاسی و عوامگرائی که در این نوع خرده گرفتن ها نهفته است اینطور وانمود میسازد که برای فائق آمدن بر استبداد دینی بهترین راه این است که تفاوت ها و تضادهائی فکری را که در برنامه سیاسی گروههای مخالف جمهوری اسلامی مانع اتحاد و همبستگی در مردم میشود، کتمان کنیم، یا کنار بگذاریم تا به یک پارچگی و وحدت اپوزیسیون برسیم.
جمهوریخواهان سلطنت طلب و یا سلطنت طلبانی که به دنبال مدارا با جمهوریخواهان هستند تصور میکنند با این شیوه به آن وحدت کلمه ای برسند که در ابتدای انقلاب ۵۷ همه را با هم در زیر لوای خمینی متحد ساخت. این ساده انگاری که اتحاد بین مردم بدون دموکراسی و احزاب به عنوان ستون های آن تامین میشود در تاریخ معاصر کشور ما نیز بصور مختلف به فاجعه منتهی شده است. محمد رضا شاه با ایجاد حزب رستاخیز بجای احزاب فرمایشی ایران نوین و مردم دراین تصور بود که با انقلاب سفید انقلاب شاه و مردم راه حلی بهتر از دمکراسی و الزامات آن یافته است. بار دوم نیز در آنقلاب سال ۱۳۵۷ خمینی با شعارحزب فقط حزب الله و رهبر فقط روح الله فکر میکرد با وحدت کلمه موقعیت حکومت دینی خود را تثبیت کرده است.
بکار گرفتن این شیوه همچنین در اروپا (ایتالیا و آلمان) به دیکتاتوری و فاجعه جنگ دوم جهانی منجر شد. ابتدا مردم عاصی ایتالیا و سپس مردم آلمان که دنبال راه حلی برای نجات از بحران بودند، فریفته سوسیالیسم خلقی موسولینی و ناسیونال سوسیالیسم آدولف هیتلر شدند. در آلمان با برنده شدن حزب نازی در انتخابات این حزب توانست با شعار “یک خلق، یک سزرمین یک پیشوا” همه احزاب مخالف را ممنوع سازد و اولین اردوگاهها را به اعضا سندیکاها و طرفداران دموکراسی اختصاص دهد. این روش که قبلا در انقلاب روسیه و در ایتالیا توسط موسولینی امتحان شده بود، بعدها به موثرترین حربه علیه دموکراسی تبدیل شد.
چهار گروه امضاء کننده این بیانیه بر این اعتقادند که میتوان با تعامل بر سر چگونگی بکار بستن شیوه های دموکراتیک توسط انکار اختلافات سیاسی راه را برای گذار از استبداد دینی بسوی دمکراسی هموار نمود. برخلاف این تصور آن دولت موقتی که بنظر سلطنت طلبان باید خلا قدرت را بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی پر کند فردی که به صورت نماد در ماوراء همه گروههای سیاسی قرار دارد مدیریت دوران گذار را به عهده بگیرد. حال آنکه وارث تاج و تخت بجای آنکه متحد کننده مردم باشد، خود باعث و بانی اختلافات تا جنگ داخلی خواهد بود.
بنظر من برای اینکه دولت موقتی که بر سر کار میآید بتواند ثبات کشور را حفظ کند، باید از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار باشد تا بتواند ضروریترین اقدامات را عملی سازد و شرایط را برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان آماده سازد. بر این اساس مدیریت دوران گذار لازم است توسط ائتلافی از نمایندگان احزاب و گروههای آزادیخواه، نمایندگان گرایشات مختلف جامعه مدنی و دیگر معتمدان برگزیده و به عهده کسانی گذاشته شود که بتوانند با اتکا به اکثریت خواست مردم این دوران را سپری نمایند. تنها در این صورت است که من” و “تو” میتواند بطور واقعی به “ما” تبدیل شود.
حمید صدر
وین ۲۳ دیماه ۱۳۹۷ برابر ۱۳ ژانویه ۲۰۱۹