جان بولتون مشاور امنیت ملی امریکا یکشنبه ۷ می (۱۵ اردیبهشت) اعلام کرد که در پاسخ به «شماری از هشدارها، نشانه های مشکل ساز و تشدیدکننده تنش» ناو هواپیمابر حامل بمب افکن “لینکلن” به منطقه تحت نظارت فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) اعزام می گردد، منطقه نظارت این ناوگان از سوریه تا پاکستان را در بر میگیرد.
بدنبال این تحول، خبرگزاری جمهوری اسلامی با انتشار خبر و عکسی از ناو هواپیمابر تیتر زد: “پاسخ ایران به لینکلن صلح و امنیت است”… و نوشت: حداکثر سازی فشارهای واشنگتن بر ایران در رویکرد گفتمان صلح طلبانه و امنیت خواهانه تهران در حوزه سیاست خارجی تاثیری نخواهد گذاشت…
یعنی که اولا ما دست از پا خطا نخواهیم کرد و شما هر کاری هم که با ما بکنید رویکرد ما همچنان صلح طلبانه خواهد بود!….
ایا تاکنون چنین لحنی از گفتگو از ملایان، شنیده بودید؟!
بیاد بیاوریم حرفها، تهدیدها و لغزخوانی های فرماندهان سپاه را که مستمرا بر طبل جنگ می کوبیدند و بر تنش می افزودند. حال چه شده است که ولی فقیه ظریف را با عجله به نیویورک می فرستد، تا بطور علنی به امریکا پیشنهاد تعویض زندانیان را بدهد و بگوید من برای مذاکره اختیار تام دارم، و در برابر ناو هواپیما بر لینکلن صحبت از گفتمان صلح طلبانه می کند؟!
بد نیست نگاهی به مهمترین موضعگیری های فرماندهان سپاه بیندازیم:
– جعفری فرمانده کل سپاه هشدار داد: هر لحظه اراده کنیم می توانیم صدور نفت دنیا را ببندیم.
– پاسدار سلامی به سران آمریکا واسرائیل هشدار داد: منتظر پاسخ «ویرانگر» تهران باشید.
– قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس: اگر آمریکا آغازگر یک جنگ با ایران باشد، بداند که پایان آن به اختیار آمریکا نخواهد بود.
– علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران: اگر از استتفاده از تنگه هرمز منع شویم، ان را خواهیم بست.
قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس: ترامپ قمار باز! من خودم به تنهایی در مقابلت می ایستم.
– اسماعیل کوثری جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله: اگر قرار بر منع صادرات نفت ایران باشد، اجازه خروج نفت به دنیا از طریق تنگه هرمز را نمیدهیم….
این ها نمونه هایی از هارت وپورت های ژنرال های بیسواد نظام بود، که فکر می کنند در این جهان با گفتمان قلدر منشانه و لمپن پاسداری میشود تضاد حل کرد، و ان هم موضع اخیر خبرگزاری جمهوری اسلامی بعد از امدن ناو هواییمابر لینکلن به خلیح فارس!…. به نظر میرسد اخوندها ماستهایشان را کیسه کرده اند
ایرانیان در رابطه با این بحران در فضای مجازی مواضع ضد و نقیضی را از خود بروز میدهند.
برخی ابراز خوشحالی می کنند، برخی دیگر در بهت و حیرت اند و عده ای بر سر دو راهی اند و نمیدانند کدام راه درست است.
در این میان وضعیت نیروهای چپ وطنی و برخی ملی گرایان شوونیست بسیار تماشایی است.
شعارهایی که نیروهای چپ وطنی میدهند بسیار جالب است، توجه کنید:
– در نزاع ارتجاعی آمریکا با ارتجاع ملایان، به نفع و یا علیه هر کدام موضع گرفتن ارتجاعی است!
– همیشه دشمن، دشمن من، دوست من نیست!
– پیش بسوی ایجاد جبهه ضد جنگ!
– آمریکا و نظام ولایت فقیه هر دو خشونت زا هستند، موضع ما ضد جنگ است.
-موضع ضد جنگ انسانی و مترقی است، موضع ضد خشونت است.
براستی در چنین شرایطی چه باید کرد و چه موضعی درست است؟
خواست امریکا پذیرش شروط ۱۲ گانه است.
اگر ملاها در شرایط تنگنا به شروط امریکا تن بدهند، قطعا سقوطشان کلید خواهد خورد. به همین دلیل تلاشهای خود را بر روی تبلیغات ضد جنگ و جنگ هراسی متمرکز کرده اند. عده ای هم این وسط با بهانه های امانیستی و ملی گرایانه خواسته و یا ناخواسته به خدمت ملایان در امده اند.
یک اپوزیسیون هشیار و مسئول به نظر من نیاز ندارد که مجیز گوی دونالد ترامپ باشد و یا با شعار های ضد امپریالیستی کلیشه ای و یا با شعار های شوونیستی و بی محتوا طرف ملاها را بگیرد و به بلندگوی تبلیغات ملایان تبدیل شود.
راه درست چیست؟ به نظر من راه حل رزمنده و خلاق که اپوزیسیون ایرانی باید ان را فعالانه پیش بگیرد، وارد کردن فشار برای پذیرش ۱۲ شرط و بخصوص قرار دادن شرط حقوق بشر در صدر این شروط است.
این تنها راه حلی عملی و در دسترس می باشد که در برگیرنده مبرم ترین خواسته های مردم ایران نیز می باشد، زیرا واقعیت بزرگتر اینست که این دعوا دو طرف ندارد و در این میان طرف سومی هم هست، که از سوی برخی چپ های وطنی و ملی گرایان نادیده گرفته می شود.
واقعیت اینست که دعوای امریکا با اخوندهای حاکم بر ایران، طرف سومی هم دارد که مردم ایران باشند، مردم ایران حق دارند و باید از یک استاندارد قابل قبول زندگی و حقوق بشر برخوردار باشند.
مردم ما در خیابانها حضور دارند و در حال اعتراض می باشند.
اکنون این ازمایش تاریخی فراروی اپوزیسیون ایرانی با هر عقیده و مرام قرار گرفته است، در این بزنگاه بزرگ تاریخی ایا خواهد توانست استقلال و اصالت خود را حفظ کند؟ و اراده ملی و مبرم ملت ایران برای ازادی، دمکراسی و حقوق بشر را نمایندگی کند؟
در این جا این سئوال مطرح است که ایا پذیرش مذاکره از سوی اخوندها بمعنی سقوط رژیم خواهد بود؟
خیر، لیکن از انجا که شرط مذاکره قبول ۱۲ شرط است، قبول شروط از سوی رژیم بمعنی اجبار و استیصال است، بنابراین نظام عملا وارد مکانیزم بسیار دقیق و سختگیرانه کنترلی خواهند شد که راه گریزی از ان نخواهد داشت.
پذیرش و تن دادن به این ۱۲ شرط چه تاثیری در تغییر سیاست های داخلی رژیم خواهد داشت؟
قبول مذاکره که اکنون زمزمه هایش در درون نظام وجود دارد بمعنی در بن بست بودن مطلق اخوندها می باشد، بی شک قبول شروط دوازده گانه رژیم را کیفا تضعیف خواهدکرد و دیگر قدرت و پتانسیل سرکوبگری و دست باز قبلی را نخواهد داشت، هر شکاف و ترک خوردگی در دیوار اختناق و سرکوب، با توجه به دیگ جوشان تضادهای درونی و اجتماعی سریعا شیرازه نظام از هم خواهد پاشید.
کاوه ال حمودی
Kaveh179@gmail.com