محمد خاتمی سرمقالهای نوشته است با عنوان “با مجازات کردن ایران، ترامپ خطر جنگی تمام عیار بین ملتهای مان را بوجود آورده است”. این مطلب در روز سه شنبه اول مردادماه در روزنامه گاردین لندن چاپ شده است.
هدف این نوشته بررسی این سرمقاله است.
نخست بخشی هایی از این مقاله دو صفحهای را مرور میکنیم:
” بیست و یک سال قبل به پیشنهاد من، سازمان ملل سال ۲۰۰۱ را سال گفتگوی فرهنگها و تمدنها نامید”
“مردم ایران، علیرغم تمام خاطرات تلخ تاریخی خود، باب مذاکرات امیدوارانهای را با قدرتهای بزرگ (آمریکا، انگلستان و روسیه) گشودند”
“برای اعتماد سازی با جامعه جهانی دولت من بدنبال گفتگو بود و پس از سالها مذاکرات دشوار، دولت روحانی موفق به امضای برجام شد”
“ایران بارها اعلام کرده که هرگز بدنبال ساختن سلاح اتمی نبوده است”
“در حالیکه ایران نقش تعیین کنندهای در شکست دادن داعش بازی کرد، دولت ترامپ با خروج غیرقانونی از برجام دور جدیدی از دشمنی با کشورم را آغاز کرده و مردم ایران را مورد تحریم اقتصادی قرار داد”
” ترامپ ایران و در حقیقت جامعه جهانی را مجازات میکند، نه به علت نقض برجام بلکه بخاطر اجرای آن”
“با خروج از برجام دولت ترامپ بر خلاف اصول واقعی گفتگو و تعامل قدم برداشته است”
“دولت کنونی آمریکا سطح تنشها را در خلیج فارس افزایش داده و وقوع جنگی تمام عیار بین دو کشورمان را محتمل کرده است”
“برقراری مجدد تحریمهای بیرحمانه و از سرگیری تهدیدهای نظامی، دولت ایران و مردم ما را مجبور به تسلیم نخواهد کرد”
“امروزه وضعیت خاورمیانه دوباره بحرانی شده است، بحرانی که خود در ایجاد آن نقشی نداشته است”
” مدیریت خردمندان میتواند از فرو رفتن منطقه در گرداب دیگری از خشونت جلوگیری کند”
” دولت آمریکا باید به تعهدات بین المللی خود احترام بگذارد و بجای اعمال سیاست زورگویانه و تهدید جنگی روش گفتگو را بر گزیند”
“من به عنوان کسی که زندگی خود را وقف دفاع از گفتگوی تمدنها و فرهنگها، صلح جهانی، مردم سالاری، تعامل و حقوق بشر کرده است نگرانی شدید خود را در مورد آینده ملت ایران و سایر ملتهای منطقه اعلام میکنم”
“من از مردم آگاه در آمریکا و جهان دعوت میکنم که بدنبال صلح باشند و از ایده گفتگوی تمدنها پشتیبانی کنند و نه از ایده برخورد تمدن ها”
“علیرغم فشار برخی از مشاورانش، ترامپ هنوز فرصت آن را دارد که از وخیم تر شدن غیر ضروری بحران کنونی جلوگیری کند”
“ترامپ باید بداند که مردم ایران مقاوم هستند. ایرانیان از زمان انقلاب مشروطیت به مدت بیش از صد سال برای استقلال و منزلت خود جنگیده اند”
“پرسش این است که آیا دولت کنونی آمریکا در انجام تعهداتش با حسن نیت عمل میکند و یا به توهینها و تهدیدهای خود ادامه میدهد، آن هم با زبانی مشابه لحن دولتهای استعماری در قرن نوزدهم و نه در حد گفتمان یک قدرت جهانی در قرن بیست و یکم”
” گفتگو، همدلی و تمایل به شنیدن حرفهای همدیگر تنها راه رفتن بسوی افقهای امیدبخش آیندهای روشن است”
***
با توجه به این که خاتمی چند سالی در اروپا زندگی کرده و پس از تغییر رژیم سالها نماینده مجلس، وزیر و هشت سال هم رییس جمهور بوده است، نوشتن چنین مطلبی در یک نشریه معتبر جهانی سئوال برانگیز است. پرسش هایی از این دست:
هدف واقعی محمد خاتمی از نوشتن این سرمقاله چیست؟. آیا او این مطلب را به میل خود و به همین صورت نوشته و یا ملاحظاتی هم وجود داشته است؟ مثلا ترسی از غرق شدن در استخر فرح.
و به راستی برای کدام مخاطبین؟ آیا مخاطبانش همانطور که در متن آمده افراد آگاه در آمریکا و جهان میباشند؟
خاتمی دولت کنونی آمریکا را متهم میکند که به روش دولتهای استعماری قرن نوزدهم صحبت میکند و نه به روش قرن بیست و یکمی. اگر خاتمی متوجه شرایط جهان در قرن حاضر است پس لازم بود که در هنگام نوشتن مقاله خود متوجه موضوعات زیر باشد:
۱- افراد آگاه آمریکا و جهان به اطلاعات زیادی دسترسی دارند، از جمله ساختار سیاسی همه کشورهای جهان. آنها میدانند که وضعیت مردم سالاری، سلامت انتخابات، استقلال قوه قضاییه، رعایت آزادیهای مدنی و از جمله آزادی بیان در هر کشوری چگونه است. آنها میدانند که میزان شفافیت مالی و فساد اداری چگونه است. آنها از تبعیضات عقیدتی، جنسیتی و قومی خبر دارند. آمار تولید ناخالص ملی، توزیع ثروت و درآمد سرانه، بودجه دولت، میزان صادرات و واردات هم در دسترس میباشد.
۲- بر کسی پوشیده نیست که نظام ولایت فقیه نه تنها جوابگوی شرایط قرن بیستم نیست بلکه در پی استقرار قوانین و سنتهای رایج در قرن هفتم آن هم در سرزمینی دیگر است.
۳- همگان میدانند که سیاست خارجی جمهوری اسلامی توسط علی خامنهای اتخاذ و ابلاغ میشود و این موضوع اسباب نارضایتی علنی چند رییس جمهوری اسلامی هم بوده است. کسی استعفای جواد ظریف در اعتراض به سفر پنهانی بشار اسد به تهران را فراموش نکرده است. هنوز کسی نمیداند که در جلسه محرمانه مذاکره خامنهای و پوتین چه گذشته است. مردم ایران هرگز به هواپیماهای روسی اجازه استفاده از پایگاههای ایران را ندادهاند.
۴- علی خامنهای در مقابل هیچکس پاسخگو نیست و صندلیهای مجلس خبرگان را هم با گماشتگان و مداحان خود پر کرده است.
۵- مردم آگاه قرن بیست و یکم نظارت استصوابی را مغایر اصول اولیه حقوق بشر میدانند. آنها جلوگیری از ورود بانوان به ورزشگاهها را نشانه جهالت میشمارند.
۶- اهل مطالعه از ساختار حکومت در آمریکا خبر دارند. آنها میدانند که دو حزب نیرومند همواره در حال مقابله هستند و در درون هر حزبی شاخههای گوناگونی فعالیت میکنند. هر چند رییس جمهور آمریکا دارای اختیارات زیادی است اما باید توجه داشت اولا او منتخب مردم است و دوما دو مجلس نمایندگان و سنا را در مقابل خود دارد و سوما باید پاسخگوی تصمیمات و اعمال خود باشد. رییس جمهور آمریکا قدرت مطلقه ندارد.
۷- دنبال کنندگان اخبار سیاسی میدانند که انزوای سیاسی جمهوری اسلامی سابقهای بسیار طولانی دارد، دهها سال پیش از ورود ترامپ به کاخ سفید. اعدامهای بی شمار و عجولانه سالهای اول جمهوری اسلامی، بدار کشیدنها و شلاق زدنها در میادین شهرها و پخش تلویزیونی آنها، ممنوع کردن فعالیت احزاب، بستن روزنامهها، بدرفتاری با پیروان سایر ادیان، تبعیض علیه زنان، ترور مخالفان سیاسی در اروپا، دخالت در امور کشورهای منطقه از جمله ارسال مخفیانه اسلحه به عربستان (در چمدانهای زائران حج) و بسیاری از نمونههای دیگر موجب انزوای سیاسی جمهوری اسلامی شده بود.
۸- ا گر منظور خاتمی بدنام کردن ترامپ و سوء استفاده از این موضوع بوده است، باید گفت که نیازی به چنین کاری نبوده زیرا ترامپ بیش از هر فرد و سازمان دیگری در بدنام کردن خود موفق بوده است. گزارشاتی که از مکاتبات محرمانه سفیر مستعفی انگلستان در واشنگتن به بیرون درز کرد بخوبی این موضوع را نشان میدهد. هرچند انتخابات آمریکا بدون اشکال نیست اما کیفیت آن با آنچه در نظام فقاهتی میگذرد قابل مقایسه نسیت. اتفاقا در ظرف همین چند هفته گذشته برادر محمد خاتمی مستنداتی در مورد تقلب میلیونی در انتخابات سال ۱۳۸۸ را منتشر کرده است، گویا ایشان از این ماجرا بی خبر است و یا اینکه برای همدلی با ولی فقیه او این اتهامات را انکار میکند.
۹- در حال حاضر میلیونها ایرانی در خارج از مرزهای کشور زندگی میکنند و بسیاری از آنها هنوز از زخمهای جسمی یا روحی نظام ولایی رنج میبرند. بسیاری از نخبگانی که میتوانستند چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت در آورند از سرناچاری و با آزردگی از کشور مهاجرت کردهاند. فعالان جنبشهای دانشجویی، اعضای احزاب سیاسی و هنرمندان زیادی ماجراهای بازجویی، حبس و شکنجه خود را منتشر کردهاند. داستان اتوبوس مرگ از جمله این شواهد معتبر است که توسط چندین نفر روایت شده است. از خصوصیتهای دیگر قرن بیست و یکم پیشرفتهای فناوری است و گسترش شبکههای اجتماعی. امروزه اخبار به سرعت منتشر میشوند و قدرت سانسور دولتها کمتر و کمتر.
۱۰- خاتمی نمیتواند ادعا کند که الگویی برای مقاومت نداشته است، چه نمونه بهتری از حسینعلی منتظری میتوان نشان داد؟ هم مرام و هم لباس خودشان. منتظری این شهامت را داشت که از خیر جانشینی بگذرد و در مقابل روح الله خمینی و بقیه بایستد. ایستادگی محکم و یکدست کروبی و موسوی و زهرا رهنورد هم میتوانست سرمشقی دیگری برای ایشان باشد.
۱۱- خاتمی بیاد دارد که در ابتدای دولتش با پذیرش مسئولیت چهار مورد از قتلهای زنجیرهای مورد علاقه مردم قرار گرفت و بدنبال علنی کردن فعالیتهای محرمانه اتمی اعتباری در جامعه جهانی پیدا کرد. و نیز میداند که سکوت و تسلیمش در فاجعه حمله به دانشگاه یکی از نقاط سیاه در کارنامه اوست.
۱۲- اگر هدف واقعی نویسنده پیدا کردن راه حلی مسالمت آمیز برای بحران خطرناک کنونی بود، لازم بود که مساله و عوامل اصلی ایجاد آن را با صداقت بیان کند و سپس به جستجوی راه حل بپردازد. از همان عنوان سرمقاله متوجه میشویم که آقای خاتمی خواسته یا ناخواسته ریشه اصلی بحران را پنهان میکند و حواسها را منحرف میکند. در این سرمقاله در حالی که بیش از ده بار از ترامپ و یا دولت او اسم برده میشود ولی حتی یک بار هم سخنی از علی خامنهای و خطاهای او گفته نمیشود. مردم قرن بیست و یکم داستانهای یک طرفه را باور نمیکنند.
خلاصه اینکه تنها نتیجه تلاش کنونی خاتمی کمک به استمرار حکومت خودکامه ولی فقیه است و افزدون بر رنجهای فراوان مردم ایران.
مهران رفیعی
از: گویا