محمد محبی: شاد زیستن به عنوان یک حق بشری

شنبه, 9ام فروردین, 1399
اندازه قلم متن

ماهنامه خط صلح – می‌دانیم که حق حیات، در کنار حق آزادی، و حق مالکیت، جزء سه حق طبیعی و بی چون و چرای بشر است و هیچ دولت، حکومت، تشکیلات و شخصی، حق ندارد خدشه‌ای بر آن‌ها وارد نماید، چرا که در غیاب این سه حق، بشر به “وضعیت بیعی”، که “وضعیت جنگ همه علیه همه است” برمی‌گردد. و انسان هم در یک جمع جنگل‌گونه زندگی می‌کند. از طرف دیگر با اندکی تأمل و تعقل، باز در می‌یابیم که، حق حیات بر دو حق دیگر، رجحان دارد، دلیل آن هم روشن است. برای استیفای تام حقوق، انسان باید “حیات مستقر” داشته باشد. در تعریف حقوقی “قتل عمد”، آن را “سلب عمدی حیات مستقر، از انسان زنده دیگر، برخلاف قانون منصفانه و استاندارد” می‌نامند. و قتل هم یعنی پایان حیات یک انسان. لذا بدون وجود حیات مستقر، تمام حقوق دیگر موضوعیت خود را از دست خواهند داد.

طبق یک قاعده عقلانی، وجود یک شی، وجود ملزومات آن را هم ضروری می‌کند. وجود و امتداد حق “حیات مستقر”، نیاز به ملزومات متعددی دارد. از جمله، امنیت، آرامش و سلامتی. بدین معنی که یک انسان، باید در امنیت و آرامش و در سلامتی نسبی باشد تا بتواند در کنار حق حیات، بقیه حقوق طبیعی و قراردادی خود را استیفا کرده، و از آن‌ها بهره ببرد.

شاید در میان ملزومات “حق حیات مستقر”، “حق سلامتی”، بر همه حقوق دیگر ارجحیت داشته باشد. بدون سلامتی، نمی‌توان از حق حیات استفاده کرد و لذت برد. به همین دلیل است که در قوانین اساسی کشورهای مختلف، حفظ سلامتی و بهداشت ملت، از وظایف دولت‌ها شمرده شده است، و در دولت‌های رفاه، از بهداشت رایگان، به عنوان یکی از وظایف ذاتی دولت‌ها و از حقوق شهروندی اولیه ملت‌ها یاد شده است.

اما برای حفظ سلامتی، فقط بهداشت و درمان کافی نیست. در واقع، بهداشت و درمان، حداقل ملزومات حق سلامتی است. برای سلامتی، آرامش و نشاط و شادی هم لازم است. تجربه‌ها و پژوهش‌های گوناگون نشان داده که سلامتی روح و روان، مهم‌تر از سلامتی جسم است. غم و غصه و افسردگی، بعضاً بیش‌تر از عوامل بیماری‌زا، سلامتی انسان‌ها را به خطر می‌اندازند.

در نظریه‌های جدید حقوق بشر و حقوق شهروندی، “حق شاد زیستن”، یکی از پایه‌های حق طبیعی حیات ذکر شده است. دولت‌ها وظیفه دارند که با صیانت از آزادی شهروندان، و احداث زیرساخت‌های گوناگون، زمینه‌های شاد زیستن شهروندان را فراهم کنند. بر طبق قاعده “مفهوم مخالف” در علم حقوق، دولت‌ها، حق ندارند، زمینه غم، غصه و افسردگی شهروندان را فراهم کنند. ماتم و عزا، باید یک پدیده استثنایی و بسیار گذرا و فقط برای گرامی‌داشت عزیزان از دست رفته و بزرگان وفات یافته، آن هم برای چند روز باشد. و نباید تداوم داشته باشد. به همین خاطر، اکثر مناسبت‌های ملی و مذهبی در کشورهای توسعه‌یافته، از میان روزهای تولد بزرگان دینی و ملی انتخاب شده‌اند.

حق شاد زیستن، و صیانت از آن، حقی است که هم برای شهروندان سودمند است و هم برای دولت‌ها، پرواضح است که شهروند سالم و شاد، با سلامتی زندگی می‌کند و با استفاده از امکانات شادی‌آفرین سلامتی خود را به دست می‌آورد. همچنین شهروند سالم و شاد، خطر کمتری برای جامعه و دولت‌ها خواهد داشت، چنین شهروندی، کمتر هنجارها و قوانین جامعه را زیرپا می‌گذارد. و برای شهروندان دیگر و نهاد دولت، هزینه‌های کمتری ایجاد می‌کند.

در ایران، به خاطر نشر فرهنگ شیعی، در چهار قرن اخیر، ماتم و عزا، تبدیل به یک شیوه زیست متداوم در میان کثیری از ایرانیان شده است. حال آن که در اصل دین اسلام، ماتم و عزا، امری گذرا و استثنایی است. بر طبق حدیثی از پیامبر اسلام، هر انسانی، برای عزیز از دست رفته، فقط سه روز حق عزاداری دارد. و بیشتر از سه روز جایز نیست، چه رسد به این که بعد از ۱۴ قرن، برای سالگرد درگذشت یک فرد، مراسم عزا و ماتم برگزار شود! در سیره پیامبر و هیچ کدام از خلفا و به کل افراد نسل اول اسلام، هیچ نمونه‌ای از مراسم عزا در سالگرد وفات یا شهادت وجود ندارد. همچنین انجام اعمال غیرعادی، از جمله بر سر و سینه زدن، لباس سیاه پوشیدن و امثالهم، در غم عزیزان از دست رفته، ولو در همان سه روز بعد از فوت هم جایز نیست.

بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مسئله ماتم و عزا، حتی تبدیل به امر دولتی هم شده است. رهبر کنونی ایران، از آن جا که در میان فقهای سنتی و سیاسیون تکنوکرات و دانشگاهیان (ولو مذهبی)، جایگاه چندانی پیدا نکرده است، لذا تندترین و وفادارترین پیروان خود را در میان مداحان و عزاداران هیأت‌های عزاداری پیدا کرده است. به طوری که در سه دهه اخیر، مافیایی از مداحان ایجاد شده که پول‌های کلان زیادی به آن مافیا تزریق می‌شود. در شهرهای بزرگی چون تهران و کرج و قم و مشهد و …، مداحان جوان حکومتی، شبکه‌ای به هم پیوسته از رستوران‌ها و قهوه‌خانه‌ها را در اختیار دارند که پاتوق همیشگی پیروان و پامنبری‌های آن‌ها هستند. این مداحان جوان و جدید که تفاوت‌های اساسی با مداحان قدیمی و پیرغلامان سنتی دارند، در جلسات عزاداری خود، کاری جز تولید وحشت برای مخاطبین ندارند. بسیاری از چماق‌داران و تک‌تیراندازان که بی‌رحمانه مردم را سرکوب می‌کنند، از همین هیأت‌های عزاداری جدید در سه دهه اخیر برخاسته و در همان جلسات تولید وحشت تربیت یافته‌اند. همچنین، بسیاری از نیروهایی که جمهوری‌اسلامی، برای حضور در جنگ‌های داخلی کشورهایی چون سوریه و عراق و افغانستان اعزام می‌کند، از محصولات همین هیأت‌های عزاداری هستند. افرادی که برای زندگی و نشاط و شادی، ارزشی قایل نیستند، و به شدت دنبال مرگ، یا به قول خودشان، شهادت هستند. چنین انسان‌هایی که برای زندگی و حق حیات خود ارزشی قائل نیستند، طبعاً برای حق حیات و زندگی دیگران هم ارزشی قائل نخواهند شد.

از: خبرنامه هرانا

به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.