بعد از حملات موشکی پیاپی سپاه به اهدافی در داخل ایران که به کشته و زخمی شدن جمعی از هموطنانمان انجامید، این شائبه در اذهان عمومی به وجود آمد که سپاه دچار سندروم «موشک بی قرار» شده است و دیگر کنترلی بر موشکهایش ندارد. نظر به اهمیت موضوع ما ناچار شدیم هیأت حقیقت یاب خود را احضار و آنها را مامور انجام تحقیقات تا روشن شدن ابعاد کامل ماجرا نماییم. گزارش این هیأت اکنون به دست ما رسیده است که جهت استحضار عموم منتشر میشود:
اول – پیش از هرچیز لازم است بدانیم «خطای انسانی» که منجر به چنین سوانحی شده است، پدیده ای مرسوم و بسیار رایج است که درهمه جای دنیا علیالخصوص در آمریکای جنایتکار هم اتفاق میافتد. نتایج مطالعات و تحقیقات ما نشان داد در سال ۱۹۶۷ بر اثر خطای انسانی یک عدد موشک جنگی بر روی عرشه یک ناو هواپیما بر آمریکایی منفجر شد که بر اثر آن ۱۳۴ نفر از نظامیان آمریکایی کشته شدند. در سال ۱۹۸۱ نیز یک هواپیمای جنگی موقع فرود بر روی ناو هواپیما بر دچار سانحه شد و تعدادی کشته و زخمی شدند که اسناد همه اینها موجود است. بد نیست بدانید فضاپیمای چلنجر هم با هفت سرنشین در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۶ بین زمین و هوا منفجر گردید که همه سرنشینان آن خرد و خاکشیر شدند. دهها مورد دیگر هم سانحه ناشی از خطای انسانی در غرب اتفاق افتاده که ما در حال تهیه لیست جامعی از این سوانح هستیم که ان شاء الله به زودی در قالب یک کتاب با عنوان «در غرب هم آدمها را میکشند» منتشر خواهد شد تا دهان منتقدان نظام بسته شود.
دوم – تحقیقات ما نشان داد که چیزی که به اشتباه مورد اصابت موشک قرار گرفت و منهدم شد، صرفا یک فروند «شناور سبک ساحلی» بوده است. انقدر این شناور سبک و بی اهمیت بود که ما وقتی در محل حاضر شدیم ابتدا با دیدن آن فکر کردیم تخته موج سواری ست! اینکه میگویند «ناو» و «ناوچه» و اینجور چیزها، صرفا برای بزرگ کردن ابعاد ماجرا و ایجاد جنگ روانی ست. اصلا ایجاد سانحه برای یک چنین شیء پیش پا افتاده به درد نخوری به نظر ما ارزش همین تحقیقات را هم نداشت.
سوم – در بررسی ماجرای انهدام این شناور سبک خودی یک نکته اساسی را نباید فراموش کرد و آن این است که بالاترین درجه ای که یک نظامی میتواند به آن نائل شود «درجه رفیع شهادت» است. این درجه حتی از سرلشگری و سپهبدی هم بالاتر است و فقط یک پله پائین تر از مقام عظمای ولایت میباشد. در این سانحه ما نوزده سرجوخه، گروهبان، ستوان و حتی سرباز ساده نیروی دریایی را در عرض چند ثانیه تا حداکثر مقدار ممکن ارتقاء درجه دادیم و به اصطلاح فنی “اُور کلاک” کردیم. چنین اقدامی در حقیقت توجه و لطف مقامات ارشد نظام را به کادر جان بر کف نیروهای مسلح نشان میدهد.
چهارم – اما این سانحه چرا اتفاق افتاد؟ واقعیت این است که اقتدار نظامی ما به قدری افزایش پیدا کرده که در بسیاری از مواقع کنترل کردن این اقتدار ممکن نیست. این پدیده ربطی به سندروم «موشک بی قرار» ندارد و «بی اختیاری اقتداری» نام دارد. دو مورد حمله موشکی به هواپیمای مسافربری و ناوچه جنگی خودمان نشان میدهد که در زمینه موشکی، اقتدار ما کاملا اشباع شده و در حال لبریز شدن است. کنترل این حجم از اقتدار روز به روز و هرچه نظام بیشتر پا به سن میگذارد سخت تر میشود. در چنین شرایطی غرب و کشورهای همسایه آگاه باشند که اگر دست از پا خطا کنند ما دریچه های اقتدار را تا ته باز خواهیم کرد تا هم فشار اقتدارمان که این روزها به تمامی بر دوش مردم نجیب و نحیف ایران است، کم شود و هم درس عبرتی برای دشمنان نظام و انقلاب گردد.
پنجم – گفتنی ست این اقتدار صرفا معطوف به اقتدار موشکی نیست. ما در زمینه سایر اقتدارها هم به لطف خدا و با استفاده از رهنمودهای رهبری به وضعیت تقریبا اشباع رسیده ایم. در اعتراضات آبان ماه ما در بخش غیر موشکی به دنیا نشان دادیم که نیروهای مسلح ما به خصوص در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا چه اندازه سرشار از اقتدار هستند. سرکوب معترضین خیابانی در برخی شهرها با تانک و دوشکا و عملیاتی کردن اسنایپر ها برای اعدامهای خیابانی گوشه ای از تجلی این اقتدار بود. البته در این میان تعدادی زن و کودک و افراد بی گناه هم کشته شدند که دیگر به هر حال خدا رحمتشان کند. مسئولین ترتیبی داده اند که بخش اعظم کشته های آبان ماه، مثل سایر کشته های ناشی از سر ریز اقتدار نظام «شهید» شمرده شوند و ان شاء الله که بازماندگان، این «بیاختیاری اقتداری» را بر نظام میبخشند و حلال میکنند.
از: ایران وایر