علی محمد اسکندری جو: توانا بود هر که دارا بود: درنگی بر بورس دیرهنگام تهران

یکشنبه, 2ام شهریور, 1399
اندازه قلم متن

در سال ۱۳۱۵ خورشیدی “یالمار شاخت” نابغه آلمانی و وزیر اقتصاد رایش سوم آریایی به سفارش عالی­جناب گروفاس (آدولف هیتلر) به تهران آمد و پس از دیدار با علی­اکبر داور وزیر اقتصاد و دارایی در تهران، عازم رامسر شد تا ضمن دیدار با رضاشاه راه اندازی سازمانی به نام “بورس” ایران را با او مطرح کند. مهم نیست که رضاشاه دور از شأن خویش می­دید این وزیر آلمانی که هم­تراز او نیست را در پایتخت ملاقات کند. باز مهم نیست که آدولف هیتلر رئیس کشور آلمان شخصا به دیدار رضاشاه به تهران نیامد تا با او در کاخ مرمر دیدار کند؛ مهم این است که علی­اکبر داور با یالمار شاخت توافق کرده بود در صورت تایید نهایی رضاشاه، بزودی همان آرشیتکت آلمانی ایستگاه مرکزی راه آهن ایران، طراحی سازمان بورس تهران را نیز به تقلید از ساختمان بورس برلین آغاز کند. خشم و اهانت نابهنگام رضاشاه اما علی­اکبر داور این وزیر نگون­بخت ایرانی را ناچار ساخت برای حفظ حرمت و اعتبار خویش با نوشیدن یکی دو فنجان قهوه تریاقی به دیار باقی شتابد و ایده تشکیل بورس هم ناکام شود.

 چند سال بعد نخست­وزیر ایران دکتر مصدق که نتوانست با انتشار اوراق قرضه دولتی مبلغ بیست هزار میلیارد تومان (به نرخ امروز) برای پرداخت حقوق ارتشیان، کارمندان و بازنشستگان جمع­آوری کند، در دیدار با یالمار شاخت اما قول مساعد برای ساخت سازمان بورس می­دهد. این بار نوبت نخست­وزیر است که گرفتار خشم شاه و کودتا گشته و به حبس و حصر محکوم ­شود و ایده تشکیل بورس بار دیگر اجرایی نشود. یالمار شاخت به رضاشاه و مصدق هشدار داده بود که ایران به عنوان کشوری کم­آب و بیابانی چندان مستعد کشاورزی نیست بلکه مناسب کارخانه و تولید صنعتی است. به این لحاظ، سرمایه لازم برای توسعه صنایع نیز از طریق بورس و سرمایه گذاری خارجی تامین شده و در ضمن با جمع­آوری پول­های سرگردان و هدایت آن به بازار سرمایه از افزایش تورم جلوگیری خواهد شد.

به لحاظ اهمیت حیاتی نقش بورس در چرخش اقتصاد کشورها تنها به این نکته تاریخی اشاره کنم سه بورس برلین، لندن و نیویورک در تمام دوره جنگ جهانی دوم فعالیت داشتند. در دوره هولناک کرونایی هم که آسیب اقتصادی به این کشورها به اندازه زیان جنگ جهانی شده است بورس­های فرانکفورت، توکیو و شانگهای همچنان به فعالیت ادامه می­دهند. نظر به اینکه بازار سرمایه همان خونی­ست که در رگهای اقتصاد کشورها جریان دارد تا اکسیژن (سرمایه) را به تمام اندام­ها برساند، این دولت­ها علی­رغم آنکه فساد و رانت­خواری ممکن است در اینجا و آنجا مشاهده شود اما هرگز اجازه نمی­دهند فساد و رانت در سیستم اداری بورس رایج شود. به این جهت هیئت ناظر بر شفافیت اطلاع رسانی در نهادهای مالی­ آلمان، امریکا و ژاپن کنترل شدید بر چگونگی حساب­رسی شرکت­ها داشته و کوچکترین معاملات سهام توسط مدیران و حساب­داران (یا اعضای خانواده) این شرکت­های ثبت شده در بورس را به اطلاع عموم می­رساند.

در همان روزهای نخست کرونایی شاخص این بورس­ها با یک سقوط آزاد چهل درصدی بیش­از شش تریلیون دلار از ارزش سهام کاسته شد اما با توجه به اعتماد عمومی و شفافیت بازار سرمایه و حمایت دولت در مدت سه ماه این شاخص­ها به اندازه کافی ترمیم شده، ارزش سهام افزایش یافته و اینک بازار سرمایه به حرکت آرام خویش ادامه می­دهد. آن روزها برخی از نشریات ایرانی حتی اعلامیه مرگ نابهنگام بورس لندن و نیویورک را نیز آماده انتشار داشتند اما امروز هیچ­یک از آن نشریات نمی­نویسد که کدام مکانیسم پیشرفته، چه اعتماد عمومی و کدام شفافیت بر بورس­های لندن، نیویورک یا استکهلم و زوریخ حاکم بوده که توانسته چهار هزار میلیارد دلار سرمایه ملت­ها را دوباره به صندوق­های مشاع در بورس بازگرداند.

اینک نوبت بورس تهران است که به باورم این­روزها به شدت در مسیر اثبات­گرایی (Positivism) فرانسوی حرکت می­کند. بنابراین راه رهایی از این پوزیتیویسم چیست؟ آیا چنانچه شاخص بورس تهران در آینده همانند لندن و نیویورک چهل درصد ریزش کند آنگاه می­توان امید داشت که در عرض سه ماه شاخص به سطح گذشته بازگردد؟ در کشورهایی که طول عمر بورس آنها بیش­از صد و حتی به دویست سال می­رسد هرگز چنین هجوم هیجانی به سوی بازار بورس تجربه نشده است. البته درک می­کنیم علت این اقبال عمومی به علت سقوط ارزش پول ملی، افزایش نرخ تورم و بدتر از آن “کاهش” نرخ سود بانکی در ماه­های گذشته است. حال که میلیون­ها بازیگر حقیقی یا به عبارتی اکثریت طبقه متوسط ایران که اندک پس­انداز شخصی، اندوخته بازنشستگی، ارثیه و حتی وام بانکی را (به همان سه دلیلی که اشاره کردم) به بازار بورس سرازیر کرده است باید این هشدار را جدی بگیرد که معاملات سهام بورس (برخلاف معاملات تجاری که برپایه عرضه و تقاضا استوار است) براساس اصطلاحا بازی جمع صفر (Zero Sum Game) طراحی شده است. به بیان تقریبی، هرآنچه من می­بازم تو می­بری پس معاملات سهام، یک بازی برد – برد یا باخت – باخت نیست.

تغییر مفهوم “قدرت” در اقتصاد و سیاست

به بهانه بورس دیرهنگام تهران اشاره کوچکی هم به تغییر نگرش مفهوم “قدرت” و ثبات سیاسی داشته باشم؛ قدرتی که نمادهای آن عبارتند از نظام بانکی سالم، بورس شفاف، تکنولوژی پیشرفته، سرمایه سفید (که منبع کسب قانونی و مالیاتی آن مشخص و ردیابی شده باشد) و دولتی که حافظ همه آنها باشد. در واقع اینها همگی مولفه­های قدرت نوین هستند در برابر موشک، جنگنده، ناوگان و دولتی که خواهان و حافظ این ابزار سنتی باشد.

کشورهای حوزه خلیج فارس (بجز ایران) بطور تقریبی سالانه دویست میلیارد دلار برای این نیازها هزینه می­کنند. همین عدم تقارن در اروپا نیز مشهود است. در حالی که بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا تلاش می­کنند قدرت نوین را بر این چهار مختصات استوار سازند تا اتحادیه از هم نپاشد؛ روسیه که در همسایگی آنها نشسته است اما با تکیه بر تقویت همان مولفه­های سنتی بگونه پنهان و آشکار می­کوشد این اتحادیه از هم بپاشد. بنابراین بی­سبب نیست که در بیست سال گذشته بیش­از هزار میلیارد دلار سرمایه ملت روس توسط الیگارش­ها به بانک­ها و بورس­های لندن و پاریس و زوریخ سرازیر شده است حال آنکه حتی یک­صدم این مبلغ هنگفت برای سرمایه­گذاری اروپایی­ها وارد بورس مسکو نشده است. آیا بدون تغییر نگرش و مختصات “قدرت” روزی فرا می­رسد که موج سرمایه از اروپا به سوی مسکو جریان یابد؟ به عبارتی دیگر همان­ اندازه که “قدرت” سیاسی در اتحادیه اروپا عقلانی شده است در روسیه هم “عقلانیت” سیاسی آنقدر قدرت خواهد گرفت تا این سرمایه های فراری را سرانجام به بازار بورس مسکو بازگرداند؟

استکهلم، اوت ۲۰۲۰


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.