عملکرد فرماندهان سپاه در جنگ؛ بی‌تجربه و ناتوان اما پرادعا

چهارشنبه, 2ام مهر, 1399
اندازه قلم متن

در سال ۱۳۶۳ بسیاری شاهد قتل‌عام نیروهای داوطلب مردمی به دست ارتش عراق در طی عملیاتی چون خیبر بودند-فارس

ضعف فرماندهی، عامل شکست عملیات سپاه در طول جنگ ایران و عراق

با گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ، سپاه پاسداران با سوءاستفاده از قدرت سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای خود سعی دارد تا خود را تنها و یا حتی‌الامکان بزرگ‌ترین مدافع ایران و پیروز نبردها نشان دهد.

سپاه با ساخت مستندها، سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی سعی می‌کند تا دستاوردها و پیروزی‌های ارتش و بخصوص نیروی زمینی در دو سال نخست جنگ را شکست جلوه دهد. اما در حقیقت، سپاه پاسداران بیش از آنکه در طول جنگ شبیه به یک نیروی نظامی موفق عمل کند، همچون یک نیروی شبه‌نظامی فاقد انسجام، نظم و دیسیپلین عمل کرد که ناشی از فرماندهی بی‌تجربه و ضعیف بود و به همین دلیل تلفات زیادی را در جنگ محتمل شد آن‌هم تنها در مقابل پیروزی‌هایی انگشت‌شمار.

ارجحیت دفاع از انقلاب و دستاوردهایش بر ایران

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون که از قیام ارتش شاهنشاهی ایران واهمه داشتند دست به اعدام فرماندهان و تصفیه گسترده افسران رده‌بالا و باتجربه نیروهای سه‌گانه ارتش زدند.

حامیان آیت‌الله خمینی، مجاهدین خلق، سازمان چریک‌های فدایی خلق و حزب توده یک‌صدا فریاد انحلال ارتش سر می‌دادند. اسلام‌گرایان خواهان تشکیل ارتش توحیدی و گروه‌های چپ خواهان تشکیل ارتش خلقی بودند.

متعاقباً تصمیم به کوچک‌سازی ارتش و در مقابل تشکیل یک نیروی نظامی جدید ایران توسط دولتمردان رژیم جمهوری اسلامی گرفته شد تا به‌جای محافظت از تمامیت ارضی کشور به حفظ و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهایش بپردازد.

همچون بسیاری از رژیم‌های دیکتاتوری، سپاه پاسداران نقش محافظت از رژیم حاکم و قدرت سیاسی موجود در برابر قیام مردم، احزاب مخالف و نیروهای سه‌گانه ارتش را داشت.

این نیروی شبه‌نظامی به دستور آیت‌الله خمینی، نخستین رهبر خودکامه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۸ تشکیل شد تا به مقابله با مخالفان رژیم جمهوری اسلامی پرداخته و به تأمین نظم و امنیت در مناطقی بپردازد که گروه‌های مخالف در آنجا حضور داشتند.

بر اساس یک تحلیل اطلاعاتی تهیه‌شده توسط واحد ایران سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به تاریخ ۱۲ دی ۱۳۶۵، فقدان نظم و آموزش‌های لازم، نبود بودجه و تجهیزات، توانایی سپاه را برای تامین امنیت و مقابله با گروه‌های مارکسیستی و کمونیستی سلب می‌کرد.

بر اساس این گزارش، بزهکاران و خلافکارانی که به دنبال انقلاب از زندان‌ها فرار کرده بودند در میان نخستین اعضای سپاه پاسداران دیده می‌شدند؛ کسانی که سعی داشتند با اعمال خشونت به درگیری‌های داخلی با سرعت پایان دهند اما رفتار ناپخته و تاکتیک‌های وحشیانه‌شان شدت شورش‌ها و درگیری‌های داخلی را بخصوص در استان کردستان افزایش داد و یک جنگ داخلی در این استان به راه انداخت.

در سال ۱۳۶۱، رژیم جمهوری اسلامی سعی کرد تا با تأسیس وزارت سپاه نه‌تنها به این نیروی شبه‌نظامی نظم بدهد بلکه آن را سریعاً گسترش دهد.

درحالی‌که محسن رضایی از سال ۱۳۶۰ فرماندهی سپاه را بر عهده داشت، محسن رفیق‌دوست به‌عنوان وزیر سپاه انتخاب شد. اگرچه این اقدام سبب افزایش توان سپاه جهت سرکوب رقبا و مخالفان رژیم من‌جمله سازمان مجاهدین خلق در داخل کشور شد و همچنین افزایش بودجه آن و متعاقباً گسترش آن از طریق تشکیل نیروی زرهی برای نیروی زمینی آن، تشکیل نیروی دریایی و هوایی در سال‌های بعد شد اما باز هم نتوانست نتیجه نبردهای جنگ را به نفع سپاه تغییر دهد.

ادامه جنگ با هدف غیرمعقول اشغال عراق و جنگ با اسرائیل

در ماه‌های ابتدای جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران بیش از آنکه درگیر عملیات نظامی علیه ارتش عراق باشد به سرکوب مخالفان و مأموریت‌های داخلی مشغول بود.

نخستین حضور جدی سپاه در یک عملیات زمینی در مهرماه سال ۱۳۶۰ و در جریان عملیات ثامن‌الائمه صورت گرفت. عملیاتی که نیروی زمینی ارتش در جریان آن و با بکارگیری دو گردان از نیروهای پیاده با پشتیبانی یگان‌های زرهی، نیروی هوایی و هوانیروز موفق با بازپس‌گیری ساحل رودخانه کارون و خارج کردن آبادان از محاصره یک‌ساله و آزادسازی بیش از ۱۵۰ کیلومترمربع از اراضی اشغالی شد.

تیپ‌های پیاده سپاه پاسداران که عمدتاً از نیروهای داوطلب مردمی تشکیل شده بودند به‌عنوان یک نیروی کمکی در کنار نیروی زمینی ارتش بر روی زمین، نیروی هوایی و هوانیروز ارتش در هوا در عملیات طریق‌القدس (۸ الی ۱۵ آذر ۱۳۶۰)، فتح المبین (۲ فروردین الی ۱۰ فروردین ۱۳۶۱) و درنهایت بیت‌المقدس (۱۰ اردیبهشت الی ۳ خرداد) موفق به آزادسازی مناطق و شهرهای اشغال‌شده چون خرمشهر شدند.

با وجود بازپس‌گیری مناطق اشغالی، با تأکید اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و فرمانده وقت سپاه پاسداران، محسن رضایی و درنهایت با پذیرش روح‌الله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی جنگ ادامه یافت آن‌هم با هدف غیرمعقول اشغال عراق جهت اتصال ایران به سوریه جهت فراهم آوردن امکان اشغال اسرائیل!

لازم به ذکر است که از سال ۱۳۶۱، سپاه پاسداران با اعزام ۳۰۰ الی ۵۰۰ نفر از نیروهایش به لبنان جهت ایجاد اتحاد میان گروه‌های شبه‌نظامی شیعه، آموزش نظامی و تجهیزات آن‌ها با تسلیحات سبک و درنهایت تشکیل حزب‌الله در راستای صدور انقلاب اسلامی و جنگ با اسرائیل مشغول بود.

شکست‌های پی‌درپی به دنبال ضعف شدید در آموزش و فرماندهی

در سال ۱۳۶۳ بسیاری از فرماندهان تیپ‌ها و حتی برخی از فرماندهان لشکرهای پیاده سپاه که خود از نزدیک شاهد قتل‌عام نیروهای سپاه و بخصوص نیروهای داوطلب مردمی به دست ارتش عراق در طی عملیاتی چون خیبر بودند از ضعف‌های موجود در سپاه آگاه شدند و تنها راه‌حل این مسئله را تغییر فرماندهان اصلی این نیروی شبه‌نظامی می‌دانستند.

انتقادات از عملکرد ضعیف محسن رضایی در جنگ و خیال‌پردازی‌هایش که از دید شماری از فرماندهان زیردستش کودکانه، بلند پروازانه و غیرواقعی دیده می‌شد نه‌تنها باعث بهبود شرایط نشد بلکه سبب شد تا مخالفان توسط شخص آیت‌الله خمینی تهدید به سرکوب شوند و جایگاه محسن رضایی و حلقه فرماندهان نزدیک به او که نسبت به عملکردشان انتقاد و اعتراض وجود داشت، تثبیت شد.

مسئولیت انجام عمده عملیات اصلی زمینی علیه عراق با هدف محاصره و یا اشغال شهر بصره و مناطق پیرامون پس از سال ۱۳۶۳ بر عهده سپاه پاسداران قرار گرفت. اما با توجه به اینکه نیروی هوایی تازه تأسیسش که به‌جز چند هواپیمای شخصی و ملخی کوچک که همگی غصبی بودند هواپیمای دیگری نداشت، باز هم مأموریت پشتیبانی نزدیک هوایی، بمباران عقبه دشمن و همچنین محافظت از حریم هوایی میدان نبرد به ترتیب بر عهده هوانیروز و نیروی هوایی ارتش قرار می‌گرفت.

با کمک قطعات یدکی تهیه‌شده از بازار سیاه و همچنین خرید آن‌ها از ایالات‌متحده در جریان واقعه ایران-کنترا، نیروی هوایی ارتش موفق به تعمیر اساسی شمار زیادی از هواپیماهای جنگنده زمین‌گیر در بندرعباس شد  و همچنین با تغییر در تاکتیک پدافند هوایی و اعزام سامانه‌های پدافندی «آی-هاک» به جنوب غرب کشور و مجاورت میدان‌های نبرد توانست در حدفاصل ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ الی ۹ فروردین ۱۳۶۵ در جریان عملیات والفجر-۸ با تأمین آتش پشتیبانی قوی شرایط را برای تصرف شبه‌جزیره فاو، رأس البیشه و جاده فاو تا بصره توسط سپاه فراهم آورد.

لازم به ذکر است در جریان این عملیات، نیروی زمینی و هوایی عراق از سلاح شیمایی علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد و متعاقباً ۱۵ هزار نفر از نیروی سپاه و داوطلبان مردمی مجروح و هزاران نفرشان کشته شدند.

سه سال بعد، عراق با اجرای یک عملیات غافلگیرکننده در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ موفق به بازپس‌گیری فاو در تنها ۲۴ ساعت شد. از دلایل اصلی ناتوانی سپاه در مقابله با این حمله، عدم وجود انضباط و دیسیپلین نظامی در میان نیروهای سپاه و داوطلبان مردمی و همچنین خروج تدریجی نیروهای داوطلب از آنجا بود و تنها چهار هزار نفر نیرو از نیروی زمینی سپاه را جهت دفاع از فاو در برابر ۴۰ هزار نیروی عراقی باقی گذاشته بود.

شکست عملیات کربلای ۴ نماد ضعف فرماندهی در سپاه

برخلاف نیروی زمینی ارتش، سپاه پاسداران با ایجاد تبلیغات گسترده پیش از انجام عملیات نظامی و بی‌توجه به هرگونه اصول حفاظت اطلاعات مسئولان و فرماندهان عراقی را از حملات پیشروی نیروهای سپاه مطلع می‌کرد.

درنهایت بی‌توجه به ناتوانی نیروی هوایی از تأمین آتش پشتیبانی نزدیک هوایی به علت کمبود هواپیماهای جنگنده عملیاتی، فرماندهان سپاه بخصوص شخص محسن رضایی و همچنین فرمانده نیروی زمینی سپاه، علی شمخانی عملیات کربلای ۴ را طرح‌ریزی و اجرا کردند تا شهره بصره در جنوب عراق را به تصرف درآورند.

عملیات در روز ۳ دی ۱۳۶۵ آغاز شد درحالی‌که پیش از آن، جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه نیروهای داوطلب شرکت‌کننده آن را در ورزشگاه آزادی به نمایش رسانه‌ای گذاشتند آن‌هم بی‌توجه به اصول حفاظت اطلاعات.

این امر متعاقباً درصد غافلگیرکننده‌بودن آن برای عراق را به کمتر از ۵۰ درصد در شب عملیات رساندند. در شب عملیات، برخی از مقامات جمهوری اسلامی از لو رفتن آن مطلع شدند و درخواست لغو آن را دادند اما با مخالفت آیت‌الله خمینی و هاشمی رفسنجانی و همچنین فرمانده کل سپاه آن را به انجام رسانده و در عرض تنها ۴۸ ساعت باعث مرگ پنج الی شش هزار از نیروهای سپاه و داوطلب مردمی شد. آن‌هم در کانال‌ها و آبراه‌هایی که عراق انتظار عبور نیروهای ایران از آن‌ها جهت رسیدن به بصره را داشت.

پس از این عملیات که تنها در ۴۸ ساعت شکست خورد، سپاه عملیات کربلای ۵ با تأکید فرمانده کل آن، محسن رضایی با اهدافی مشابه با کربلای ۴ در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۵ آغاز کرد. اهداف عملیات تصرف بصره، آزادسازی ۱۵۰ کیلومترمربع از خاک ایران و تصرف جزایر بوآرین، فیاض و ام‌الطویل و همچنین تصرف شهرک دوعیجی، تسلط بر رودخانه دوعیجی و نهر جاسم و تصرف قسمتی از جاده شلمچه-بصره بود.

با وجود موفقیت نیروها در دستیابی به پیروزی‌هایی در ابتدای عملیات، بار دیگر به علت کشته‌شدن حداقل ۱۱۶۰۰ نفر از نیروهای سپاه و داوطلب مردمی، عملیات در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۶۶ متوقف شد. اگرچه بار دیگر نیروها از تصرف بصره عاجز ماندند اما موفق شدند غیر از دستیابی به این هدف اصلی عملیات، به سایر اهداف شامل آزادسازی مناطق اشغالی از خاک ایران دست یابند.

ادعای فاتح جنگ بودن

فرماندهانی که به علت فقدان دانش نظامی‌شان و بلندپروازی‌هایشان موجب مرگ ده‌ها هزار نفر از نیروهای سپاه و داوطلب مردمی در سال‌های پایانی جنگ شده بودند با پایان جنگ نه‌تنها دادگاهی و زندانی نشدند بلکه علاوه بر سرکوب منتقدان خود در داخل و خارج از سپاه موفق شدند تا علاوه بر رسیدن به بالاترین پست‌های فرماندهی در سپاه با حمایت علی خامنه‌ای، پس از بازنشستگی به قدرت سیاسی و اقتصادی قابل‌توجهی دست یابند.

بیش از سه دهه است که این افراد که محسن رضایی برجسته‌ترین آن‌هاست با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی خود به تحریف تاریخ جنگ، پنهان‌کاری کوتاهی‌ها و ضعف‌های فرماندهی می‌پردازند آن‌هم به‌منظور فاتح جنگ نشان دادن خود و مغلوب نشان دادن ارتش.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی‌کند.

از: ایندیپندنت


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.