آخرین شماره هفتهنامه «خط حزبالله» که خبرنامه هفتگی بیت او به شمار میآید، با کلیدواژههایی منتشر شد که نشانه زمینهسازیهای خامنهای برای سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران است
«دولت جوان انقلابی» شاید برای بسیاری که حوزه سیاست ایران را دنبال میکنند، آشنا باشد؛ یعنی همان تعبیری که خامنهای برای «محمود احمدینژاد» به کار میبرد
میگویند «شترگاوپلنگ» همان زرافه است که گردنش مثل شتر دراز است؛ شاخ و سم آن به گاو میماند و پوستی پلنگی دارد؛ اصطلاحی که گاه برای نامتعادل بودن یک وضعیت به کار میرود و حتی به ادبیات سیاسی هم راه پیدا کرده است، مثل زمانی که «میرزا محمد فرخی یزدی» سروده بود: «از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ/ از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ/ قانون حکومت نظامی و فشار/ این است حکومت شترگاوپلنگ.»
جدای از توصیف فرخی یزدی از یک حکومت، مرور آنچه از بیانات «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی، در هفته گذشته منتشر شد، همان ابیات را به یاد میآورد که انگار حالا بعد از سی سال حکومتداری، هیچ از خود ندارد و سرگردان میان کلیدواژههایی میگردد که دیگر نه اصالت شتر دارند، نه گاو و نه پلنگ؛ مثل «انقلاب»، الگوبرداری از دوران «جنگ» یا حتی «دولت جوان.»
***
اگرچه بسیاری منتظر بودند که پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا، رهبر جمهوری اسلامی موضعگیریهای شفافتری از کوبیدن بر طبل دشمنی با آمریکا داشته باشد، اما رهبر جمهوری اسلامی نه تنها سخن نگفت، بلکه پایگاه رسمی او ورق را به سمت انتشار بولتن انتخاباتی چرخاند، تا حالا نیروهای انقلابی خود را برای چند ماه آینده آماده کنند.
آخرین شماره هفتهنامه «خط حزبالله» که خبرنامه هفتگی بیت او به شمار میآید، با کلیدواژههایی منتشر شد که نشانه زمینهسازیهای خامنهای برای سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران است. در میان تیترهای این هفتهنامه چند نمونه جلوهای انتخاباتی دارند: «دولت جوان انقلابی؛ باید شانه زیر بار مسئولیتها بدهید»، «حزبالله این است؛ بیشتر پیشرفتهای کشور کار بچههای انقلاب است» و «مسئله روز؛ کلید همینجاست نه در کاخ سفید.»
«دولت جوان انقلابی» شاید برای بسیاری که حوزه سیاست ایران را دنبال میکنند، آشنا باشد؛ یعنی همان تعبیری که خامنهای برای «محمود احمدینژاد» به کار میبرد. او با تکیه بر جوان بودن احمدینژاد بارها با شفافیت یا تلویحا گفته بود که میخواهد به جوانها میدان بیشتری بدهد. انقلابی بودن هم توصیف دیگری بود که خامنهای بارها برای احمدینژاد به کار برده بود. البته شاید هیچوقت فکر نمیکرد که آن جوان مقابل خودش انقلاب کند، به قهر برود و خانهنشین شود، اگرچه باز هم این خامنهای بود که پیروز میدان شد و جوان انقلابی را سر جای خود نشاند.
شروع اختلافات آن «جوان انقلابی» بر سر مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با حضور «رحیم مشایی» در دولت بود که باعث برکناری پدر عروس رئیسجمهور وقت از معاون اولی شد. بعدتر اختلافات بر سر حضور «حیدر مصلحی» در سمت وزیر اطلاعات شدت گرفت و رئیسجمهور جوان یازده روز به قهر رفت.
اما «جوان انقلابی» مطلوب خامنهای کیست؟
«صدیقه وسمقی»، دینپژوه و فعال سیاسی که سخنگوی اولین «شورای شهر تهران» بود، در گفتوگو با «ایرانوایر» این کلیدواژه را تشریح کرد. به باور او نیز این کلیدواژه یادآور دولت احمدینژاد است؛ یعنی: «دولتی ناکارآمد و بیتجربه که اسم انقلابی بر خود گذاشته بود. خامنهای نمیگوید دولت جوان متخصص، بلکه میگوید جوان انقلابی، یعنی جوان خام و بیتجربه که فقط زبان چرب و متملقی دارد. مقصود این است که باز دولتی از آن نوع روی کار بیاید که بیشتر با سپاه پاسداران و نیروهایی که قدرت را در دست دارند، سر سازگاری داشته باشد و با آنها بر سر منافع مشترک، همپیمان باشد، نه یک دولت مردمی و ملی.»
چنین جوانی که مطلوب علی خامنهای برای در اختیار گرفتن دولت است، ویژگی دیگری هم برای آن ذکر شده است؛ یعنی «انقلابی» بودن که به تعبیر وسمقی جوانی خام و سلطهپذیر است که باید انقلابی باشد، اما «انقلاب در ایران تمام شده است. وقتی گفته میشود انقلابی، یعنی ارائه یک مفهوم نادرست. سال ۵۷ حکومت پهلوی با هدف استقرار جمهوری اسلامی سرنگون شد و انقلاب هم به پایان رسید. در واقع جمهوری اسلامی بایستی تا به حال دوران استقرار خود را طی میکرد و اتفاقا اگر رهبر این حکومت تیزهوش بود، میگفت ما بعد از ۴۲ سال، حکومتی مستقر هستیم، نه آن که هنوز در دوره بیثباتی و تزلزل انقلابی به سر میبریم. در واقع، [این] یعنی جمهوری اسلامی هنوز به ثبات نرسیده است.»
این فعال سیاسی در ادامه توضیح میدهد که وقتی امروز هم از کلیدواژه «انقلابی» استفاده میشود، یعنی کسی که «ولایت فقیه» را قبول دارد، انسانی که «بیملاحظه» است و برای حفظ نظام جمهوری اسلامی حاضر است همه چیز یک کشور را هزینه کند، نه آن که هزینهای از خود بپردازد: «امروز آنهایی انقلابیون خوانده میشوند که بر خلاف انقلابیون اصیل، کسانی نیستند که از خودشان هزینه کنند، بلکه از مردم هزینه میکنند و اموال آنها را حیف و میل میکنند. حتی از اسلام هم برای تبلیغات به عنوان پوششی برای عوامفریبی بهره میبرند.»
با این توصیفات، میتوان به همین تعبیر اشاره کرد که رهبر جمهوری اسلامی بارها در بیاناتش خود را فردی «انقلابی» معرفی کرده است و نه «دیپلمات.» او در بهمن ۱۳۹۱ و پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ که به روی کار آمدن «حسن روحانی» انجامید، در دیدار با فرماندهان و نیروهای ارتش گفته بود: «من دیپلمات نیستم؛ انقلابیام.»
حالا دوران ریاستجمهوری حسن روحانی رو به اتمام است و ماههای پایانی خود را طی میکند. هفتهنامه خط حزبالله که به جای خبرنامه به بولتنی برای جهتدهی انتخابات میماند، با اشاره به بیانات خامنهای، دولت بعدی را ترسیم کرده است. مثل مطلبی با تیتر «مسئله روز» که «کلید حل مشکلات اقتصادی» را میخواهد در «داخل کشور» بیابد نه در مذاکراتی که پیشتر «در لوزان و ژنو و نیویورک» صورت گرفته بودند؛ اشارهای به صحبتهای خامنهای در مهر ماه سال جاری که باز هم راه رفع مشکلات اقتصادی را تمرکز بر «تولید» خواند و حالا به مذاکراتی اشاره دارد که یک روز در دفاع از آن تمام قد ایستاد و روزی دیگر، در نقش مخالف برآمد.
او حتی در ادامه «صاحبان اندیشه» را برای رفع این مشکلات به سراغ دوران جنگ میفرستد. یعنی آنچه در شهریور ماه سال جاری گفته بود. او «کلید» برونرفت از مشکلات اقتصادی را باز هم بر عهده دولت «جوان انقلابی» گذاشت تا راه علاج را با حمایت صاحبان اندیشه و الگوبرداری از «مدلسازی حضور مردم در دفاع مقدس» بیابد.
تکیه بر دوران جنگ هشت ساله میان ایران و عراق یکی از محورهای همیشگی اظهارات خامنهای بوده است که دورانی است متزلزل، پر از فقر، تحریم و مرگ.
در ادامه این بخش به گزیده دیگری از اظهارات او هم اشاره شده است، همانجا که تمامی «پیشرفتها» و «ترقی»های ایران را متضمن از «عناصر مومن» دانست. این بخش به اظهارات او در اردیبهشت ۱۳۷۵ اشاره دارد که گفته بود: «عناصر فعال، بچههای خود انقلاباند. دیگران هیچ کمک و خدمتی به ما نکردند.»
مشابه همین اظهارات را «روحالله خمینی»، بنیانگذار جمهوری اسلامی، سه ماه پیش از مرگش گفته بود؛ در پایان همان جنگ هشت ساله: «امروز هیچ تاسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند، چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد.» این آخرین پیام مکتوب خمینی خطاب به روحانیون است و به اعضای «نهضت آزادی» اشاره دارد که به تحلیل و شهادت بسیاری از مستندات و راویان، از عوامل مهم روی کار آمدن او بودهاند.
حالا پس از نزدیک به نیم قرن حکومت جمهوری اسلامی، کشوری ثروتمند به مملکتی فقیر تبدیل شده است و به تعبیر صدیقه وسمقی، به خاطر مدیریت نادرست کلان توسط رهبر آن منابع ملی سرشار و نیروهای انسانی توانمند آن مدام به هدر میروند؛ رویکردی که نشان از «تمامیتخواهی» رهبر جمهوری اسلامی دارد که «در تمامی امور اجرایی و تصمیمگیریها مداخله میکند و تمامی قوا را ناکارآمد کرده است.»
حالا هم که سوت آغاز رقابتهای انتخاباتی را با تبلیغ برای دولت جوان انقلابی زده است.
وسمقی حالا در ایران زیر حکم زندان قرار دارد و به صراحت میگوید که انتخابات مفهوم واقعی مردمی را از دست داده است و مردم را «نمیتوان» و «نباید» به شرکت در آن ترغیب کرد: «نفعی در این صندوقها برای مردم وجود ندارد؛ حاصل مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات فرقی ندارد. من شخصا میگویم رای من باارزش است و رایم را فقط در صندوق انتخاباتی آزاد، صادقانه و عادلانه خواهم انداخت که با توجه به نقطهای که امروز جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته، دور از ذهن است.»
به نظر میرسد جمهوری اسلامی در نقطهای قرار گرفته است که نارضایتیهای مردمی از سیاستها، شرایط اقتصادی، بنبستهای فرهنگی و خفقان اجتماعی رو به افزایش است و ماشین سرکوب این نظام هم همواره در حالت آمادهباش قرار دارد. در این میان خامنهای با تکیه بر اقلیت حاکم در تلاش است نظام رو به افول خود را حفظ کند؛ نظامی که نه مذاکره میکند، نه جنگ، نه انقلابی است و نه دیپلمات، نه یک هسته چریکی است و نه یک جمهوری مستقر؛ نماد کاملی از مثال شترگاوپلنگ.
از: ایران وایر