از رویا برومند پرسیدم چرا با این حجم از آزردگی روحی، به کاری روی آورده که به نوعی او را هر لحظه با تجربه دردناک اش دوباره روبرو میکند؟
یک چیز حتمی بود؛ گفتگو باید در فضای باز انجام میشد. جیکجیک گنجشکها، رفت و آمد خودروها، سر و صدای قاشق و چنگالها، همه و همه کیفیت ضبط را تهدید میکرد، اما میدانستم که در طول گفتگو هر دوی ما به “هوای تازه” نیاز خواهیم داشت.
سه ساعت گفتگو کردیم. بارها ناچار شدم ضبط صدا را متوقف کنم. دقیقا هشتبار؛ میدانم هشتبار چون در حافظه دستگاه، هشت فایل جداگانه ذخیره شده است. از این مکثها، فقط یکبار به درخواست خانم برومند بود. هفت بار دیگر، این من بودم که احساس میکردم باید نفس عمیق بکشم. هربار میدانستم چه می خواهم بپرسم، اما مطمئن نبودم که آیا پرسشهای من فرصتی برای پاسخگویی ایجاد میکند یا مثل ضربات چاقو بر حافظه رویا برومند مینشیند.
“شما نگران نباشید. بپرسید. کسانی مثل من که تجربه قتل، اعدام یا ترور در خانوادهشان اتفاق افتاده، دیگر هیچ وقت آن روزها را فراموش نمیکنند. زندگی ما به دو نیم تقسیم میشود؛ قبل و بعد از آن واقعه. از آن لحظه که برادرم از پاریس تماس گرفت و گفت: ‘بابا رو زدند’ چیزی در من مرده. چیزی که نمیگذارد دیگر مانند سابق خوشحال شوم.”
رویا برومند روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۰ در واشنگتن بود. دکترای تاریخاش را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفته بود و کمکم داشت در پایتخت آمریکا ریشه میدواند که تلفن دفترش زنگ خورد.
“برادرم پشت هم میگفت: بابا رو زدند. اما من که به صورت ناخودآگاه نمیتوانستم باور کنم، میگفتم خب حالا حالش چطوره؟ خیلی زخمی شده؟”
عبدالرحمن برومند رئیس هیات اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران بود. در این عکس او (راست) در کنار شاپور بختیار (آخرین نخست وزیر ایران پیش از انقلاب اسلامی) ایستاده است
عبدالرحمن برومند، پدر رویا، آن روز با ضربات چاقوی ضاربی که هنوز هم ناشناس است، در پاریس و مقابل آپارتمان شخصیاش به قتل رسید.
“سالها طول کشید تا ما دوباره خودمان را پیدا کردیم. وقتی چنین ضربهای به حیثیت شما وارد میشود، احساس عجز میکنید. احساس بیقدرت شدن. بعد هم کمکم همه فراموش میکنند؛ تو میمانی و یک جای خالی؛ تو میمانی و یک حفره بزرگ؛ تو میمانی و یک زخم که گویی قرار نیست هیچوقت خوب شود.”
این روزها، رویا و خواهرش لادن، سخت مشغول کامل کردن بانک اطلاعاتی هستند که در آن پروندههای اعدام شدگان ۳۵ سال گذشته جمع آوری شده است. در فهرست آنها تفاوتی میان اعدامهای سیاسی یا محکومان جنایی و مواد مخدر نیست. از نظر او ‘حق حیات’ یکی از بنیادیترین اصول حقوق بشر است و به همین علت، “هیچ فرقی نمیکند که این حکم اعدام برای رهبر حزبی سیاسی صادر شده باشد یا رهبر یک باند قاچاق مواد مخدر، این قبیل احکام از بنیاد غیر انسانی” است.
از رویا برومند پرسیدم چرا با این حجم از آزردگی روحی، به کاری روی آورده که به نوعی او را هر لحظه با تجربه دردناکاش دوباره روبرو میکند؛ چرا مثلا گلفروشی نمیکند؟
“البته من با گل هم سر و کار دارم. در حیاط خانه باغچهای دارم که در آن یک بوته گل رز زیبا دارم. سر و کار داشتن با گلها کمکم میکند، اما کافی نیست. من میخواستم کاری کنم که به سهم خودم مانع از بروز خشونت و ترور در آینده شوم.”
“برای مبارزه با خشونت گام اول این است که ابعاد آن را در جامعه خودمان بشناسیم. کاری که من و خواهرم لادن در بنیاد عبدالرحمن برومند میکنیم، ثبت و ضبط موارد اعدام در سالهای بعد از انقلاب است. در کلیک بانک اطلاعاتی وبسایت ما، نام و مشخصات بیش از ۱۵ هزار اعدامی وجود دارد که هر روز هم به تعداد آنها اضافه میشود.”
صبر کردم غذایش را تمام کند. لیوانهای آب دوباره پر شد. باطری دستگاه کمکم رو به اتمام بود اما هنوز مردد بودم. آیا باید سناریوی ذهنم را اجرا میکردم؟
رویا برومند و امیر پیام هنگام ضبط برنامه چمدان
رویا برومند تحقیقات متعددی درباره مسائل حقوق بشر در نقاط مختلف دنیا از جمله آفریقا انجام داده است
در پایان مصاحبه بارها به علت “بیرحمی در طول گفتگو” عذرخواهی کردم اما در آن لحظه باید از رویا برومند میپرسیدم “اگر ضارب پدرش الان در چند متری پشت سرش داخل خودرویی با شیشههای دودی نشسته باشد او چه میکند؟”
ابتدا سکوت کرد. بعد از مکثی طولانی گفت: “نمیدانم. شاید اصلا سرم را برنگردانم.”
– چرا؟
“من که الان نمیتوانم بازداشتاش کنم. الان که نمیتوانم عدالتخواهی کنم… پس چرا باید یک تصویر بد هم به کنار دیگر تصاویر دلخراش ذهنم اضافه کنم. نمی دانم! شاید بخواهم… نمی دانم… شاید از او بپرسم آیا خانواده دارد؟ و اگر دارد به او بگویم چه خوشبختاند که هنوز پدر دارند. برای من خود شخص ضارب اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که صادر کنندگان این دستورات، دیگر چنین کاری نکنند.”
رویا برومند تحقیقات متعددی درباره مسائل حقوق بشر در نقاط مختلف دنیا از جمله آفریقا انجام داده است. از او پرسیدم آیا فکر نمیکند قیاس میان وضعیت حقوق بشر در کشورهای اروپایی و آمریکا با کشورهای خاورمیانه و ایران خیلی مقایسه همگنی نباشد.
“این حرف درست است که فعالیتهای حقوق بشر با مفهوم مدرن آن، در جوامع غربی سابقهای طولانی دارد. در حقیقت، این فعالیتها هنوز هم ادامه دارد. فعالان حقوق بشر در آمریکا هنوز در حال مبارزه با توقف احکام اعدام هستند؛ سیاهان و اقلیتها هم همچنان به دنبال احیای حقوقشان هستند. اما مساله حقوق بشر دیگر یک موضوع ‘مدرن و محدود به جوامع غربی’ نیست. شما به آفریقا نگاه کنید، مراکش چند سالی است که اجرای حکم اعدام را متوقف کرده است. کلیک رواندا با آن نسلکشی وحشتناک در آخرین سالهای قرن بیستم و با آن همه خشم و نفرت برجای مانده از آن کلیک کشتارهای خونین، اجرای احکام اعدام را متوقف کرده است. بنابراین میبینید که مبارزه با خشونت دیگر فراگیر شده و جوامع مختلف در نقاط مختلف دنیا، با پیبردن به ابعاد غیر انسانی آن تلاش میکنند قوانین و ارزشهای خود را باز تعریف کنند.”
این روزها، رویا و خواهرش لادن، سخت مشغول کامل کردن بانک اطلاعاتی هستند که در آن پروندههای اعدام شدگان ۳۵ سال گذشته جمع آوری شده است
“برای همین هم اولین چیزی که من در چمدانم می گذارم، استقلال قوه قضاییه در آمریکا است که مبنای رسیدگی به مسایل حقوق بشری را تسهیل میکند. درست است که اینجا هنوز در بعضی ایالتها حکم اعدام صادر و اجرا میکنند اما اولا تعداد آنها و نوع جرایمشان قابل قیاس نیست و دوما روند رسیدگی به چنین پروندههایی بسیار طولانی و پیچیده است. با این حال، بخش بزرگی از جامعه آمریکا صدور هر نوع حکم اعدام را مطرود میداند و در تلاش است که در سراسر آمریکا اعدام برچیده شود. ضمن اینکه شما اینجا کسی را به خاطر داشتن عقیده سیاسی یا مذهبی در زندان نمیبینید. حکم اعدام، علاوه بر مغایرت با حق حیات، از آن دست احکامی است که وقتی اجرا شد دیگر هیچ شانسی برای جبران اشتباه احتمالی در روند دادرسی و صدور حکم باقی نمیگذارد.
بوته گل رز
رویا برومند میگوید “زندگی در تبعید” به او آموخته که نباید به اشیاء دلبسته شود، با این حال، میخواهد در چمدانش یک بوته رز بگذارد. رز صورتی کم رنگی که در باغچه خانه اش دارد و میگوید بوی لیمو میدهد.
“داستان گل رز مثل داستان زندگی است. همیشه یکی میآید و یکی میرود. در حالی که روی یک شاخه غنچهای باز میشود، در شاخه کناری رزی دیگر پژمرده میشود. دقیقا مثل داستان زندگی؛ یکی میآید، دیگری میرود. با این حال، رزها در طول حیات کوتاهشان به محیط اطرافشان خوشحالی هدیه میکنند.”
از: بی بی سی