آناهیتا ملکزاده،شهروندخبرنگار؛ تهران
دارالایتام موسسه خیریه حکیمی با هدف نگهداری از دختران بیسرپرست در سال ۱۳۳۷ توسط «بلقیس حکیمی» وقف و تاسیس شد. فعالیت این خیریه با سرپرستی ۲۰ دختر حدود ششساله آغاز شد و با کمکهای خیرین اندکی گسترش یافت. این دختران تا ۱۸ سالگی تحت سرپرستی موسسه بودند و در محل دارالایتام که خانه سابق زندگی بلقیس حکیمی بود، زندگی میکردند. این گزارش به آشنایی با این موسسه خیریه که به عنوان قدیمیترین خیریه مردمنهاد در زمینه نگهداری از دختران در تهران شناخته میشود، میپردازد و از مشکلات آن میگوید.
منطقه ۱۲ تهران ویژگیهایی جالب توجه دارد که یکی از آنها را میتوان «خیابان ایران» دانست؛ خیابانی قدیمی حوالی میدان بهارستان که در آن هم میتوان خانههای ویلایی گرانقیمت دید و هم آپارتمانهای نوساز و امروزی. درست پشت این میدان و در یکی از بنبستهای دنج «آبسردار» ۶۳ سال است که یک یتیمخانه مردمنهاد فعالیت میکند که به نام «خیریه حکیمی» معروف است.
دارالایتام موسسه خیریه حکیمی در سال ۱۳۳۷ توسط بلقیس حکیمی، دختر «میرزا محمودخان حکیمالملک»، وقف و تاسیس شد. هدف اولیه این موسسه نگهداری از دختران بیسرپرست بود و فعالیت خود را با سرپرستی از ۲۰ دختر آغاز کرد که میانگین سنیشان شش سال بود. این دختران تا ۱۸ سالگی و پایان تحصیلات یا ازدواجشان تحت سرپرستی موسسه بودند و در محل دارالایتام که خانه سابق زندگی بلقیس حکیمی بود، زندگی میکردند.
البته فعالیتهای این پرورشگاه منحصر به بیست نفری که داخل موسسه نگهداری میشدند، نبود و به تعداد دیگری از دختران بیسرپرست در بیرون از موسسه نیز کمکهایی میشد.
موسسه خیریه حکیمی یک خانه قدیمی با آجرهای بهمنی بازسازی شده است که یک حیاط کوچک و چهار اتاق دارد. در هر اتاق هفت تخت دوطبقه چیده شده و ۱۴ دختر در آن زندگی میکنند. یک اتاق هم دفتر کار موسسه است.
در دهههای اخیر «پرویز حکیمی» که از ابتدای فعالیت این خیریه عضو هیات امنای آن بود، مسئولیت کامل امور موسسه را بر عهده داشت؛ اما از حدود هشت سال پیش که او درگذشت، این مسئولیت به دیگر اعضای خانواده حکیمی انتقال یافت و در اساسنامه موسسه نیز تغییراتی صورت گرفت.
مهمترین دلیلی که خیریه حکیمی فعالیت خود را بر نگهداری از دختران بیسرپرست متمرکز کرد، این بود که در آن زمان، سایر موسسات خیریه توجه چندانی به دختران نداشتند؛ مثلا در زمان تاسیس دارالایتام حکیمی، موسسه دیگری در همان نزدیکی به نام «پرورشگاه محمودیه» (انجمن خیریه شمال شرق تهران) در زمینه نگهداری از پسران بیسرپرست فعالیت داشت.
«افشین» که با موسسه خیریه حکیمی همکاری دارد، در مورد این موسسه به ایرانوایر میگوید: «راستش من عضو کوچکی هستم و بیشتر زحمتها به عهده دو خانم مسئول موسسه است. من در کارهایی که نیاز به حضور یک مرد هست، هر کاری از دستم برمیآید، انجام میدهم.»
او میگوید چون فعالیت این موسسه کاملا مربوط به دختران و زنان است، «در دوران پیش از کرونا هم ورود آقایان به آن ممنوع بود؛ اما حال با شیوع کرونا حتی ملاقات بچهها با بستگان درجه دو آنها هم به حداقل رسیده است.»
افشین در مورد حمایتهای دولتی از موسسه میگوید: «راستش من فکر نمیکردم برای حمایت از خیریهها هم پارتیبازی در کار باشد. برای دریافت کمک از سازمان بهزیستی، در پنج سال گذشته چندبار اقدام کردیم؛ قولهای مساعدی دادند و چندین نوبت از موسسه بازدید کردند؛ اما به دلیل کمبود بودجه به جایی نرسید.»
او در عینحال میگوید: « خدا را شکر لنگ نمیمانیم. این موسسه ۶۳ سال قدمت دارد و به لطف خیرین اموراتمان میگذرد. فقط مشکل اینجاست که نمیتوانیم فعالیتمان را گسترش بدهیم. فکرش را بکنید ظرف ۶۳ سال تعداد بچههای ما از بیست نفر به چهل نفر رسیده است. اما خب، موسسات خیریهای هم هستند، مثلا همین اطراف ما و با سابقه بسیار کمتر از ما که شرایط خیلی بهتری دارند و مشمول کمکهای بهزیستی هم میشوند.»
افشین لبخندی میزند و میگوید: «حسودی نمیکنم، ولی کاش در کار خیر دیگر بین خیریهها و بچه بیسرپرست یا زن و مرد ناتوان فرق نگذاریم.»
موسسه خیریه حکیمی در شبکههای اجتماعی چندان شناختهشده نیست. یکی از افرادی که به این موسسه کمک میکند، میگوید: «خیلیها این موسسه خیریه قدیمی را نمیشناسند. من از طریق یکی از آشناهایم اینجا را شناختم و چون کارشان را از نزدیک دیدم، به این موسسه ایمان پیدا کردم. هر کاری از دستم بربیاید، انجام میدهم. خیلی از موسسههای خیریه الان از طریق اینستاگرام و فیسبوک و بقیه شبکهها خودشان را معرفی میکنند و درخواست کمک از خیرین دارند. اما اینجا را فقط کسانی که کمک میکنند، میشناسند؛ یعنی سینه به سینه معرفی میشود.»
خانمی که خود در موسسه خیریه حکیمی بزرگ شده است و امروز به عنوان همکار این موسسه در کنار بچهها زندگی میکند، در مورد این خیریه میگوید: «من ۴۲ سالم است و از وقتی یادم میآید، اینجا بودم. برای من خانه اینجاست و هیچ جای دیگری نیست. خدا را شکر با دختران ارتباط خوبی دارم و همه مثل خواهرهای کوچکترم هستند. مخصوصا از وقتی وارد فعالیت اجرایی شدم و زحمات دستاندرکاران موسسه را میبینم، بیشتر عاشق اینجا هستم.»
او مکثی میکند و اینطور ادامه میدهد: «موسسه ما از چهل دختر به صورت مستقیم حمایت میکند. برای انتخاب تکتک آنها کلی تحقیق میکنیم و از روزی هم که عضو موسسه میشوند، واقعا خانواده حکیمی، مردم و خیرین از هیچ چیزی برای خوشحال کردن این بچهها مضایقه نمیکنند. خدا را شکر اوضاع خوب است؛ البته خوب بودن به معنای تکمیل بودن همهچیز نیست. گاهی مسائل مالی یا بیانصافی افرادی که به نوعی با موسسه سر و کار دارند، واقعا آزاردهنده است. مثلا فاضلاب این ساختمان را ۲۲ میلیون تومان هزینه کردیم و دو ماه پیش تعمیرات اساسی شد. اما قبل از آن مدتها بود، مشکل داشت. یک شرکت برای تعمیرات آمد و با اینکه پنج میلیون تومان گرفت، اما فقط چاه را تخلیه کرد. بعد هم که معترض شدیم گفت بروید شکایت کنید و هر کاری میخواهید بکنید.»
او با بغض ادامه میدهد: «ما توقع نداریم به ما ترحم شود؛ ولی اینکه در بعضیها کوچکترین نشانهای از انسانیت و نوعدوستی دیده نمیشود، هم خیلی شوکهآور است. مخصوصا برای ما بچههای موسسه؛ چون چیزی که ما اینجا زیاد دیدیم محبت بیدریغ خیرینی بوده که بیشتر از توانشان انرژی گذاشتند برای لبخند تکتک ما. من معتقدم اگر باور داشته باشیم که تغییر جایگاه هر کدام از ما برای آفریننده ما هیچ کاری نداشته و ندارد بیشتر حواسمان به همدیگر خواهد بود.»
از : ایران وایر