ایندیپندنت فارسی
طنز سیاسی فارسیزبان تحت خودفریبی و تحقیرپذیری عامه و سرکوب شدید حکومتی بیش از یک دهه در اغما بوده است
پس از جنبش سبز که دوران پر رونقی برای خلاقیت ادبی و گرافیک و موسیقیایی میان ایرانیان بود و صدها اثر ماندگار در آن دوره خلق شد (مثل «تفنگت را زمین بگذار» شجریان، «ائتلاف پارک ژوراسیک» آرش سبحانی، «طاقت بیار رفیق» سیاوش قمیشی، هجویه «جهان آزاد» و مرثیه بهاری ویدا فرهودی) برای بیش از یک دهه جامعه ایران در لاک خود فرو رفت تا سرکوب آن جنبش را هضم و جذب کند. در این دهه تنها هادی خرسندی شمع طنز سیاسی فارسی را خارج کشور روشن نگاه داشت. دیگرانی نیز در این دهه به کار مشغول بودند اما تداومی در کار آنها مشاهده نمیشد.
علیرضا رضایی از میان پرکارترینهای دهه هشتاد پس از تغییر دین صدای آمریکا (از نقد جمهوری اسلامی به خشنودسازی آن در دوران اوباما) به حاشیه رفت تا در سال ۱۳۹۷ از دنیا برود. ابراهیم نبوی که در دهههای هفتاد و هشتاد در روزنامههای اصلاحطلب و بعد در روزآنلاین دوران پر رونقی داشت با تداوم باور به اصلاحطلبی در چارچوب رژیم تیغ تیزش علیه حکومت را در دهه نود در کشوی میزش گذاشت و هنوز آن را خارج نکرده است.
اعتراضهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ نتوانست آنچنان گستردگی یابد که تاثیراتش در عرصه هنر و ادبیات نمایانگر شود. همچنین آن اعتراضها به طبقه متوسط بالا که ظرفیت تولید هنری و ادبی دارد بسط نیافت تا همانند عصر مشروطه یا جنبش سبز جای پایی ماندگار در هنر و ادب فارسی از خود به جای بگذارد. تحصیلکردهها و اهل فرهنگ و هنر هنوز از شیر رانتهای حکومتی گرفته نشده بودند. سرکوب حکومتی نیز در دوران «تدبیر و امید» افزایش یافته و فضایی برای ادبیات غیر از شعرخوانی در «محضر مبارک» باقی نگذاشته بود. حکومت خلاف جنبش سبز که بخشی از خودیهای سابق در آن شرکت داشتند و سرکوب آن ماهها به درازا کشید اعتراضهای سالهای اخیر را به سرعت سرکوب میکند ـ تا حد هزاران کشته و به تیربار بستن جوانان در نیزارهای ماهشهرـ تا اثری ماندگار از آنها بر جای نماند.
چهار دهه تحول طنز ادبی سیاسی
در دهه شصت پس از قلع و قمع مطبوعات آزاد دوران انقلاب در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰، گل آقا (کیومرث صابری، طنزپرداز تبلیغات حکومتی) به دلیل بسته بودن فضا و انتشار سه روزنامه دولتی و شبهدولتی کیهان و اطلاعات و رسالت مورد توجه قرار گرفت. او یک انتقاد «سازنده» و غیر ساختارشکن از مسئولی درجه چندم در «دو کلمه حرف حساب» خود ارائه میداد و در نقاط بحرانی نیز طنز را به کناری نهاده و به مجیزگویی رسمی از حکومت و خمینی و روحانیون شیعه میپرداخت. به دلیل همین خوشخدمتی و «حالدادن» به رفقای گرمابه و سونای خود (مثل علی خامنهای)، گل آقا از ستون روزنامهای به هفتهنامه و ماهنامه در دهه هفتاد ارتقا یافت و طنزنویسانی مثل ابراهیم نبوی و ابوالفضل زرویی نصرآباد بدان پیوستند. ابراهیم نبوی هیچگاه به طنزپرداز حکومتی تبدیل نشد اما زرویی نصرآباد به حلقه خاصان مراسم شعرخوانی بیت پیوست.
پرویز شاپور و عمران صلاحی از طنزنویسان دهه شصت که به حاشیه رفته و همچنان سکولار مانده بودند نیز به گل آقا پیوستند و کجدار و مریز به لِک و لِک ادامه دادند چون تنها خودیها میتواستند دفتر و دستک داشته باشند. در سالهایی که صلاحی همکار شورای ویرایش رادیو و تلویزیون دولتی بود هرگاه به مجله سروش سر میزدم مهمان لطیفهپردازیهای وی در دفترش بودم که در آن سالها قابل انتشار نبود.
در دهه هشتاد بعد از بهار بسیار کوتاه مطبوعات بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ کار بر طنزنویسان دشوار شد. برخی به زندان رفتند (ابراهیم نبوی)، برخی خود را بازنشست کرده و مجلهشان از ترس کشته شدن خودکشی کرد (گل آقا) و برخی نیز راه فرنگ در پیش گرفتند (ابراهیم نبوی و علیرضا رضایی). در این دهه ستوننویسی طنز در مطبوعات ادامه داشت (مثل شهرام شکیبا در روزنامه خبر) اما دست نویسندگان آنچنان بسته بود که به قول معروف کسی از میان آنها «گل» نکرد. در سال ۱۳۸۸ نیز باقیمانده ستونها یا اصل روزنامه تعطیل شد.
اتل متل و قصه گویی
اما اثر ماندگار «هالو» پس از یک دهه رکود با نام «نه بد میخوایم، نه بدتر» طلیعه ادبی دوران تازهای در طنز سیاسی ایران است. این اثر برای عوام نوشته شده و چندین فراز دارد که هر یک با عنوان اتل متل شروع میشود، مثل داستانهایی که پدربزرگها و مادربزرگها و مادران و پدران برای کودکان خود تعریف میکردند. استفاده از این روش قدیمی البته مخاطب را در قفسه صغیر جای میدهد. از این جهت بر وی خردهای نیست چون نظام جمهوری اسلامی مردم را اصولا صغیر میداند و با آنها بیش از چهار دهه مثل صغیر رفتار کرده است. بخش چشمگیری از مردم نیز در چهار دهه اخیر با اعتماد به روحانیون و سپاهیان این صغارت را در عمل نشان دادهاند.
محمدرضا عالیپیام (هالو) با اتل متل که وجه دیگرش اعلام داستانگویی است به قصههای خوابآور و مسکن حکومت جمهوری اسلامی برای تداوم رنج و فلاکت مردم ایران روحی تازه داده و آنها را به زبان مردم کوچه و بازار و وامگیری از آنچه مردم در سلمانی و تاکسی میگویند روایت میکند. این قطعه ادبیـموسیقیایی (که با همراهی تنبک و همصدایی گروهی که مضمون اصلی را تکرار میکنند) لب لباب سیاست ایران در دهه ۹۰ را در آغاز قرن پانزدهم به فارسیزبانان سراسر دنیا عرضه میکند؛ دورانی که مردم ایران خامی و خوشخیالی و گول خوردن از «بگم بگم»های یک شارلاتان سیاسی و کلید یک مامور امنیتی را پشت سر گذاشته و به وضعیت اسفناک خود واقف شدهاند. هالو همچنین آمادگی ذهنی اکثریت مردم ایران برای «نه» گفتن به رژیم فساد و تزویر و تقلب و دروغ را در اثر خود تجسم بخشیده است.
«نه بد میخوایم، نه بدتر» هالو با آثار نسیم شمال و ایرج میرزا در حوزه طنز سیاسی و ترانههای فکاهی مرتضی احمدی در حوزه ادبیات عامه قابل مقایسه است. راهبرد انتخاب بد برابر بدتر بیتالغزل اصلاحطلبی در سه دهه هفتاد تا نود خورشیدی در ایران بوده است و هالو به درستی و با زیرکی این تاکتیک و شعار را هجو کرده است. عالیپیام بیش از یک دهه است که به هجو سیاستمداران و سیاست در جمهوری اسلامی میپردازد و برای آن نیز هزینه پرداخته است. اثر تازه هالو نشانه پختگی و وقوف وی بر فرایندها و ساختارهای جمهوری اسلامی است.
ضد تبلیغ
«نه بد میخوایم، نه بدتر» از موثرترین آثار ضد تبلیغ در ایران است و در دورانی عرضه شده (یک هفته مانده به بیعت ۱۴۰۰) که تبلیغات حکومتی برای شرکت در رایگیری بوقهای تبلیغاتی و فضای عمومی شهرها و تریبونها را فرا گرفته است تا حدی که رای ندادن نشانه غیر مسلمانی (علم الهدی) و رای سفید دادن حرام (خامنهای) اعلام شده است. او با صدها گلوله به سوی مبانی و تاکتیکها و محصولات تبلیغی جمهوری اسلامی مثل دوگانگیها، تساویسازیها (ایران و جمهوری اسلامی)، ریاکاریها، فروش محصولات قلابی و خراب به عنوان اصلح و بهترینها، پشتکوواروهای بوقها در دورههای مختلف، تغییر موضوع، حماسهپردازیهای توخالی، خالیبندی و تعویض جای اصل و فرع شلیک میکند.
نقد او به مردمی که چهار دهه فریب تبلیغات سیاسی در جمهوری اسلامی را خوردهاند ملایم اما عمیق و کارساز است. او مردم را نه قربانی و نه جاهل بلکه خوشدل و نجیب فرض و معرفی میکند تا بتواند با آنها همزبان شود. پیام وی آن است که «وقت بیداری فرا رسیده است». هالو روشهای تبلیغات سیاسی در جمهوری اسلامی را به درستی میشناسد و پیچ و مهرههای روایتهای آن را در این داستانهای کوتاه باز میکند. او کلیدواژههای حکومت مثل لاشخور، کرکس و خس و خاشاک برای معترضان را برای این هدف در یک بیت داستانش میآورد تا مخاطب فریب هندوانههای زیر بغل یا مدالهای قلابی و دوپینگی آویزان شده در دوران رایگیری را نخورند.