نظام ولایت فقیه کوشیده است که پیروزی طالبان را به معنای شکست آمریکا معنی کند و از آن در سیاست داخلی و خارجی خود بهره بگیرد.
آقای ابوالحسن بنی صدر در پیامی که به مناسبت فروپاشی دولت افغانستان وسلطه طالبان انتشار دادند بدرستی به نکتهای بس مهم اشاره کردند: “تبلیغات رژیم، بر این است که امریکا نتوانست در افغانستان باقی بماند و این نشان از درماندگی و افول امریکا دارد. اما اگر این سخن درست است، آقای خامنهای باید پاسخ دهد، چرا ۳۰ سال است، دشمن، دشمن، میکند و میگوید که همۀ مسائل، زیر سر امریکاست؟ چرا دائم امریکا را محور تمامی سیاستهای خود کرده و در واکنش به امریکا عمل میکند؟ در واقع آقای خامنهای، فرد درماندهای است که از همه بیشتر، معتاد به قدرت امریکاست. به راستی، برای او، امریکا، ابرقدرت بزرگی است که باید همۀ سیاستهای کشور را با سیاستهایش، تنظیم کرد. “
آری این اعتیاد به قدرت امریکا باعث شده که همه سیاستهای کشور بر محور سیاستهای امریکا تنظیم شود. ابراهیم رئیسی، (این قاتل تاریخی) رئیس دولت و رئیس شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی نیز با استقبال از سقوط کابل و حاکم شدن طالبان بر افغانستان، این رویداد را به معنای شکست آمریکا در افغانستان دانست.
برای اولین بار در سالگرد قتل ۱۰ دیپلمات و یک روزنامه نگار ایرانی در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ (۰۸ اوت ۱۹۹۸) در شهر مزار شریف توسط نیروهای طالبان، لوموند در مقالهای به نقل از سیامک رحمانی، خبرنگار مقیم تهران، نوشته است که وزارت ارشاد اسلامی استفاده از الفاظی نظیر “خشن” و “جانی” در توصیف طالبان را در جراید کشور ممنوع کرده است و معاون وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی، رسول موسوی، از گروه طالبان تحت عنوان “امارات اسلامی” یاد نموده است. یعنی: نام رسمیای که طالبان برای خود برگزیدهاند.
به نوشتۀ گزارشگر لوموند، حکومت تهران با سختگیریهای خود در قبال پناهجویان افغان و اخراج آنان از ایران قصد دارد به طالبان بگوید که ایران مأمن مخالفان طالبان نخواهد شد.
این همگرایی و سکوت و بعضا همکاری از وجوه مشترکی ناشی میشود که نظام ولایت فقیه با طالبان دارد.
وجوه مشترک نظام ولایت فقیه و طالبان
وجه مشترک درنیاز و اتکا به قدرتهای خارجی و بیگانه بودن با ملت
طالبان: از ابتدا (بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ که برسر قدرت بودند) و نیز اکنون، گروهی بودند نسبت به مردم افغانستان بیگانه، ساخته دست قدرتهای خارجی (با همکاری سازمان اطلاعات پاکستان و کمک مالی عربستان و یاری تسلیحاتی و لجستیکی امریکا) و اکنون نیز با حمایت پاکستان و چین بر افغانستا ن سلطه دوباره یافتند وفاقد ریشه در درون افغانستان، فاقد معرفت و شناخت نسبت به فرهنگ و روابط قومیتی درون افغانستان میباشند
باید در نظر داشته باشیم که طالبان یک گروهی است که بیرون از جامعه افعانستان پرورده شده است و نسبت به جامعه افغانستان نه خود را مدیون میداند و نه جا افتاده میداند و نه مانوس با مردم افغانستان.
بکار گیری خشونت آشکار توسط آنها برای این است که خود را فاتح و اشغالگر میدانند. این رفتار و روحیه طالبان، هشداری است به ایرانیانی که گمان میکنند چنانچه قدرت خارجی برای اعطای قدرت بدانها به ایران حمله کند، و یا ایران را اشغال کند از بکار گیری خشونت اجتناب میورزد. زهی خیال باطل!
رژیم ولایت فقیه: رژیمی که پایگاه داخلی خود را از دست داده و تحریم سراسری مردم در انتصابات اخیر نشانگرفاقد مشروعیت و پایگاه بودن نظام حاکم است (بجز دستگاه سرکوب و مافیای مالی / نظامی که در واقع بعلت اینکه قدرت برای آنها اصل است تابع توقعات و اوامر و نواهی قدرت و منافع خود میباشند، لذا به محض بخطر افتادن آن منافع به هیچ وجه پشتیبان نظام محسوب نمیشوند) و چون روش سرکوب مردم است، تنها تکیه خود را در خارج از ایران مییابد و به باج دهی به قدرتهای بزرگ میپردازد:
۱- در برجام و سپردن ۱۰۵ تعهد یک جانبه به کشورهای ۵ بعلاوه ۱
۲- نیز باج دهی به چین و انعقاد قرار داد محرمانه با چین که مفاد اصلی و کامل آن قرارداد را حتی برمردم ایران سانسور کردند.
۳- همچنین گذشتن از سهم مشاع ایران در منابع نفت و گاز در دریای خزر در کنوانسیون خزر و باج دادن به روسیه به ضرر حقوق ملی مردم ایران و…
پس هم نظام ولایت فقیه و هم طالبان و نظام تازه تاسیس امارت اسلامی در بیگانه بودن با مردم کشورهای ایران و افغانستان و متکی بودن به قدرتهای خارجی مشترکند.
از اینرو نظام ولایت فقیه بعنوان رژیمی که بعنوان عامل بیرون در درون کشور حکومت میکند، ضعف و قوتش را در بیرون از ایران نشان میدهد.
یعنی اگر نتواند از بیرون نیروی کافی اخذ نماید که بر کشور حکومت کند، لاجرم ناتوان میشود و ازپا در میآید.
حال سوال اصلی اینجاست که نظام ولایت فقیه در رابطه با افغانستان توانایی بخرج داده است یا ناتوانی؟
اگر در تمام دوره پیشروی طالبان در افغانستان؛ رهبری نظام ولایت فقیه نفسش به اعتراض در نیامد (که نیامد،) بدین معنی است که این نظام در خارج ناتوان و ضعیف شده است.
ارتش پاکستان درواقع امر؛ با آموزش و ساختن طالبان فاتح افغانستان است که توانسته است بعد از ۲۰ سال طالبان را در دو باره در افغانستان برسر کار آورد.
اما رژیم ولایت فقیه در قبال عملکرد پاکستان در افغانستان چه اقدامی کرده است؟
هیچ بی عملی کامل و نوعی همکاری و حمایت!
اینکه نظام ولایت فقیه از قبل طالبان را به ایران دعوت کرده و ظریف با آنها مذاکره کرده است و از طرف نظام ولایت فقیه از طالبان در خواست کرده است که به شیعیان افغانستان تعرض نکنند، امری است که از یک دولت و همسایه ضعیف بر میآید و نه قوی. چرا که هیچ تضمینی ندارد که طالبان بر سر قول خود بمانند و متعرض شیعیان نشوند. اگر طالبان متعرض شیعیان درون افغانستان شدند آنوقت نظام ولایت فقیه در قبال این نقض عهد چه سیاستی اتخاذ میکند؟ ازهمان نوع سیاستی که درقبال کشتار ۱۰ دیپلمات در مزار شریف توسط طالبان کرد!؟
بگذریم که شعار” عدم تفاوت بین شیعه و سنی “که رژیم سر میداد با این درخواست از طالبان منافات د ارد و دروغگویی و دو جهره بودن نظام ولایت فقیه را آشکار مینماید. چرا که محرز میشود که نظام ولایت فقیه در اینجا هم بین شیعه و سنی تبعیض قائل میشود و سرنوشت مردم سنی مذهب درون افغانستان برایش پشیزی ارزش ندارد وفقط بفکر سر نوشت شیعیان درون افغانستان است. بگذریم که برای نظام ولابت فقیه با عملکرد ضد بشری که دارد جان انسانها چه شیعه و چه سنی و اصولا هر انسانی بی ارزش است وگرنه در کشور خود هر ساله صدها شیعه را اعدام نمیکرد!
در منطقه اما ضعف نظام ولایت فقیه آشکار شده است و در عراق نیز دیگر در مناسبات سیاسی و منطقهای نظام ولایت فقیه به بازی گرفته نمیشود.
هستند البته کسانی که بر این نظرند که امید نظام ولایت فقیه به این است که امریکاییها بعد از افغانستان از عراق نیزبیرون روند و زمینه ایجاد دولت اسلامی گسترده فراهم شود. اما این تحلیل غافل از این است که:
۱-منطقهای که به سوریه و لبنان متصل میشود منطقه کرد وسنی نشین است.
۲-مناطق شیعه نشین نیز دلخوشی و تجربه خوبی نه از نظام ولایت فقیه دارند و نه از طالبان.
۳-هر دو نظام در سطح افکار عمومی منطقه چه سنی نشین و چه شیعی نشین و نزد افکار عمومی جهان منفور خاص و عامند.
۴-زمینه گسترش قدرت یا نیاز به حمایت مردم دارد و یا نیاز به توانایی پیشبرد سیاست و توانایی لجیستیکی و تسلیحانی و حمایت قدرتهای بزرگ
۵-در ایرانی که خزانه خالی است وبنا بر اخبار دولت رئیسی (این قاتل تاریخی) هنوز نیامده، برای جبران بخشی از کسری بودجه حقوق بازنشستکان معلم را به جیب زده است، با تکیه بر چه توانی در رویاو خیال گسترش دولت اسلامی پهناور است؟
وجه مشترک نظام ولایت فقیه و طالبان در دین را وسیله جنایت و خیانت و فساد کردن
دو نظام ولایت مطلقه فقیه و امارت اسلامی طالبان (البته از لحاظ سابقه تاریخی ۵ سال حکومت طالبان در بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ مد نظر است تا امارت اسلامی جدید التاسیس) هر دو یک دین و مرام دارند و آن قدرت است. منتهی دین مردم ایران و افغانستان را وسیله کردهاند برای توجیه جنایات و فساد و خیانت خود به حقوق مردم. همانگونه که هر قدرتمداری مرام و یا دین را وسیله توجیه جنایات خود میکند. و به همان میزان نیز باورمندان به اسلام منادی حقوق انسان در این دو کشور نیزبا نگرش زورمدارانه این دو نظام منسبت به دین خود به مبارزه بر میخیزند.
وجه مشترک نظام ولایت فقیه و طالبان نسبت به نگرششان به حقوق زنان
نظام ولایت فقیه چرا و به چه زبانی در زمینه حقوق زنان با طالبان مخالفت ورزد؟ در حالی که در تضییع حقوق زنان با طالبا ن هم نظر است. این نظام از لحاظ توجیه گری که دین بیانگر قدرت است نیز با طالبان مشترک است.
یعنی قرائت از شریعت در نزد نظام ولایت فقیه و طالبان دارای وجوه مشترک بسیاری است. در دید نظام ولایت فقیه، زن نباید فعال باشد؛ پرسشگر باشد؛ دانا باشد و رهبری امور خویش را در دست خود بگیرد و دریک کلام حقوند باشد. چرا که همه اینها باعث میشود که زنان ایران پیشتاز مبارزه با ظلم و جهل و بی عدالتی باشند و فرزندانی که حاصل تربیت این زنان هستند نیز بالتبع انسانهای آزاده و مستقل و مسئول و مبارز بار بیایند، لذادر منطق این نظام زنان را باید مهار کرد وهر سرکوبی را با آنها اغاز کرد و انواع گشتها و مزاحمتها را برای تهدید و تحدید آنها براه انداخت و بکار برد. و زن حقوند با خواست نظام یعنی شهروند مطیع و بی تفاوت و ساکت و ناتوان جور در نمیآید. اگر نظام ولایت فقیه برای به زیر مهمیزقدرت خود در آوردن زنان نگرش خود از دین اسلام و تشیع را بهانه و سپرکردهاند، آیا طالبان جز همین نگرش را نسبت به زنان دارد و آنها نیز آیا نگرش قدرت محورخود را به اسلام وشریعت سنی را بهانه برای سختگیری و تضییع حقوق زنان نکردهاند؟
پس نظام ولایت فقیه ازجهت نگرش به زنان و حقوق آنها ایرادی ندارندکه به طالبان بگیرند و با آنها مخالفت ورزند بلکه وجه اشتراک دارند. تفاوت وضعیت زنان در ایران با افغانستان به میزان و سابقه مبارزه جنبش زنان و مقاومت زنان در این دو کشور ربط دارد نه اهدای حقوق از طرف دولت به زنان. چرا که حق داشتنی و ذاتی است و نه دادنی و گرفتنی. اگر نظام ولایت فقیه بخواهد به طالبان از منظر دفاع از حقوق زنان به عنوان شهروندی حقوند ایراد بگیرد، لاحرم اقرار میکندکه نوعی نگرش نسبت به اسلام نیز وجود دارد که در خط استقلال و آزادی تبلور پیدا میکند که اسلام را منادی حقوق همه انسانها بدون هر گونه تبعیض جنسی و قومی و زبانی و رنگ و نژاد و منش و باورو… میداند،. و با این اقرار عملکرد ضد حقوق نظام خود را علیه زنان ایران زیر علامت سوال میبرد. از اینرو شاهد این امریم که کلیت نظام ولایت فقیه و دو جناح آن نسبت به طالبان و رفتارشان با جامعه افغانستان خصوصا زنان ساکتند. در نتیجه در این زمینه نیز نظام ولایت فقیه نسبت به طالبان ضعیف است و نمیتواند بدانان خرده بگیرد.
وجه مشترک دیگر نظام ولایت فقیه با طالبان در نحوه حکومت بر اساس کاربرد زور
در این زمینه نیز نظام ولایت فقیه برتری نسبت به طالبان ندارد که هیچ بلکه نظام ولایت فقیه بیش از ۴۰ سال است که دستش به خون مردم ایران آلوده است. چهل سال است، نظام ولایت فقیه در ایران، با زور و فشار بر مردم ایران حکومت میکند. در این سالها، هزاران ایرانی توسط این رژیم اعدام و نابود شدهاند؛ هزاران نفر و حتی “خودی “های درون نظام و منتقدان رژیم ولایت فقیه، زندانی شدهاند. برخورد طالبان با مخالفانش مشابهِ نظام ولایت فقیه است. طالبان کسانی را که در قلمرو دولت در نهادهای دولتی یا نهادهای اجتماعی کار کرده باشند، مخالف تلقی میکنند و در پی بازداشت و کشتن آنها است. در نظام ولایت فقیه نیز زندانها پر است از فعالان جنبش زنان، فعالان مدنی، فعالان محیط زیست و فعالان کارگری و فعالان معلم وفغالان سیاسی و دهها هزار نفر به دلیل فقر و خفقان و استبدادی که رژیم ولایت فقیه در ایران به وجود آورده است، این کشور را ترک کرده به کشورهای مختلف جهان مهاجر شدهاند. خشونت در ابعاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی همچنین آزار و کشتن مخالفان، تنها شیوهای بوده که نظام ولایت فقیه، برای بقا و حفظ سلطه خود در ایران به کار گرفته و از مذهب برای سرکوب مخالفانش استفاده میکند. در مقابل طالبان بیست سال پیش ۵ سال بر سر حکومت بوده و اکنون بعد از بیست سال دوباره قدرت را بدست گرفته است. واقعیت این است که در حال حاضرسابقه حکومتی نظام ولایت فقیه درسرکوب مردم بیش از طالبان است.
وجه مشترک نظام ولایت فقیه و طالبان در مطلق العنان دانستن “رهبر”
در هر دو نظام “رهبری” مصدر خیر و شر است و حرف او فصل الخطاب و اجازه صدور حکم حکومتی فرا قانونی را دارد. بقیه مردم نیز نه حق اظهار نظر دارند و نه مشارکت در امور خود. بلکه تنها وظیفه شهروندان اطاعت از اوامر و نواهی این رهبری است.
در امارت اسلامی طالبان و ولایت فقیه، به غیر از ملاها، هیچ کسی دیگر نمیتواند رهبری سیاسی جامعه را بعهده بگیرد. این شیوه در هر دو نظام، کاملا غیردموکراتیک است. به دلیل اینکه “امیرالمومنین” و “ولی فقیه “عنوانهای مذهبی و مربوط به یک قشر خاصِ جامعه است که از میان گروهها و اقشار دیگر جامعه، هیچ کسی حق نامزد شدن را برای رهبری سیاسی جامعه ندارد.
وقتی نقابها از چهره دو نظام به کنار میرود
دو سال بعد از انقلاب مردمی ۵۷ آقای خمینی به اهداف انقلاب خیانت کرد و همه قولهای خود را که در برابرجهانیان در پاریس اعلام کرده بود از بسط آزادیها برای دارنده هرمرامی گرفته تا آزادی زنان در بعهده گرفتن پست ریاست جمهوری و در زندگی مدنی و سیاسی و آزادی درانتخاب نوع پوشش و نیز قول عدم دخالت روحانیان در دولت و میزان بودن رای مردم را ماکیاول وار به عکس آنها عمل کرد و عهد شکست. وبا کودتا علیه اولین منتخب آزاد ملت آقای بنی صدر، فرعونیت بکار برد و اعلام کرد: ” اگر ۳۵ میلیون نفر بگویند آری، من میگویم نه! “. بدینسان نقاب تزویر از چهره وی کنار رفت و مردم پی به ماهیت وی بردند. اکنون نیز طالبان ادعای تغییر منش و رویه دارند. اما وحشتی که مردم افغانستان ازبیست سال پیش از طالبان در ضمیرتاریخی خود دارند، چنان دهشتناک است که تعداد بسیاری را برای فرار بر بالهای هواپیمای آمریکایی نشاند که بسیار بی سابقه و گویا بود. فرار از وحشتی آنچنان هولناک که به قیمت به جان خریدن سقوط و کشته شدن نیز تمام شد. طالبان در حالی که در زمان بدست گیری قدرت اعلام عفو عمومی کردند اما چند روز پیش به روی افرادی که فقط پرچم افغانستان را بالا برده بودند آتش گشودند و نقاب از چهره برداشتند. ناگفته نماند که آقای خمینی و خامنهای به هیچ وجه عفو عمومی بظاهر را هم اعلام نکردند.
وضعیت زنان افغانستان تحت سلطه طالبان
در روزهای ابتدای بدست گرفتن قدرت، طالبان با انتشار تصاویری از خود که به یک پزشک زن میگویند اجازه فعالیت دارد یا حضور در شبکه طلوعنیوز در برابر یک مجری زن، سعی در این داشتند تا چهره متفاوتی با رفتار ضد انسانی خود در گذشته نشان دهند. و تبلیع میکردند که طالبان عوض شدهاند و حتی به زنان اجازه اشتغال و تحصیل خواهند داد. جدای از اینکه خود این حرف خلاف حق است چون حق ذاتی انسان و زنان است و متعلق به طالبان و هیچ قدرتی نیست که بخواهد آنرا به انسانها اعطا نماید. اما بدیهی است که زور بر خود افزا است و هیچ حکومتی که برمبنای فساد و زور و بدون تکیه بر مردم بنا گرفته است، قادر نیست بکار گیری زور را متوقف سازد. زیرا با اینکار حیات خود را بخطر میاندازد، از اینرو دولت این وعدههای طالبان نیز مستعجل بود:
در ۳ شهریور ۱۴۰۰ ذبیح الله مجاهد یک سخنگوی طالبان در یک کنفرانس خبری از زنان شاغل در افغانستان خواست تا زمان تنظیم تدابیری برای اطمینان از امنیت آنها؛ در خانه بمانند! وی گفت: “نیروهای امنیتی ما برای برخورد با زنان آموزش ندیدهاند – برخی از آنها در مورد چگونگی صحبت با زنان آموزش ندیدهاند. تا زمانی که تدابیر کامل امنیتی برقرار نشده… از زنان میخواهیم خانه بمانند. ”
در واقع نا خود آگاه حقیقتی را بر زبان میآورد: ارتش پاکستان نیروهای طالبان را صرفا برای بدست گیری قدرت و نه اداره کشور و رفتار با مردم و انسانها و رعایت حقوق آنها بلکه به قصد بکار بردن خشونت تربیت و آموزش دادهاند.
در واقع در روزهای اولی که برخی ولایتهای افغانستان به دست طالبان افتاد، تصاویری از طالبان منتشر شد که زنان را ملزم به پوشیدن برقع و حضور در شهر با محارم میدانستند و در نیز درویدئویی از تنبیه شدید یک زن با چوب از سوی طالبان فقط بخاطر نداشتن محرم به همراهش در خیابان به طور گسترده دست به دست شد. واین خبر نیز که طالبان خانه به خانه میگردند و دخترهای بالای دوازده سال را برای ازدواج با اعضای خود میبرد، منتشر و باعث وحشت زنان شده بود. گزارشهایی از درون افغانستان حاکی از این امر است که یکی از دلایل اصلی که برخی خانوادهها میخواهند از افغانستان بیرون روند، هراس از ازدواج اجباری دخترانشان با طالبان است و بیشتر خانوادههایی که دختر نوجوان دارند، میخواهند از کشور خارج شوند. البته آنها کسانی را به بردگی جنسی میگیرند که از آنها میترسند و همیشه سکوت کردهاند. اما کسانی که نمیترسند و مخالفت میکنند و با حضور در خیابانها سعی میکنند بر ترس خودو سایر زنان غلبه میکنند.
زنان افغان از مردم جهان خصوصا ازسایر زنان جهان توقع دارند ندای حق طلبی آنان باشند و از برشماری وضعیت وخیم آنها تحت سلطه طالبان و اعمال فشار بر کشورهای خود برای برسمیت نشناختن این متحاوزان به افغانستان دست برندارند و بیاری معنوی زنان افغان و حقوق مسلم انسانی و شهروندی و ملی آنان بر آیند.
امر دیگری که در افغانستان ایجاد وحشت کرده است این است که طالبان خانه به خانه به دنبال کسانی هستند که با حکومت همکاری داشتهاند، و یا برای نیروهای ناتو مترجم بوده و یا بدانها کالا میفروختند و مشخص نیست بعد از دستگیری چه بلایی بر سر این افراد میآید. رها کردن همکاران افغانی توسط قدرتهای غربی در اوت ۲۰۲۱، یک تراژدی در فرودگاه کابل بوجود آورد. صحنههای سرکوب افغانی هایی [افغانستانی هایی] که باند فرودگاه را اشغال کرده بودند هم نشان از ناتوانی و هم وعدههای پوچ قدرتهای غربی بود و هم سایر مردم افغانستان اخساس اغمال تبغیض بین خود و نیروهای همکار افغانی با نیروهای ناتو میکردند.
نگاه مردم افغانستان نسبت به مقاومت در مقابل طالبان و
اهمیت احمد شاه مسعود به عنوان الگوی مقاومت در مقابل اشغالگری
نگارنده با ۳ افغان در زمینه اوضاع اخیر کشورشان صحبت کردم.
یکی از آنها خانمی است که در آلمان بسر میبرد و پناهنده شده است اما سایر اقوامش در افغانستان هستند. پدر وی به وی گفته است، شنیده بودم که در زمان حمله مغول به ایران مردم ایران چنان وحشی گری از مغول دیده بودند که جنگجوی مغول دایرهای بر روی خاک ترسیم کرده بوده و گفته بوده است از درون این دایره بیرون نیایید تا بروم وشمشیرم را بیاورم و ایرانیان از ترس مغول از دایره بیرون نرفته واز فرصت عدم حضور وی استفاده نکرده و فرار نکرده بودند. روزهای اول سلطه طالبان بر کابل همین وحشت به مردم دست داده بود مردم هراس داشتند در شهر و گرد شهر بروند. تا اینکه رفته رفته خانمها شجاعت بخرج داده ما مردان را تشویق به مقاومت میکردند. و در کابل پلاکارد بدست برای حق خود تظاهرات براه انداختند. خواهر این خانم گفته بود در زیر پوست شهر حس مقاومت دارد در بدن و روح همه روان میشود و خانمها در فکر ایجاد شبکههای یاری و مقاومت هستند. چارهای هم جز این نداریم یا تسلیم مرگ شویم و یا مقاومت کنیم و حتی اگر تهدید به مرگ شدیم مرگ با شرافت را و نه مرگ در تسلیم را انتخاب کردهایم.
نفر دومی که با ایشان صحبت کردم نقل میکرد که برادر اینجانب مغازه الکترونیکی داشته و شنیده است که طالبان در پی وی هستند چرا که گویا وی در کابل به نیروهای آلمانی لامپ میفروخته است. البته وی مغازه را تخلیه و به شهری دیگر پناه برده است و از آن شهر (نگارنده: بعلت رعایت امنیت وی از ذکر نام شهر خود داری میکنم) گزارش میداد که اوضاع در شهرستانها وخیم تر از کابل است. در شهرستانها طالبان بیشتر اعمال زور میکنند و کودکان بی سرپرست زیادند وطالبان آنها را گرفته و آموزش نظامی میدهند تا برای آنها کار کنند. زنان بیشتر زیر فشار هستند. د راین شهراز دختران خواسته شد که به خانه خود بازگردند و از اقوام مرد آنها خواسته شد که به جای آنها در بانک کار کنند. وی میگوید امر جالب اینکه در این شهر با وجود فاصله چند هزار کیلومتری و کوههای سر به فلک کشیده با پنجشیر محل تولد افسانه مقاومت در برابر اشغالگری احمد شاه مسعود، شاهد زنده بودن آوازه استقلال و آزادگی وی هستیم. مردم مرتب از مقاومت جانانه وی در مقابل ۹ حمله سنگین ارتش شوروی و شکست ارتش شوروی درمقابل اراده وی و یارانش صحبت میکنند.
همه میگویند وقتی که در حمله هفتم ارتش شوروی در سال ۱۹۸۴ بزرگترین عملیات نظامی را از آغاز جنگ تا آن زمان علیه پنجشیر اجرا کرد وحدود بیست هزار سرباز ارتش افغانستان و ارتش شوروی در این عملیات شرکت داشتند، هوشیاری احمد شاه مسعود و دستور تخلیه دره از تمام سکنه و پخش کردن تمام جمعیت بیش از یک صد هزاری دره پنجشیر به سوی شهرهای مختلف افغانستان باعث شکست مفتضحانه آن عملیات ارتش شوروی سابق شد. وقتی اراده استقلال و وطن دوستی باعث شود یک شهر با رهبری درست جنین ارتشی را شکست دهد؛ چرا نتوانیم طالبان یک لا قبای بی سواد را با اتحاد ملی شکست دهیم؟ همه معتقدند بایستی به نیروهای احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود بپیوندیم. منتهی مردم میگویند پسر وی اگر استقلال عمل پدرش را رعایت کند مردم به وی اعتماد میکنند اما اگر بخواهد از قدرتهای خارجی کمک بگیرد، بسرعت محبوبیتش را از دست میدهد و ما نگران این هستیم که وی جوان است و ممکن است خطای مراجعه به قدرتهای بیگانه را مرتکب شود. در صورتی که باید رویه پدر را الگو قر ار دهد و به مردم خود تکیه کند. اینبار نوبت ما است که بخیر برویم در کنار برادرمان احمد مسعود که مثل پدر خود از هویت پارسی واز جغرافیای پارسی زبان دفاع میکند.
وی میگوید که مردم افغانستان به مقاومت مشهورند و اگر اختلافهای قومی را کنار بگذارند و یا مایه دعوای د اخلی نکنند در مقابل طالبان متجاوز که نیروی خارجی است نیز میتوانند اتحاد خود را حفظ و به مقاومت دست بزنند. سرزمین ما معدن جواهرات ذیقیمت و ثروتهای طبیعی و خدادادی است شایسته نیست هر سال عدهای اشغالگر بیگانه این ثروتها را غارت کنند و مردم افغانستان نصیبشان فقر باشد.
نفر سوم جوانی است که از طریق برادرش مطلع گردیده که جنبشی برای حمایت از احمد مسعود دارد در شهرهای مختلف افغانستان درحال پای گرفتن است چرا که وی تنها فردی است که به کمک مردم شتافته و ندای مقاومت سر داده است. ژنرالهای پرمدعا آنچنان در فساد غرق هستند که بیشتر به فکر باج دادن به طالبان و سهیم شدن با آنها در خوان یغمای کشور هستند. وی میگفت اغلب پدر و مادرها برای دختران وپسران خود از حماسه مقاومت احمد شاه مسعود تعریف میکنند و امیدی در دلها جوانه زده و در باره وی و وطن دوستیش اشعار مختلفی را مزدم زمزمه میکنند (۱):
گزارشها حاکی از آن است که بی اعتمادی مردم نسبت با طالبان اشغالگر بحدی است که حتی انفجار اخیر در اطراف فرودگاه کابل در دو منطقه ابی گیت و انفجار دوم در فاصله در نزدیکی «هتل باران» را که در آن دستکم ۶۰ افغان از جمله چند کودک کشته و ۱۵۰ نفر زخمی و نیز ۱۱ تفنگدار دریایی آمریکا و یک پزشک نظامی این کشور نیز کشته شده است را مردم به خود طالبان نسبت میدهند. این حملات ادامه دارد. هرچند طالبان ادعا کرده است از نیروهای طالبان نیز در این دو انفجار کشته شدهاند مردم اما باور نمیکنند چرا که طالبان را اشغالگران بیگانه میدانند. حتی کسانی که میگویند مسبب این انفجارها داعش است، و د اعش خود اطلاعیه دادهو مسئولیت انفجارها را بعدهد گرفته است اما مردم میگویند طالبان و داعش هر دو یک ماهیت دارند و به کمک هم میشتابند. از آنجا که هزاران نفر در فرودگاه کابل به انتظار خروج از کشوربودهاند طالبان این انفجارها را برای راندن مردم از فرودگاه انجام دادهاند.
وضعیت اسفناک کودکان در افغانستان
همانگونه که در فوق ذکر کردم برخی کودکان بی سرپرست را طالبان آموزش نظامی میدعند و از آنها بعنوان برده جنگی سوء استفاده میکنند. بسیاری از کودکان خصوصا دختران از تحصیل محرومند و در شرایط جنگی آرامش روح و روان ندارند.
انجمن دکتران نسایی البته در سال ۱۹۱۹گزارش داد: “در حال حاضر در هر صد هزار ولادت، ۶۶۱ مادر جانشان را در هنگام ولادت از دست میدهند وپس از هجده سال همکاری جامعه بین المللی با افغانستان در عرصه کاهش مرگ و میر مادران، نهادهای مسئول میگویند که هنوزهم راه درازی در این بخش در پیش است. نبود سیستم ترانسپورت، دشوار گذر بودن راهها و دیر رسیدن مریضان به مراکز صحی از جمله عوامل مرگ و میر مادران در هنگام ولادت میباشند. در بسیاری موارد زنان باردار پیش از رسیدن به مراکز صحی جانشان را در مسیر راه از دست میدهند. ”
همچنین بر اساس گزارش سالانۀ دفترحمایت اطفال در افغانستان؛ افغانستان بازهم در صف ۱۶ کشور بدتر برای رشد اطفال در جهان قرار گرفته است. دفتر بینالمللی حمایت اطفال در افغانستان درگزارش تازۀ خود گفته است: اکنون وضعیت برای کودکان افغان بدتر شده است. دوران کودکی باید یک دوره امن و شاد باشد، اما این مسئله برای میلیونها کودک افغان چنین نیست، اکثرأ به دلایل خشونت، فقر و عواقب ناگوار، آنان دوران کودکی خود را باید قربانی کنند. بر اساس این گزارش بیش از هفت درصد کودکان قبل از سن پنج سالگی در افغانستان میمیرند، ۴۰ در صد آنان از عدم رشد سریع رنج میبرند، بیش از ۳. ۵ میلیون طفل نیز از مکتب بازماندهاند و نزدیک به یک سوم مصروف کار هستند.
از آنجا که بسیاری از افغانها از کشور خود مهاجرت میکنند، کودکان مهاجر نه تنها وضع خوب روانی ندارند بلکه بسیاردر معرض خطر قرار دارند. بر اساس یک تحقیق تازه، دستکم ۱۸ هزار کودک مهاجرِ بدون همراه در سه سال گذشته پس از رسیدن به اروپا از جمله در کشورهای یونان و ایتالیا و آلمان «ناپدید شدهاند. روزنامه بریتانیایی گاردین با همکاری در پروژهای با عنوان «گمشده در اروپا» دریافته است که ۱۸۲۹۲ کودک مهاجر که بدون سرپرست و همراه پا به خاک اروپا گذاشته بودند در سه سال گذشته ناپدید شدهاند. این تحقیق دوره زمانی ژانویه ۲۰۱۸ تا دسامبر سال ۲۰۲۰ را دربرمیگیرد. به این ترتیب روزانه ۱۷ کودک مهاجر در اروپا مفقود شدهاند. ۹۰ درصد این کودکان پسر بودهاند و از هر شش کودک یک نفر زیر ۱۵ سال سن داشته است. بر اساس این تحقیق، تنها در سال ۲۰۲۰ نزدیک به ۵۸۰۰ کودک در ۱۳ کشور اروپایی مفقود شدهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی
۱- دو نمونه از اشعاری که مردم در باره احمد شاه مسعود میخوانند
آبروی خاک!
تو آخرین چریک زمین بودی
پیام خلاصه ما به خداوند
اشاره زمین به کهکشانهای دوردست
حالا هرشب از اعماق آسمان
ستارهای نورانی
نگران روستایی کوچک در درهای دورافتاده است
حالا هر شب در دهان پرستاره افغانستان
تویی که سرزمینت را به نام کوچک میخوانی
آمر صاحب!
این درهها قد بلند تورا از یاد نخواهند برد
و این آسمان
وقتی هر شب در آسمانشان میتابی
و نگران این خاکی بر بلندای آسمان
و
مسعود تو کجایی که بدخشانه فروختند
تخار و سمنگان و جوزجانه فروختند
مسعود تو کجایی که یاران همه مردند
هرات و پروان و ارزگانه فروختند
مسعود توکجایی که غزنی همه آتش
قندهار و پنجشیر و بغلانه فروختند
مسعود توکجایی که کندوز همه خون است
بادغیس و فراه و هلمنده فروختند
مسعود تو کجایی همه جا قصهای از توست
حتی پکول و لنگی و دستاره فروختند
مسعود تو کجایی که ببینی وطنات را
هزاره منام تاجیک دین داره فروختند
مسعود توکجایی که کابل جوی خون است
بلوچ منام پشتون قندهاره فروختند
مسعود تو اگر آیی و ببینی وضع مارا
دین و شرف و عزت ما را فروختند
یکبار تو بیا تا دل این خاک شود شاد!
از تذکرهها هویت اقوامه فروختند
مسعود توکجایی که آمد سخنی تو
این خاکه به بن یک سرو یک پاچه فروختند
حسرت که دیگر نیستی و تا بینی مارا!!
در بن همه را به عوضی خانه فروختند
از: گویا