امسال سیزده آبان – روز اشغال سفارت آمریکا و آغاز ۴۴۴ روز گروگانگیری، که منجر به بیانیه نامیمون الجزایر شد و بسیاری آن را بهانه تحمیل ۸ سال جنگ بر ایران می دانند – با دو دیدگاه متفاوت مواجه شد.
۱- دیدگاهی که با توجه به دیپلماسی فعال دولت یازدهم و آغاز مذاکرات، شعار مرگ بر آمریکا را مغایر با گفتگو و مذاکره می دانست و حتی برای شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و ترک شعار مرگ، از خاطرات یار نزدیک و محرم اسرار امام بهره گرفت، هاشمی از امام برای ترک شعار “مرگ بر آمریکا” مدد جست.
۲- دیدگاهی که بقای خود را به دشمنی با آمریکا می داند و با تمام قوا بر طبل جنگ می کوبد، او امسال بسیج همگانی کرد و همه را با اتوبوس به محل راهپیمایی آورد، تا جایی که در برخی جاها صف اتوبوس ها بیشتر از مردم بود! بیلبوردهای علیه مذاکره در شهر نصب نمود و هجمه را بر گروه اول با انگ “سازشکار” آغاز کرد، آنها هاشمی را به دروغپردازی متهم کردند، غافل از این که دروغگو کردن این راوی برای آنها زیان بیشتری دارد، چرا که در سال ۶۸ هم او بود که با نقل روایتی از امام برای رهبری در خبرگان رای گرفت و اساس رهبری بر روایت این راوی است…!
واقعیت این است که گروه دوم با دست پس می زند و با پا پیش می کشد، در واقع مذاکرات را برای فرار از تحریم و جنگ و ماندگاری بر قدرت می خواهد و در این راستا از دولت حمایت می کند و دشمنی با آمریکا را برای سرکوب رقیب داخلی می خواهد، او دشمنی را می خواهد که فقط بهانه سرکوب باشد و از مرزها جلوتر نیاید و اقتصاد را ویران ننماید…! او برای رسیدن به این خواسته ادعا می کند که با شعار مرگ بر آمریکا پای میز مذاکره می رود و در مذاکره مشت بر دهان طرف می کوبد! و مدعی است که موضع ما با این شعار تقویت می شود و امتیاز می گیریم! اما این تحلیلی بچه گانه است، طرف مذاکره با این حرکات روی دولت ما حساب نمی کند و فشارهای را ادامه می دهد تا همه آماده مذاکره شوند… در واقع این حرکات ایذایی موجب تضعیف ما در مذاکره و تحمیل هزینه بر ملت است.
کسانی در جنبش سبز با مذاکره مخالفند و می گویند این مذاکره و بهبود روابط به سود جناح حاکم است و موجب تثبیت آنها می شود و ساختن با غرب فاصله ما را با ساحل آزادی و دموکراسی زیاد می کند!
و گروهی معتقدند که این بهبود روابط و ترک مخاصمه چماق دشمن فرضی را از دست جناح حاکم می گیرد و او را خلع سلاح می کند و مسیر دموکراسی تسهیل می شود.
من بر این باورم که هر چند مذاکرات و بهبود روابط موجب بقای جناح حاکم است ولی در عین حال چماق دشمن فرضی را از آنها می ستاند و راه دموکراسی و آزادی را هموار می کند و اصلاحات کم هزینه می شود.
اما دیروز چه گذشت؛ دیروز علی رغم فراخوان همه جانبه جناح حاکم، برای خلق یک ۹ دی دیگر، خبری نبود و نمادی شد بر این باور که اندیشه تندروی و جنگ افروزی در ایران از حمایت کافی برخوردار نیست و در اقلیت مطلق است، این باور با انتخاب نمادین سعید جلیلی به عنوان سخنران تایید و تثبیت شد، بله سخنران این مراسم نیز نماینده اقلیتی کوچک و شکست خورده در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود.
پس دنیا باید بداند که در باور امروز ایران اشغال سفارت و مرگ، طرفداران اندکی دارد و مردم ایران به پیروی از رسول گرامی اسلام (ص) در این برهه از زمان به صلح حدیبه و فتح مبین می اندیشند، امروز دورانی است که منافع ملی ما به اعتماد سازی جهانی و بازسازی چهره ایران و ایرانی نیازمند است.
دولت تدبیر و امید را در این راستا یاری دهیم…
۹۲/۸/۱۴
مهدی خزعلی
از: وبسایت دکتر مهدی خزعلی