علی شاکری، رئیس هیئت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران، ناصر اعتمادی، خبرنگار ارافای، مجید گلپور، محقق و مشاور اتحادیۀ اروپا. © RFI
– persan
برای اولین بار شاید یک مقام ارشد دولت آمریکا، برت مک گرک، مشاور کاخ سفید در امور خاورمیانه علی خامنه ای را منشاء اصلی بن بست در مذاکرات مربوط به مناقشۀ اتمی ایران معرفی کرد. مشابه همین حرف را در روزهای گذشته برخی چهره های شناخته شدۀ حکومت ایران از قبیل محسن هاشمی یا حسین مرعشی اینبار در پهنۀ داخلی زدند. آنان به طور مستقیم و غیرمستقیم گفتند که منشاء بن بست و بحرانهای کنونی کشور در تمام عرصه ها شخص رهبر است چون او مطابق اختیارات و قدرت مطلقه اش در قانون اساسی تعیین کننده و تصمیم گیرندۀ خرد و کلان همه سیاست ها و راهبردهای حکومت است و در نتیجه برای پایان دادن به این بحران ها از دست هیچکس جز خود او کاری ساخته نیست.
آیا چنین وضعیتی خودبخود یکی – علی خامنهای- را رویاروی جامعه و جهان قرار نداده است؟ آیا ادامۀ این وضع امکانپذیر است و چه تاثیری بر سیاست های راهبردی اروپا در قبال ایران خواهد گذاشت؟
به این پرسش ها و پرسش های دیگر، علی شاکری، رئیس هیئت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران، و مجید گلپور، محقق و مشاور اتحادیۀ اروپا پاسخ داده اند.
پیش از هر چیز علی شاکری گفته است :
ما در وجود علی خامنهای، علاوه بر اختیارات مطلقی که قانون اساسی در اختیار او نهاده، با شخصی روبرو هستیم که امروز رابطهاش با جهان واقعی گسیخته شده است. یعنی او واقعیت جهان خارج را درک نمیکند. خامنه ای در زمانهایی دیگر که مقام های دیگری داشت، نقش مهمی نداشت و چنین میدان هایی هم به او داده نمیشد و در نتیجه او می توانست با اطرافش بیشتر رابطه داشته باشد و جهان را بهتر تشخیص بدهد. امروز، اما، او تصور درستی از جهان خارج ندارد.
هر بار که این وضعیت دربارۀ مقامی در یک کشور دیکتاتوری روی دهد برای آن کشور خطرات بزرگی به وجود میآید. تاریخ نه چندان دور جهان نظایر مشابهای را شاهد بوده و امروز یکی از نمونه های آن را در شخص پوتین مشاهده می کنیم، هر چند رابطۀ پوتین با جهان خارج به اندازۀ خامنهای گسیخته نیست. دیگر نمونۀ مشابه در جریان دومین جنگ جهانی روی داد. منظورم رهبر حزب و رژیم نازی است. هنگامی که در نتیجۀ شکست سیاست های نظامی هیتلر در جبهه های شرق ارتش سرخ به دروازه های برلین رسید، تنها فکری که به ذهن هیتلر خطور کرد این بود : “ملت آلمان لیاقت آن رایش هزارسالهای که میخواستم بسازم ندارد.” شاید خامنهای هم روزی دربارۀ ملت ایران همین فکر را بکند.
در قبال حکومت اسلامی ایران سیاست اروپا تاکنون پرهیز از تشدید تنش ها بوده، از جمله به قیمت چشمپوشی از نقض حقوق بشر در ایران. آیا امروز ادامۀ این سیاست امکانپذیر است. در پاسخ مجید گلپور گفته است :
تمام شاقول و ابتکارات اروپا به بازگرداندن هر چه سریعتر ایران به میز مذاکرات خلاصه شده است و اکنون برای این بازگشت یک ضرب الاجل تا دوازدهم سپتامبر آینده نیز تعیین کردهاند که در واقع تاریخ نشست شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی است. اما، شرایط کنونی هیچگونه قدرت اجرایی به این ابتکار اروپا نمی دهد. سئوالی که امروز در سطح اروپا مطرح است این است : چه باید کرد اگر احیای برجام یا بازگشت همزمان آمریکا و ایران به تعهدات خود در برجام صورت نپذیرد؟ برای این پرسش هنوز پاسخ قانع کنندهای وجود ندارد.
در این باره علی شاکری گفته است:
در صورت شکست رسمی مذاکرات برای احیای برجام، بعید می دانم که جنگی گسترده در منطقه صورت بپذیرد. تاکنون مشخصاً دو قدرت، اسرائیل و آمریکا، به صراحت گفتهاند که دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را تحمل نخواهند کرد و برای پیشگیری از آن در صورت لزوم دست به اقدام نظامی خواهند زد. بدون تردید، کشورهای منطقه از جمله عربستان موضعی مشابه اسرائیل و آمریکا دارند. به گمان من اگر چنین جنگی رُخ بدهد علیه آب و خاک ایران نخواهد بود و بیشتر به آنچه تاکنون اسرائیل گفته شباهت خواهد داشت، یعنی بمباران هوایی مراکز و صنایع اتمی ایران و می دانیم که در این خصوص اسرائیل رزمایش هایی نیز انجام داده و از نظر تسلیحاتی نیز آمریکا لوازم و هواپیماهای لازم را در اختیار اسرائیل گذاشته است. جز این من امکان دیگری نمی بینیم، زیرا حمله به خاک ایران عواقبی به مراتب وخیم تر از جنگ اوکراین در پی خواهد داشت و هیچکس از جمله اسرائیل و آمریکا، حاضر نخواهد بود مسئولیت چنین حملهای را بپذیرد.
افزون بر این، نباید نادیده گرفت که برای مردم ایران ادامۀ این وضع و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن در داخل دیگر قابل تحمل نیست. تمام سطوح و ابعاد زندگی مردم ایران در نتیجۀ این وضعیت سیاه شده است. به غیر از یک اقلیت کوچک در قدرت و یک اقلیت کوچکتر ثروتمند، هیچیک از بخش های جامعه از حداقلهای یک زندگی مرفه برخوردار نیست. مهمتر از همه، ماهیت این رژیم امروز برای همۀ مردم ایران حتی برای بخشی از کسانی که در سطوح پائینی حکومت شرکت دارند روشن شده است. این دستۀ اخیر نیز پی بردهاند که چنین رژیمی قابل دوام نیست.
در سال ها، ماهها و هفتههای اخیر مردم ایران به کرات با اعتراضات خیابانی خود به وضوح تمایل و ارادۀ خویش را برای پایان دادن به وضعیت کنونی نشان دادهاند. منتها این نیروی بزرگ اعتراض هنوز به خود شکل سیاسی نگرفته و در قالبی مدنی باقی مانده است. این شکل مدنی اعتراض مهم است، اما، کافی نیست. تبدیل شدن اعتراض مدنی به اعتراض سیاسی، نیازمند یک مرکز هماهنگکننده است و چنین مرکزی که از سوی مردم شناخته و پذیرفته شده باشد، هنوز وجود ندارد. ولی باید کوشید تا چنین مرکزی پدید آید.
با این حال، به نظر نمی رسد که عامل اعتراض اجتماعی در ملاحظات غرب به ویژه اروپا در قبال ایران مورد توجه قرار گرفته باشد. مجید گلپور در این خصوص گفته است :
سالها اروپا از طرح مسئلۀ تغییر رژیم در ایران پرهیز می کرد، زیرا از خود می پرسید که چنین تغییری قرار است با اتکاء به کدام رهبر یا اپوزیسیون صورت بپذیرد. اما، اگر این مذاکرات هسته ای به سرانجام و نتیجه مطلوب نرسد، اولویت ها و انتخاب اروپا میان تغییر رژیم و حفظ رژیم در ایران جابجا خواهند شد و در این صورت مناسب ترین شکل نظام آیندۀ در ایران برای اروپا می تواند مطرح شود و اتحادیۀ اروپا می تواند مسئلۀ نیروی جایگزین برای دورۀ گذار در ایران را در میان نیروهای مخالف حکومت اسلامی مد نظر قرار بدهد.
مجید گلپور در ادامه افزوده است که در این تغییر سیاست سرانجام مذاکرات مربوط به احیای برجام نقش کلیدی خواهد داشت. او گفته است :
در صورت شکست مذاکرات برای احیای برجام اولین مسئلهای که پیشاروی قدرت های غربی قرار خواهد گرفت : تعیین عامل یا مسبب شکست مذاکرات است. شکست مذاکرات به ویژه اگر عامل آن شخص رهبر جمهوری اسلامی معرفی شود، تبعات سیاسی و حقوقی مهمی در پی خواهد داشت. از جمله این تبعات اعمال تحریمهای همزمان علیه روسیه و ایران خواهد بود تا آنجا که نظام اسلامی ایران تصمیم گرفته که در حمایت از روسیه خود را درگیر جنگ اوکراین نیز بکند که خود امروز مهمترین تهدید امنیتی در اروپا به شمار می رود. به همین خاطر شکست مذاکرات برای احیای برجام می تواند به تغییری در سیاست های راهبردی اروپا در قبال ایران منجر شود.
در همین باره علی شاکری افزوده است :
اگر مذاکرات برجام به سرانجام نرسد، پروندۀ ایران طبیعتاً به شورای امنیت خواهد رفت و آمریکا و اروپا ناگزیر از تصمیم گیری خواهند شد. بعید نیست که روسیه به دلایل مرتبط با جنگ اوکراین و حمایت حکومت ایران از موضع پوتین در این جنگ اینبار تصمیمهای اروپا و آمریکا را در قبال ایران وتو کند. اما، طرح مسئله در شورای امنیت باعث خواهد شد که زمینۀ جلب افکار عمومی و اقدام مستقیم آمریکا و اسرائیل علیه برنامۀ اتمی ایران فراهم شود. زیرا، نه آمریکا، نه اسرائیل، نه هیچیک از دیگر کشورهای منطقه دستیابی ایران را به سلاح اتمی تحمل نمیکنند و چنین احتمالی را خطری جدّی علیه موجودیت خود می دانند. آنان می گویند : امروز که جمهوری اسلامی هنوز سلاح اتمی ندارد، هر زمان که لازم می بیند مستقیماً یا به وسیلۀ حوثیهای یمن و با به کارگیری پهپاد و موشک به مهمترین مراکز صنایع نفتی عربستان حمله می کند. روزی که اسرائیل و آمریکا تصمیم بگیرند مراکز صنایع اتمی ایران را بمباران کنند از حمایت کلیه کشورهای منطقه برخودار خواهند بود و حمایت کشورهای منطقه حمایت اروپا از عملیات اسرائیل و آمریکا را در پی خواهد داشت.