مجید محمدی
گروهها و دولتهای تروریست در مبارزه با آمریکا خود را در چارچوب فرقهگرایی محدود نمیکنند
تصویری از سیفالعدل، جانشین احتمالی ایمنالظواهری- FBI/ AFP
پس از حذف ایمن الظواهری، رهبر القاعده، این پرسش مطرح میشود که چه کسی جایگزین او خواهد شد؟ این فرد بیشترین نزدیکی را به کدام گروهها و دولتها دارد؟ روابط القاعده با افغانستان، ایران و پاکستان که طی سه دهه گذشته مأمن و پناهگاه نیروهای این گروه بودهاند و با طالبان و داعش که رقبایش در حوزه اسلامگرایی سنیاند چگونه خواهد شد؟ جمهوری اسلامی چقدر بر القاعده نفوذ دارد و نفوذ خواهد داشت؟ مسیرهای این نفوذ کدماند؟
چرا همکاری؟
جمهوری اسلامی با این داستان قدیمی زندگی میکند که «دشمنِ دشمن من، دوست من است». به همین دلیل انکار همکاری راهبردی القاعده و جمهوری اسلامی در رسانههای غربی، با توجیه تعلق آنها به دو مذهب سنی و شیعی، نشانه غفلت آنها از تنفر عمیق اسلامگرایان از ایالات متحده و همکاری آنها در این راستا است. بخشی از این رسانهها که بیشتر فعال سیاسیاند تا گزارشگر، برای پیشگیری از جنگ میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی، واقعیتهای همکاری میان القاعده و جمهوری اسلامی را گزارش نمیکنند.
جمهوری اسلامی و القاعده در دو دهه گذشته در سه حوزه به اشتراکگذاری اطلاعات، پناه دادن به فراریان از جنگ در افغانستان و فراهم کردن اقلام مورد نیاز حملههای تروریستی، با یکدیگر همکاری کردهاند. این همکاری بهویژه بعد از مرگ بنلادن و همکاریهای امنیتی دولت پاکستان با آمریکا (با برخی فراز و نشیبها) تقویت شده است. وقتی جمهوری اسلامی راهبردش را اخراج ایالات متحده از منطقه اعلام میکند، مشخص است که از گروههایی مانند القاعده و طالبان در این خصوص حمایت خواهد کرد. بمبهای کنار جادهای که در افغانستان و عراق علیه نیروهای آمریکا استفاده میشدند را جمهوری اسلامی تامین میکرد. دولتها، سازمانهای بینالمللی و نهادهای مستقل برای همه این موارد ذکر شده، اسناد و شواهد کافی در طی دو دهه اخیر ارائه کردهاند.
ابومحمد المصری، نفر دوم القاعده سالها در ایران با عنوان شهروند لبنان زندگی میکرد تا در نهایت سال ۲۰۲۰، به احتمال زیاد بهوسیله اسرائیل، حذف شد. سیفالعدل که از او با نام جانشین ایمن الظواهری یاد میکنند، بعد از حمله آمریکا به افغانستان، به ایران رفت و بهجز سفرهای دورهای به وزیرستان، بیشتر سالهای دو دهه اخیر را تحت کنترل نیروهای امنیتی و سپاه قدس جمهوری اسلامی گذرانده و بسیاری بر این باورند که او هنوز در ایران است. اعضای خانواده بنلادن مانند حمزه – که مشی پدر را دنبال میکرد- سالها در ایران زندگی میکردند.
زمینههای همکاری راهبردی
درست است که در برخی دورهها تنشهایی میان القاعده و جمهوری اسلامی وجود داشته (مثل گروگانگیری دیپلمات ایرانی در یمن بهمنظور اعمال فشار بر رژیم شیعه برای خروج برخی نیروهای القاعده از ایران) اما هر دو طرف منافع راهبردی از این همکاری بلندمدت داشتهاند؛ القاعده بسیاری از کادرهایش را با پناه بردن به ایران حفظ کرد و از مسیر ایران برای رفتوآمد در منطقه (پیش و پس از جنایت۱۱ سپتامبر) بهره میگرفت و جمهوری اسلامی با حمایت از القاعده به نیروهای آمریکایی در افغانستان ضربه میزد. جمهوری اسلامی برای القاعده نقش «بیمه عمر» و القاعده برای جمهوری اسلامی نقش «نیروی عملیات ویژه» را ایفا کرده است. هر دو نقش، درازمدت و برای دو طرف راهبردی بوده است و از این جهت انتظار نمیرود که این همکاری در آینده قطع شود.
القاعده در شرایط امروز دو کارکرد ویژه دیگر نیز برای جمهوری اسلامی دارد: ۱- استفاده از این گروه همچون رقیب داعش که در سوریه و عراق نمایندگان جمهوری اسلامی و سپاه قدس را مورد حمله قرار میدهد و ۲- حضور قدرتمند آن در منطقه، که از تمرکز نیروهای آمریکایی بر فعالیتهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی میکاهد. جمهوری اسلامی خواهان فرصت و امکان پیشبرد اهداف گسترشطلبانهاش در منطقه است و گروههایی مثل داعش و القاعده این امر را تسهیل میکنند.
افزایش نفوذ جمهوری اسلامی بر رهبران القاعده
اگر سیفالعدل به دلیل سابقه بیشتر در عملیات تروریستی، رهبری القاعده را به دست بگیرد، همکاری جمهوری اسلامی و القاعده تقویت خواهد شد، چون سیفالعدل با مقامهای سپاه قدس بسیار نزدیک بوده است، اما روابطش با طالبان و آیاسآی (سازمان اطلاعات نظامی پاکستان) شکننده بود. همچنین طالبان در توافق دوحه، قطع رابطه با القاعده را پذیرفته است.
بنا به گفته مایک پمپئو، رئیس پیشین سازمان (CIA) و وزیر خارجه دولت ترامپ، عبدالصلاح مغربی، داماد الظواهری، نیز در ایران بهسر میبرد. مغربی مسئول هماهنگی نیروهای القاعده در مناطق مختلف خاورمیانه و شمال آفریقاست و برای جانشینی ایمن الظواهری مطرح است، چون در کارنامهاش اقدامهای کافی برای در اختیار گرفتن چنین مقامی وجود دارد؛ از سردبیری تریبون اصلی القاعده (السحاب) تا طرحش برای حمله به هواپیماهای مسافری بر فراز اقیانوس اطلس در سال ۲۰۰۶.
همه راهها به امالقرای تروریسم ختم میشود
طالبان پس از به دست گرفتن قدرت در کابل در سال ۲۰۲۱، شرایط پناه دادن به گروههای تروریستی ضد آمریکایی برای آموزش نیرو و تدارک حملات تروریستی را ندارد. پاکستان نیز نشان داد که جایی امن برای رهبران القاعده نبوده است. از این جهت ایران همچنان بعد از حملات ۱۱ سپتامبر مأمن اصلی القاعده بوده است و از این به بعد نیز چنین کارکردی را برای این گروه خواهد داشت. فراهم کردن پناهگاه برای القاعده، این گروه را در سایه تصمیمهای راهبردی جمهوری اسلامی قرار میدهد. به همین دلیل بود که قاسم سلیمانی شخصا برای دیدار با رهبران القاعده اقدام میکرد.
با کشته شدن ایمن الظواهری در کابل تحت کنترل طالبان، بعید است این گروه و القاعده بتوانند روابطشان را تقویت کنند. همانطور که حماس برخلاف نزدیکی به رژیم صدام و مخالفت با دخالت جمهوری اسلامی در سوریه، در نهایت درخصوص موضوعهای نظامی و امنیتی مانند نمایندگان شیعه جمهوری اسلامی عمل میکند، القاعده نیز همین مسیر را خواهد رفت. هرقدر که یک گروه اسلامگرا در منطقه بیشتر به سمت نظامیگری و عملیات تروریستی سوق داده شود، به جمهوری اسلامی نزدیکتر میشود. دولتهایی مثل ترکیه اردوغان و قطر در مقاطعی به حمایت از این گروهها میپردازند، اما در حوزه تروریسم محتاطانه حرکت میکنند.
بهشت تروریستها
جمهوری اسلامی به چهار دلیل همچنان به صورت بهشت فعالیتهای تروریستی در منطقه خواهد ماند:
۱) همکاری نکردن با فعالیتهای ضد تروریستی در دنیا
۲) عضو نبودن در نهادهای ضد پولشویی (مثل کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمانیافته فراملی موسوم به پالرمو و کنوانسیون بینالمللی برای متوقفسازی تأمین مالی تروریسم) که گردش مالی گروههای تروریستی را تسهیل میکنند
۳) مرزهای مشترک طولانی با افغانستان، پاکستان و عراق که صحنههای فعال استقرار و انجام عملیات تروریستی گروههای اسلامگرا محسوب میشوند
۴) نشان دادن تداوم در پشتیبانی از نمایندگانش در منطقه علیه منافع دولتهای غربی، اسرائیل و متحدان عرب آمریکا
البته حمایت از القاعده یا همکاری با طالبان هیچگاه به سطح حمایت از حزبالله لبنان یا حشدالشعبی نخواهد رسید، اما این حمایت به اندازهای است که ایران را به آهنربای جذب این گروهها تبدیل کند و در گذشته چنین کرده است.
از: ایندیپندنت