مولفه سوم رنسانس ایرانی: آباد کردن گیتی

سه شنبه, 26ام آذر, 1392
اندازه قلم متن

shahin nejad

دیگر مولفه رنسانس ایرانی “آباد کردن گیتی” است که گرچه پیامد نهادینه شدن “خِرَد” و جاری شدن “داد” در زندگی انسان است ولی خود از عناصر ریشه دار فرهنگی و ارزشی بر پایه عرف جامعه ایرانی بویژه در دوره باستان این قوم بوده است.

در باورهای ایرانی – زرتشتی، هستی به دو زیر مجموعه گیتی و مینو بخش می شده است. گیتی به معنی جهان محسوس مفهومی است در برابر مینو به معنی جهان غیر مادی. آباد سازی جهان محسوس شامل بالاتر بردن تراز زندگی انسانها و سازندگی در پیرامون ما از خانواده، کوی و برزن گرفته تا شهر و روستا، کشور و دنیا می شود. بدرستی بر پایه اندیشه ایرانی، رسیدن به تکامل معنوی و پالایش روح و روان در شرایطی که فرد و جامعه از حیث رفاه و آسایش در تنگنا باشند، شدنی نیست. از دل کشوری ویران و ناتوان و مردمی مستمند و نیازمند، جامعه ای والا، سرفراز، آبرومند و خوشبخت بیرون نمی آید. از اینرو آباد کردن گیتی از زمره دغدغه های محوری عنصر ایرانی می گردد.

در اندیشه ایرانی، زندگی در گیتی ارزشمند بوده است و اهمیت دادن به آن و بهتر نمودن آن به هیچ روی “غرق شدن در مادیات و امور دنیوی” قلمداد نشده است. آیینی که زندگی انسان در این جهان را ارزشمند نداند چگونه می تواند برای انسان و کرامت او جایگاهی قائل باشد؟! طبیعی است که فرمانروایان در چنین آیین و کیش دنیا ستیزی، پاسخگو نخواهند بود که چرا رفاه و آبادانی در جامعه وجود ندارد چه اصولا وظیفه فرمانروا پرداختن به زندگی اینجهانی مردم نیست.

در شاهنامه، آبادسازی از کنشهای ستوده ای است که نه تنها شهریاران ملزم به انجام آن در سرزمینمان هستند بلکه شاه آرمانی شاهنامه یعنی کیخسرو، حتی در کشور شکست خورده توران نیز، با جلوگیری از ویرانگری و تباه سازی سربازان ایرانی در آنجا، به اصل آبادانی دوستی حتی در سرزمین رقیب ایران زمین، وفادار می ماند:

هر آنکس که جوید همی رای من نباید که ویران کند جای من
و دیگر که خوانند بیداد و شوم که ویران کند مهتر، آباد بوم
در جایی دیگر در بخش تاریخی شاهنامه، انوشیروان در پیوند با اهمیت آبادانی و سازندگی چنین می گوید:
نباید که آن بوم ویران بُوَد که در سایه شاه ایران بُوَد
چو ویران بُوَد بوم در برّ من نتابد درو سایه فرّ من

فرمانروای مطلوب در نزد نیاکان ما شهریاری بود که در راستای رفاه مردم و افزایش ثروت ملی گام بر می داشت. داریوش بزرگ از اهورا مزدا، شادی و آرامش را برای ملتش آرزو می کرد و هزاره ای پس از آن، بهرام گور برای شادابی و آسایش ایرانیان، هزاران نوازنده و رقصنده کولی را از هند به ایران می آورد. توسعه و پیشرفت که در اعصار گذشته بیشتر در بخش کشاورزی نمایان می شد تا در صنعت، در ادواری از تاریخ ایران پیش از اسلام به نهایت ممکن خود رسیده بود. در خوزستان، بختیاری، لرستان و فارس، گستره ی زمینهای زیر کِشت در زمان انوشیروان، سه تا چهار برابر زمینهای کشاورزی امروزه بوده است. ساخت کاریزهایی (قناتهایی) که گاه درازای آنان به پنجاه کیلومتر می رسید، ایجاد بندها (سدها)، کندن چاهها و کانالها برای آوردن آب به شهرها برای آشامیدن و آبیاری زمینهایِ زیر کشت آبی، از فعالیتهای اقتصادی سازنده در زمان ساسانیان بوده است. گرایش بلاش، یکی از شاهان ساسانی، به آبادانی به اندازه ای بود که اگر خانواده ای به دلیل نداری از دهکده ی خویش کوچ می کرد، کدخدا ده را کیفر می داد که چرا در کمک به آن خانواده کوتاهی کرده است.

هماهنگ نمودن سکه ها از دید وزن و نما و به گردش درآمدن دوباره چک، سفته و برات در ایران ساسانی ( پس از پیدایش آنها در دوره هخامنشی) نشانگر استواری و شکوفایی اقتصادی کشور در آن سالها می باشد. پرداختن به همه سازندگیهای عصر باستانی ایران از سیستم بانکی و پُستی زمان هخامنشیان تا شهرسازی و بازرگانی شکوفای زمان ساسانیان از حوصله این نوشتار بیرون است.

ارزش ناب ایرانی “آباد ساختن گیتی” که خود برآمده از نگاه گاتها به همراهی و همگامی انسان با اهورا مزدا برای ساختن جهانی بهتر بود، به دو دلیل عمده در هزار سال گذشته بی بها و کمرنگ شد. چیرگی اعراب مسلمان برای سالهای طولانی بر ایرانیان که پیامدش آشفتگی اندیشه ایرانی و خدشه دار شدن غرور ایرانی و به دنبال آن، حملات پباپی قبایل زردپوست آسیای میانه از ترک و ترکمن تا مغول و ازبک و ویرانیهایی که این مهاجمان در کشورمان از خود بجا گذاشتند، نیاکان ما را از روحیه ملی بانشاط و شاداب محروم نمود. انگیزه آباد کردن میهن و ساختن زندگی بهتر، در نزد پدران ما کمرنگ شد. در کنار این، افکار صوفی منشانه و دنیا گریزی رشد یافت و عرفان و درویشی گری، آنان را از زندگی دوستی و امید به آینده بازداشت. سازندگی و آبادانی دیگر ارزش بشمار نمی رفت که هیچ بلکه ضد ارزش هم محسوب می شد. اماکن دیدنی کشورمان همچون تخت جمشید، ارگ بم، گنجنامه و بیستون یادگار ایران پیش از اسلام هستند. براستی چند مکان را در کشورمان سراغ دارید که بتوان به عنوان بناهای آبرومند و دیدنی به جهانگردی که به دیدن ایران آمده است، نشان دهیم؟ بغیر از چند بنای جالب که شاه عباس صفوی در پایتخت خویش، اصفهان، برای حفظ آبرویش جلوی نمایندگان کشورهای اروپایی ساخت، چقدر سازندگی در دوره اسلامی تاریخ ایران سراغ داریم؟ عمارتهای آبرومند تهران هم عمدتا بناهای دولتی ساخت عصر رضاشاهی هستند که مربوط به عصر ورود به مدرنیته می باشد.

ملل بزرگ برای بزرگی کردن در عصر نوین، ساختن کشورشان و افزایش تراز رفاهی خود را در دستور کار قرار داده اند. ژاپن تحقیر شده در پایان جنگ دوم جهانی، در کوتاه مدت، خود را بازیافت و با نوسازی خویش، به ابرقدرت صنعتی جهان تبدیل شد. آلمان شکست خورده و ویران شده در دو جنگ جهانی، در درازای دو دهه، سربلند نمود و سرمشق جهان صنعتی گشت. ملت زنده با امید در دل و روحیه والای نشات گرفته از ناسیونالیسم پیشرو و سازنده از دل خرابیها و بطن شکستها، همدل و همراه برمی خیزند و زندگی خویش و نسلهای آینده را آبرومندانه می سازند. آیا برای ایرانیان که از سده های دور، “آباد کردن گیتی” را از ارزشهای بنیادین فرد و حکومت می دانستند اندوهبار نیست که در جهانی که رقابت میان ملتها به نبردهای اقتصاد و توسعه تبدیل یافته است، نظاره گر و تماشاگر دست خالی باشند و روز بروز شاهد فاصله گرفتن خود از کاروان سازندگی جهانی باشند؟ البته نباید نا امید بود. ملتی که کهن ترین اندیشمندش، یادگارهای ارزشمندی چون درختان سرو کاشمر و اسفراین را از خود برای نسلهای پسین ایران بجا گذاشته بود۵، در بزنگاه تاریخی دست خالی نمی ماند و از غیر ممکن ها، ممکن می سازد. درخت نماد زندگی و آبادانی است. روزنه امید اینجاست.
شاهین نژاد – دسامبر ۲۰۱۳


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.