ایران وایر – فرامرز داور
با درگذشت ملکه «الیزابت دوم»، با سابقهترین فرمانروای تاریخ بریتانیا، تاریخ روابط ایران و این کشور ورقی دیگر خورد و یک فصل مهم و پرحادثه از آن بسته شد.
وقتی «الیزابت الکساندرا مری ویندزور» روز ۳۱ فروردین ۱۳۰۵ در لندن به دنیا آمد، در ایران «رضاشاه پهلوی» حکومت میکرد و حالا که پس از ۷۰ سال سلطنت، در روز ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ در «آبردین» اسکاتلند درگذشت، «علی خامنهای» ۳۲ سال است که در ایران حکمرانی میکند.
دیدار در دیوان لاهه ۶ ماه پس از آغاز سلطنت ملکه الیزابت دوم
ملکه الیزابت دوم که در روز ۱۶ بهمن ۱۳۳۰ به سلطنت رسید، مهمترین تحول معاصر در روابط ایران و بریتانیا تا آن زمان چند ماهی بود که رخ داده بود؛ صنعت نفت ایران در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ از سوی «محمد مصدق»، نخست وزیر وقت ملی شده و در عالم سیاست ایران و بریتانیا تلاطمی بود که خاطره برکناری رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و اشغال جنوب ایران از سوی بریتانیا را پس از یک دهه زنده میکرد.
نتیجه شکایت بریتانیا از ایران به دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه هلند بابت ملی کردن صنعت نفت که تا پیش از آن تحت مدیریت «شرکت نفت ایران و انگلیس بود»، روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱ اعلام شد و در میان شگفتی ناظران، قضات دیوان به نفع استدلالهای ایران رای دادند و موضوع شکایت بریتانیا را نپذیرفتند.
از میان ۱۵ قاضی دیوان لاهه، حتی قاضی «ماکنر» بریتانیایی هم به نفع ایران رای داد. وقتی «جلال عبده»، یکی از دیپلماتهای ایرانی از ماکنر بابت رای او با وجود داشتن ملیت انگلیسی تشکر کرده و گفته بود این بی طرفی قاضی انگلیسی مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده است، قاضی «لورد آرنولد ماکنر» گفته بود: «از آن دولتی تشکر کنید که قاضی متبوع آن میتواند حتی علیه منافع آن دولت رای دهد و مورد مواخذه قرار نگیرد.»
هنوز شش ماه از دوره سلطنت ملکه الیزابت دوم نگذشته بود اما همه چیز به همین آرامی نماند.
زخم کاری به روح ایرانی در دومین سال سلطنت ملکه الیزابت دوم
یک سال بعد اتفاقی بین ایران و بریتانیا افتاد که هنوز چنان در حافظه تاریخی ایرانیان زنده است که گویی هفت دهه از زمان وقوع آن سپری نشده است؛ کودتای انگلیسی امریکایی علیه محمد مصدق در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که همچون زخمی عمیق بر روح انسان معاصر ایرانی نشست و التیام کامل نیافت.
«مهدی اخوان ثالث»، شاعر معاصر و نامدار ایرانی سه سال پس از آن کودتا، در دیداری دور از محل حبس خانگی «پیرمرد احمدآبادی» سروده بود: «دیدی دلا که یار نیامد/ گرد آمد و سوار نیامد/ دیری گذشت و چون تو دلیری/ در صف کارزار نیامد.»
آنجا پنج سال از سلطنت ملکه الیزابت دوم گذشته بود.
با عبور از تلاطم کودتای ۲۸ مرداد، «محمدرضاشاه پهلوی» اردیبهشت ۱۳۳۸ برای دیداری رسمی عازم بریتانیا و میهمان ملکه الیزابت دوم شد. این اولین دیدار رسمی شاه ایران و ملکه بریتانیا بود. شاه و ملکه ایران چهاردهم اردیبهشت از ژنو وارد فرودگاه«گتویک» لندن شدند و مورد استقبال ملکه الیزابت قرار گرفتند.
اهدای دیپلم افتخاری مارشال نیروی هوایی از سوی ملکه به شاه ایران
به افتخار حضور شاه ایران، ملکه الیزابت ضیافت شامی در کاخ «باکینگهام» برگزار کرد که اقامتگاه رسمی حکمران بریتانیا در مرکز لندن است.
ملکه الیزابت دیپلم افتخاری «مارشال» نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا را هم در این مراسم به شاه ایران اهدا کرد. محمدرضاشاه در سخنرانی خود در این ضیافت شام خطاب به ملکه الیزابت گفت: «مناسبات صمیمانهای که اکنون بین ایران و کشور شما وجود دارد، هیچگاه برپایهای مستحکمتر از اساس کنونی نبوده است و اطمینان دارم که حسن تفاهم و دوستی و همکاری روزافزونی که هماکنون بین دو کشور برقرار است، نه تنها سعادت و بهبود وضع مردم دو کشور ما را تامین کرده است و فزونی میبخشد بلکه بدون شک به حفظ ثبات و صلح خاورمیانه و سراسر جهان کمک خواهد کرد.»
سفر رسمی شاه ایران به بریتانیا تا بیست و دوم اردیبهشت ادامه داشت. در این مدت، او از مرکز تحقیقات اتمی بریتانیا و پایگاه نیروی هوایی سلطنتی در «موست مور» بازدید کرد و ضمن مذاکره با «هارولد مک میلان»، نخست وزیر وقت بریتانیا، در مجلس عوام این کشور هم حاضر شد و مقابل نمایندگان پارلمان بریتانیا سخنرانی کرد.
بدبینی تاریخی به بریتانیا در دربار ایران
با این که فضای حاکم بر روابط ایران و بریتانیا در این زمان در مجموع مثبت بود اما «اردشیر زاهدی»، سفیر وقت ایران در لندن سویههای دیگری از روابط را در کتاب خود آشکار کرد.
در روایت او از سفر سه سال بعد شاه به لندن آمده است: «یکی از دانشجویان کنفدراسیون سالها بعد از آن سفر برایم تعریف کرد مقدمات سفر اعلیحضرت به لندن فراهم میشد که ماموری وابسته به پلیس لندن و احتمالا اداره جاسوسی انگلستان به دیدار چند تن از اعضای وابسته به کنفدراسیون رفت و به ظاهر به آنان اخطار کرد که اگر میخواهند تظاهراتی علیه شاه برپا کنند، باید اطمینان حاصل کنند که به شاه آسیبی وارد نخواهد شد. خوب از این به اصطلاح اخطار تنها نتیجهای که میشد گرفت، این بود که منبع انگلیسی در درجه اول خبر سفر قریبالوقوع اعلیحضرت را که هنوز محرمانه بود، نزد دانشجویان فاش میکرد و در درجه دوم اطلاع میداد که تظاهرات علیه شاه از نظر مقامات انگلیس بلامانع است. البته ما از آن بیدهایی نبودیم که با این بادها بلرزیم اما صرف چنین تحریکاتی بازگوی این واقعیت است که همه آنهایی که دم از دوستی میزدند و میزنند، برای منافع خود در پشت پرده از هیچ اقدامی فروگذار نکردهاند و نمیکنند.»
پدر اردشیر زاهدی، سرلشکر «فضلالله زاهدی»، سیاستمداری بود که پس از کودتای بریتانیایی امریکایی و سرنگونی محمد مصدق، به نخست وزیری رسیده و همچون خود محمدرضاشاه که سلطنتش در شهریور ۱۳۲۰ از حمایت بریتانیا برخوردار بود، به قدرت رسیده بود.
به هر دلیلی، خانواده سلطنتی ایران که زاهدی به عنوان داماد شاه هم عضوی از آن بود، دیدی مثبت به بریتانیا نداشتند؛ هرچند برای خانواده سلطنتی بریتانیا فوقالعاده احترام قائل میشدند.
سفر اسفند ۱۳۳۹ ملکه الیزابت دوم به ایران و نحوه پذیرایی استثنایی از او، نشان این احترام بین دو خانواده سلطنتی ایران و بریتانیا بود.
ناهار در چهلستون؛ سفر ملکه الیزابت دوم به تهران، اصفهان و شیراز
۲۳ روز مانده به نوروز ۱۳۴۰، یعنی ششم اسفند ۱۳۳۹، ملکه الیزابت دوم از طریق فرودگاه «مهرآباد» تهران برای یک دیدار رسمی ۱۰ روزه و در پاسخ به سفر دو سال پیش شاه وارد ایران شد.
«عبدالرضا هوشنگ مهدوی»، از دیپلماتهای وقت ایران که در این سفر در هیات تشریفات بود، در کتاب خاطرات خود نوشته است: «روز ششم اسفند مراسم استقبال رسمی در فرودگاه مهرآباد به عمل آمد و پس از آن که میهمانان سوار اتومبیلهای تشریفاتی شدند، به سوی تهران عزیمت کردند. در اصفهان قرار شد ملکه انگلیس و شاه پس از بازدید ابنیه تاریخی، نهار را در عمارت چهلستون صرف کنند. بدین مناسبت، قبلا توالت فرنگی پاکیزهای در گوشه باغ احداث کرده و دستور داده بودند فقط آن را در اختیار ملکه انگلیس و شوهرش قرار دهند.»
برای اولین بار در زمان محمدرضاشاه، کاخ «گلستان» تهران محل اقامت و پذیرایی از یک هیات خارجی قرار گرفت که ملکه الیزابت دوم و همسرش، شاهزاده «فیلیپ دوک ادینبورگ» بودند.
همسر ملکه که حدود یک سال پیش فوت کرد، چندی بعد از آن سفر برای شرکت در جشنهای دو هزار و ۵۰۰ سالگی سلطنت هم به ایران سفر کرده بود.
ملکه الیزابت دوم را در سفر به اصفهان و شیراز شخصا خود محمدرضاشاه و شهبانو «فرح پهلوی» همراهی میکردند که تا پیش از آن سابقه نداشت. دیدار از شهرهای تاریخی ایران هم از سوی رهبر یک کشور خارجی تا پیش از آن چندان مرسوم نبود. از بازدیدهای جالب ملکه الیزابت در اصفهان، دیدار از مدرسه کودکان نابینای این شهر بود. ملکه بریتانیا پس از بازگشت به تهران، به گفته ملکه ایران، از برنامه ورزشی و هنری دختران و پسران جوان در استادیوم «امجدیه» بازدید کرد و به تماشای ورزش باستانی نشست که در همین استادیوم برگزار شد.
سفر برنامهریزی شده ملکه به بندرعباس؛ انقلاب ۵۷ از راه رسید
این اولین و آخرین سفر ملکه الیزابت دوم به ایران بود؛ هرچند محمدرضاشاه پهلوی چند بار دیگر به شکل غیررسمی به بریتانیا سفر کرد.
به گفته آخرین ملکه ایران، شهبانو فرح، با وجود سفرهای غیر رسمی شاه به بریتانیا، ملکه الیزابت دوم از او و خانواده سلطنتی ایران در قلعه «وینزور»، اقامتگاه تاریخی حکمرانان بریتانیا پذیراییهای شاهانه کرده بودند: «برای سه روز که در کاخ وینزور بودیم، واقعا میهماننوازی گرمی از من و اعلیحضرت شد و با وجود این که به آن صورت سفر رسمی نبود اما شام مجللی که ترتیب دادند و میهمانانی که دعوت کردند، واقعا مثل شام رسمی بود و خاطرم هست حتی اعلیحضرت چون علاقهمند به سواری بودند مثل ملکه الیزابت، بعدا برای سواری هم رفتند.»
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ فرصت دیداری دیگر از ایران را از ملکه الیزابت گرفت. هنوز ۳۰ سال از سلطنت ملکه نمیگذشت که قرار بود با کشتی «بریتانیکا»، از سفری منطقهای در خلیج فارس و از مبدا عمان وارد بندرعباس در جنوب ایران شود. اما آشوب و ناامنی در ایران، ملکه الیزابت را از سفر به ایران منصرف کرد و سفر از عمان به ایران انجام نشد.
عمان کشوری است که شاه با حضور نظامی ایران در جنگ «ظفار» که بریتانیا هم در آن مشارکت داشت، تمامیت ارضی آن را حفظ کرد و سلطنت «سلطان قابوس» را از دست شورشیان چپگرای نزدیک به شوروی نجات داد؛ اقدامی که قدردانی بریتانیا را هم به دنبال داشت.
دوست صمیمی شما، ملکه الیزابت دوم
شهبانو فرح پهلوی، آخرین ملکه ایران گفته است پس از انقلاب و مدتی پس از لغو سفر برنامهریزی شده ملکه الیزابت دوم، او نامهای به شاه نوشت که از ایران بیرون رفته بود و آن زمان در مصر به سر میبرد: «این نامه در اسوان توسط سفارت انگلیس به دست ایشان رسید که در آن نامه ایشان از طرف خودشان و پرنس فیلیپ ابراز تاسف کردند و نوشته بودند که در این لحظات خیلی به فکر شما و شهبانو هستیم و امیدواریم شما را به زودی ببینیم و در پایان این نامه را با عبارت دوست صمیمی شما امضا کرده بودند.»
با این همه، بریتانیا زخمی دیگر بر قلب خانواده سلطنتی ایران نشاند و پس از انقلاب ۱۳۵۷، به شاه و خانوادهاش از بیم ایجاد خطر برای دیپلماتهای بریتانیا در تهران اجازه سفر نداد. با این که شاه املاکی در بریتانیا داشت و احتمالا در ملک خود در حاشیه لندن بریتانیا ساکن میشد اما دولت این کشور به او اجازه ورود نداد.
آیا ملکه الیزابت شخصا مخالف این تصمیم دولت بود؟ شاید، اما از آنجا که نقش حکمران بریتانیا در اداره کشور تشریفاتی است، احتمالا برای عوض کردن تصمیم دولت وقت هم تلاشی نکرده بود.
آیا جلوگیری از ورود شاه به بریتانیا، تشویشی قدیمی را در او زنده میکرد که از شهریور ۱۳۲۰ و عزل و تبعید پدرش به جزیره «موریس» ناشی میشد؟ احتمالا این طور باشد. خاطرات او پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ حاوی دیدگاهی مثبت به بریتانیا نیست، گرچه سخن مستقیمی هم علیه ملکه الیزابت نگفت.
ملکه الیزابت دوم تا پایان عمر ۹۶ ساله خود، ارتباط با خانواده سلطنتی ایران را حفظ کرد؛ همچنان که به ناچار در ۴۳ سال اخیر سلطنت خود پذیرای سفرای جمهوری اسلامی ایران در کاخ باکینگهام میشد که به طور رسمی سفیر تهران در دربار بریتانیا محسوب میشوند.
در این ۴۳ سال، دو حکمران ایران، یکی «روحالله خمینی» و دیگری «علی خامنهای» بودهاند.
هیچ مستندی از تماس یا نامهنگاری بین ملکه الیزابت دوم و این دو به شکل عمومی وجود ندارد و تنها ارتباط رسمی خانواده سلطنتی با حکومت ایران، خارج از روابط دیپلماتیک، سفر بهمن ۱۳۸۲ شاهزاده «چارلز»، ولیعهد وقت بریتانیا و پادشاه کنونی این کشور به ایران است که با فوت ملکه الیزابت دوم، «شاه چارلز سوم» شده است.