جنبش عظیم و ادامه دار موجود هرچند ادامه همه جنبشهای اعتراضی از سال ۸۸ به این سو به شمار میرود، اما ویژگیهای آن از جمله موارد زیر بشارت دهنده نزدیک شدن چشم انداز پیروزی نهائی ایرانیان بر قدرت اهریمنی و تروریستی حاکم است. برخی از ویژگیهای آن را برمی شمرم:
۱- پیشگام بودن زنان
پیشگام بودن زنان، با شعاری که حالا در همه جهان مورد تحسین قرار گرفته”زن، زندگی، آزادی”. و براستی که رژیم جاهل و جنایتکار اسلامی از آغاز هم زن را تحقیر کرده، هم زندگی ایرانیان را تحقیر و تباه کرده و هم آزادی را به تمامی سرکوب کرده. پیشگام بودن زنان با این شعار بسیج کننده هم ظرفیت بسیج این جنبش و ادامه دار بودن آن را تضمین میکند و هم با سوزاندن حجاب اجباری در میادین ایران مهمترین وجه ایدئولوژیک تروریسم مذهبی حاکم را هدف قرار میدهد. حکومت اسلامی بدون حجاب و تبعیض میان زن و مرد در همه عرصههای زندگی اجتماعی مثل ازدواج، ارث، حجاب و غیره فلسفه وجودی خود را از دست میدهد. بیداری زنان و حق طلبی سراسری آنان بی اغراق سرآغاز فروپاشی جمهوری اسلامی است.
۲-سرکوب و کشتار زنان بدنه سرکوب را با تردیدهای بیشتری مواجه میکند
هرچند آدم کشان جنایتکار میان زن و مرد تفاوتی نمیگذارند، اما بدنه ارگانهای سرکوب با سرکوب و کشتن زنان، زنانی که طبیعی ترین حق خود را طلب میکنند بیشتردچار تناقض وتردید میشود تا سرکوب و کشتار مردان.
۳-پیشگامی زنان حمایت جهانی را بیشتر به خود جلب میکند!
علاوه بر این پیشگامی زنان در این جنبش ملی دموکراسی خواهانه آنهم با مشخصاتی که امروز دارد بهتر میتواند همه زنان و مردان جامعه ایران را علیه رژیم بیداد بسیج کند، توجه و حمایت جهانی را نیز آسان تر و گسترده تر به جنبش ملی آزادیخواهانه ایران جلب میکند. که شواهد آن را امروز در هر پنج قاره جهان مشاهده میکنیم.
۴-همراهی بی سابقه هنرمندان، سینماگران و ورزشکاران!
همراهی وسیع هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران، شاعران و هزاران هزار پزشک، پرستار، استاد دانشگاه و حتی عناصری از کارکنان سابق صداوسیما و رسانههای رسمی دراین جنبش چنان بارز و بی سابقه است که همه آحاد مردم را غرق امید کرده است. چنین حمایتی در این ابعاد تاکنون سابقه نداشته است.
۵-مصونیت نسبی جامعه در برابر سرکوب
شجاعت حماسی و خستگی ناپذیری زنان و مردان نسل جوان که گویی نشانه بی تاثیر و یا کم تاثیر شدن سرکوب ومصونیت جامعه ایران از ترس و تهدید و سرکوب است، سران رژیم را مستاصل کرده.
۶-شکاف در بدنه رژیم
در بدنه رژیمی که خامنهای به تصور خود آن را منسجم و یکدست کرده بود، ترک ایجاد شده که نشانههای آن را از هم اکنون میتوان دید. سکوت کامل برخی از مهرههای سرشناس و سرسپرده رژیم در برخی موارد هم انتقاد آشکار بخشی از چهرههای رژیم از جمله شخصی مثل جواد ظریف، روحانی و خاتمی که در محافظه کاری شهرهاند. برای نمونه محمد جواد ظریف میگوید: نمیشود مردم را با سرکوب و کشتار با خود همراه کرد، خدا هم به پیغمبر میگوید تو هم نمیتوانی (نقل به معنی) یا نامه رئیس سابق بانک مرکزی به رئیسی که با صراحت از شرایط کنونی و سرکوبها انتقاد میکند و یا حتی ابراز نارضایتی چهرههای بدنامی از مداحان و برخی از چهرههای حزب الهی شناخته شده و اخیرا سخنان توانگر (۱) از اعضای باند قالیباف که شکاف میان طرفداران رئیسی و باند قالیباف را بیش از پیش آشکار کرد و موارد متعدد دیگر. اختلاف میان ارگانهای رژیم و مراجع که البته مدتهاست مرجع نیستند بر سر نحوه برخورد با پوشش زنان. این موارد نوک یخ نارضایتی در بدنه رژیم را نشان میدهد و حاکی از ترک خوردگی وعمیق تر شدن شکافهای درون رژیم است.
۷-خستگی و تردید در بدنه ارگانهای سرکوب
خستگی بدنه نیروهای سرکوب و نافرمانی گروههای فعلا کوچکی از آنان که نمیخواهند هم میهنان خود را بکشند، بسیار پرمعنا است. هرچه جنبش ملی آزادیخواهانه کنونی گسترده تر و ادامه دار تر شود ظرفیت ماشین سرکوب کمتر میشود و شکاف در بدنه آن افزایش مییابد.
۸-اتحاد بی سابقه فراعقیدتی و فرا گروهی مردم
همراه بودن، ادامه دار بودن و سراسری بودن و همزمان بودن بی سابقه جنبش سراسری که لازمه پیروزی همه انقلابهای سیاسی است.
۹-حمایت بی سابقه جهانیان
حمایت بی سابقه افکار عمومی جهانی و هنرمندان، فیلسوفان، نویسندگان، احزاب سیاسی، رسانههای آزادیخواه بین المللی و سیاستمداران جهان از این جنبش بی سابقه است.
۱۰-اتحاد و گردهماییهای بی سابقه ایرانیان در خارج از کشور
اتحاد فراحزبی و فراگروهی میلیونها ایرانی خارج از کشوردرهمگام شدن و حمایت از جنبش ملی دموکراسی که هرگز در ۴۰ ساله گذشته به این ابعاد و وسعت سابقه نداشته است.
۱۱-شکست محتمل پوتین و عواقب آن برای رژیم
شکست حتمی و قریب الوقوع تهاجم روسیه دراکراین و همراهی همه جانبه خامنهای و رسانههای رسمی چه در موضع گیریهای سیاسی و چه با ارسال اسلحه و پاسدار به جبهه جنگ علیه اکراین نشانه همدستی انکارناپذیر رژیم با این جنگ جنایتکارانه است. به زودی عواقب همدستی و مشارکت رژیم در جنایات جنگی در اکراین چه در ارگانهای مسلح و چه در بدنه رژیم ظاهر خواهد شد. جمهوری اسلامی روی پیروزی سریع روسیه حساب کرده بود و برآن بود که حمایت از این جنگ امپریالیستی موقعیت رژیم را در داخل و خارج تقویت میکند. اما این حمایت قطعا نتایج عکس و زیانباری برای رژیم دربرخواهد داشت و به سود جنبش ملی و آزادیخواهانه کنونی تمام میشود.
۱۲-توسل مردم بویژه جوانان به شیوههای نوین مبارزه
توسل به ابتکارات جدید در مساله تظاهرات خیابانی که همزمان در مناطق و محلات جداگانه شهرهای بزرگ روی میدهد، شعار نویسی بر روی دیوارها در سراسر ایران، هدف قرار دادن نه فقط شخص خامنهای و فرزندش بلکه شعار علیه شخص بنیانگذار رژیم و پاره کردن عکسهای خمینی در سراسر ایران نشانه تمایل ملی به یک انقلاب سیاسی برای سرنگونی رژیم و رد هر گونه تمایل توهم آمیز اصلاح طلبانه در این جنبش بزرگ ملی و آزادیخواهانه است.
احتمال سقوط قریب الوقوع رژیم
این ویژگیها و تداوم مبارزه نشانه آن است که جنبش ملی آزادیخواهانه ایران به سوی یک قیام پیروزمند خیز برداشته که وقتی با اعتصابات کارگران و معلمان و دانشگاهیان همراه شود و بازهم گسترش پیدا کند بطور قطع بدنه نیروهای سرکوب اولا قادر به سرکوب و خاموش کردن چنین جنبش سراسری و پیگیری نخواهد بود و ثانیا بسیار محتمل است که شمار بیشتری از افراد این ارگانها با طولانی و همگانی شدن اعتراضات ضد رژیم حساب خود را از فرماندهان و سران رژیم جدا کنند که در این صورت حکومتی که فقط به سرکوب و کشتار متکی است به سرعت سقوط خواهد کرد.
این جنبش عظیم اگرهم موقتا دچار افت شود، آتش خاموش ناشدنی آن زیر خاکسترهای داغی که همه پهنه ایران را فراگرفته به زودی و با قدرت بیشتری سربلند میکند. برای پیروزی یعنی سرنگونی رژیم تروریستی -مذهبی حاکم و جایگزین کردن جمهوری سکولار بر ویرانههای آن باید مدام بر ضرورت همراه و همگام بودن همه ایرانیان فارغ از هرعقیده و گرایش سیاسی که خوشبختانه مردم آن را به خوبی فهمیدهاند تاکید کرد. این جنبش ملی حالا هم استراتژی آن معلوم است و هم شعارها، خواستهها و تاکتیکهای هوشمندانه مبارزاتی آن را در خیابان و میادین ایران مشاهده میکنیم.
مبارزه مسالمت آمیز خالص سراب است
مبارزه مسالمت آمیز در نظامهای دیکتاتوری علی القاعده توسط این گونه رژیمها به خشونت کشیده میشوند و اگر قرار باشد هر بار ملتی که به دنبال آزادی خویش است به خیابانها بیاید و آدم کشان رژیم خواستههای عادلانه و مسالمت جویانه آنان را با گلوله پاسخ دهند، سرکوب این جنبشها برای دیکتاتوری حاکم آسان و عادت میشود. هر چند که در هر یک از این سرکوبها رژیم نیز منفورتر و فاصلهاش با ملت بیشتر میشود و بدنه ارگانهای سرکوب نیز خسته تر و با تناقضات و سئوالات بیشتری که میتواند نهایتا به شکاف در این دستگاهها بیانجامد، مواجه میشوند.
فراموش نکنیم که در نظامهای خودکامه نه مبارزه در چارچوب قوانین رژیم حاکم -که البته آن نیز تحمل نمیشود- به جائی میرسد و نه مبارزه مسالمت آمیز خالص که با سرکوبهای خونین و وحشیانه مواجه میشود، این گونه رژیمها را متلاشی میکند. مبارزه در چارچوب قانون و اعتراضات ا مسالمت آمیز در نظامهای مبتنی بر دموکراسی به آسانی میتوانند به موفقیت برسند. هر چند که در همین گونه نظامها هم گهگاه در حاشیه متن مبارزه قانونی و مسالمت آمیز برخوردهای خشونت آمیز میان پلیس و مردم هم رخ میدهد.
تجربه پیروزی انقلابهای سیاسی در کشورهای جهان
تجربه بسیاری از انقلابهای سیاسی علیه رژیمهای خودکامه در آمریکای لاتین، (مثلا شیلی، آرژانتین، برزیل و…) آفریقا، (مثلا آفریقای جنوبی، سومالی، کنگو…) آسیا، (مثلا نپال و حتی هندوستان) و بارزتر از هر جای دیگر در خود ایران نشان داده است که نباید در مبارزه علیه نظامهای خود کامه از اصطلاح جنبش مسالمت آمیز و عدم خشونت که البته ماهیت این جنبشها و شرط گسترش و پیروزی آن هستند این معنی مستفاد شود که شرکت کنندگان در این جنبشها در مقابله با سرکوب خونین نظام حاکم به هیچ گونه مقابله به مثلی متوسل نمیشوند، چنین برداشتی از جنبش عدم خشونت، به کژراهه رفتن و پذیرش شکست همیشگی این جنبشها است. وقتی میگوئیم ما طرفدار جنبش عدم خشونت هستیم یعنی آن که میخواهیم و آرزو داریم بدون خشونت و خونریزی به خواستههای عادلانه مان دست پیدا کنیم. و مردم را به چنین پیکاری فرا میخوانیم.
مقابله با قهر رژیم یکی از شرایط پیروزی است
برعکس در نظامهای توتالیتر که جان مردم به پشیزی ارزش ندارد و هیچ گونه قانون و مرجعی برای پاسخ گو کردن آدم کشان که در واقع تکیه گاه اصلی و پاره تن رژیم حاکم هستند وجود ندارد، مقابله به مثل و مقاومت در برابر سرکوب وسیع و خونین مردم از راههای مختلف از جمله مقابله قهرآمیز لازمه پیروزی این جنبشها است.
در منشور جهانی حقوق بشر تصریح شده است که هر ملتی آنگاه که ازآزادیها و حقوق طبیعیاش توسط نظام دیکتاتوری و خود کامه پایمال میشود حق دارد به قیام مسلحانه متوسل شود. ما ایرانیان هرچند همچنان باید بر جنبش مسالمت آمیز که تعداد هرچه بیشتری از مردم را بسیج میکند تاکید کنیم، و حتی الامکان بکوشیم از طریق گذار مسالمت آمیز و بی خشونت دموکراسی سکولار در ایران برقرار شود اما نباید در آنجا که برای حمایت از متن و ماهیت جنبش ملی دموکراسی خواهی و ممانعت از سرکوب و خاموش شدن آن به مقاومت و مقابله به مثل قهرآمیز نیاز است از آن رویگردان نشویم. این حواشی و مقابله به مثلهای پراکنده در حمایت از جنبش ملی، ماهیت مسالمت آمیز آن را عوض نمیکند.
مردم معترض بویژه جوانان وقتی مزدوران آدمکش آنان را به گلوله میبندد باید تا میتوانند آنان را خلع سلاح کنند، تفنگشان را بشکنند و موتور و یا وسیله نقلیه اشان را از کار بیندازند. آدم کشان را نشانه کنند و این دفاع مشروع و منطقی به هیچ وجه ماهیت جنبش مسالمت آمیز مردم را خدشه دار نمیکند. چنین دفاعی دقیقا برای حفظ روحیه مردم و جلوگیری از کشتار مردم توسط نیروهای سرکوب لازم است و اجازه نمیدهد که چند مزدور مسلح هزاران هزار مردم تظاهر کننده و مسالمت جو را بترسانند و آنان را از خیابانها به خانههایشان فراری دهند.
تحریف مفهوم جنبش مسالمت آمیز
مفهوم جنبش مسالمت آمیز در ایران عمدتا توسط طرفداران رژیم و یا کسانی که رژیم را دارای ظرفیت اصلاح شدن و پذیرش خواستههای مردم میدانند، تحریف شده و به یک اصطلاح بی خاصیت که جنبش را برای همیشه خلع سلاح میکند تبدیل کرده است.
۱-درهمه جنبشهای بزرگ مسالمت آمیزی که به پیروزی رسیدهاند مقاومت در برابر آدم کشان و خلع سلاح آنان و از کار انداختن اسلحه آنها و یا سوزاندن اتومبیلهای آنان و تلاش برای جلوگیری از تحرک آنان همراه با دعوت مداوم از بدنه نیروهای سرکوب که خود از مردم ایراناند به خودداری از خشونت و همراهی با مردم حافظ تداوم این جنبشها و ارتقاء روحیه مردم و بر عکس مایه افت روحیه و شکاف در نیروهای سرکوب بوده است. علاوه بر این هرگاه در حاشیه جنبش مسالمت آمیز عمومی چنین مقاومتی سازماندهی شود رژیم برای سرکوب جنبش سراسری به نیروهای سرکوبگر بسیار بیشتری نیاز دارد که از عهده آن به آسانی برنمی آید. برعکس اگر چنین مقاومتی که در ایران میتواند به تلفیق متن جنبش مسالمت آمیز با حاشیه آن که مقابله با آدم کشان است، بدون آن که به قتل آنان بیانجامد همراه نشود همواره چند مامور مسلح آدم کش میتوانند به آسانی هزاران معترض را به خانههایش بفرستند.
۲-لازم است که همه فعالان جنبش بکوشند هویت نیروهای سرکوب که دست به کشتار میزنند را شناسائی کنند، نام و نام خانوادگی، تصویر و آدرس آنان را تهیه کنند و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذرانند. این مساله از یکسو با توجه به معرفی فعالان سرکوب به مردم، میتواند از تظاهرات مسالمت آمیز مردم بهتر حفاظت کند و حتی الامکان تحرک این نیروها را محدود و اقدامات آنان را تا اندازهای خنثی نماید. علاوه بر این شناسائی هویت سرکوبگران هشداری است به همه آنان که بدانند که جنایات آنان بی پاسخ نمیماند و این جنایتکاران دیر یا زود باید پاسخگوی اعمال خود باشند. همین مساله خود نقشی بازدارنده در فعالیت سرکوبگران و ایجاد تردید در میان آنان ایفا میکند. ضمنا رژیم گاهی سرکوبگران را به میان مردم میفرستد، تا مثلا با آتش زدن اماکن عمومی، و یا وسایل و اتومبیلهای مردم و اقدامات خرابکارانه دیگر بهانه لازم برای سرکوبهای خونین فراهم آورند و یا چهرههای فعال سرکوب را برای ناشناخته ماندن از محلهای و شهری به محله و شهرهای دیگر میفرستد که اگر چهرههای آنان برای مردم شناخته شده باشد پیش بینی وتدارک مقابله با اقدامات آنان آسان تر خواهد بود.
۳-بالاخره آن که هر چه تعداد بیشتری از مردم در اعتراضات و نافرمانیهای مدنی شرکت کنند، و هرچه این اعتراضات در سراسر ایران هم زمان تر باشد کار سرکوب گران دشوار تر میشود، پس یکی از وظایف همه معترضان بویژه عناصر فعال رهبری کننده تلاش در جهت جلب افراد هرچه بیشتری به اعتراضات و برگزاری همزمان اعتراضات با اعتصابات کارگران، معلمان و کارمندان و دانشگاهیان است.
۴-از این گذشته جنبش ملی و آزادیخواهانه و بدون خشونت ایران باید همه شعارهای عادلانه کنونی ملت یعنی نفی حجاب اجباری، رفع هرگونه تبعیض از زنان، رفع تبعیضات مذهبی و قومی، مبارزه با فقر و بیکاری، مبارزه با فساد و غارتگری منابع کشور و دفاع از آزادیهای سیاسی و مدنی را در اعتراضات خود منعکس کند و بویژه کارگران صنایع بخصوص نفت، گاز، پتروشیمی و نیز معلمان و دانشگاهیان و رانندگان وسایل نقلیه عمومی و خصوصی را به اعتصابات ادامه دار فراخواند. روزی که سرانجام تظاهرات گسترده و سراسری خیابانی با اعتصاب وسیع کارگران و معلمان و دانشگاهیان همراه گردد و مقاومت و مقابله به مثل در برابر عناصر سرکوب معمول شود، رژیم از ادامه سرکوب در میماند و فروپاشی آن هموار میشود.
۵- کردها و بلوچهای ایران از آنجا که سنی مذهباند توسط انتگریسم شیعه حاکم با سبعیت وحشیانه تر و بیشتری سرکوب میشوند. این دو قوم ایرانی بویژه کردها سالیان درازی است که به مبارزه و مقابله مسلحانه علیه ارگانهای سرکوبگر رژیم اسلامی روی آوردهاند. من به یاد دارم که زنده یاد دکتر عبدالرحمان قاسملو میگفت از همراهی با رژیم صدام خسته شدهایم و به این نتیجه رسیدهایم که دعوت هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور وقت) برای مذاکره در باره خودمختاری و کنار گذاردن مبارزه مسلحانه را بپذیریم. درست دو روز بعد از این گفته که به غیر از من دو نفر دیگر از فدائیان هم اکنون ساکن پاریس نیز حضور داشتند، (ع- ه و ه-غ) قاسملو بر سر میز مذاکره در شهر وین ترور شد. شواهد و قرائن زیاد دیگری نیز وجود دارد که مبارزه مسلحانه کردها و بلوچها و موارد احتمالی دیگر عملا توسط رژیمی که هیچ راه دیگری نگذاشته به آنان تحمیل شده است.
۶-جلب حمایت سیاسی، رسانهای و مالی بین المللی از مبارزات مردم ایران در مقابله با تروریسم اسلامی حاکم بر ایران در خور اهمیت ویژهای است. ایرانیان در خارج از کشور باید بکوشند ضمن جلب حمایت نهادها، حکومتها، مجالس و رسانههای جهانی از مبارزه مردم ایران، از حکومتهای آمریکا و اتحادیه اروپا بخواهند که با رژیم تروریستی جمهوری اسلامی همکاری نکنند جنایات ضد بشری آنان را مدام محکوم کنند و بیش از این منافع حقوق بشر را قربانی مطامع اقتصادی خویش نکنند. یادآوری کنیم که بقای جمهوری اسلامی منافع دراز مدت ایالات متحده و اتحادیه اروپا و متحدان آنان را تامین نمیکند بلکه با بی ثباتی و جنگهای منطقهای و تلاش دائم رژیم برای گسترش نفوذ حکومت اسلامی به سایر کشورهای خاورمیانه صلح جهانی و منافع همه همسایگان و متحدان آمریکا و اتحادیه اروپا را در مخاطره دائم قرار میدهد. باید آنان را دعوت کنیم که در فروپاشی این نظام تروریستی که نابودی آن به سود دموکراسی و صلح جهانی است از جنبش ملی ایرانیان دفاع کنند. جهان امروز نیازمند یک ایران دموکراتیک که با همه جهان و همه همسایگان خود مناسبات دوستانه برقرار کند نیازمند است.
۷-میلیونها ایرانی خارج از کشور میتوانند با انتخاب افراد امین و مطمئن از میان خود حسابهای بانکی برای کمک به مبارزات داخلی ایجاد کنند. بویژه ایجاد صندوق مالی برای حمایت از اعتصابات آینده بسیار اهمیت دارد. هموطنان ما در داخل در مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار دموکراسی جان خود را در کف دست گرفتهاند. حمایت مالی ایرانیان در خارج از کشور از مبارزان داخلی کاری است لازم و البته بی خطر.
۸-با فروپاشی جمهوری اسلامی شاید ایران نخستین کشوری در جهان باشد که انقلاب سیاسی آن به رهبری زنان به دموکراسی و نابودی همه تبعیضات جنسی، مذهبی و قومی بیانجامد.
از: گویا