این پرچم با مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه پلیس برافراشته و به زنان ایرانی سپرده شد
این روزها که قیام ملی ایرانیان علیه استبداد ضحاک زمانه در جریان است، معترضان هر فرصتی را برای به اهتزاز درآوردن درفش کاویانی مغتنم میدانند؛ پرچمی که روزگاری دور کاوه آهنگر آن را هنگام قیام علیه ضحاک برافراشت، حالا بار دیگر نماد آزادیخواهی ایرانیان است و به تناوب در معابر عمومی و رسانههای اجتماعی به چشم میخورد.
بهتازگی ویدیویی در رسانههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد درفش کاویانی روی یکی از پلهای عابرپیاده کرج نصب شده است. پیش از آن نیز گروهی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران در تجمع اعتراضی خود، درفش کاویانی را به اهتزاز درآورده بودند. اکنون دیوار بسیاری از شهرها و حسابهای کاربری در رسانههای اجتماعی با تصویر درفش کاویانی مزین شدهاند تا نویدبخش پیروزی باشند.
کاوه آینده ایران زن است
ماجرا از آنجا آغاز شد که ایرانیان آزادیخواه در توصیف جنبش زنانه ایران و دستاوردهای آن، به این سروده فریدون مشیری استناد کردند: «کاوه آینده ایران زن است.»
گفته میشود که فریدون مشیری شعر «گردآفرید» با مطلع «بر سر ما سایه اهریمن است» را در پاسخ به شعری از مهدی اخوان ثالث سرود. اخوان در دفتر «آخر شاهنامه»، شعری با نام «کاوه یا اسکندر» دارد که در آن، اوضاع زمانه را تشریح کرده و ناامید از ظهور کاوهای، دیگر سروده است: «کاوهای پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود.»
فریدون مشیری در منظومه گردآفرید، ظلم و ستم جاری بر ایرانیان را توصیف کرد اما فراتر از آن، به سرکوب زنان ایرانی در طول تاریخ پرداخت و پیشبینی کرد که صبر این «آزردهجانان» سرانجام روزی به پایان میرسد و قیام میکنند. او سلطه نظام مردسالار بر زنان ایران را به «طوق خونآلود» تشبیه کرد و سرود: «من ز مردان ناامیدم بیگمان/ کاوه آینده ایران زن است.» مشیری سپس در بیتی دیگر، بر تمام تردیدها درباره زن بودن کاوه آینده ایران خط بطلان میکشد و چنین میسراید: «باش تا گردآفریدی برجهد/ تا ببینی زن نه آتش، آهن است.»
حالا حدود ۳۲ سال پس از درگذشت فریدون مشیری، خیزش سراسری ایرانیان با جنبش آزادیخواهی زنان در جهان فراگیر شده و پیشبینیهای این شاعر آنقدر درست از آب درآمده است که حالا همه مدام شعر او را زمزمه میکنند: «کاوه آینده ایران زن است.»
کاوه آهنگر، نامی جاوید در تاریخ ایران
گفته میشود وقتی ضحاک به سلطنت رسید، از شانههایش دو ضایعه به شکل مار بیرون زد که درد میکردند و تسکینش تنها خوراندن مغز مردان جوان به آنها بود. به دستور ضحاک، جوانهای زیادی کشته شدند تا از مغز آنان برای تسکین درد پادشاه جبار خوراک تهیه شود.
به روایت فردوسی در شاهنامه، کاوه آهنگر مردی صنعتگر بود که در همراهی با توده مردم و فریدون پیشدادی، علیه ضحاک و پادشاهی ظالمانه او قیام کرد. او هنگام آغاز این قیام، پیشبند چرمی خود را که درفش کاویانی نام داشت، سر نیزه زد.
قیام کاوه در دردمندی او از جور ضحاک ریشه داشت؛ پسران او هم که آهنگری در صفاهان (اصفهان) بود، به دستور ضحاک مانند دیگر پسران شهر کشته شده بودند و برای کاوه تنها دو پسر به نامهای قباد و قارن باقی مانده بود. با نزدیک شدن نوبت کشتن آنان، کاوه که دیگر تحمل این رنج را نداشت، به حکیمی پناه برد و کمک خواست. حکیم به او پوستی از ببر یا پلنگ داد و گفت که این پیشبند را هنگام دادخواهی بر سر چوب بزن تا مردم با تو همراه شوند. آنگاه به جنگ با دشمن برو.
کاوه نیز به دادخواهی برخاست و مردم هم با او همراه شدند. وقتی خبر به ضحاک رسید، او لشکری را برای سرکوب کاوه مامور کرد. جنگ درگرفت و سرانجام سپاه مردمی کاوه پیروز شد. از آن زمان به بعد، کاوه در تاریخ ایران به الگوی دادخواهی و درفش کاویانی به نماد پیروزی ظلم بر ستم تبدیل شد.
اکنون هزاران سال پس از کاوه، قرنها بعد از سرایش شاهنامه و سالها بعد از سرودن شعر گردآفرید فریدون مشیری، بار دیگر درفش کاویانی در ایران برافراشته میشود. آنان که امروز این پرچم را برافراشتهاند، زنانیاند که از سلطه حکومت مستبد و تمامیتخواه به ستوه آمدهاند؛ پرچمی که انگار مهسا امینی با مرگش در بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی تهران برافراشت و سپس به دست زنان ایرانی سپرد.
درفش کاویانی زمینهای به رنگ ارغوان داشت و با نوارهایی به رنگهای سرخ و طلایی مزین شده بود. در قلب آن نیز ستاره یا «اختری» درخشان نمایان بود. برای همین است که برخی منابع آن را «اختر کاویانی» نیز نامیدهاند. رنگهای به کار رفته در درفش کاویانی معانی قابلتوجهی دارند؛ رنگ ارغوانی آن نشان دلیری و نبرد سرسختانه با دشمن برای پاسداری از میهن است. رنگ سرخ نماد شکوه و توانایی و رنگ طلایی یا زرد هم نشانه پاکی و نیکخواهی است.
پرچم ملی ایرانیان باستان، نماد غرور ملی
وقتی فریدون به قدرت رسید، درفش کاویانی را که ابعاد آن حدود پنج در هفت متر بود، به عنوان پرچم ملی ایرانیان انتخاب کرد و جواهراتی به آن افزود. پس از او نیز هر پادشاهی که به قدرت میرسید، به آن جواهراتی اضافه میکرد. بر اساس روایتهای موجود، درفش کاویانی پرچم ملی ایران در دوران ساسانیان بود و سپاه ایران در جنگها آن را حمل میکرد و برمیافراشت.
به گفته جلال خالقی مطلق، ایرانپژوه معاصر، درفش کاویانی در نبرد قادسیه به دست اعراب مسلمان افتاد، جواهرات آن به غارت رفت و خود آن نیز به دستور عمر بن خطاب، آتش زده شد. با این حال نماد جنبشهای آزادیخواهی در حافظه جمعی ایرانیان ماندگار شد و تصویر آن هرجا که ایرانیان بر جور و ستم پیروز شدند، به اهتزاز درآمد.
یعقوب لیث صفاری، نخستین پادشاه سلسله صفاریان که بنا داشت پادشاهی ایرانیان را احیا کند، وقتی به خلیفه عباسی نامه فرستاد در آن نوشت: «درفش کاویانی همراه من است و امیدوارم که زیر سایه آن فرمانروایی کنم.»
درفش کاویانی همواره نماد میهندوستی ایرانیان به شمار میرود و از همین رو بیشتر پادشاهان ایرانی برای آن احترام ویژهای قائل بودند و حتی آن را خوشیمن میدانستند. در ادبیات و هنر ایران نیز آثار درخشانی با الهام از کارکرد درفش کاویانی خلق شدند که برخی از آنان به آثاری ماندگار در حوزه شعر و موسیقی تبدیل شدند.
درفش کاویانی برآمده از دل تودههای مردم و یادآور غرور ملی ایرانیان است. اکنون نماد آزادیخواهی و پیروزی ملی بر ظلم و استبداد ضحاک زمانه که از ریختن خون جوانان سیراب نمیشود، بار دیگر به اهتزاز درمیآید و ایرانیان با مشاهده آن به روزهای خوب آینده امیدوار میشوند.
از: ایندیپندنت