چرا جامعه ایران با ضعف نهادمندی و توسعه سیاسی روبه‌روست؟

دوشنبه, 10ام بهمن, 1401
اندازه قلم متن

علی افشاری 

«جنبش انقلابی زن، زندگی و آزادی» دریچه جدیدی به معضلی قدیمی در فرهنگ سیاسی عامه باز کرد که از نگاهی ژرف‌کاوانه بستر زیرین منازعات بر سر چگونگی رهبری سیاسی در دوره پیشاگذار را تشکیل می‌دهد.

در اعتراضات اخیر در داخل و خارج از کشور تشکل‌ها و احزاب سیاسی نقش برجسته‌ای نداشتند. در داخل کشور با توجه به فضای سنگین پلیسی و نگرانی از برخوردهای امنیتی تشکل‌ها و گروه‌های سیاسی و مدنی مجال فعالیت نداشتند.

البته در استان کردستان وضعیت متفاوت بود؛ در آنجا احزاب قدیمی کرد در شکل‌دهی به اعتراضات اثرگذار بودند. اما در خارج از کشور بین ایرانیان برون‌مرزی فضا به سمت استقبال از افراد، چهره‌های مشهور و جمع‌های تازه تأسیس‌شده فاقد سامان تشکیلاتی رفت و در ادامه ابراز تمایز و یا استقلال از تشکل‌ها و احزاب سیاسی سکه غالب شد! این رفتار که به نوبه خود باعث تحکیم و تقویت توده‌گرایی است، چشم‌انداز روشنی برای گذار به دموکراسی ایجاد نمی کند. در واقع این نگرانی وجود دارد که باز گرایش‌های پوپولیستی عرصه را بر استقرار دموکراسی در ایران پساجمهوری‌اسلامی تنگ کنند.

البته قدمت ضعف کار حزبی و تشکل‌یابی در ایران امری است که تقریباً مورد اجماع و توافق همگانی است. نظام‌های سیاسی تاریخ معاصر ایران به استثنای دوره‌هایی کوتاه هر یک به شیوه‌ای متفاوت و با هدفی یکسان تلاش کرده‌اند که احزاب، سندیکاها و تشکل‌های سیاسی و مدنی ریشه‌دار، مستقل و خودبنیاد تشکیل نشوند. سازمان‌های سیاسی و اجتماعی کنونی در حوزه رسمی عمدتاً محافلی هستند که به بلوک قدرت متصل بوده و به درجاتی متفاوت تحت کنترل آن هستند.

در جامعه نیز سامانه قدرت حول افراد ویژه و ریش‌‎سفیدی، با اتکا به جایگاه‌ها و مقام‌های سنتی امام، رهبر، پیشوا و مراد جریان دارد. در این نگاه گرایش قدرتمندی به فردمحوری در بطن جامعه وجود دارد. تقریباً بعد از انقلاب مشروطه و شکست استبداد صغیر تمامی حرکت‌ها و جنبش‌های بزرگ سیاسی ایران حول اشخاص و نه گروه‌ها و احزاب شکل گرفته‌اند. رویدادهای مهمی چون تأسیس سلسله پادشاهی پهلوی نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلاب بهمن، جنبش اصلاحی دوم خرداد ۷۶ و جنبش سبز حول افراد پدیدار شدند.

این فرهنگ فقط خواست قدرت، گروه‌های ذی‌نفع و محصول ساختارهای ویژه اقتصادی و اجتماعی ایران در قرن گذشته نیست بلکه ریشه در ذهنیت، باور و رفتار مردم نیز دارد. به عبارت دقیق‌تر بقای تشکل‌گریزی محصول درهم پیوستگی و اندرکنش ساخت قدرت مطلقه و توده مردم است.

منظور از توده مردم نیز فقط افراد با تحصیلات پایین و طبقات محروم و حاشیه نشین نیز نیستند بلکه در بین دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و تکنوکرات‌ها نیز این دیدگاه کمابیش مشاهده می‌شود. البته دیرپایی این سنت رفتاری به معنای تعلق ذاتی آن به مردم و یا فرهنگ ایرانی نیست. قطعاً این پدیده که محصول عواملی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مشخصی است، قابل تغییر است.

در مقام ریشه‌یابی عواملی چون دیرپایی ساخت قدرت «پدرمیراثی»، استبداد شرقی، تمرکز منابع و قدرت، ضعف کار جمعی، خودمحوری نخبگان سیاسی به عنوان دلایل دور و عملکرد ضعیف و یا منفی احزاب و تشکل‌های سیاسی به عنوان دلایل نزدیک مطرح شدند. تمامی این دلایل در تداوم این معضل تاریخی مؤثر هستند اما در آسیب‌شناسی کمتر به نقد جامعه و رفتار مردم توجه شده است. مردم یک توده همسان یک‌شکل نیست بلکه یک مجموعه متشکل از پاره‌های مختلف با توزان شکننده و مناسبات دگرگونی‌پذیر است که اعتنا و ارزشی به نهادمندی نکرده‌اند. در حالی که نهاد و سازمان‌یافتگی در دوران مدرن از پیش‌نیازهای کلیدی توسعه متوازن و پایدار است.

دارون عجم اوغلو در کتاب ارزنده «چرا کشورها شکست می‌خورند» به شکلی مستند و منطقی شرح می‌دهد که توسعه پایدار و رشد ماندگار کشورها به دلیل نهادسازی قدرتمند است. به باور او نظام‌های سیاسی که رشد اقتصادی در آنها محصول نهادهای مستقل و متنوع نیست، دولت مستعجل هستند. وجود این نهادها هم نیازمند نبود انحصارات بزرگ سیاسی و اقتصادی است و هم به نوبه خود باعث می‌شوند انحصارزدایی و آرایش متوازن قوای اجتماعی تضمین شود.

در بعد از انقلاب مشروطه که مرز ایران قدیم و جدید محسوب می‌شود، ضعف فرهنگ کار تشکیلاتی و گروهی مستمر باعث شده تا سمت‌گیری سیاسی جامعه عمدتاً شکل توده‌ای پیدا کرده و در هر بزنگاهی به سمت یک جریان و یا فرد سیاسی سرازیر شود. همیشه یک اکثریت بزرگ در فضاهای رقابتی ایجاد شده و در نتیجه آرا و حمایت‌ها به نحو متوازنی بین بازیگران سیاسی تقسیم نمی‌شود.

در انتخابات‌های بعد از انقلاب بهمن ۵۷ تقریباً همیشه یک فرد یا یک لیست با فاصله زیاد بر رقبایش پیروز شده است؛ میزان بسته و باز بودن انتخابات‌ها نیز تأثیری در این وضعیت نداشته است. در مقاطعی که جامعه برخاسته‌است به یک باره یک موج بزرگ اجتماعی ایجاد شده و با عبور از مرزهای طبقاتی، مذهبی، مسلکی، نسلی، قومی و اجتماعی یک فرد و یا جریان سیاسی را بالا می‌برد. اما این بالا بردن‌ها به دلیل اینکه نتیجه فعالیت نهادمند در گذر زمان نبوده و تابعی از هیجان و یا استیصال و یا فضاسازی‌های غیرواقعی بوده، مانایی نداشته است.

چرخه کوتاه تبدیل قهرمان به ضد قهرمان، گردش عشق و نفرت‌ و ابراز پشیمانی در زمان نه چندان طولانی بعد از پشتیبانی پرشور اولیه نتیجه همین شکنندگی و ناپایداری حمایت‌های فراگیر سیاسی و اجتماعی در ایران است. در عصر فناوری‌های ارتباطی و رواج گسترده شبکه‌های اجتماعی مجازی عمر این نوسان‌ها کوتاه‌تر هم شده‌، بگونه‌ای که سرعت افول محبوبیت‌های به یک باره به دست آمده افزایش یافته است.

یکی از دلایل پایه‌ای نبود ثبات سیاسی و پیش‌بینی‌ناپذیری رفتار جامعه ایران نیز فقدان نهادمندی و سازمان‌یافتگی تشکیلاتی در جامعه ایران است. همچنین این معضل بستری برای تحرک موج‌سواران و بلندپروازانی فراهم کرده و می‌کند که با دور زدن تشکل‌ها، سازمان‌ها و جنبش‌های اجتماعی افکار عمومی را در سطوح مختلف جامعه به سمت مسیرهای غلط و تصمیمات مشکل‌ساز با اعتبارزدایی از فعالیت‌های نهادی و تشکیلاتی سوق دهند.

در حالی که اگر تحولات و تغییرات سیاسی و اجتماعی در دهه‌های گذشته مبتنی بر تشکل‌محوری و توجه به نهادسازی بود، بخش قابل اعتنایی از موانع توسعه برداشته می‌شد و الان ایران در شرایط خیلی بهتری بود. البته منظور از احزاب سیاسی احزابی هستند که در آنها مشارکت واقعی وجود داشته و برونداد حزب از شخصیت حقیقی افراد مستقل است. احزاب و تشکل‌هایی که حول وفاداری به فرد و یا یک ایدئولوژی مروج اطاعت و تقدیس رهبر-پیشوا تشکیل شده‌اند و یا از بالا به پایین بوده و قدرت‌ساخته هستند، مورد نظر نیست.

فعالیت پیوسته و توقف‌ناپذیر در تشکل‌های واقعی، و نه محافل و گعده‌ها باعث می‌شود تا نخست افراد در چارچوب قواعد عمل کنند و به مرور مهارت‌های شان در تعامل با دیگری، حل اختلافات، رایزنی، روابط عمومی، مذاکره و رعایت قواعد بازی افزایش پیدا کند. در تشکیلات فرد در موقعیت تعیین‌کننده قرار ندارد و باید پاسخگوی نهادها باشد. نظارت‌ توسط سازوکار کنترلی و ارزیابی‌کننده باعث می‌شود تا افراد پاسخگو شوند و کلیه اعضا هم بیاموزند و هم نفع پرسشگری و حساب‌کشی را دریابند. البته کار تشکیلاتی زمان‌بر، و نیازمند تلاش همیشگی و شکیبایی است اما باعث می‌شود افراد از حالت توده‌وار و ذره‌گون خارج شده و یک سازه اجتماعی با قدرتی به مراتب بیشتر از جمع جبری توان فردی اعضا خلق کنند.

مدل‌های سازمانی و ساماندهی احزاب نیز در دهه گذشته با تغییرات و پیشرفت‌های گسترده‌ای مواجه شده‌است. احزاب و سازمان‌های سیاسی بمانند سابق صلب، عمودی و سلسله مراتبی، تمرکزگرا با قواعد سفت و سخت ودر اشکال مبتنی بر نظم آهنین نیستند بلکه به مراتب از انعطاف و چابکی بیشتری برخوردار شده و ترکیبی از تحرکات عمودی و افقی را در فعالیت‌های درون سازمانی به کار گرفته‌اند. همچنین سازوکار تصمیم‌گیری نیز حالت مشارکتی بیشتری پیدا کرده و در رهیافتی پویا و تحول‌یابنده بر اساس تعامل با محیط پیرامونی و اعضا و مکانیزم‌های بازخورد خود را تنظیم، نوسازی و اداره می‌کنند.

البته شرایط خاص کنونی ایران و ضرورت فعالیت جنبشی عاملی است که پرداختن به تشکل‌ها و نهادها در داخل کشور را با چالش مواجه می‌کند اما فضای خارج از کشور چنین محدودیتی ندارد. در داخل نیز تشکل‌ها و سازمان‌ها و یا کنش‌گرانی با مهارت‌ها و تجارب بالا حضور دارند. موفقیت «جنبش انقلابی ۱۴۰۱» در ارتقا به انقلاب و کاهش ریسک‌های مربوط به بازسازی استبداد نیازمند توجه به نهادمندی و تشکل‌محوری است.

پیامد توجهات فصلی و موسمی به سیاست و طفره رفتن از کنشگری پیوسته تقویت جامعه توده‌ای و مبتنی بر مناسبات مرید- مرادی است. همانگونه که گذشته نشان می‌دهد این رویکردها یا سترون هستند و یا به مقصد نمی‌رسند و در نتیجه مدار بسته تاریخ معاصر به حیات خود ادامه می‌دهد.

البته در این مسیر تشکل‌ها و احزاب موجود نیز نیاز است تا با نقدپذیری به اصلاح و بهبود عملکرد خود بپردازند. در این شرایط است که اعتماد لازم بین نیروهای سیاسی و اجتماعی خواستار تغییر و تشکل‌‌های سیاسی و مدنی ایجاد می‌شود.

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.