قرار نیست که شرایط ایدهآل شوند تا ما وارد گود شویم. با گذشت بیش از سی سال از عمر حکومت اسلامی در ایران، اکنون تجربه کافی در مورد این رژیم وجود دارد و با دقت بیشتری میتوان در مورد اشکالات ساختاری آن و نیز راهکارهای برون رفت از این وضعیت اسفبار صحبت کرد. اگر روزگاری سخن گفتن از وعدههای غیرواقعی و بعضا فریبکارانه میتوانست بخش بزرگی از جامعه را بهدنبال خود بکشاند، امروزه چنین نیست
به روی کار آمدن دولت آقای حسن روحانی وضعیت جدیدی را در کشورمان بوجود آورده و این دگرگونی، آرایش نیروها ی سیاسی را بر هم زده است،هم در درون کشور و هم در عرصه بین المللی. هدف این نوشته، بررسی شرایط کنونی، پیش بینی تحولات آینده و بررسی اجمالی امکانات و احتمالات می باشد تا بر اساس نتیجه منقطی حاصل از این تجزیه و تحلیل، بتوان موضع گیری آگاهانه ای انجام داد.
اینکه از آقای روحانی به عنوان “رییس جمهوری مجازی” نام بردم، چند علت دارد، اول و مهم تر از همه اینکه به لحاظ نظری “جمهوری اسلامی”، موجود ناقص الخلقه ای است که از ترکیب ناشیانه دو عنصر ناسازگار بوجود آمده، همانگونه که احزابی مثل “دموکرات مسیحی” و نظایر آن در سایر نقاط دنیا، ترکیبات نادرستی هستند. علت دوم اینکه، با توجه به قانون اساسی موجود و اختیارات گسترده و بدون کنترل ولی فقیه، ریاست جمهوری در بهترین حالت ممکن هم، فاقد توانایی های لازم برای پاسخگویی به درخواست های رای دهندگان می باشد. و بالاخره با توجه به عملکرد خودخواهانه و زیانبار دو رهبر پیشین و کنونی جمهوری اسلامی، رییس جمهور عملا نقشی را دارد که به گفته آقای خاتمی از حد تدارکاتچی تجاوز نمیکند.
اما این واقعیت های گفته شده به هیچوجه مجوزی برای گریز از مسئولیت های شهروندی ما نمی باشند، و قرار نیست که شرایط ایده آل شوند تا ما وارد گود شویم. با گذشت بیش از سی سال از عمر حکومت اسلامی در ایران، اکنون تجربه کافی در مورد این رژیم وجود دارد و با دقت بیشتری میتوان در مورد اشکالات ساختاری آن و نیز راهکارهای برون رفت از این وضعیت اسفبار صحبت کرد. اگر روزگاری سخن گفتن از وعده های غیر واقعی و بعضا فریبکارانه، از قبیل استقرار “جامعه بی طبقه توحیدی”، پرداخت وامهای بدون بهره، عرصه بهترین خدمات زیستی و از جمله “آب و برق و مسکن رایگان” می توانست بخش بزرگی از جامعه را بدنبال خود بکشاند، امروزه چنین نیست. در شرایط کنونی مردم مار گزیده ایران، دیگر از حکومتی انتظار ندارند که سهم عادلانه آنها از فروش نفت را در منزل شان، به آنها تحویل دهد. در کنار این ناکامی های داخلی، تحولاتی که در سایر کشورها ی دنیا و بخصوص در منطقه پر آشوب خاورمیانه رخ داده، بر اندوخته های تجربی وعلمی ما افزوده اند.
تجربه هشت سال زمامداری دردناک و شرم آور آقای احمدی نژاد، حکومت مطلوب روحانیون حاکم را بخوبی آشکار ساخت و برای کسی جای شک و شبهه ای باقی نگذاشت که نظام مطلقه ولایت فقیه، بهترین محیط برای شکل گیری و رشد و نمو هر گونه فسادی می باشد. تایید محکم و رسانه ای آقای خامنه ای از آن کاندیدای ناشایست پس از انتخابات مخدوش سال هشتاد و هشت و فریاد های خشمگین و متوالی او در متوقف کردن جریان های رسیدگی به خلاف کاری های آقای احمدی نژاد، به ما ثابت کرد که با دیکتاتوری از جنس ناصرالدین شاه طرف هستیم که به هیچ یک از اصول انسانی، اخلاقی و قانونی پایبند نیست و برای ادامه سلطه اش دست به هر عمل وحشتناکی زده و خواهد زد.
بحران اقتصادی و اجتماعی درونی کشور که حاصل سالها سوئ مدیریت و فساد می باشد، نهایتا در دوره هشت ساله سیاه آقای احمدی نژاد کشور را به انزوای بیشتر سیاسی و محاصره فلج کننده اقتصادی کشاند و تا آستانه فروپاشی پیش برد تا جاییکه دستگاه حاکمه را مجبور به عقب نشینی موضعی کرد و موجب راه یافتن آقای روحانی به کرسی ریاست جمهوری شد. حمله های کنونی رهبر جمهوری اسلامی به سیاست آمریکا و شخصیت های سیاسی آن کشور، بیش از آنکه جنبه دفاع از منافع ملی داشته باشند، وحشت او را از آینده متزلزل نظام ضد مردم سالار خودش نشان میدهند، چرا که تاکنون هیچ سیاستمدار بیگانه ای به اندازه شخص محبوب ایشان، آقای احمدی نژاد، به مردم و منافع ایران آسیب نرسانده است. البته پیش از این ها هم، دفاع سرسختانه آقای خامنه ای از مفسدان بزرگ را دیده بودیم که موارد سرپوش گذاشتن بر اختلاس های نجومی در بنیاد های اسلامی و قضیه آقای مرتضی رفیقدوست از جمله آنها هستند.
آقای خامنه ای بخوبی میداند که معمولا دولت های جمهوریخواه آمریکا با دیکتاتور ها روابط بهتری برقرار میکنند و مزاحمت ها، غالبا در دوران دموکرات ها پیش میایند و امروزه آقای باراک اوباما ساکن کاخ سفید است که از نظر پایبندی به موضوع حقوق بشر شبیه اقای جیمی کارتر است و از نظر شهامت در اندازه آقای جان کندی. در حال حاضر و با توجه به فشار تحریم های بین المللی و وضعیت انفجار آمیز داخلی و ذکاوت و سر سختی آقای اوباما، رهبر حکومت اسلامی تن به چنین تغییری داده ولی منتظر است تا در اولین فرصت ممکن، کشور را به دوران آقای احمدی نژاد باز گرداند.
شکستن تابوهای ساختگی دو رهبر قبلی و فعلی جمهوری اسلامی در بر قراری تماس با رییس جمهور آمریکا و شروع مذاکرات علنی با مقامات عالیرتبه آن کشور، از کارهای بزرگی است که آقای روحانی انجام داده است. میدانیم که تماس مخفیانه و معامله با دولت آمریکا در طول حیات حکومت فقیهان انجام میشده و ماجرای برملا شده مک فارلن در دوران رونالد ریگان، بهترین نشانگر بی صداقتی بنیانگزار ولایت فقیه می باشد. در گذشته، فقدان شجاعت لازم در شخصیت آقایان رفسنجانی و خاتمی بهمراه برخی عوامل دیگر، باعث تاخیردر برداشتن چنین قدم هایی شدند و نهایتا منجر به روی کارآمدن آقای احمدی نژاد گردیدند.
اکنون ما با این پرسش اساسی روبرو هستیم که هدف اصلی آقای روحانی چیست؟ پس لازم است که حرکات او را با دقت کامل زیر ذره بین قرار دهیم تا از سرخوردگی دیگری جلوگیری کنیم. اما این نکته را هم نباید فراموش کنیم که از طرفی، مهلت ما برای تصمیم گیری نامحدود نیست و رسیدن به نتیجه مفید، فقط در یک چهارچوب معین زمانی معنا پیدا میکند، یعنی در زمانیکه هنوز فرصتی برای انجام کاری باقی مانده است. و از طرف دیگر، ما نیز میتوانیم با موضعگیری های درست و هوشمندانه خود، در روند تحولات نقشی بازی کنیم که آن هم محدودیت زمانی دارد.
اگر در حوادث هجدهم تیرماه سال هفتاد و هشت، مردم به گونه ای دیگر عمل کرده بودند، شاید آقای خاتمی هم شجاعت ایستادگی پیدا میکرد و در مقابل زورگویی رهبر، به آن آسانی خم نمیشد و اگر پیش از آن، آقای خاتمی هم با مردم فاصله کمتری گرفته بود و در انتخاب همکارانش خود را محدود به دو سه حزب نزدیک به خودش نکرده بود، احتمالا در موقع بروز بحران تنها نمی ماند.
کنار گذاشتن عادت نظاره گر بودن، که البته روشی آسان و بی خطر است، کمترین کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم. کافی است که با مقداری اعتماد به نفس و ریسک پذیری وارد میدان شویم و نشان دهیم که برای خودمان، دانش و مردم دوستی مان، ارزشی قایلیم، و فراموش نکینم که اگر ما به حقوق شهروندی خود احترام نگذاریم نباید انتظار داشته باشیم که دیگران چنین کنند. و بیاد داشته باشیم که برای داشتن نظر و اظهار آن، کسی نیازی به دریافت کارت دعوتی ندارد و از شروع و ادامه چنین گفتگوهایی است که راه حل های پخته خلق شده و تکامل می یابند و نه از سکوت های کشدار و محتاطانه.
پیشرفت های پر شتاب فناوری اطلاعات در دهه های اخیر، و دلبستگی شدید مردم کشورمان به بهره گرفتن از جدیدترین دستگاهها و تکنولوژی ها، رونق گسترده شبکه های اجتماعی و حضور میلیونها ایرانی در خارج از مرزهای کشور، از عوامل موثر و مثبت در مبارزه ما با نظام خودکامه ولایت فقیه می باشند و در کنار آن ها تعداد بیشماری از عوامل دیگر با تاثیراتی کوچکتر و یا غیر مستقیم.
ما می توانیم خواسته های خود را با استفاده از چنین امکاناتی بیان کنیم و بر مرزهای سانسور و اختناق فشار وارد آورده و عقب نشینی رژیم را شتابدارتر کنیم. فراموش نکنیم که در سالهای اولیه برقراری چنین نظامی، پخش کردن مسابقات فوتبال مردان از تلویزیون دولتی، نیاز به استفساء از مراجع تقلید و کسب موافقت ایشان داشت و امروزه حتی مطرح کردن چنین درخواستی، مضحک بنظر میرسد.
در ضمن این ساده اندیشی است که تصور کنیم که تکنولوژی های نوین فقط در اختیار ماست و دشمنان مردم از آنها محرومند و بدرستی مفهوم گفته سعدی را درک میکنیم که “دزدان با چراغ کالاهای گزیده تری را می ربایند” و چه کالاهایی گزیده تر از تعدادی از پست های کلیدی مملکت و از جمله ریاست دو قوه قضاییه و مقننه که در اختیار خانواده ای از این دست، قرار گرفته است.
در دوران جدید که جایی برای ادعای خدایی و آگاهی کامل بر درون انسانها و پی بردن بر اهداف واقعی های ایشان وجود ندارد، بهترین گزینه ما، در نظر گرفتن تمام احتمالات است و ارزیابی نسبی آنها و اندیشیدن راهکار های عملی برای هر احتمال و البته تصحیح روشها با توجه به اطلاعات جدید بدست آمده در طول زمان مورد نظر.
در مورد آقای روحانی احتمالات زیر را میتوان در نظر گرفت:
یک- ایشان همدست آقای خامنه ای است و اختلافات آنان ساختگی است و برای فریب دیگران (مردم ایران و کشورهای قدرتمند) و وسیله ای برای عبور از بحران کنونی.
دو- آقای روحانی رقیب اما هم جنس آقای خامنه ای است، شخصی که منتظر فرصت بوده و در پی حذف رهبر و بدست گرفتن قدرت مطلقه است.
سه – آقای روحانی عنصر نفوذی و عامل بیگانگان است و هدف او حفظ منافع برخی از کشورها و یا کارتل های نفتی می باشد.
چهار – هدف اصلی آقای روحانی حفظ نظام فعلی، با انجام اندک اصلاحاتی، است چون میداند با سرنگونی این رژیم او هم باید در مورد گذشته اش پاسخگو باشد که ممکن است به بهای از دست دادن جانش تمام شود.
پنج – آقای روحانی شخص مصلحی است و قصد دارد به کارها سر و سامانی بدهد
در مورد حالت اول باید گفت که با مرور رویدادهای چند دهه گذشته چنین سناریویی، بسیار نا محتمل است. اختلافات و برخوردهای آقایان شریعتمداری، بنی صدر، بازرگان، منتظری، سروش، کروبی و موسوی و بسیاری دیگر با بیت های رهبری واقعی و اصیل بوده اند که البته این موضوع به معنای بر حق بودن همه و یا هر یک از آنان نمی باشد.
در مورد حالت دوم، بدیهی است که چنین برخوردی سبب تضیف کل نظام حاکم و احتمالا حذف نهایی هر دو طرف میشود که در نهایت به نفع مردم می باشد، پس حمایت هوشمندانه ما از آقای روحانی به سود کشور است.
در مورد حالت سوم می توان گفت که امکان اجرای چنین توطئه ای بسیار بعید است و با توجه به شرایط کنونی جهان و رقابت های موجود و آگاهی مردم ایران، این گونه کودتا ها به موفقیت نخواهند رسید.
از حالت چهارم، که مستلزم انجام اصلاحاتی اندک و دادن امتیازاتی محدود به مردم است تا از خیزش آنها جلوگیری کند، باید استقبال کرد چرا که مردم را به درخواست امتیازات بیشری تشویق میکند و به سکون در آوردن چنین غلطکی آسان نخواهد بود و نهایتا تمامی دستگاه استبداد را در هم خواهد کوبید.
و اگر آقای روحانی، مثل آقای خاتمی، تا حدی اصلاح طلب باشد باید دست او را به گرمی فشرد و حرکت لاک پشتی اصلاحات را تقویت کرد. اگر چنین باشد، آقای روحانی هم باید از اشتباهات آقایان بازرگان و خاتمی درس بگیرد و در مورد تقویت مردم سالاری قدم های قاطع بردارد که البته اینکار مستلزم داشتن دیدی است باز و فراگیر. آقای روحانی باید بداند که عضویت در نهضت آزادی و جبهه مشارکت و چند تجمع کوچک دیگر، شرط لازم برای سپردن پست های کلیدی کشور نیست. اگر آقای رییس جمهور مجازی، با استفاده از ظرفیت های اندک قانون اساسی معیوب فعلی، بتواند انتخابات سالم تری برگزار کند تا مجلس و شوراهایی تشکیل شوند که نمایندگان واقعی مردم در آن حضور پیدا کنند، میتواند امیدوار باشد که به رییس جمهور واقعی تبدیل گردد. آقای روحانی باید بداند که مردم ایران این نظامیانی را که با فرمانی تغییر لباس داده اند و بر کرسی های مجلس و مدیریت رادیو تلویزیون و مقامات استانداری و شهرداری و شرکت های صنعتی و بازرگانی نشسته اند، از خود نمیدانند.
با دلی امیدوار و چشمانی باز هر حرکت آقای روحانی و همکاران او را لحظه به لحظه زیر نظر میگیریم و بر اساس یافته هایمان، نظر مان را اصلاح میکنیم. و فراموش نمی کنیم که حرکات تخریبی بیت رهبری، دارای انواع و اشکال گوناگون است، زمانی بصورت ترور در داخل و خارج کشور، وقتی در قالب قتل های زنجیره ای، گاهی به صورت ساختن و پخش کردن لطیفه های هدفدار با نیت تضعیف آقای منتظری و گاهی جنجال کردن بر سر دست دادن آقای خاتمی با زنان در ایتالیا و یا حجاب غیر اسلامی خانم شیرین عبادی در خارج از کشور، پس باید آگاه باشیم تا در دام چنین حیله ها و شایعاتی نیفتیم.
مهران رفیعی
از: گویا