غربت و غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی و هنری ایران/ کیومرث امیری

چهارشنبه, 10ام خرداد, 1402
اندازه قلم متن

ماهنامه خط صلح – آثار باستانی و میراث فرهنگی و هنری هر سرزمینی معرف و پشتوانه و اساساً سند گویای هویت و اصالت آن سرزمین و ‌ملتش به شمار می‌رود و جزو ثروت‌های گران‌بها و اندوخته‌های ارزشمند هر ملتی در زمینه‌های گوناگون و‌ منحصر به فرد گذشتگانشان است و ضروری است که حفظ و نگهداری شوند.

آثار جامانده از تمدن‌های گذشته‌ی ایران زمین چون تمدن ماد، هخامنشیان و غیره پیام‌رسان موضوعات بسیار مهمی مانند اندیشه‌های ناب انسانی و ارزشمند نخبگانی چون زرتشت، کورش، مانی و مزدک و بسیاری از فیلسوفان ایرانی در دوران‌های مختلف تاریخی است که چنان‌چه افکار و اندیشه‌هایشان از سوی بیگانگان مورد هجوم و تخریب قرار نمی‌گرفت و به انحراف کشیده نمی‌شد، چه بسا امروز در سایه‌ی فلسفه و علوم و آرمان‌های آن تمدن‌های سترگ در سراسر خاک گسترده‌ی ایران هیچ چشمه‌ای نمی‌خشکید و درختی از جا کنده نمی‌شد و کشور و مردمانش در رفاه و آسایش سرآمد ملل جهان بود. کردار و اندیشه‌هایی انسانی با زور سرنیزه و با خیانت از میان برداشته شدند و آن‌ها را از ذهن‌ها زدودند و به جایش مشتی جعل و خرافه و اوهام رواج دادند که نتیجه‌اش ویرانی‌های مستمر و فقر و فلاکت و جهالت برای مردمان این سرزمین را به دنبال داشته است.

حفظ و نگهداری و پاسداشت ثروت‌های مادی و معنوی ایرانیان طی قرون و ادوار متمادی چه به دست حاکمان و چه از جانب ملت متأسفانه هرگز جدی گرفته نشده و در نتیجه نابودی این آثار ارزشمند را به دنبال داشته است. بی‌توجهی به این آثار تمدنی و تاریخی تا جایی بوده که در طول هزارها سال، هم از جانب سلسله‌ی حاکم و پادشاهان و هم از سوی ملت بی‌مهری به این آثار و تخریبشان ادامه داشته و برای نابودیشان هیچ‌کس کوتاهی نکرده است. به دنبال این بی‌خبری ایرانیان از تاریخ و سرنوشت خود و نیز ستمگری و بی‌سوادی و نالایقی حکام در ایران، هزارها میراث به دست بیگانگان غارت و از کشور خارج شده و برای همیشه از دست رفته است.

بی‌خبری ایرانیان از تاریخ و آثار باستانیشان تا حدی بوده که طی هزاران سال احدی از ماهیت و ارزش سنگ‌نگاره‌ی ارزشمندی چون «بیستون» -که  بر روی صخره‌ای بلند در دل کوه بیستون در کرمانشاه واقع است و مربوط به دوران هخامنشیان بوده- خبر نداشته. تا این‌که در سال ۱۳۳۸ خورشیدی (یعنی ۶۳ سال پیش) برای نخستین بار چند کتیبه‌ی بزرگ و سنگ‌نگاره‌ی منحصر بفرد در کشورمان و از جمله سنگ‌نگاره‌ی بیستون توسط یک افسر انگلیسی به نام راولینسون مورد توجه قرار گرفت و او توانست با خواندن خط‌های میخی در این سنگ‌نگاره راز آن را پس از گذشت قرن‌ها محجوری و انزوا کشف و برملا نماید. سنگ نگاره‌ای که برخی از مردمان محلی تصویر ۹ مرد حکاکی شده در آن را به ۹ نفر درویش تعبیر و تصور کرده و کم‌ترین اطلاعی از ماهیت و ارزش آن نداشتند.

تخریب آثار باستانی در ایران

به دنبال بی‌اطلاعی ایرانیان از ارزش و قدمت آثار تاریخی خود و عدم درک ارزش این آثار گران‌بها، حکام مستبد و وطن فروش قاجار در مرحله‌ای اقدام به حک تصاویری مربوط به خودشان در کنار تصاویر دوران باستان در سنگ‌نگاره‌ی «طاق بستان» -که معروف به طاق خسروپرویز و اسب شبدیز شیرین بوده- می‌کنند و با این کار غلطشان صدمات جبران ناپذیری به این آثار تاریخی بی‌نظیر -که مربوط به دوران ساسانیان و در کرمانشاه واقع است- وارد می‌کنند.

شیخعلی‌خان زنگنه وزیر وقت صفویان در کرمانشاه نیز زمانی که قصد داشت وقف‌نامه‌ی زمین‌های متصرفی خود را بنویسد، دستور داده بود آن را در دل صخره‌ی بیستون حکاکی کنند و متأسفانه پایین بودن سطح شعور یک حاکم مطلق و خودخواه و بی‌تفاوتی‌های معمول نسبت به میراث باستانی کشور باعث می‌شود این حکاکی را بر روی یکی از نادرترین سنگ نگاره‌های مربوط به دوره‌ی اشکانیان انجام دهند. این حکاکی موجب تخریب کامل تصویر وسطی از سه تصویر موجود می‌شود و از تصاویر گودرز در سمت چپ و مهرداد اشکانی در سمت راست نیز هر کدام نیمی را به صورت عمودی نابود می‌کند. در این وقف‌نامه -که هم‌اکنون هم موجود است- شیخعلی‌خان زنگنه اراضی خود در دینور و چمچمال را وقف روضه‌خوانی برای سیدالشهدا و تعمیر و نگهداری کاروانسری شخصی خود در بیستون می‌کند.

متأسفانه تخریب‌ها به همین‌ها ختم نمی‌شود. قراردادهای ننگین و دراز مدت شاهان صفوی و قاجاری در واگذاری بی‌قید و شرط میراث باستانی و آثار فرهنگی و هنری ایران به فرانسویان و قرارداد تعجب برانگیز ناصرالدین شاه قاجار با فرانسویان و واگذاری حق کاوش در سراسر ایران و بردن آثار یافت شده توسط دولت فرانسه -که در سال ۱۲۷۴ و به مدت ۶۰ سال و فقط در قبال ۱۰ هزار تومان بسته شد-، ژرفای فاجعه‌ی نابودی میراث فرهنگی ایران توسط سلسله‌ی قاجار را نمایان‌تر می‌کند. بر اساس قراردادی هم که مظفرالدین شاه بعد از ناصرالدین شاه با فرانسویان منعقد می‌کند، به فرانسویان اجازه داده می‌شود در سراسر ایران کاوش کنند و اشیا و عتیقه‌جات را یافته، به کشور فرانسه منتقل نمایند و احدی حق اعتراض و یا جلوگیری از خروج میراث از کشور را ندارد. گفته می‌شود ژاک دو مورگان فرانسوی به تنهایی پنج هزار قطعه آثار و اشیا پر قیمت را از ایران به فرانسه منتقل کرده است.

امروزه هزارها قطعه از آثار باستانی ایران که بعضاً مربوط به سال‌های قبل از میلاد مسیح بوده و در میان آن‌ها آثاری چون سنگ‌نوشته‌ی معروف به منشور حقوق بشر کورش و صدها قطعه‌ی دیگر از جمله شمشیر و ظروف طلا که از ایران خارج شده‌اند در موزه‌ی لوور پاریس و موزه‌های انگلستان و دیگر کشورها به چشم می‌خورد.

کشف اعجاب انگیز «غار کلماکره» در استان لرستان

در سال ۱۳۶۸ گنجینه‌ی بزرگ و منحصر بفردی از اشیا و عتیقه‌جات گوناگون که به شکل ماهرانه‌ای در یک غار بزرگ جاسازی شده بود، توسط یک شکارچی کل بومی به طور اتفاقی کشف و حیرت جهانیان را برانگیخت. این گنجینه که در شهرستان پلدختر استان لرستان کشف شد مربوط به هزاره‌ی اول قبل از میلاد بوده و هزارها شی قیمتی از جنس طلا و غیره مانند ریتون و مجسمه‌ در آن وجود داشت. جنازه‌ی چهار تن از نگهبانان گنجینه که همان‌جا جان داده بودند هم همزمان کشف شد.

متأسفانه همه‌ی اشیاء و عتیقه‌جات کشف شده در این غار -که گفته شده محل نگهداری خزائن سلطنتی خاندان ساماتورا در ایران بوده- به شکل مبهمی به تاراج رفت و پیش از آن‌که مطالعه شود، اشیاء کشف شده از کشورهای خارجی سر درآورده و کم‌تر از ۵درصد از آن اشیاء -آن‌هم از کم‌ارزش‌ترین اشیاء به دست آمده در غار- در موزه‌ی ایران قرار گرفت.

مرگ پس از قرن‌ها باز هم به سراغ میراث باستانی ایران آمده

به دنبال سال‌ها تخریب و نابودی و غارت آثار باستانی و بناهای تاریخی در ایران، روند این تخریب با روی کار آمدن جمهوری اسلامی شدت گرفت و از تخت جمشید در شیراز گرفته تا بیستون در کرمانشاه و تا بم و جیرفت و گوشه‌گوشه‌ی ایران به دست مافیاهایی که همه جانبه تحت حمایت قانون بودند حفاری و اشیاء کشف شده به سرقت رفتند.

تخریب و غارت آثار باستانی و تاریخی از یک سو و عدم توجه به حفظ و نگهداری بناهای تاریخی تا جایی است که ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی از وضعیت بناهای تاریخی به عنوان «سگدانی» یاد می‌کند.

 از سوی دیگر فروش اخیر بسیاری از این بناها توسط دولت رئیسی که شکل قانونی نیز به آن داده است ضربات آخر را بر پیکره‌ی زخمی میراث باستانی و آثار تاریخی ایران در سال‌های اخیر وارد خواهد آورد. در سال ۱۴۰۲، رئیسی برای جبران بخشی از بودجه‌ی کشور دستور به فروش دستکم ۱۹ بنای تاریخی در کشور داده است.

اکنون که نزدیک به نیم قرن از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران می‌گذرد، مرگ بار دیگر به صورت بی‌رحمانه‌ای به سراغ میراث باستانی و آثار فرهنگی ایران زمین آمده و حیات این میراث را به شدت تهدید می‌کند. در این زمینه متأسفانه نگاه خاص دینداران و سردمداران جمهوری اسلامی به میراث باستانی و به طور کلی آثار فرهنگی و هنری کشور، این آثار ارزشمند و زخم‌دیده را با مرگ و نابودی و محو روبه‌رو کرده است. بی‌توجهی تام و تمام طی این نیم قرن صدمات دهشتناکی را به بقایای این آثار وارد کرده است. باورهای عجیب و غریب و مذهبی سران نظام به این آثار شاید برای نخستین‌بار است که شمشیری  به این تیزی و مخربی را به جان این آثار به کار گرفته است.

طی این سال‌ها مافیاهای آشکار و‌ پنهانی در زمینه‌ی حفاری و غارت این آثار فعال هستند که انگار از تمامی اختیارات برخوردارند و به گفته‌ی دیگر، کسی جلودارشان نیست. اگر بگوییم این مافیاهای قدرت و غارت ظرف این نیم قرن به اندازه‌ی چندین قرن به این آثار لطمه زده‌اند، اغراق نکرده‌ایم. طی این سال‌ها و در کنار این حفاری‌ها و غارت‌ها کسی هم‌ فکر نجات این ثروت‌های بی‌نظیر نبوده و نیست و دولت‌ها کم‌ترین بودجه را به حفظ و نگهداری و یا مرمت این آثار اختصاص می‌دهند و به قول معروف به سرقت این اموال همیشه و در همه حال چراغ سبز نشان داده و‌ می‌دهند.

ورای همه‌ی این مصیبت‌ها که در عصر حاضر بر داشته‌های مادی و معنوی این سرزمین رفته است، مصیبت بزرگ را باید در قرون گذشته‌ی ایران نیز جستجو کرد. چیزی که در چشم‌انداز علل و عامل این ویرانی‌ها و بی‌مبالاتی‌ها در وحله نخست مشاهده می‌شود، جای زخم هجوم بیگانگان و اثرات مخرب آن بر این پیکره‌ی سراپا زخمی است که نمی‌توان از نظر دور داشت؛ هجوم‌هایی که با قتل‌عام و آتش‌سوزی و ویرانی‌های گسترده همراه بوده و هر چند گاه باری بر این جامعه سخت تاخته است.

شاید اگر نبود پیکره بلند و ستبر جامعه‌ای که نسل‌های گذشته‌اش پای در فرهنگی غنی و انسانی داشته و از ثروت هنگفت مادی و معنوی برخوردار بوده، این همه هجوم اثری از آن باقی نمی‌گذاشت و به سان سرزمین‌های دیگر و تمدن‌های بزرگی که در چنین تهاجماتی همه چیزشان بر باد رفت و ماهیتشان را برای همیشه فراموش کردند، جامعه‌ی ما نیز برای همیشه و در همه‌ی ارکان از دست رفته و جنازه‌اش در تاریخ دفن شده بود. اما این سرزمین و جامعه‌ی آن بنا به اصالت و تاریخ کهن خود اگر چه به اصطلاح از اسب افتاده، ولی هیچ‌وقت از اصل نیفتاده؛ هرچند که زخم‌های سهمگین برداشته و تن و جانش بیمار است.

سرزمین ما سرزمینی است که بارها و بارها سوزانده شده و هر بار از پس سوختن چون ققنوسی از خاکستر خود برخاسته. سرزمینی که خاستگاه آئین مهرورزی و میترائیسم بوده، روزگارانی لبریز از خشم و کین مهاجمان شده و رنگ باخته و رخسار زرد کرده اما هرگز اصالت ذاتی خود را از دست نداده است. این سرزمین رمزآلود بیش از ۱۴ قرن است با مردمانی سرگشته به دنبال هویت مستقل خود هر بار به مصیبتی گرفتار شده و از چاله‌ای به چاهی افتاده اما هرگز حق‌خواهی و عدالت‌طلبی را کنار نگذاشته است.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.